گفتگوی ویژه

نگذاریم مهمترین شاخصه ی فرهنگی انقلاب از بین برود

شما می دانید که سینمای اسرائیل حدود بیست سال پیش اصلا وجود نداشت. حالا ممکن بود در حد یکی دوتا فیلم بسازند که اصلا دیده نمی شد. اما من همین الان به شما می گویم که اسرائیل در بسیاری از جشنواره های دنیا دارد جای ما را می گیرد
گفتگو : محمد دیندار- محمدمهدی عسگرپور  از صادق ترین و متعهدترین سینماگران و مدیرانی است که تاکنون سینمای ایران بخود دیده است. چنانکه با هر فیلمساز و دست اندرکار سینمای ایران که صحبت کنید و حرف از   عسگرپور به میان کشیده شود، بی درنگ و قاطع از او به عنوان فردی معتقد به اصول و ارزش ها و در عین حال صادق و صریح یاد می کنند. گر چه ممکن است در بعضی امور با  وی اختلاف نظر هم داشته باشند.
او که متولد ۱۳۴۲ تهران و فارغ التحصیل سینما از دانشکده صدا و سیما است، فعالیت هنری خود را سال ۱۳۶6با کارگردانی فیلم‌های کوتاه آغاز کرد. از فعالیت‌های مدیریتی او می‌توان به معاونت بخش جنگ بنیاد سینمایی فارابی، سرپرست مرکز سینمای تجربی، مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه دوم، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و مدیرعامل خانه سینما اشاره کرد.
در دورانی که او مدیر عاملی بنیاد سینمایی فارابی را بر عهده داشت، تعدادی از بهترین آثار سینمای دفاع مقدس از جمله فیلم زیبای "دوئل" به تولید رسید.
عسگر پور سازنده آثاری سینمایی مانند " پرواز در نهایت"، "اقلیما" و " هفت و  پنج دقیقه" می باشد. سریال هایی همچون " روح الله"، " نقطه اوج"، " گلهای گرمسیری" و "جراحت" و...حاصل  فعالیت او در عرصه تلویزیون می باشد.
فیلم سینمایی قدمگاه، که توانست جوایز داخلی و بین المللی زیادی را به خود اختصاص دهد، تنها اثر سینمایی ساخته شده در سینمای ایران می باشد که به موضوع و مفهوم انتظار به پردازد.
دبیری چند دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر و جشنواره بین المللی فیلم کودکان و داوری در جشنواره های داخلیی و بین المللی از دیگر فعالیت های عسگرپور محسوب می گردد.
عسگر پور همچنین نایب رئیس فدراسیون جهانی تهیه کنندگان خصوصی در جهان می باشد که فرصت مغتنمی برای دفاع از حقوق سینمای ایران در عرصه های بین المللی است.

با تشکر صمیمانه از محمد مهدی عسگرپور که پس از ماه ها سکوت و در آستانه روز سینما دعوت ما را اجابت نمود، متن این گفتگو تقدیم شما می شود.

*آقای عسگرپور  با توجه به  تجارب طولانی و ارزشمندتان در حوزه فیلمسازی و مدیریت سینمایی طی  دهه های گذشته تا امروز و اشراف کامل بر سینمای جهان، تحلیل شما از وضعیت سینمای ایران در حوزه داخل و بین الملل و کارکردهای آن در جامعه چیست؟
-به نام خدا؛ ما وقتی در مورد یک پدیده صحبت می کنیم باید در ذهن خودمان بررسی کنیم که آن پدیده چه توانایی هایی در نهادش وجود دارد  و چه مقدارش بالفعل شده است. یا چه چیزهایی اصلأ جزء توانایی هایش نیست و ما فکر می کنیم جزء توانایی هایش است. اگر در مورد سینما یا هر پدیده دیگری نتوانیم در ذهن خودمان این تفکیک را انجام دهیم، احتمالأ دچار یک  اشتباهاتی هم خواهیم شد. مثلأ اگر بدون اینکه به توانایی های بالقوه سینمای ایران  اندیشه باشیم، فکر کنیم که سینمای ایران قدرت و قوتی  ندارد و این قضاوت را فقط بر اساس آن چه که به عنوان فعل از آن صادر می شود، انجام دهیم، بنابراین دچار خطای محاسباتی می شویم. در این شرایط ناگهان  مثلأ با یک فیلم بسیار پر فروش برخورد می کنیم یا با مقبولیتی از سوی جامعه نسبت به هنرمندان بر می خوریم و این بار بر خلاف تصور قبلی احساس می کنیم نه! مردم هنرمندان را خیلی دوست دارند و مثل ماجرای زلزله که مردم به دعوت هنرمندان آمدند و برای هموطنان زلزله زده خود کمک کردند. این بار فکر می کنیم اتفاقأ سینمای ایران ظاهرأ نقاط قوت خیلی بالایی دارد.
*با این تعریف نقاط  مثبت بالقوه ایران چه می باشد؟
- به نظر من، توان بالقوه سینمای ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته و بدلیل روزمره گی در حوزه مدیریت فرهنگی معمولا به توان بافعل آن بشتر توجه نشان داده ایم. مثلأ   نگاه می کنیم سینما امروز چه حالی دارد  و بر اساس آن یک نظریه ای صادر کردیم. مثلأ به یک فیلم پرفروش برخورد کردیم از وزیر فرهنگ کشورمان گرفته تا بعضی مدیران و حتی بعضی سینماگران به وجد می آیند، یک  باره شوق زده می شوند و یک دفعه می گویند من آنم که رستم بود پهلوان!  بعد یک دفعه ممکن است شش ماه با یک برهوت روبرو شویم و احساس می کنیم که باید بگوییم نه این سینما اساسأ در ذاتش مشکلات زیادی دارد وبخشی اش مربوط به سالهای دور می شود بخشی اش به دوره فلان بر می گردد، بخش اش به دوره های مختلف سیاسی بعد از انقلاب بر می گردد و همینطور فراافکنی می شود.

