گفتگوی ویژه

چشم انداز شهید مظلوم از دستگاه قضا

دیدگاه شهید مظلوم این است که برای تامین امنیت باید دو مسئله را دنبال کنیم: اجرای حدود الهی و اجرای برنامه های اقتصادی. ایشان در مصاحبه ای که در آن سالها داشتند نظرشان این بود که مردم را از گرسنگی و فقر نجات دهید اگر کسی فقیر باشد و فشار زندگی هم روی او باشد. طبیعی است اگر ایمان نداشته باشد گرد کج میرود
امیر زینلی- «معمار دستگاه قضا» این تنها نقطه کوچکی از توصیف مردی است که امام خمینی از او به عنوان شهید مظلوم یاد کرده است. دستگاه قضایی پس از این همه سال هنوز هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند. مشکلاتی که شهید مظلوم آن ها را به خوبی پیش بینی کرده بود. شهید بهشتی نماند تا ثمره تلاش هایش را ببیند اما همین دستگاه قضا با همه مشکلاتش هم مدیون اوست. چشم اندازی که او برای دستگاه قضا ترسیم کرده بود آن چیزی نبود که هم اکنون شاهد آن هستیم. اما قصد بازخوانی قوه قضائیه را هم نداریم. در گفتگو با سیداسدالله جولایی رییس ستاد دیه کشور و از یاران نزدیک شهید دکتر بهشتی، به بازخوانی چشم انداز ایشان از قوه قضائیه پرداخته ایم تا چراغی باشد برای روشن کردن راه آینده.

***

شما از یاران نزدیک شهید دکتر بهشتی بودید. ابتدا دوست داریم از خاطرات شما با ایشان بشنویم.

شهید مظلوم آیتالله بهشتی که امام(ره) این لقب زیبا را برای او برگزیدند، به فرمایش امام برای ملت ما یک ملت بود، یعنی از دیدگاه امام عزیزمان که یک سیاستمدار جامعهشناس و مجتهد عالیمقام بودند، شخصیت شهید بهشتی با کل جمعیت جمهوری اسلامی ایران برابری میکرد. کسانی که با ایشان ارتباط داشتند میدانستند چنین وجود مبارکی هستند، لذا دشمن هم برای گرفتن این ارزش والا از این مردم و این نظام کار کرد. خدایا! آیا ما ملت، مسلمانان، مردم جمهوری اسلامی لیاقت نداشتیم که تداوم عمر با برکت و مدیریت شایسته ایشان را بیشتر بچشیم و لمس و بهرهبرداری کنیم؟ خدا میداند که چه شد که خدا این بزرگوار را از ما گرفت. با همه بدیهایی که به ایشان کردند و همه تهمتهایی که به ایشان زدند، این مرد مثل کوه استوار بود.

افتخار ما این بود که از قبل از انقلاب در همین مؤتلفه اسلامی...

چند سال قبل از انقلاب؟

حداقل ده سال قبل از انقلاب، شاید هم بیشتر. مدتی به هامبورگ رفتند و در آلمان تشریف داشتند. در جلساتی که مربوط به نهضت امام بود و بهویژه در سال 42 برای ایجاد یک مرکز اقتصادی، حرکتی در مجموعه عزیزان مؤتلفه ایجاد شد تا برای خانوادههای بزرگواری که سرپرستان آنها در حبس رژیم ستمشاهی بودند درآمدی ایجاد شود و کارخانه لعاب قائم و شرکت قائمیان که اول جاده ورامین بود درست شد. برای ارشاد افراد، مبارزینی که در آن مجموعه اقتصادی مدیریت میکردند، جلسات متعددی در محضر شهید والامقام داشتیم. این به قبل از انقلاب برمیگردد که جلساتی در منزلشان بود و این جلسات به این شکل برای اصلاح امور حتی فیمابین برادران مسلمان، مبارز و معتقد و پیرو امام میآمدند. لذا هر کسی در این باره هر چه که بگوید باز نتوانسته است حق مطلب را ادا کند.

در بحث اداره خود تشکیلات یادم هست بعضی از دوستان مشکلاتی داشتند و به شهید مظلوم مراجعه کرده بودند و ایشان یک روز سر زده تشریف آوردند. همه عوامل را در یکی از اتاقها بزرگ دادگاه انقلاب جمع کردیم و ایشان خیلی مردمی و عادی تشریف آوردند و به سئوالات حکام شرع، کارکنان و قضات با حضور آیتالله محمدی گیلانی ـ که خدا انشاءالله به ایشان شفا عنایت بفرماید ـ پاسخ دادند و به همه امور رسیدگی کردند. شاهد بودیم وقتی ایشان تشریف میآوردند به همه مسائل مالی، قضایی، اداری و... نظارت و آنها را رفع و اصلاح میکردند. این بزرگوار پس از امام نمونه بینظیری در نظم و ملاقاتها بودند. اگر با کسی قراری میگذاشت و آن فرد سر وقت نمیآمد، آن قرار خود به خود لغو میشد. اگر قرار بود کسی پانزده دقیقه صحبتهایش را جمع کند و این کار را نمیکرد، سر پانزده دقیقه بلند میشدند و میگفتند: «خداحافظ»، یعنی دیگر وقت مال شما نیست و التماس دعا. نظم و دقت این بزرگوار حقیقتاً بینظیر بود.

