برچسب :

قطعه ای از بهشت

نکند بگویی نرو

خیلی هوای پدرش را داشت. هوای او را داشت که هوای من را داشته باشد. بیرون که می‌رفتم، نظافت و شستن ظرف ها و جارو و رسیدگی به فرزند کوچکتر...

قطعه ای از بهشت

راه ادامه دارد

شهدا همه اخلاقیات مشابه هم داشتند. پسر من هم یکی از آن‌ها! اینکه نماز شب می‌خوانده و در آن سن سال روزه دوشنبه و پنج شنبه‌اش ترک...

قطعه ای از بشهت

گران بود و قیمتی

روحیات ویژه‌ای داشت، بهشتی بود. کارگری می‌کرد، آن زمان‌ها. با‌‌ همان پول کارگری فرشی خرید که گران بود و قیمتی، خیلی برایش زحمت کشیده...

قطعه ای از بهشت

رمز و رازی در کار نیست

گفت رمز و راز دانستن نمی‌خواهد که! دقت می‌خواهد و تفکر و تابع احساسات نبودن! جبهه هم رفت؛ اما تقدیرش جای دیگر رقم خورد. در سال ۱۳۶۰ در...

قطعه ای از بهشت

یه کم بالا‌تر

خندید و گفت: نه یه کم بالا‌تر....!. نگاهش می‌کردم، یک ترکه دستش بود، روی خاک نقشه منطقه را توجیه می‌کرد. بهم برخورد فرمانده گردان نشسته....

قطعه ای از بشهت

مثل یک بدهکار

جلوی کلاس که رسید، لحظاتی قبل از شروع بحث، متوجه یک اشتباه در هماهنگی‌ها شد؛ اشتباهی که باید سفر ما را لغو می‌کرد! متواضعانه از ما...

قطعه ای از بهشت

حتی به جسدش هم رحم نکردند

می‌افتد و به نزد پروردگارش پرواز می کند. اما به دلیل وضع بحرانی منطقه رزمندگان این دو شهید را کنار صخره ها گذاشته و عقب نشینی می کنند....

قطعه ای ازبهشت

کلاس بالاتر

هرچه توفیقات او بیشتر می‌شد، بیشتر مورد بی‌مهری یک جریان خاص در داخل قرار می‌گرفت. شاید از همین رو بود که در وصیت‌نامه نوشت: «‌هرچه به...