*مثل ورزش که وقتی موفقیت هایی در آن به دست می آوریم ذوق زده می شویم و وقتی شکست می خوریم، به این شاخه و آن شاخه می پردازیم.
-بله، بله!  حتی اگر بخواهیم ژورنالیستی تر مثالش را بیاوریم مثل تلویزیون که دو کلیپ آماده کرده که اگر وزنه بردارمان وزنه را بالای سر ببرد، مارش پیروزی توسط یک کلیپ پخش می شود و وقتی بالا نبرد، کلیپ دومی را پخش می کند. در مورد سینما هم با توجه به اینکه با یک مسئله کاملأ فرهنگی روبرو هستیم و در این سالها کمتر به توان بالقوه  سینما و سرمایه های فرهنگی کشورمان توجه شده است، اساسأ دچار سردرگمی هستیم. مدیریت فرهنگی کشورمان هم که اتفاقأ باید متولی این بخش باشد،  بجای اینکه درب یکجا را ببندد و درب یکجا را باز کند و کارهایی از این دست، یا مثلأ اینکه مستقیم بیاید و به یک فیلمی کمک کند یا نکند  و بعد هم شرمنده باشد از این کمک و مخفی اش کند، باید اتفاقأ به این بخش  بیشتر  توجه می کرد، یعنی آگاهی سازی؛ در واقع باید از خود خانواده سینما هم شروع می کرد تا بتواند اولأ خودش متوجه توانایی هایی بالقوه سینمای ایران بشود و بعد  بتواند آن را درست معرفی بکند  تا وقتی سینماگران متوجه توانایی بالای بالقوه خود شدند و مردم هم از این پتانسیل آگاهی یافتند، آن موقع شاید بشود ما با یک وضعیت بهتری درزمینه سینما و کارکردهای آن مواجه شویم که البته این اتفاق باز هم نیافتاده است.

* اتفاقأ سوال من این است که این توانایی های بالقوه سینما از نظر شما به عنوان یک فیلمساز و مدیر با  تجربه چیست؟ به نظرم بیان مصداق به روشن شدن افکار عمومی و پیشبرد بحث خیلی کمک می کند.
- ببینید! اگر باز هم بخواهیم به شکل مصداقی صحبت بکنیم بجای اینکه حتمأ وارد یک بحث تئوریک بشویم، مثلأ سینمای بعد از انقلاب را مرور می کنیم، بطور مثلال دهه شصت را در نظر بگیرید که همه می گویند، دوره بسیار خوبی بوده، اما در زمان خودش هم اتفاقأ منتقدان زیادی داشت. کسانی که حالا به هر دلیلی که نمی خواهم زیاد وارد آن بحث ها شوم اما بعضی هاشان به دلیل توانایی کم خودشان، بعضی ها به علت عقب ماندن از این قافله ای که در فضای مناسب بعد از انقلاب به سرعت در حرکت بود و آنها نمی توانستند خود را به این کاروان برسانند و بعضی هم به دلایل دیگر ممکن بود به انتقاد بپرداند، یعتی حتی بعضی ها بودند که اساسأ نسبت به سینمای بعد از انقلاب نگاه منفی داشتند و فکر می کردند که سینما بعد از انقلاب نباید رشد  کند و نظرات منفی زیادی در آن دوران می دادند. مثلأ از آن فیلمسازی گرفته که سالهاست به خارج رفته و شما امروز حتی نمی تونید اسمش را بیاورید و اسمش ظاهرأ جرم تلقی می شود و آن سالها با مدیران فرهنگی کشور از طریق آیات قرآنی مقابله می کرد تا انواع و اقسام آدم های دیگر. اما امروز وقتی به همان دهه نگاه می کنیم با یک دهه پر افتخار ظاهرأ بر می خوریم. وقتی شما همین افتخار را مرور می کنید از تسخیر جشنواره های معتبر دنیا گرفته و اتفاقأ توسط فیلمهایی که  ما امروز آنها را فیلم هایی خیلی سالمی می دانیم و ممکن است در دوران خودش اما و اگر هایی زیادی در باره اشان داشتیم گرفته تا رونق گیشه ها در داخل کشور و تا بازار کار برای تعداد زیادی از اهالی این حوزه، اینها همه نوید دهنده این است که ما بنیان های فرهنگی امان در زمینه سینما قوی است. یعنی هم توانسته پاسخگوی فرهنگی باشد و هم می تواند پاسخ اقتصادی به ما بدهد. ولی این چرا تبدیل به نظریه نمی شود، ر می گردد به همان نقطه ضعف مدیریت فرهنگی کشورمان در دوره های مختلف که نتوانسته اینها را تبیین بکند. پس اینها مزیت های نسبی کشورمان  در زمینه سینماست. همچنین جدای از اینکه سینمای فرهنگی خودمان را اساسأ سینمای بعد از انقلاب می دانیم و سینمای قبل از انقلاب به جر چند فیلم، اصولأ سینمایی غیر فرهنگی محسوب می شود،  اما به هر حال نقطه تولد سینمای کشورما حدودأ برابر است با نقطه تولد و شکل گیری سینما در آمریکا و یا دیگر  کشوهای صاحب سینما در دنیا که حدود 110 سال می شود. اما سینما رفتن به عنوان یک پدیده رایج چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب وجود داشته است. اینکه مردم در سینما با آثار مذهبی روبرو بشوند درسالهای بعد از پیروزی انقلاب یک پدیده رایج بوده که باز هم از نقاط قوت سینمای ما محسوب می شود. یعنی در حوزه دین و دریافت های   معنوی سینمای بعد از انقلاب دریچه خوبی را باز کرد و بوجود آمدن یک نسل پرشور و منطبق با ارزش های انقلاب اسلامی هم اساسأ بعد از انقلاب شکل گرفت که با تمام احترامی که به دیگر حوزه ها قائلم، اما در آن حوزه ها شما دیگر نمی توانید به اندازه سینما این همه تحول و ورود افراد انقلابی و آثار ارزشی را پیدا کنید. شما اگر به ادبیات نگاه کنید بخصوص در حوزه رمان و قصه به اندازه سینما نمی توانید آثار با ارزش پیدا کنید. هست اما به اندزه سینما نیست و به اندزه سینما با مردم ارتباط برقرار نکرده اند. در حوزه موسیقی سنتی افتخارات قبل از انقلاب شاید بیشتر باشد، در  تئاتر هم حرکت های کم و بیشی صورت گرفته، اما در حوزه سینما  به شکل مطلق می توان گفت که سینمای انقلاب با قبل از انقلاب تفاوت های بنیادی و اساسی پدا کرد و در مسیر رشد و بالندگی قرار گرفت. شما  از نظر حضور جشنواره ای در قبل از انقلاب فقط با چهار پنج فیلم مواجه می  شوید و اساسا طی فاصله سالهای 50 تا 57 در سینمای ایران با فاجعه های زیادی به بار می آید، اما در سینمای بعد از انقلاب آنچه که شما با آن مواجه هستید، نسل فرهنگی، انقلابی و معتقد است.

