قطعه ای از بهشت

وارد خانه که شد فهمید کسی در خانه را زده و خود را پسرعموی او معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به او بدهکار بوده. هر چه فکرکرد، یادش...

قطعه ای از بهشت

مرخصی می خواهم که استکان چای گریه کنان امام حسین (ع) را بشویم. فرمانده اش هم از فرصت حسن استفاده را کرد. گفت:«برو به شرطی که یکی دو تا از...

قطعه ای از بهشت

- گفتند از اخلاق و رفتار ویژه‌اش بگو! هرچه فکر کردم دیدم همه رفتارش، همه اخلاقش و همه مرامش ارادت به خانم حضرت زهرا سلام الله علی‌ها بود...

قطعه ای از بهشت

وزارت خارجه کویت همزمان سفیران ایران و عراق را فراخوانده بود تا پیکر شهدای ایران و جنازه سربازان عراقی که اروند رود به ساحل کشورشان...

قطعه ای از بهشت

این همه سالی که در جبهه‌ها بود، به آرزویش که همانا شهادت بود نرسیده بود اما اینک بی‌قرار بود. جنازه‌اش که آمد تازه فهمیدم که بوده و چه...

قطعه ای از بهشت

هم در مدرسه شهید مطهری، طلبگی می‌کرد و هم در بسیج مسجد فعال بود. با بچه‌های مدرسه هیئتی راه انداخته بود به نام محبان الزهرا (س) و برای...

قطعه ای از بهشت

قطعه ای از بهشت

شب آخر ابوالفضل رسیده بود. او و دو سه نفر دیگر داوطلب شدند جلوی تانک‌های عراق را بگیرند که وقت بگذرد تا نیرو‌های کمکی برسند. ابوالفضل و...