دوربین شناسایی

رو به من کرد و گفت: «محمد برو دوربینم را بیاور» من رفتم. اما در سنگر دوربین نبودبرگشتم و گفتم اونجا نبود یادش آمد فرمانده همیشه دوربین...

دامادیت مبارک

هنوز چند لحظه از رفتنش نگذشته بود که صدای انفجاری مهیب سنگر را به لرزه درآورد. فریاد«یا حسین» رزمنده ها به هوا برخاست. سراسیمه بیرون...

قطعه ای از بهشت

بی نشان

آخرین زخمش را در تاریک و روشنی عملیات بدر در آن سوی آب های مجنون در شرق دجله دیدم. به اصرار نیروهای تعاون و دوستانش جهت مداوای به عقب...

غریبه

سرش را گذاشتم روی زانویم و با دست موهایش را شانه زدم. گفت: گمان نکن پیش شما غریبم من هم صاحبی دارم. دو سه بار یا الله گفت و شهید شد. از...

شهید کباب شده

بوی کباب ... بر خلاف همیشه از شنیدن بوی کباب آب از دهانش راه نیفتاد، آخه مطمئناً گوشت بدن مصطفی خوردن نداشت.

غربت ستاره

جمشید یک مادر نابینا داشت و دو برادر و یک خواهر که هر سه محصل بودند و در یک اتاق بسیار کوچک فقیرانه زندگی می کردند. دلم از غربت و تنهایی او...

غروب خون رنگ

هنوز نماز عشا را شروع نکرده بود که صدای بی‌سیم درآمد. جواد با آرامش به بی سیم چی گفت: که جوابش را بدهد و خود تکبیره الاحرام نمازش را گفت....

شهیدی با دو مزار

برای شهید سیدمهرداد نعیمی، دومزار ساخته اند. یکی در محور مقدم طلائیه و دیگری در زادگاهش صومعه سرا و هر مزار، بخشی از بدنش را به یادگار در...