*اتفاقأ این تحول مثبت سینمای ایران در بعد از انقلاب، مورد اذعان فیلمسازانی مثل آقای کیمیایی یا مهرجویی  که از فیلمسازان متفاوت قبل از انقلاب بوده اند، نیز می باشد.
-بله! این است که  سینمای ایران یک وضعیت بسیار متفاوتی نسبت به همه حوزه های هنری و فرهنگی دیگر در دوران پس از پیروزی انقلاب تجربه می کند. پس همه اینها می شود همان مزیت های نسبی که ما می گوئیم به شکل باقوه در سینمای ایران وجود دارد. وقتی یک مجموعه ای توانایی این را دارند که فیلم های افتخار آفرینی تولید بکند و در داخل و خارج به نمایش در آورد، این می شود یک مجموعه بالقوه، قابل اعتماد و فرهنگی. اما بالفعل در آوردن این جریان اساسأ در دست دولت است. بحث این دولت یا دولت های قبلی هم نیست. زیرا اساسأ فعالیت های فرهنگی و هنری در کشور ما دولتی تعریف شده است. بنابراین ممیزی های در دولت دیده شده، کمک ها در درون دولت دیده شده، نهادهای صنفی بطور کلی در طول سالهای مختلف، کمتر به بازی گرفته شده اند، در یک سالهایی یک خرده بیشتر و در طول ساهای جدید که اصلأ به تعطیلی شان فکر می کنند. و هیچ درکی هم از فعالیت های صنفی و گروهی در حوزه فرهنگ تقریبا در کشور ما وجود ندارد. بنابراین این دولت ها هستند که نقش دارند و اتفاقأ شما می توانید سینمای ایران را با توجه به دولت ها محک بزنید. اینکه حالا یک وزیر یا یک معاون یا یک مدیر در حوزه دولت باز چه این دولت یا دولت های قبلی فرقی ندارد،اینکه بعضی ها بخواهند دولت های قبلی را صرفأ متهم کنند تا به رونق دوره خودشان بپردازند، این نشان داده در تاریخ جواب نمی دهد و ارزش فزهنگی ندارد و چنین ادعاهایی هم بعدها از بین می رود. آدم هایی هم که چنین ادعاهایی می کنند و به تهمت و فرا افکنی می پردازند، وقتی پنج سال بعد نگاه می کنی، نمی توانی در حوزه فرهنگ پیدایشان کنید. زیرا از جنس فرهنگ نیستندو باید در حوزه های دیگر پیدایشان کنید.