ایشان نسبت به تهمت و افترا حساس بودند، مانند تهمت هایی که به شهید بزرگوار لاجوردی نسبت داده می شد. آیا خاطره ای از این موضوع در ذهن شما هست؟

دیگر از ویژگی های شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی رسیدگی سریع و به موقع به موضوعاتی بود که توسط منافقین یا خانواده آنها متشنج کردن جامعه برمی آمد. در یک مقطعی (در سال 1360) خانواده یکی از منافقین محضر شهید بهشتی رسیده و اظهار داشته بود که من امروز به ملاقات پسرم در زندان اوین رفتم و وقتی انگشتان خون آلود او را پشت شیشه دیدم از عاملی که منجر شده تا ناخنهای دستش را به این نحو بکشند سوال کردم و پاسخ شنیدم که لاجوردی این کار را کرده است. شهیدبهشتی هم پیگیر ماجرا شدند و فرمودند من یک جلسه می گذارم که آقای لاجوردی هم حضور داشته باشند تا صحت ماجرا مشخص گردد. در اوین محلی را برای حضور 50 نفر آماده کردیم و شهید بهشتی هم تشریف آوردند و آن خانواده هم آمدند. در این جلسه که مسئولان دادستانی و دادگاه انقلاب اسلامی نیز حضور داشتند شهید مظلوم حضرت آیت الله بهشتی خطاب به مادر منافق خواستند که انگشتان ناخن کشیده پسرش را نشان بدهد. در این لحظه همگی دست های سالم و انگشتان بدون نقص زندانی مذکور را مشاهده نمودند که چطور منافقانه این دروغ بزرگ را به شهید لاجوردی و مجموعه خادمین دادستانی انقلاب اسلامی تهران نسبت داده بود.

شهید دکتر بهشتی چشماندازی برای قوه قضائیه ترسیم کرده بودند. تصویری از این چشمانداز را برای ما ترسیم بفرمایید.

آن گونه که بررسی و مطالعه کردهام چشمانداز شهید بهشتی در باره قوه قضائیه را باید در اصل 106 قانون اساسی دید. منصفین و متدینین واقعی میدانند که اصلیترین نقش را در تدوین قانون اساسی مدیریت بینظیر شهید بهشتی ایفا کرد. درست است که ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی با فرد دیگری بود، اما تدوین مواد خام اولیه قانون اساسی به دست شهید بهشتی و یاران ایشان از جمله آقای دکتر حسن حبیبی صورت گرفته بود. دکتر حبیبی مرید امام و از متدینین واقعی بود. پدرایشان هم از زحمتکشان بودند و عالم و ما سالها در درس قرآن و تفسیر ایشان حاضر میشدیم و در جمعی که داشتیم پدر عیال بنده، مرحوم استاد محمد پیراینده که معلم قرآن آقای دکتر حبیبی بودند از آن بابت هم مرحوم پدر ایشان را که رنگرز، اما فقیه بودند، میشناختیم. ایشان روی کاغذهای کاهی با قلم و دوات آیات و احادیث را مرقوم میفرمودند و در جلسات برایمان میگفتند و لسان بسیار زیبا و جذابی داشتند.

در اصل 156 قانون اساسی آمده قوه قضائیه قوهای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی، مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهدهدار وظایف زیر است. خود این عنوان و جملات را هنگامی که یک آدم منصف و عاشق اسلام و عدالت میخواند میفهمد این شهید بزرگوار چگونه قلم زدند و بعد به تأیید حضرت امام(ره) رساندند. وظایف عبارتند بودند از:

1ـ رسیدگی و صدور در باره تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی، رفع خصومات، اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که آقایان معین میکنند.

ببینیم که آیا ما انصافاً در متن این بند 1 قرار داریم یا خدای ناخواسته با آن فاصله داریم؟

2ـ احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادیهای مشروع.

اینها چشماندازهای شهید بهشتی است با عنایت و تأیید امام بزرگوار. احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادیهای مشروع که امیدوارم خدا به آبروی جد بزرگوارمان و خون شهدا بهویژه شهید مظلوم این ملت مزه و حلاوت عملی شدن این عناوین را که به عنوان قانون اساسی درست شده و بیش از 82 درصد مردم به آن رأی دادهاند، بچشند.

3ـ نظارت بر حسن اجرای قوانین

4ـ کشف جرم، تعقیب، مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام.

5ـ اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین هر کدام از این بندها میطلبد که هم کار شود و هم درست کار شود تا این مردم حلاوت آزادی و عدالت را که دارند میچشند، انشاءالله خوبش را بچشند. نمیخواهیم بگوییم نیست، ولی بالاخره فاصله داریم. باید قبول کنیم رذالت منافقین و گرفتن عزیزانی چون شهید بهشتی از ملت ما این کار را عقب انداخت یا ضعیف کرد. در هشت سال دفاع مقدس عمده همت و توان مسئولین صرف این شد که آن قسمت از خاک جمهوری اسلامی ایران را که توسط بعثیان کارفر و تکریتی تصاحب شده بود، پس گرفته شود و بعد هم نظام پایدار بماند. بعد هم ترورهای کور و آشکاری که منافقین داشتند، مقداری باعث تعویق این مسائل شد، اما مردم منتظرند.

