قطعهای از بهشت
سواری از نور
لحظاتی گذشت. عبدالحمید (شهید عبدالحمید حسینی) نگران و وحشت زده با ناله گفت: «آقا کجا رفتی؟ بزرگوارا! آقا کجا رفتی؟» در همین لحظه صدایش را...
قطعه ای از بهشت
آخرین سجده
آن شب گلوله ای به پیشانی اش اصابت نمود. یک باره بر سجده افتاد. نور مهتاب بر پیکرش می تابید اما هیچکس فکر نمی کرد که او در این سجده خون رنگ...
رمز یا زهرا (س)
تو در این عملیات شهید نمی شوی، تو باید زنده بمانی و این خواب را برای خانواده ام تعریف کنی».چند روز بعد عملیات با رمز یا زهرا (س) آغاز شد و...
قطعه ای از بهشت
آخرین عملیات
یکی از بچهها دعا را شروع کرد. وقتی رسید به نام امام حسین (ع) بچهها زار میزدند. ضجه میزدند و هر کسی حاجتی میخواست. نیمههای دعا یکی...
قطعه ای از بهشت
مزار نصرت
18 ماه از شهادت نصرتالله رضاپور میگذشت، اما از پیکرش هیچ نشانی نداشتیم. دلم برای دیدارش تنگ شده بود. یکی از شبها به خوابم آمد و گله...
قطعه ای از بهشت
حسرت
با سرنیزه جیب را پاره کردم، دو تکه کاغذ بود، درآوردم. دیگر پایش را به زمین نمی کشید. منور که زدند به کاغذها نگاه کردم. پسرش توی عکس لبخند...
قطعه ای از بهشت
آزمایش
قبل ازعملیات کربلای 4 و 5 مجروح شدم و دیگر او را ندیدم. سالها بعد وقتی از مزار شهدا در بهشت زهرا می گذشتم به مزار شهید آزمایش برخوردم.