*یعنی یک آدم فرهنگی نباید اینطور موضع گیری کند.
-دقیقأ! یک آدم فرهنگی بجای اینکه آسمان و ریسمان ببافد و قبل و بعد را با  خودش مقایسه کند، به کار فکر می کند و در واقع با فراهم ساختن شرایط مطلوب برای  خلق آثار با ارزش به حوزه فرهنگ خدمت می کند و نه با هیاهو یا تهمت زدن به این و آن. به هر حال من فکر می کنم آنچه که در حال حاضر سینما را برای ما غیر قابل قضاوت می کند، پیدا نکردن نقطعه تعادل بین قوت های درون سینما از یک سو وآنچه که به فعل در می آید و دائم اینها ما را  به اشتباه می اندازد، از دیگر سوست. یعنی اینکه ما علی رغم یک قوت درونی،  فعلی را از خودمان بروز می دهیم یا می بینیم که قابل دفاع نیست. در صورتی که قوت ما اینها نیست. این وسط یک دستگاهی قصد دارد که قوت های سینمای ایران را تبدیل به یک فعل نامطلوب می کند تا سینما در منظرهای عمومی کشورمان متأسفانه قابل دفاع نباشد. این دستگاه نباید ما و مخاطبان سینما را منکر قوت های سینما کند، زیرا قوت ها پابرجاست چون این سرمایه ها پا بر جا هستند. ما سینماگرانی داریم که درحوزه های اجتماعی، فلسفی و حتی دینی  به مراتب از بعضی کسانی که در همان حوزه به شکل  اختصاصی اظهار نظر می کنند، بهتر درک می کنند این موضوعات را. اینها در سینما وجود دارند و ما دائم انها را در جریان  مناظره ها و مباحثات و مذاکرات می بینم و یا از طریق آثارشان اینها را می شناسیم. به هر حال ما با وضعیت پیچیده ای روبرو هستیم که الان نمی توانیم براحتی سینما را تحلیل کنیم. همه اینها البته ناشی از این است که سینما الان یک روال طبیعی تولید و اکران را پیدا نکرده است. اگر روال طبیعی پیدا می کرد ما امروز با خود واقعه سینما بهتر مواجه می شدیم. مثلا در کشورهایی که سینما یک خرده قوام یافته است و حتی عمری کمتر از سی سال دارد، نه اینکه صد و ده سال ما را  داشته باشد و فقط سی سال دارد شما نمی بینید که با رفتن یک وزیر یا  رئیس جمهور،  سینما تبدیل به یک چیز دیگری بشود. بطور مثال تا دیروز سینما یک جوری بوده و از امروز شکل دیگری بشود. سینما دارد کار خودش را می کند. سینمای هالیوود را که ببینید امروزش با  سینمای ده سال پیش یا یک دولت دیگر فرق ندارد. هالیوود امسال با سی سال پیش فرقی ندارد. اینها یک روال  ساده و معین  برای خودشان  دارند که نهادینه شده است، هم جریان صنفی شان هم جریان تولیدشان و هم قوانینشان . اما ما در کشورمان با آئین نامه های روزانه زندگی می کنیم که خود دولت صادر می کند و خود دولت هم باطل می کند. این قوه یک چیز می گوید، دولت چیز دیگر می گوید و با یک بلبشو مواجهیم که فکر می کنم بعدها بشود یک فیلم کمدی خیلی خوبی از اینها بسازیم.