چرا پس از خاتمه جنگ تا الان هنوز در متن قانون اساسیمان گیر کردهایم و چندان درست آن را اجرا نکردهایم؟

سئوال بسیار خوبی است و در ادامه این مسائل به آن میرسیم. از اصل 156 الی اصل 174، این نوزده اصل قانون اساسی را میتوان با چشم دید و باید چشمانداز شهید بهشتی با تأیید امام امت، رهبر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) دانست.

یادم هست شهید مظلوم در همین مدرسه رفاه به ما درس مواضع میدادند. عمده کسانی که در آن کلاسها شرکت میکردند، عاشق این بودند که این مواضع، درس حکومتداری و درست زندگی کردن را که شهید مظلوم در قالب مواضع جمهوری اسلامی بیان میکردند، هم مردم و هم کارگزاران بدانند و اجرا کنند و حقاً نبض کار به دست حزب جمهوری اسلامی بود و همه عاشق و واله بودند و در شاخههای مختلف حزب در خدمت آن بزرگوار بودیم و ایشان چنین زیبندگیای را برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران آفریده بود. دشمن هم با مطالعاتی که برای دشمنی با قرآن، اسلام، عترت و ولایت داشت. سر شاخهها و اصلیها را زد که عمده آن شهید بهشتی بود.

یقین داشته باشید اگر شهید بهشتی را میداشتیم یک دستگاه عالی قضایی در خور شأن رضایت امام زمان(عج)، امام و رهبر عزیزمان میداشتیم.

در فرمایشهایی که چند روز قبل مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولین عالی قضایی یعنی رؤسای کل دادگستریهای استانها داشتند که عمده کار دست آنهاست. یعنی در هر استانی یک بالاترین مقام قضایی داریم که او رئیس کل دادگستری است و ایشان با عواملی که دارند باید حافظ جان، مال، آبرو، حیثیت و عِرض همه آن استان باشند و قاعدتاً باید ابزارهای لازم اعم از ابزار مکانی، نیروی انسانی ـ چه کارمند و چه قضات محترم ـ و ابزارهای کاری و سرمایهها و هزینههایی که در ادامه عرض میکنم به آن رئیس کل داده باشند یا بدهند یا بخواهند و بگیرند. با این نگرش چشمانداز شهید بهشتی را مقام معظم رهبری خیلی خوب ترسیم فرمودند. از امروز به بعد چشمانداز قوه قضائیه چه خواهد بود؟ پاسخ در بیانات مقام معظم رهبری خطاب به مسئولین این قوه وجود دارد.

در روز همایش قوه قضائیه به چهار سخنرانی گوش دادیم. ابتدا آقای حجتالاسلام و المسلمین پورمحمدی گزارش پنج ساله قوه قضائیه را به اختصار و با سرعت فرمودند که بعد به ایشان گفتم چرا شما گزارش پنج ساله ستاد دیه را که این قدر هم مورد تأیید مقام معظم رهبری است و این قدر به ستاد دیه کمک میکند و مورد تأیید رئیس قوه قضائیه است، نفرمودید؟ گفتند بقیه را هم خیلی مختصر گفتم و نهایتاً آقای پورمحمدی از کنار قضیه رد شدند. گفتم من هم قطعاً راضی نیستم که این قدر بچههای ما در سراسر کشور زحمت بکشند و حتی در حد یک جمله هم یادی از خدمات آنها نشود و شما حتی اگر یک جمله هم میگفتید راضی میشدم.

مقام معظم رهبری فرموده بودند فقط مقامات عالی قضایی، یعنی کسانی که کار دستشان هست بیایند. حوزه ریاست، خود آقای لاریجانی، معاونان آنها و 31 رئیس کل دادگستری در آن جلسه حضور داشتند. استدعا دارم همه آن بیانات را در چشمانداز شهید بزرگوار آیتالله بهشتی بیاورید که مردم ببینند این چشمانداز از یکی از یاران صدیق شهید بهشتی یعنی مقام معظم رهبری دارد به اطلاع مردم جهان میرسد، چون این دو یار با هم بودند. خدا خواست که پس از شهید بهشتی خداوند ایشان را برای سکانداری این نظام حفظ کند. لذا دیدگاه آیتالله شهید بهشتی از این منظر باید دیده شود. این چشمانداز را باید از دیدگاه اولیه شهید بهشتی که در قانون اساسی بیان کردهاند بگیریم.

صاحبان علم قضا و حقوق باید روی فصل به فصل این نوزده فصل ـ 156 تا 174 ـ قانون اساسی کار کنند تا مردم مطلع شوند.

