نگاه

خانواده دور هم جمع‌اند!

حاج احمد آقا هم آن زمان ۳۷ ساله بود. یک سال بعد از شهادت محسن آقا، دوباره عزم جبهه کرده بود، اما این بار در رکاب شهید محلاتی. گفت با اتوبوس می‌روم، گفتند وقتی هواپیما جا دارد، چرا اتوبوس؟ هواپیما که نزدیک جبهه شده بود، ظاهرا نفوذی‌ها گرا می‌دهند و‌‌ همان هواپیما شهادت‌گاه شهید محلاتی و یارانش می‌شود. نمی‌دانم بعد از رفتن محسن آقا چه دعاهایی می‌کرد که این‌گونه پیش او رفت. حالا همه آن‌ها پیش‌هم‌اند: محسن آقا، حاج احمد آقا و پدر و مادرم!
خواهر شهیدان محسن و احمد رقمی- هرچه در ذهن دارم، خوبی است و حسن خلق. محسن آقا را خوب یادم هست و حاج احمد آقا را هم. محسن آقا ۲۷ ساله بود و یک سال زودتر از حاج احمد آقا رفت. محسن آقا هنوز هم اعتبار محل است، انگار مغازه لباس فروشی داشت تا فقرا را نو نوار کند. وقتی یکی جلوی مغازهاش بیش از چند دقیقه منتظر تاکسی میماند، مغازه را میبست، او را به مقصدش میرساند و بر میگشت.

حاج احمد آقا هم آن زمان ۳۷ ساله بود. یک سال بعد از شهادت محسن آقا، دوباره عزم جبهه کرده بود، اما این بار در رکاب شهید محلاتی. گفت با اتوبوس میروم، گفتند وقتی هواپیما جا دارد، چرا اتوبوس؟ هواپیما که نزدیک جبهه شده بود، ظاهرا نفوذیها گرا میدهند و‌‌ همان هواپیما شهادتگاه شهید محلاتی و یارانش میشود. نمیدانم بعد از رفتن محسن آقا چه دعاهایی میکرد که اینگونه پیش او رفت. حالا همه آنها پیشهماند: محسن آقا، حاج احمد آقا و پدر و مادرم!

* از شهدای حزب مؤتلفه اسلامی

https://shoma-weekly.ir/jHtbWA