*این عدم مهندسی فرهنگی و برخوردهای سلیقه ای و فرقه ای باعث نخواهد شد تا ما با یک ناهمگونی و نابسامانی فرهنگی در کشور مواجه شویم؟
-ببینید! شما فرض را بر این بگذارید که ما با یک جامعه معماران مواجه باشیم که اینها هم تحصیل کرده های این رشته باشند و هم امتداد منطقی یک فرهنگ درست بصری در حوزه معماری باشند، شما اگر امکان کار درست برای این جامعه معماری را فراهم نسازید با چه وضعیت شهری مواجه خواهید شد. بطور مثال معماری که هم معماری اسلامی را بلد است هم معماری شرقی را درست می فهمد و هم فرهنگ و ساز وکار معماری خودش را می شناسد، اگر شما در حوزه ساخت و ساز یک سری آئین نامه جلویش بگذارید که مثلأ از این متریال نباید استفاده کنی از آن شکل  بصری نباید استفاده کنی و خلاصه باید این کار را بکنی آن کار را نکنی و بعد هم مسئولینی را بگذارید بالای سر این معماران برای نظارت بر اجرای آئین نامه نامه ها که فهم خودشان از معماری در حد  یک کشاورز از معماری است، پس اتفاقی که خواهد افتاد با یک به هم ریختگی بزرگ در حوزه معماری مواجه می شویم که اگر شما از بیرون وارد این مجموعه بشوید، اولین چیزی که به ذهنتان می رسد این است که مگر این کشور معماری که درس این رشته را خوانده باشد معماری که فرهنگ خودش را بشناسد ندارد . بعد کسی که در این زمینه مطالعه کرده باشد، می فهمد که دارد اما زمینه بروز این معماران فراهم نشده است. به نظر من در سینما دقیقا این اتفاق دارد رخ می دهد. یعنی شما وقتی فیلم های یک فیلمساز را با آثار خودش مقایسه می کنید متوجه شرایط درونی این فیلمساز هم تا حدی می شوید. من اسم نمی برم اما شما در ذهن خودت هر فیلمسازی را در نظر بگیر و فیلمسازی را که صاحب سبک است و پنج شش فیلم ساخته که می توان آنها را با هم مقایسه کرد. آن وقت احساس می کنی که فیلم های خوب این فیلمساز مربوط به دوره ای می شود که شرایط فیلمسازی در کشور ما متفاوت بوده با شرایط مثلأ پنج سال بعدش. به همین دلیل است که من قبلأ گفتم اینها بستگی تام به شرایط فرهنگی دولت دارد. یک انتخاب اشتباه در حوزه مدیریت فرهنگی کشور فاجعه به بار می آورد. این ها را وقتی ما می گفتیم و می گوئیم متوجهش نمی شوند، ده پانزده سال که گذشت متوجهش می شوند. شما مثلأ الان جراحید، یک اشتباه در جراحی بکنید ممکن است بیمار بمیرد، بنابراین یک ساعت بعد، معلوم می شود که شما جراح خوبی بوده اید یا جراح بدی بوده اید. نهایتأ دو هفته یا سه هفته بعد معلوم می شود. اما در حوزه مدیریت فرهنگی گاهی چند سال طول می کشد تا متوجه بشوید. شما وقتی کسی را در حوزه فرهگ و هنر به عنوان مدیر می گذارید،  شناختش بیشتر در حد اطلاع عمومی است و حالا البته ممکن است خوب هم سخنرانی بکند و چهار کتاب هم ترجمه کرده باشد، ولی وقتی درک دقیقی از حوزه های مختلف  فرهنگی نداشته باشد و یا نتواند پتانسیل های مختلف این حوزه  را درست جمع آوری کند و استفاده نماید، فاجعه به بار  می آورد. این است که الان همه ما نگران اضمحلال سینما هستیم. منتهی حرف زیادی در باره اش نمی توانیم بزنیم، چرا! چون فکر می کنیم این چاقوی دولبه است که هم از آن طرف شکم مدیر فرهنگی را ممکن است پاره بکند و هم شکم خودمان را پاره می کند. یعنی چه، یعنی اینکه ما داریم خودمان با صدای بلند فریاد می زنیم که این سینما غیر قابل دفاع است. منتهی چرا غیر قابل دفاع است، این را باید راجعش  بحث کنیم. آیا این سینما قوت هایش فقط همین هاست که داریم می بینیم، نه! در این سینما با توجه به شرایط فیلمسازی، شما دارید دست و بال افراد متفکر را می بندید. دست و بال یک عده دیگر را که نمی خواهم بگویم نباید در این سینما فعالیت کنند، نه باید فعالیت بکنند، اما جایشان الان سر سفره آنجایی نیست که نشسته اند. مثلأ یک افرادی را به ضرب و زور بعضی مسائل که یک بخش اش مسائل مالی است و یک بخشی اش مسائل دیگر است، یک جایگاهی به او می دهید که این جایگاه جایگاه واقعی او نیست. مردم هم به اشتباه می اندازید. مردم هم ممکن است احساس کنند که اگر سینما این است ما نمی خواهیمش. شما می بینید که در هفت هشت ماه گذشته بعضی ها در شهرستانهای مختلف دعا می کنند که در شهر ما سینما ساخته نشود. می بینید که به کجا داریم می رسیم. یعنی یک شاخص مهم فرهنگی خودمان را داریم به دست خودمان از بین می بریم. اینکه چرا اینجوری دارد می شود، به این علت است که بعضی فکر می کردند یا دارند فکر می کنند که این ممکن است به علت سوء مدیریت باشد، این ممکن است به علت ناتوانی عده ای برای ایجاد همگرایی باشد. یا این در واقع به علت ناتوانی گروهی باشد که ممکن است خودشان به علت عدم توانایی در فیلمسازی حالا با کسانی که توانایی داشتند، دارند مقابله می کنند، اما من به نظرم این نیست، من نظرم این است که این اتفاقأ یک توطئه سازمان یافته برای از بین بردن مهمترین شاخص فرهنگی ما در دنیاست. اگر کسی جشنواره های معتبر دنیا را رفته باشد یا یک مقدار سرچ کرده باشد متوجه می گردد که این حرفی که می زنم یعنی چه. ما با بدنام کردن حضور جشنواره ای ایران به شکل اغراق آمیز دچار خطا و زیان شدیدی می شویم. من می فهمم که بعضی فیلمها درای مقداری سیاه نمایی یا نه اساسأ سیاه نمایی بوده اند، اما غالب فیلم های ما که اینگونه نبوده است. از آقای مجیدی فیلم های زیادی می بینید که در دنیا افتخار آفریده اند، اینها فیلم های سیاهی بوده اند؟ بچه های آسمان یا بید مجنون یا آواز گنجشک ها سیاه بوده اند؟! فیلم های آقای میر کریمی سیاه بوده اند که در جشنواره های بین المللی با استقبال و افتخار روبرو شده اند. فیلم های آقای حاتمی کیا که در چند جشنواره بین المللی حضور داشته اند، سیاه بوده است. پس چه چیزی باعث می شود که ما اصرار داشته باشیم تا تریبون های خودمان را در حوز های بین الملل از دست بدهیم ببینیم چه کسانی جایگزین ما شده اند؟! شما می دانید که سینمای اسرائیل حدود بیست سال پیش تقریبأ وجود نداشت. حالا ممکن بود در حد یکی دو تا فیلم بسازند که اصلأ دیده نمی شد. اما من همین حالا به شما دارم می گویم که اسرائیل دربسیاری از جشنواره های دنیا دارد جای ما را می گیرد. همینطور تعدادی از فیلمسازانی که یا شناسنامه هایشان ایرانی است و اسمشان ایرانی است و در خارج زندگی می کنند و هیچ همدلی هم با انقلاب و کشور ندارند، از این خلأ استفاده می برند و فیلم های خود را به اسم فیلم های ایرانی و به اسم جریان اپوزیسیون که در خارج از کشور دارد زندگی می کند، به جشنواره های دنیا می دهند و جای سینمای با مجوز داخل کشور را  دارند از ما می گیرند. این توطئه به نظر من سازمان یافته است. من قبلأ مثل خیلی های دیگر فکر می کردم که این حاصل سوء مدیریت و یا عدم توجه است، اما الان نه! از نظر من اتفاقی نیست. ببینید! آن نکته ای که در بحث قبل گفتم با این بحثی که الان می خواهم مطرح کنم مرتبط است. شما توجه کنید که آن کدام شاخصه فرهنگی  کشورمان در بعد از انقلاب است که می توانیم بگوئیم با پیروزی انقلاب اسلامی تولد پیدا کرده است؟ ادبیات این  جور بوده است؟شعرمان اینگونه بوده است؟ موسیقی مان اینگونه بوده؟ نه! ولی سینما اینگونه بوده که با انقلاب، هویت و تولدی دیگر یافت. از نظر من توطئه ای که به آن اشاره کردم و نمی گویم که خارجی است، بلکه بخشی از آن داخلی می باشد، این توطئه کارکردش این است که این شاخصه مهمی که مدام می گفتیم مولود انقلاب است را از بین ببرد یا به ضعیف ترین شکلش باقی بماند. در واقع به شکل گلخانه ای به درد نخورش زنده بماند و  در هر حال مؤثر نباشد. اگر هم اساسأ این سینما نبود که نبود، حالا به زعم عده ای،     اتفاقی که نمی افتد!ا