متأسفانه چیزی که الان داریم مخصوصاً در کار ستاد دیه میبینیم این است که عدهای از مردم نباید گرفتار زندان شوند، چون زندان جای بزهکار است نه بدهکار. چه کسانی مقصر و مسئولاند که عدهای حادثهای برایشان پیش میآید یا تخلفی را انجام می دهند و به زندان میافتند و جرمی هم ندارند و ما آنها را از قانون مدنی مطلع نکردهایم. پیشگیری از وقوع جرم، آن گونه که در اصول قانون اساسی آمده، انجام نشده است. صدا و سیما، رسانهها، خطبا، ائمه جمعه و شورای فرهنگ عمومی کشور که قطعاً مسئول فرهنگسازی در کشور هستند، مسئولاند؟ آقا دیگر با چه لسانی بفرمایند؟ چند سال است که دارند میفرمایند. امسال را هم سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامیدند و در فرمایشهایشان تأکید کردند که فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است، چون هر کسی که فرهنگ داشته باشد میتواند اقتصاد را هم خوب اداره کند، ولی کسی که فرهنگ ندارد حقوق مردم را نمیشناسد یا قبول ندارد، چگونه میتواند به اقتصاد مقاومتی که آقا میفرمایند کمک کند؟ به نظر بنده دیدگاه شهید مظلوم این است که باید دو چیز را دنبال کنیم. با اجرای حدود الهی امنیت به وجود میآید. یادمان نرفته است که شهید مظلوم چقدر به خاطر مخالفتهایی که با لایحه قصاص بود رنج بردند. سلطنتطلبها، راحتطلبها، نهضت آزادی و دیگران با لایحه قصاص مخالفت میکردند و به این مرد بزرگ میتازیدند، در حالی که نص صریح قرآن است که: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاه یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ».(1) دیدگاههای شهید مظلوم مبتنی بر آیات قرآن، احادیث و روایات رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بود.

لذا امنیت هم با اجرای حدود الهی به وجود میآید، هم با اجرای برنامههای اقتصادی. شهید مظلوم در مصاحبهای که در آن سالها داشتند نظرشان این بود که مردم را از گرسنگی و فقر نجات بدهید. اگر کسی فقیر باشد و فشار زندگی هم روی او باشد، طبیعی است اگر ایمان نداشته باشد گرد جرم میرود. اولش سرقت است، بعد از آن خرید و فروش مواد مخدر و بعد هم تعرضاتی به نوامیس مردم میکند، قمهکشی و جنایتهای غیرقابل جبران. تعارف هم ندارد.

ایشان راه مبارزه با فقر را به عهده قوه قضائیه میدانستند؟

به عهده همه ارکان حکومت میدانستند. کل حاکمیت باید گرسنگی و فقر را از همه مردم بزداید، آن هم شدنی نیست، مگر با حساب و کتاب دقیق و ایجاد شغل و کار. کسی که اشتغال دارد و تمام وقتش گرفته میشود، هیچ وقت به فکر دعوا، جرم و جنایت میافتد؟ کسی که خسته به منزل برمیگردد، دیگر به فکر داخل زندگیاش هست.

بنده معتقدم و بارها هم عرض کردهام وظیفه حکومت این است که برای جامعهاش ایجاد اشتغال کند. جوانی که شغل داشته باشد خودش بلد است برود و همسر اختیار کند، خانه و خودرو بخرد. خودش میتواند مسافرت برود، چون شغل و درآمد دارد. بیکار نیست که افکار در ذهنش دور بزند و او را مجبور به انجام تخلفاتی کند که نهایتاً به جرح، قتل، زندان و قصاص محکوم شود.

شهید بهشتی علاوه بر دیدگاه خودشان در انتصاباتشان هم خیلی دقت داشتند. یادم هست در کمیته استقبال از حضرت امام که بودیم، شهید بهشتی رئیس شورای انقلاب بودند و جلسات شورا هم در آنجا تشکیل میشد، در همان موقع هم به جرایم رسیدگی میشد. آقای زوارهای ـ خدا بیامرز ـ که قاضی بودند، در گوشهای از مدرسه رفاه مینشستند و مجرمینی را که میآورند بازجویی، محاکمه و در زیرزمین مدرسه علوی دو که سران رژیم منحوس پهلوی و مجرمین را در آنجا نگهداری میکردند، زندانی میکردند و آقای لاجوردی زندانبان اینها بودند.

باید برای دستگاه قضا فکری میشد، مخصوصاً که بحث دفاع از انقلاب هم مطرح بود. دادگاه انقلاب را چه کسی انقلاب میکند؟ اوایل مواردی بود که وارد آنها نمیشوم. در مقطعی هم بنده خدایی مسئول بودند. دوستان فرمودند بروید معاون ایشان شوید، گفتم باید یک روز بروم کنار میز ایشان بنشینم و بعد تصمیم میگیرم. دو سه ساعت نشستم و وحشت کردم و آمدم گفتم: «من نیستم».خدا رحمت کند دادستان انقلاب تهران بودند و روزنامه رسالت را هم درست کردند. متأسفانه اسمشان یادم رفته است. بعد از ایشان شهید مظلوم چون در قم با شهید قدوسی مدارس منتظریه، شهیدین و حقانی را پایهگذاری کردند و شاگردان بسیار خوب، کارآزموده، ورزیده و متدینی را برای نظام تربیت کردند که به دادستانی انقلاب آمدند، شهید قدوسی را به دادستانی کل انقلاب اسلامی منصوب کردند. آیتالله قدوسی از نظر امام ناشناخته نبودند. امام هم در قم حکم محاکمه را به ایشان داده بودند، هم در جاهای دیگری که تشریف میبردند، اما انتصاب ایشان در 15/5/58 به دادستانی کل انقلاب اسلامی توسط حضرت امام قطعاً با توصیه و پیشنهاد شهید بهشتی صورت گرفت. با انتصاب ایشان دستگاه قضا، مخصوصاً مبارزه با ضد انقلاب، منافقین و بنیصدر ملعون پایهگذاری شد.

