آن شب گلوله ای به پیشانی اش اصابت نمود. یک باره بر سجده افتاد. نور مهتاب بر پیکرش می تابید اما هیچکس فکر نمی کرد که او در این سجده خون رنگ به لقا حق رسیده است. برای ساعت ها آنجا ماند و رهروان بی آن که لحظه ای تأمل کنند به گمان اینکه در حال نجوای شبانه خویش است از آنجا گذشتند.
سیدپیمان عبدمنافی- گردان جعفر طیار راهی کردستان بود. عملیات کربلای 4 در انتظار قربانیان عاشق ثارالله چشم به جاده داشت. کریم اهوازی نیز حضور داشت.
آن شب گلوله ای به پیشانی اش اصابت نمود. یک باره بر سجده افتاد. نور مهتاب بر پیکرش می تابید اما هیچکس فکر نمی کرد که او در این سجده خون رنگ به لقا حق رسیده است. برای ساعت ها آنجا ماند و رهروان بی آن که لحظه ای تأمل کنند به گمان اینکه در حال نجوای شبانه خویش است از آنجا گذشتند.