*این توطئه به هر حال از طرف چه کسی است، یک تعمد است یا یک اشتباه ؟ یافتن مقصر خیلی مهم است؟
-ببینید من در جشنواره های بین المللی بعض از این حرکت های ضد فرهنگی علیه ایران را می دیدم. چون ما کارمان این است. کارمان مثلأ در وزارت خارجه یا کشاورزی یا بازرگانی نیست که تنها به عنوان یک مطلع یا در حد اطلاعات عمومی به این قضیه نگاه کنیم یا کارمان مثل بعضی از این پزشک هایی نیست  که آمده اند، منتقد فیلم شده اند! ما که کارمان  ظاهرأ از اول این بوده است. بنابراین در جشنواره های بین المللی که خودم حضور پیدا می کردم یا بعدأ خبرها را به شکل جدی پیگیری می نمودم، زمانی که  اسم ایران در جشنواره های بین المللی زیاد برده می شد، چه در جریان جشنواره و چه در جریان اکران و بخصوص اگر اسم ایران به همراه یک فیلمساز انقلابی که بعد از انقلاب وارد سینما شده، برده می شد، من می فهمیدم که چه حسی را ایجاد می کند. بگذارید نمونه هایی را تعریف کنم. جشنواره برلین، جشنواره ای بود که منافقین بیشترین حضور را در آن داشتند، چطوری؛ مثلأ می آمدند و بین تماشاچیان می نشستند  و وقتی فیلم ایرانی نشان داده می شد ، بعضی از آنها بلند می شدند و علنأ هو می کردند و بعضی هایشان به عنوان منتقد بلند می شدند و شروع می کردن به فحش دادن بر علیه جمهوری اسلامی و می گفتند فیلمسازی که این فیلم را ساخته مزدور جمهوری اسلامی است. حالا جالب است بعضی از این فیلم ها را هم عده ای در کشور می زدند و هم آنجا به عنوان مزدور خوانده می شدند. به هر حال ما می دیدیم مردمی که آنجا نشسته بودند، اعم از منتقدان سینمایی و مردم عادی بلند می شدند و اینها را از سالن بیرون می کردند و می گفتند کشوری که توانسته چنین فیلمهایی بسازد یک کشور فرهنگی است. بنابراین حضور بین المللی این شاخص فرهنگی انقلاب برای عده ای از معاندان مزاحمت ایجاد می کرد و اسم سینمای ایران که در کشورهای مختلف مدام شنیده می شد, بعضی ها را اذیت می کرد. از دیپلمات های ایران برایتان کد می آورم که با یکی دو تا از آنها که اگر لازم باشد اسم هم می آورم، وقتی در سفارت ایران در پاریس صحبت می کردم، همان ها می گفتند وقتی گیر و گور سیاسی زیادی پیدا می کنیم یک فیلم ایرانی وقتی اینجا اکران می شود ومورد استقبال مردم قرار می گیرد، ما را در مواضع سیاسی  قدرتمندتر می کند. بنابراین اگر این شاخص حذف بشود، ما تبدیل می شویم به کشورهایی مانند افغانستان یا عراق که در واقع چیزی به سینما از آنها نمی شناسیم.
* من همین دیروز خبری می خواندم که عربستان بعد از گذشت صد و اندی سال از تولد سینما، تازه دارد نخستین فیلم سینمایی خودرا می سازد.
- بله! پس از نظر من آن جریان ها و افرادی که در خارج از کشور شروع کننده این بودند که چیزی را جایگزین سینمای بعد از انقلاب بکنند و من اینجا دارم کد می دهم که در حال حاضر اسرائیل دارد جای ما را کم کم در جشنواره های خارجی می گیرد و بعضی از اتفاقأ فیلمسازانی که اسم ایرانی دارند یا آنجا متولد شده بودند یا پدرشان ایرانی بوده و کلأ این جریان، آدرس های غلط پی در پی به داخل کشور می دادند و داخل کشورمان هم افراد مختلفی وجود دارد و متاسفانه از  بعضی سخنرانان محترم گرفته که خیلی هم آدم های شریفی هستند اما این اطلاعات غلط را گرفته و بدون اینکه  تحقیق کافی کرده باشد تامسئولین فرهنگی کشور و خیلی ها ی دیگر ممکن است در این بازی وارد شده و به فرهنگ خودمان ضرر وارد کنند.  متاسفانه بعضی ها در این جریان دانسته دارند این کار را می کنند. نه ندانسته!  این دیگر می شود همکاری با دشمن، برای از بین بردن همین شاخص فرهنگی. باز در داخل کشور شما دقت بکنید، فکر می کنید چرا  به شکل اغراق آمیزی در یکی دو سال اخیر، دائم حرف از بدنامی اهالی سینما در روزنامه ها زده می شود. شما فکر می کنید اینها  اتفاقی است.