یادم هست صبح 11 مرداد بود که به حزب رفتم و شهید اسلامی و آقای عالیمهر گفتند شهید مظلوم با تو امری دارند. شهید بهشتی امر فرمودند تعدادی برای کمک به شهید قدوسی بروید. به اتفاق شهید لاجوردی، مرحوم پوراستاد، جناب غیوران، برادر آقای لاجوردی آقارضا و احتمالاً یک نفر دیگر خدمت شهید قدوسی در دادگاه انقلاب در چهارراه قصر رفتیم. بعد از صحبتهایی که با ایشان شد و آشناییای که بنده از قبل از انقلاب با خانواده ایشان داشتم، مسئولیتها تقسیم شدند. ابتدائاً ابلاغی به عنوان مسئول اداری به بنده دادند که به بخش اداری دادستانی کل انقلاب سر و سامانی بدهم و در 10/9/58 حکم معاون اداری ـ مالی دادستانی کل انقلاب را امر فرمودند و ما هم امتثال و اطاعت کردم، چون واقعاً به تقوا و عدالت ایشان اعتقاد داشتیم و حقیقتاً در این زمینه بینظیر بودند. از آنجا که دستگاه قضا با حضور این شهید والامقام شکل گرفت، دشمنان و منافقین نتوانستند شهید قدوسی را هم تحمل کنند و آن منافق در آنجا نفوذ کرده بود و شب و روز همان جا جلوی اتاق شهید قدوسی میخوابید. یادم هست چهارشنبه قبل از شنبهای که آقای قدوسی شهید شدند، به اتفاق شهید لاجوردی و مرحوم قدیریان ـ یا شهید کچویی ـ خدمت شهید قدوسی رفتیم. آقای لاجوردی به برادری که در آنجا بودند، گفتند: «اگر به این آدم شکی دارید بفرمایید الان او را ببرم». یعنی شهید لاجوردی به این رسیده بودند که او منافق است و قصد خیانت و جنایت دارد. آن برادر گفتند: «خیلی خوب انجام میدهیم»، ولی بعد مثل این که موفق نشدند آن فرد منافق را در اختیار شهید لاجوردی بگذارند. صبح شنبه در اوین بودیم که خبر دادند زیر میز ایشان بمب گذاشته بودند و شدت انفجار بهحدی بود که ایشان از پنجره به پشت ساختمان پرتاب شده و خیلی وحشتناک بود.

یکی از دیدگاههای مهم شهید بهشتی پلیس قضایی بود. اگر پلیس قضایی را منحل نکرده بودند و پلیس قضایی سامان میگرفت، دستگاه قضا به مشکلاتی که بعداً مبتلا شد و الان هم مبتلا هست، گرفتار نمیشد. خود آیتالله لاریجانی هم در همایش قوه قضائیه در سالن اجلاس بر ضرورت احیای پلیس قضایی تأکید کردند و گفتند چند سال است که دارند روی این موضوع کار میکنند. چرا انجام نمیشود؟ واقعاً طرح شهید بهشتی در باره پلیس قضایی تضمینکننده اجرای احکام دستگاه قضا بود.

چند ماه اجرا شد؟

چند ماهی که شهید بهشتی زنده بودند، ولی متأسفانه بعد از ادغام شهربانی، ژاندارمری، کمیتهها و پلیس قضایی طرح عالی پلیس قضایی معوق ماند. خدا کند این کار به قصد خیانت به نظام انجام نشده باشد، ولی با انحلال پلیس قضایی این ابزار خوب و ارزشمند از دستگاه قضا گرفته شد و مشکلات عدیدهای پدید آمد و متأسفانه خیلی کار میبرد تا این مشکلات مرتفع شوند. امیدوارم مجلس محترم خود دستگاه قضایی که میدانم آیتالله لاریجانی طالب هستند، بتوانند این نقیصه را برطرف و پلیس قضا را احیا و قانون آن را مجدداً تصویب کنند و بتوانند افراد متخصص، متعهد و متدین را در بخش قضا ساماندهی کنند که احکام صادره از دادگاه محترم را به شکل اسلامی، انقلابی و درست اجرا کند.

پلیس قضایی چه کاری را انجام میداد؟

همین کاری که الان نیروی انتظامی دارد میکند. پلیس قضایی باید از مجرمین حفاظت میکرد. الان در اعزام و بدرقه زندانیان این دغدغه وجود دارد که میدهند به دست یک سرباز آموزش ندیده و زندانی فرار میکند یا خدای نخواسته وی را تطمیع میکند، ولی پلیس قضایی کارآزموده بود و زندانی را با رعایت حدود شرعی از زندان به دادگاه و بالعکس میبرد و کسانی را که باید تعزیر میشدند، بر اساس موازین اسلامی تعزیر میکرد. کسانی را هم که باید قصاص میشدند به همین طریق. میتوانید به دستورالعملهایی که در این زمینه صادر شدهاند مراجعه کنید تا معلوم شود چه برکتی را از دستگاه قضا گرفتند. اگر این ساز و کار را هر چه زودتر در اختیار رئیس قوه قضائیه بگذارند، بسیاری از مشکلات حل خواهند شد. افراد تحصیلکرده، حقوقدان و آموزشدیده در مسائل نظامی، انتظامی و رزمی که در مقابل شورشها، فرارها و اعزامها بلد باشند و قوانین را درست اجرا کنند.

