قطعه ای از بشهت
وزیر دفاع کیه؟
با خودش عهد کرده بود تا نیروی دشمن در خاک ایران است برنگردد تهران. نه مجلس میرفت، نه شورای عالی دفاع.یک روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد...
قطعه ای از بشهت
برکات عمران مسجد کوچک
مرحوم عراقی با ایشان جلسات متعددی می گذارند و صحبت می کنند و بعدا به مرحوم حاج صادق می گویند که اینها آدم های خوبی هستند و می شود با آنها...
قطعه ای از بشهت
سؤال شرعی
یک بسیجی آمده بود و میپرسید که با لباس خون آلود میشود نماز خواند یا نه؟ با حوصله جواب او را داد و مقداری هم چربتر و نرمتر از حد...
قطعه ای از بشهت
گوش به فرمان بزرگان
هرجای کار کمبودی حس میشد، مرتضی بود. همین بود که فرمانده، رانندگی تدارکات را هم به عهده گرفته بود. عملیات والفجر ۲ همان عملیاتی بود...
قطعه ای از بشهت
گران بود و قیمتی
روحیات ویژهای داشت، بهشتی بود. کارگری میکرد، آن زمانها. با همان پول کارگری فرشی خرید که گران بود و قیمتی، خیلی برایش زحمت کشیده...
قطعه ای از بشهت
مثل یک بدهکار
جلوی کلاس که رسید، لحظاتی قبل از شروع بحث، متوجه یک اشتباه در هماهنگیها شد؛ اشتباهی که باید سفر ما را لغو میکرد! متواضعانه از ما...
قطعه ای از بشهت
خروسهایی که تخم می گذاشتند
از حضرت آقا شنیدم که: یک روز آقای اندرزگو را در بازار سرشور مشهد دیدم که با یک موتور گازی میآمد. موتور را که نگهداشت، دیدم چند خروس در...