برچسب :

قطعه ای از بهشت

مغضوب منافقین

شنیده‌ام دو نفر موتور سوار پس از اطمینان از اینکه او خود محمود زارعی است، تیر را رها کرده‌اند سمت او. خواربار فروش بود و دستگیر...

قطعه ای از بهشت

خانواده دور هم جمع‌اند!

حاج احمد آقا هم آن زمان ۳۷ ساله بود. یک سال بعد از شهادت محسن آقا، دوباره عزم جبهه کرده بود، اما این بار در رکاب شهید محلاتی. گفت با اتوبوس...

قطعه ای از بهشت

من که خواب نیستم

تا صبح روضه گوش می‌دهم. داو‌طلبانه رفت جبهه و وقتی برگشت داغ بود. گفت خدا ریشه بنی‌صدر را بکند و وقتی علت را پرسیدم گفت: پیکرهای شهدا که...

قطعه ای از بهشت

رفتگر جبهه‌ها

جلو رفت و مدت‌ها بعد بدن ترکش خورده اش را برایم آوردند. دوباره رفت و این بار پایش تیر خورد. یک روز نشسته بود که خبر آمد امام جام زهر را...

قطعه ای از بهشت

پسرم داماد شده

همین که خطبه عقدش را خواند، سرباز شد. این وسط، جنگ تحمیلی هم آغاز شد و نادر تماس گرفت که من از همین جا می‌روم جبهه. کم پیش ما می‌آمد. از...

قطعه ای از بهشت

کسی را مثل او ندیدم

زن و شوهر می‌خواستند با هم به جبهه بروند. هرچه دیگران انکار کردند آنها اصرار ورزیدند تا اینکه رفتند و همسرش شهید شد. مدت‌ها بعد ازدواج...

قطعه ای از بهشت

تشکیلاتی‌ فکر می‌کرد

همیشه تشکیلاتی‌ فکر می‌کرد و به‌ تشکیلات‌ معتقد بود و همچنین اعتقاد داشت‌ به‌ این‌ قضیه‌ که‌ حتما دنبال‌ جریان‌ سیاسی‌ باشد که‌...

قطعه ای از بهشت

خط نرسیده به خدا رسید

با پدرش صحبت کرد. حسابی پدر را قانع کرد که من می‌خواهم بروم. دیگر هم بر نمی‌گردم! عکس‌هایم را از جلوی دست مادر بردار! پدرش هم مخالفت...