ایجاد اشتغال هم هست. در حال حاضر این همه حقوقدان بیکار داریم.

بله، اشتغال خوبی برای تحصیلکردههای ماست، ضمن این که هدف ما هم احیای پلیس قضایی است. در جلسات شورای عالی قضایی که هفتهای یک بار در محضر شهید لاجوردی، شهید کچویی و مرحوم قدیریان خدمت شهید بهشتی میرسیدیم که گزارش دادستانی کل انقلاب و دادستانی تهران را ارائه بدهیم، قدرت و اقتدار مدیریتی شهید مظلوم را در جمع حقوقدانها و حاکم شرع مجتهدی را که حضور داشت، مشاهده میکردیم که چگونه با حداقل وقت حداکثر کار در آن جلسه انجام میشد. اذان هم که میدادند، شهید مظلوم به اتاقی که برای نماز خواندن در آنجا بود میرفتند و ما هم به ایشان اقتدا میکردیم و بعد جلسه ادامه مییافت. به نماز اول وقت بسیار اهتمام داشتند و ما هر وقت خدمتشان میرفتیم، برایمان توفیقی بود که به ایشان به عنوان یک امام جماعت بصیر و جامعالشرایط اقتدا کنیم.

در حال حاضر در ایام سالگرد ارتحال حاج احمد قدیریان قرار داریم. چه شد که او به قوه قضاییه پیوست؟

نحوه آشنایی اینجانب با مرحوم حاج احمد قدیریان برمی گردد به سال 1341 که توسط جناب آقای حاج حسین علی جواهریان در مغازه عطاری آقای قدیریان واقع در بازار تهران مقابل مسجد جامع (روبروی چاپخانه مرحوم آقای مصدقی) اتفاق افتاد.

زمانی که به امر شهید بهشتی خدمت شهید قدوسی رسیدیم، مرحوم شهید نظران، رئیس دفتر شهید بهشتی هم بودند. در آنجا کارها تقسیم شدند و هر چه تلاش کردیم آقای نظران هم مسئولیتی بپذیرد، ایشان گفتند: «نه، من باید در حزب و خدمت شهید بهشتی باشم». ایشان کارهای اجرایی را نپذیرفتند، ولی مدتی به عنوان رئیس دفتر شهید قدوسی ماندند تا بعد برای جای دیگری انتخاب شدند. در این فاصله دیدم در دادستانی کل انقلاب اسلامی دستمان برای اجرائیات تنگ است. آن موقع هم گروه ضربت منافقین در شعبات دادگاه انقلاب نفوذ کرده بود. یکی از دستورات این بود که فوراً باید اینها را پاکسازی کرد. بنده به عنوان معاون اداری ـ مالی شهید قدوسی فکر کردم چه نیرویی را برای معاونت اجرایی انتخاب کنیم که بتواند از پس این کار بربیاید؟ به آقای نظران گفتم تنها کسی که برای این کار مناسب است، مرحوم آقای قدیریان است. آن موقع آقای قدیریان با کمیته همکاری داشت. به آقای نظران گفتم شهید بهشتی به مرحوم آقای عسگراولادی بفرمایند که آقای قدیریان را رها کنند که ایشان را به دادستانی کل انقلاب اسلامی ببریم. بالاخره خدا توفیق داد و موفق شدم این کار را انجام بدهم و در محضر مرحوم قدیریان قرار گرفتیم. شهید قدوسی حکم ایشان را به عنوان معاون اجرایی امضا فرمودند و پای کار ایستادیم. منافقین تحلیل کرده بودند اگر بتوانیم دو بازوی شهید لاجوردی، یعنی بنده حقیر و مرحوم قدیریان را بزنند و بیندازند، شهید لاجوردی هم خود به خود میافتد، ولی خدا توفیق داد تا زمانی که آقای لاجوردی دادستان بودند، در خدمت ایشان بودیم و پای اوامر ایشان ایستاده بودیم تا آن حادثه تلخ پیش آمد و ایشان را عزل کردند و به قول خود شهید لاجوردی «ما را بیرون رفتیم»! برداشتن شهید لاجوردی از دادستانی در واقع کملطفی و حتی میشود گفت ظلم بزرگی به انقلاب اسلامی بود و نظام لطماتی خورد، اما الحمدلله آقایان دیگری آمدند و کار را پیش بردند.

ما از این بزرگان آموختیم یک مسئول باید به تمام عوامل و زیرمجموعههایش سر بزند. اگر موضوع مهمی در دادستانی پیش میآمد، محضر شهید بهشتی میرسیدیم یا شهید لاجوردی تماس میگرفتند و کسانی که در شورای مرکزی حزب بودند به عرضشان میرساندند، ایشان تشریف میآوردند و شخصاً به مسائل مهم رسیدگی میکردند.

