برچسب :

قطعه ای از بهشت

عاشق اهل بیت(ع)

عاشق امام و روحانیت بود. دید روشن نسبت به مسائل سیاسی داشت بسیار مهربان و با محبت با دیگران بود. همکاران وی در مورد او می‌گفتند: محمد...

قطعه ای از بهشت

پیشرو و پیشانی جنگی

از دوران راهنمایی مبارزات خودش با رژیم پهلوی را شروع کرد. در مدرسه با معلمان بحث سیاسی می‌کرد برای همکلاسی‌هایش از امام و انقلاب...

داوطلب

قبلاً مسیر را شناسایی کرده بود بدون کوچک ترین مشکلی گردان را به پشت موانع دشمن رساند. کنار سیم خاردار فرشی توقف کردیم. یکی از بچه های...

دوربین شناسایی

رو به من کرد و گفت: «محمد برو دوربینم را بیاور» من رفتم. اما در سنگر دوربین نبودبرگشتم و گفتم اونجا نبود یادش آمد فرمانده همیشه دوربین...

دامادیت مبارک

هنوز چند لحظه از رفتنش نگذشته بود که صدای انفجاری مهیب سنگر را به لرزه درآورد. فریاد«یا حسین» رزمنده ها به هوا برخاست. سراسیمه بیرون...

قطعه ای از بهشت

بی نشان

آخرین زخمش را در تاریک و روشنی عملیات بدر در آن سوی آب های مجنون در شرق دجله دیدم. به اصرار نیروهای تعاون و دوستانش جهت مداوای به عقب...

کربلا اینجاست

می گفت: « بچه ها من کربلا را می بینم ... آقا اباعبدالله را می بینم ...» از حرف هایش بهت‌زده بودیم. جملاتش را که ادا کرد، تیری آمد و درست نشست...

غریبه

سرش را گذاشتم روی زانویم و با دست موهایش را شانه زدم. گفت: گمان نکن پیش شما غریبم من هم صاحبی دارم. دو سه بار یا الله گفت و شهید شد. از...