قطعه ای از بهشت
عشق
در حال اقامه نماز بود دست هایش را برای قنوت بالا آورد، تیراندازی را قطع کردم تا ببینم چه دعایی می خواند: «اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک......
قطعه ای از بهشت
نماز عاشقانه
توی آمبولانس یکی از بچه های گردان زخمی نشسته بود. تا مرا دید فریاد زد: «دو شهید توی آمبولانس داریم، امیر عبادی و مراد رضایی.» لرزیدم به...