هفته قبل از انفجار حزب، یکشنبهها که خدمتشان شرفیاب میشدیم، شهید اسلامی به عنوان سئوال و اعتراض خدمت شهید مظلوم عرض کردند: «آقا! در دادگاه انقلاب آقای قدوسی نسبت به مسائل مالی خیلی سخت میگیرند و آنچه که بچهها میخواهند به میزان لازم و بهموقع نمیپردازند». شهید قدوسی به بنده اشاره کردند پاسخ بدهم. عرض کردم: «آقای اسلامی! کسی به ما پولی نداده است که بدهیم. آقای قدوسی از کجا بدهند؟ ما بودجهای نداریم». آن موقع هنوز نظام بودجهای برقرار نشده بود که سازمان مدیریت برنامه و بودجه به ما پولی بدهد. گمانم شهید قدوسی مبلغی را از امام گرفتند و فیش صادر میکردند و به بنده میدادند و میگفتند این را خرج دادستانی کنید. ما از کجا خرج کنیم؟ تا زمانی که نظام برنامه و بودجه در کشور شکل بگیرد و به دادستانی پولی بدهند، یک مقدار دست تنگ هستیم. شهید مظلوم هم پاسخی به شهید اسلامی دادند. منظور این است که ایشان حتی در این موارد جزئی هم رسیدگی و نظارت میکردند و اعضای اجازه داشتند اعتراضات خود را به عرض شهید بهشتی برسانند.

این از چشم انداز! با نگاهی به آینده به نظر شما از امروز به بعد برای رسیدن به چشمانداز قوه قضاییه که ایشان ترسیم کردند باید چه اقداماتی را انجام بدهیم؟

در فرمایشها و رهنمودهای مقام معظم رهبری به مسئولی عالیرتبه دستگاه قضا میتوان این نکات را استخراج کرد و به اطلاع مردم رساند. لذا آنچه در چشمانداز آتی قوه قضائیه باید دید قبل از هر چیز احیای پلیس قضایی است که با تأسف باید گفت خدا رحم کند به کسانی که موجب انحلال این سازمان مؤثر در دستگاه حکومت اسلامی، بهویژه دستگاه قضایی کشور شدند. هر وقت این موضوع یادم میآید رنج میبرم که این چه خیانتی بود که به دستگاه قضا کردند که حالا این دستگاه باید این مشکلات را تحمل کند؟

دوم تأمین بالاترین بودجه سال کشور برای دستگاه قضایی است. دستگاه قضا میخواهد جان، مال، ناموس و آبروی مردم را حفظ کند، لذا بودجه و پول میخواهد. یادم نمیرود در مقطعی مسئلهای برای شهید قدوسی پیش آمد که باید به تعدادی از قضات پول میدادند و بودجه نداشتیم. گفتم: «حضرت آیتالله قدوسی! مگر خودتان بر منبرها، سخنرانیها و کتابهایتان نمیفرمودید باید به قاضی چک سفید امضا داده شود و تأمین باشد که از جای دیگری انتظاری نداشته باشد؟ به همان عمل بفرمایید». فرمودند: «چگونه عمل کنم؟ از کجا؟» عرض کردم: «موافقید بنده اقدام کنم؟» فرمودند: «بله». همان جا با شماره تلفن چهار شمارهای که برای حوزه پست ریاست دادستانی کل انقلاب از شهید رجایی گرفته بودم، به ایشان زنگ زدم و عرض کردم: «آقای رجایی! ببینید آقای قدوسی چه میگویند». شهید قدوسی گوشی را گرفتند و فرمودند: «هر چه ایشان میگوید مورد نظر من هم هست». سریع گوشی را گرفتند و فرمودند هر چه ایشان میگوید مورد نظر من هم هست. گوشی را گذاشتم و سریع خدمت آقای رجایی رفتم و گفتم پول میخواهم. دادستان کل انقلاب اسلامی دستشان خالی است. اگر بخواهند مشکل قاضی را حل کنند که به انحراف نیفتد، باید به او پول بدهند. پرسیدند: «چقدر میخواهی؟» جواب دادم: «50 میلیون تومان». چه سالی؟ سال 58. یک یادداشت به عنوان معاون مالی دادستانی انقلاب به من دادند و خودش شهید رجایی هم دستور دادند و خلاصه تا شب حواله 50 میلیون تومان رابرای بانک ملی شعبه چهارراه قصر دادند. صبح اول وقت رفتم و برای شهید قدوسی یک حساب قرمز باز و پول را به آن حساب واریز کردم و چک قرمز هم گرفتم و بردم محضرشان تقدیم کردم و گفتم: «بفرمایید. این برای تأمین قضات محترم که مشکلی پیدا نکنند. نمیخواهد رسید هم بدهید. افراد مورد نظرتان را به اتاقتان صدا کنید و هر مقدار چک لازم است به آنها بدهید که مشکلی پیدا نکنند». دولت باید این امنیت را به قضات محترم، دادستانها و مسئولین دادگستری بدهد.

به نظر من برای دستیابی به چشمانداز مورد نظر شهید بهشتی دومین نکتهای که باید مد نظر قرار بدهیم تأمین بودجه برای رفع مشکلات مالی قضات و دیگران است. حضرت آیتالله لاریجانی هم در همایش فرمودند بودجه کم است و باید برای گرفتن آن التماس کنیم که این کار مطلقاً غلط است. اگر بخواهیم جمهوری اسلامی سالم بماند، دستگاه قضا باید کاملاً تأمین شود و دیگر دست قاضی نباید جلوی این و آن دراز باشد.

