قطعه ای از بهشت
مثل بهشتی مثل رجایی
وی موتور بود با همسرش که آن بمبگذاری در میدان امام خمینی روبروی مخابرات او را بهسمتی و همسرش را به سمتی دیگر پرتاب کرد. هیچ ازش نماند...
قطعه ای از بهشت
رابطه مطالعه و شهادت
سالها بعد وقتی امام خامنهای به دیدار این خانواده پرشهید رفته بودند، وصف جایگاه او در زبان رهبر انقلاب چنین است که «اگر اینها اینگونه...
قطعه ای از بهشت
در جستجوى او بودم که ناگهان از درب سالن وارد شد. به او گفتم: کجا بودى؟ گفت: وقت نماز بود، نماز از هر کارى برایم مهمتر است. رفته بودم نماز...
قطعه ای از بهشت
مگر میشد به من نگوید
گفتم مادر صبر کن تا آقا حکم جهاد بدهد بعد برو! گفت مادر دیر کنم، باید چادر از سر برداری و بی چادر به خیابان بروی! این را که گفت دیگر هیچ...
قطعه ای از بهشت
هر وقت که راه کربلا باز شود
دفعه آخری که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر میگردی؟ جواب داد: «هر وقت که راه کربلا باز شود.» به عنوان مسئول دسته گروهان حضرت ابوالفضل در...
قطعه ای از بهشت
سرت را بالا بگیر مادر
آن قدر در گوشم خواند تا بالأخره راضی شدم. میگفت: «مادر تو که ۵ پسر داری نمیخواهی یکی را در راه خدابدهی؟ فردا چطور میخواهی سرت را بالا...
قطعه ای از بهشت
متخصصین اخراجی
عملیات خیبر شد. شب عملیات تو طلائیه داشتیم میرفتیم که خوردیم به میدون مین. تخریبچی رفت جلو که راه رو باز کنه، رفت رو مین والمری که یک متر...
قطعه ای از بهشت
5 سال زندگی یک عمر استفاده
هرموقع به منزل می آمد یا دست پر بود یا مرا سوار آن موتور گازی اش می کرد و دوری می زدیم و چیزی برایم می خرید. شاید همین رفتار هایش بود که...