*شکل رسانه ای کار نشان می دهد که اتفاقی نیست.
-می خواهم همین را بگویم. این ها ادامه حرفی است که عرض کردم. یعنی ادامه بدنام کردن و بی آبرو کردن سینمای ایران به عنوان همان شاخصه فرهنگی انقلاب، یعنی سینمایی که محصول انقلاب بود، اینگونه مورد حملات مختلف و پیاپی  قرار گرفت و ما داریم با دست خودمان از بین می بریمش. متأسفانه  هی  آدرس های غلط هم داده می شود. مگر شما کم دارید از مسئولانی که در حوزه های مختلف دچار تخلف شده باشند، مثلأ می شنوید که فلانی در فلان مجموعه،  فلان کار خطا را کرده و تجاوز به عنف هم ممکن است داشته باشد، اما همین را در حد یک خبر می بینیم و می رود.  حالا مقایسه کنید با فلان بازیگر یا آدم سینما که به دروغ یا درست خبری راجع به او منتشر می شود و دائم هی تکرار می گردد. یکی از کارهایی که بعضی دولتمردان ما می کردند و دولتمردان فعلی ما مطلقأ انجامش نمی دهند، پوشاندن عیوب بود. من خودم مسئولیت داشتم در سینمای کشور و بارها می دیدم وقتی اتفاقی می افتاد که در حد یک نفر، دو نفر پنج نفر هست، سعی می کردیم که جامعه را دیگر دچار تشویش نکنیم و فکر کنند همه ی هنرمندان این شکلی هستند، بلکه همان فرد می کشیدیم کنار و می گفتیم نکن این کار را و اگر بخواهی ادامه دهی از این خانواده  طرد می شوی. به همین دلیل است که در خانه سینما، شورای صیانت تشکیل می شود و به همین چیزها رسیدگی می کند. اما  بعضی  دولتمردان فعلی ما در حوزه فرهنگ متأسفانه چکار می کنند، بر عکس عمل نموده و مدام در سخنرانی های خود از سینما بد می گویند.

* مدیریت سینمایی آن هم در دست خودشان است.
-دقیقأ! من به هر حال دارم این را عرض می کنم .این کار در ادامه از بین بردن آن شاخص مهم فرهنگی کشور است. بعضی دانسته این کار را می کنند که اینها می شوند سربازان همان آقایانی که از بیرون این مسئله را دنبال می  کنند و بعضی ها هم ندانسته چنین می کنند که ما هم باید اینقدر حرف بزنیم و بگوییم تا متوجه شوند.