سومین نکته تأمین نیروی انسانی برای دستگاه قضاست. شاید لازم باشد قاضی یک هفته روی یک پرونده کار کند، نه این که به او بگویند باید هر روز به ده پرونده رسیدگی کنی. نمیشود. شناسایی، بررسی و تحقیق خیلی زمان میبرد. چهارم پیشگیری از وقوع جرم، آموزش و فرهنگسازی است. مردم باید از حقوقی که بر دیگران دارند و متقابلاً حقوق دیگران بر خود مطلع باشند. فرهنگسازی و آموزش در زمینه شناخت جرائم از وظایف قوه قضائیه است و قانون اساسی آن را تکلیف کرده است. صدور چک بیمحل، ضمانتها، نفقهها، مهریهها، تخلفات رانندگی، مواد مخدر و... باید آموزش داده شوند و دستگاههای مختلفی از قبیل صدا و سیما، رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب باید در اختیار قوه قضائیه باشد تا بتواند برای پیشگیری از وقوع جرم به مردم آموزش بدهد.

توجه به پیام ارزشمند نوروز سال 93 مقام معظم رهبری، یعنی «فرهنگ و اقتصادی با عزم ملی و مدیریت جهادی» فرهنگسازی مورد نظر ایشان مبتنی بر این است که فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است و در این راستا ایجاد اشتغال امر بسیار مهمی است. همان که شهید بهشتی فرمودند که با اجرای برنامههای اقتصادی صحیح، مردم را از گرسنگی و فقر نجات بدهیم. خیلی حرف است.

اینها نکاتی است که باید در چشمانداز شهید بهشتی، امام و مقام معظم رهبری دید و به عنوان یک مدیر مجتهد عالیمقام به آن توجه کرد. چند شب پیش در اخبار دیدم در یکی از کشورهای اسلامی عکسهای بزرگ مقام معظم رهبری را دارند در پیشاپیش صف تظاهراتشان حمل میکنند.

نتیجه این دو عامل مهم ومؤثر کاهش آمار جرم و جنایت، سرقت، اعتیاد، بیعفتی و گناه خواهد بود که این عوامل عزم ملی و مدیریت جهادی و کوشش و کار همراه با عشق میخواهد.

و اما در خصوصیات خود شهید مظلوم، عدهای شهید بهشتی را به دلیل اصالت اصفهانی و همچنین خدمات ارزنده ایشان به اسلام و نظام مقدس اسلام، سلمان زمان مینامند. شهید بهشتی حتی در زمانی که یک طلبه بودند، از دریافت شهریه اندک حوزه پرهیز میکردند و با توجه به تسلطشان به زبانهای انگلیسی و آلمانی مخارج خود را با تدریس زبانهای خارجی تأمین میکردند. ایشان مدرسه «دین و دانش»، منتظریه و حقانی را تأسیس کردند. در مسجد هامبورگ هم ایشان خود هزینه زندگیشان را تأمین میکردند. تاریخ گواه است که نقش شهید بهشتی در مجلس خبرگان قانون اساسی در بحث ورود و نیز تدوین اصل ولایت فقیه انکارناشدنی است. همه میدانیم کسی که پشتیبان ولایت فقیه بود، شهید بهشتی بود و تصویب برخی از اصول قانون اساسی محصول دقت و پیگیریهای شخص ایشان است.

شهید مظلوم در مقابل شایعات مختلفی که در باره ایشان مطرح بود همواره میفرمودند: «من این افراد را بخشیدهام و معتقد هستم خداوند متعال خودش از کسانی که ایمان آورده باشند، دفاع و حمایت میکند».

آقای رئیسجمهور در سالروز قوه قضائیه در سالن اجلاس در باره شهید بهشتی گفتند که ایشان میفرمودند یک روز که خیلی خسته شده بودم نزد امام رفتم تا عرض کنم مرا معذور بدارند. همیشه در حسینیه جماران یا پشت منزل امام در قم عدهای جمع میشدند و درود بر خمینی میگفتند. امام به شهید بهشتی فرمودند: «اگر همه اینها فردا بیایند و شعار مرگ بر خمینی بدهند، ذرهای در من تأثیر نخواهد داشت و آنچه را که تکلیف میدانم انجام خواهم داد». آقای روحانی گفتند شهید بهشتی فرمودند من هم دیگر حرفم را نزدم و دیدم امام بی آن که سئوال کنم جوابم را دادند و لذا بیان نکردم و نهایتاً هم در راه امام و انقلاب به شهادت رسیدند.

دکتر بهشتی پس از استعفای دولت موقت در سال 1358 مدتی به عنوان وزیر دادگستری و سپس از سوی حضرت امام به عنوان ریاست دیوان عالی کشور منصوب شدند.

روحشان شاد و راهشان مستدام. خداوند ما را بدهکار ایشان از دنیا نبرد.

پینوشت:

(1) قرآن کریم، سوره بقره، آیه 179

https://shoma-weekly.ir/5jMVEG