نگاه

اگر برای خداست ...

وزارت خارجه کویت همزمان سفیران ایران و عراق را فراخوانده بود تا پیکر شهدای ایران و جنازه سربازان عراقی که اروند رود به ساحل کشورشان برده بود را شناسایی کنند. پس از اتمام کار تنها یک پیکر بود که سر در بدن نداشت، از پوتین یا لباس غواصی و ... هم نمی شد نشانه ای یافت تا ملیت او را بفهمیم. سفیر عراق مدعی بود که این جنازه ماست اما حسی در دلم میگفت او عراقی نیست! ناگهان متوجه پارچه ای سبز رنگ بر بازویش شدم. آرام آن را باز کردم و دیدم بر روی آن جمله ای است که هنوز پس از سالهاست از صفحه ذهنم پاک نشده. «اگر برای خداست بگذار گمنام بمیرم».
وزارت خارجه کویت همزمان سفیران ایران و عراق را فراخوانده بود تا پیکر شهدای ایران و جنازه سربازان عراقی که اروند رود به ساحل کشورشان برده بود را شناسایی کنند. پس از اتمام کار تنها یک پیکر بود که سر در بدن نداشت، از پوتین یا لباس غواصی و ... هم نمی شد نشانه ای یافت تا ملیت او را بفهمیم. سفیر عراق مدعی بود که این جنازه ماست اما حسی در دلم میگفت او عراقی نیست! ناگهان متوجه پارچه ای سبز رنگ بر بازویش شدم. آرام آن را باز کردم و دیدم بر روی آن جمله ای است که هنوز پس از سالهاست از صفحه ذهنم پاک نشده. «اگر برای خداست بگذار گمنام بمیرم».
https://shoma-weekly.ir/5JXMRn