* آقای عسگرپور سینما و سینماگران بخشی از پیکره واحد جامعه هستند، امروز هم مشکلات اقتصادی از جمله چالش های مهم کشور است که بسیاری از دلسوزان نسبت به رفع آن هشدار می دهند. چه ارتباطی بین مشکلات اقتصادی با نابسامانی های سینمایی می بینید؟
- ببینید ما هم اکنون در سینمای کشور با یک بی ثباتی شدید اقتصادی مواجه هستیم. من اصلأ فقط در باره موارد اقتصادی جامعه صحبت نمی کنم. مثل گرانی ها و این موارد که تقریبأ دامنگیر همه است و این احساس که وقتی امروز بیدار می شویم، کرایه تاکسی نسبت به دیروز چقدر است و چه و چه و چه! یک نفر مدام به ما می گفت این یک بحران جهانی است، می گفتم درست است، بحران این بحران اقتصادی، جهانی است، اما یکبار نسبت هایش را هم ببینیم، چون به هر حال حداقل کسانی که به خارج کشور می روند و می آیند می توانند اینها را بگویند. فکر نکنیم که در دوره صفویان زندگی می کنیم و کسی نمی رود به خارج و کسی اطلاع ندارد. مثلأ داخل کشور ما مرغ سه هزار تومان است، می شود هفت هزار تومان. یعنی بیش از صد در صد . در خارج ممکن است چیزی که دو دلار بوده، بشود دو دلار و بیست سنت و قابل مقایسه با اینجا نیست. من وارد آن هم باز نمی خواهم بشوم.آنچه که می خواهم بگویم این است که ما در سینما با یک گلوگاه مواجه هستیم درحوزه تولید و اکران، بطوری که شرایط تولید و اکران امسال را اگر با سال قبل مقایسه کنید می بینید که وضعیت آنقدر سخت شده که بخش اعظمی از همکاران ما بیکارند. بخشی از همکاران البته با تلویزیون کار می کنند و الحمدالله رب العالمین تلویزیون حجم تولیداتش بالاست و دارد به وضعیت بخشی از بچه های سینما کمک می کند. ولی تعداد زیادی از بچه های سینما هستند که کار تلویزیونی نکردند و نمی توانند بکنند. یا در آن خانوده شناسایی نشدند و تعدادشان هم کم نیست. حداقل ما به عنوان یک جریان صنفی دائم با این  اطلاعات و اخبارمواجهیم. دائم به خود ما پیام می دهند که تو رو خدا برای ما کار جور کنید. ما به  پنج تا کارگردان و چهار تا بازیگر و چهار تا فیلمنامه نویس که دائم مشغولند نگاه نکنیم. حجم این گروه خیلی زیاد است. در این جریان فشرده اقتصادی رفتارهای غیر معقول روز بروز زیادتر می شود. مثلا ممکن است من به عنوان بخشی از دولت بیایم اعلام کنم که من می خواهم بن مرغ و گوشت مجانی به شما بدهم. خب بعد هم تعدادی از هنرمندان توی صف می آیند ومن هم از آنها به عنوان یک موفقیت عکس می گیرم و اعلام می کنم که هنرمندان آمدند و ما به اندازه کافی به آنها مر غ و گوشت دادیم. ولی این ذلتی که برای جریان هنرمند ایجا می شود که بخاطر گرفتن یک بن باید هفت هشت کیلومتر بروند در جاده مخصوص کرج و بیرون از تهران و داخل یک انبار  می شوند و می ایستند تا معادل شاید حدود 150 تا 200 هزار تومان به آنها ارزاق داده شود، به نظر من این سرشکستگی برای دولت است. دولتی که نشان داده می تواند سیستماتیک و از طریق کارت سوخت عمل کند یا یارانه ها را بدون اینکه همسایه بغلی بفهمد که شما یارانه می گیری یا نمی گیری به حسابتان پرداخت کند. پس چطوری در این حوزه نمی تواند همینطور عمل کند. حتمأ باید کاری کنند که هنرمندان بروند صف بگیرند و کرامتشان دچار مسئله بشود. این نتیجه امروزش می شود گرفتن گوشت و مرغ به اندازه ای همین حدود دویست هزار  تومان، چون هر روز هم که نمی توانند بدهند، امروز می دهند تا شش ماه بعد، و لی اثر وضعی اش این می شود که هنرمند در دل خودش به کسی که اینطور با او برخورد می کند فحاشی می نماید. خوشحال نمی شود از این رفتار. جریان اقتصادی در سینمای ایران رفتارهای نامعقول بوجود می آورد. این الان باعث خوشحالی مدیران سینماست. من این را می فهمم و الان خیلی هم خوشحالند از این رفتارهای غیر معقول و بعد هم می توانند ادعا کنند و بروند به مدیران بالا دست خودشان گویند ببینید ما چه می کنیم و ان را به عنوان یک موفقیت اعلام کنند. ولی اثر وضعی اش اینها نیست، بلکه اثر وضعی اش در دلها از نظر من تبدیل به انرژی منفی و به زبان خودم تبدیل به آه و نفرین .و ناله می شود و اینها تبدیل به قوت نخواهد شد. همین مقداری که دولت در شش ماه گذشته هزینه کرده برای اینکه نشان دهد بعد از حذف خانه سینما همه چیز خوب است، حداقل پنج میلیارد بوده، با دادن کارت های هدیه و بن مرغ و گوشت این چیزها. اما ما همین مقدار را پارسال از دولت درخواست کردیم برای ایجاد صندوق بیکاری و ندادند. یعنی بجای اینکه شما بیایید بین همه کارت دویست هزارتومانی توزیع کنی که یک هفته اشان را تأمین کند، ما گفتیم یک صندوق بیکاری تأسی می کنیم و بعد از طریق قراردادهای مختلف، همین صندوق می تواند خود کفا شود و بیمه بیکاری راه اندازی شود، بجای اینکه بخواهید مرغ و گوشت به این شکل بدهی و تازه کرامت افراد هم دچار مشکل شود. تازه گفته بودیم افتخارش هم مال شما. شما اعلام کنید که ما صندوق بیکاری را راه اندازی کردیم. ولی نکردند و صف گوشت ومرغ و برنج راه انداختند که متاسفانه توسط بعضی همکاران خود ما این اشتباه صورت می گیرد و من این جمله را از بعضی این  افرادی که توسط خودآقایان منصوب شده اند شنیدم که بیایید بن دویست تومانی را بگیرید و از دست ندهید، زیرا از خرس یک مو کندن غنیمت است .آیا این جمله درستی است.

توضیح مهم: به علت حجم بالای گفتگو و محدودیت صفحات، متن کامل صحبت های آقای محمد مهدی عسگرپور را می توانید در نشریه الکترونیکی " شما "مطالعه فرمائید.


https://shoma-weekly.ir/eOBlbw