قطعه ای از بهشت
استاد اخلاق عملی
وضع اقتصادیمان خوب نبود. گاهی شهید باهنر بیرون میرفت، برمی گشت یک نان سنگک میآورد و میخندید و میگفت: نان سنگک داغ با پنج ریال پنیر...
قطعه ای از بهشت
وضوی عشق
یکی از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی گفت: این بهترین موقع برای کوبیدن قانونی بنیصدر است. دکتر آیت باید علیه او به دیوان عالی کشور...
قطعه ای از بهشت
دوره نگه داشتن زغال گداخته
چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک زغال گداخته را برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمیسوزد؟ سید...
قطعه ای از بهشت
پیروزی مضاعف
دشمن با چشم متحیر خود ناظر بر حماسه مردم ایلام و رزمندگان دلیر اسلام شد که در آن عملیات، ایلام عزیز از اشغال بعثیها آزاد و آن قطعه پاک...
قطعه ای از بهشت
چرا کار نمیکنید؟
خواب دیدم جایی هستم که به من گفتند: «بیا که شهید اسلامی کارت دارد». گفتم: «شهید اسلامی که شهید شده!» وارد اتاق شدم و دیدم ایشان پشت میز...
قطعه ای از بهشت
سردسته چماقداران!
30 خردادماه سال 60، منافقین اعلام جنگ مسلحانه کرده بودند و شهر را به آشوب کشیده بودند. حاج علی مثل تمام سالهای مبارزه، در صف مقدم دفاع از...
قطعه ای از بهشت
کلاه گشادی که بر سرمان رفت
آن موقع تو منطقه رسم بود هر کسی که بخواهد شهید شود، شب قبل از آن خواب شهادتش را می دید. من هم به همراه چند نفر از رزمندگان قرار بود در...