برچسب :

قطعه ایی از بهشت

خوبان تاریخ

بمان! او می رود برای بازرسی پالایشگاه آبادان، بی آن که بداند صبح جاده به دست عراقی ها افتاده است. خود عراقی ها هم باور نمی کردند وزیری به...

قطعه ای از بهشت

نماز عاشقانه

توی آمبولانس یکی از بچه های گردان زخمی نشسته بود. تا مرا دید فریاد زد: «دو شهید توی آمبولانس داریم، امیر عبادی و مراد رضایی.» لرزیدم به...

قطعه ایی از بهشت

عاشورای کربلای 5

یک گلوله تانک در نزدیکی اش به زمین خورد. ترکش گلوله سرش را جدا نمود. وقتی به خودم آمدم، سرش در مقابل پایم بود. ناخودآگاه سر بی تنش را بلند...