گفتگوی ویژه

نوزایی از درون تشکیلات مبنایی ترین روش بهسازی اصولگرایی است

رخی از اصولگرایان کاملاً شناخته شده و خوش سابقه به جای تکیه بر اصول، به شخصیّت فرد یا افراد تکیه کردند و به جای این که افراد را با حق بسنجند، اشخاص؛ محور تصمیم گیری هایشان شد که خود این نوعی انحراف از اصول گرایی محسوب می گردد.

دکتر محمد تقی زمانیان استاد دانشگاه و فعال سیاسی است. او  فعالیت های سیاسی و مدیریتی خود را از ابتدای انقلاب اسلامی  با حضور در حزب جمهوری اسلامی آغاز کرد و در پرونده مدیریتی خود مناصبی چون استانداری را ثبت کرده است. با تعطیل شدن حزب جمهوری اسلامی، زمانیان فعالیت های خود را در موتلفه اسلامی ادامه داد و همزمان با عضویت در شورای مرکزی، مسئولیت  معاونت تشکیلات (سازماندهی اعضا) و نیز معاونت آموزش این حزب را به عهده گرفت. سوابق تشکیلاتی متعدد وی در طول 30 سال گذشته باعث شد برای پاسخ به سؤالات در حوزه کادرسازی تشکیلاتی اصولگرایان  با وی به گفت و گو بنشینیم.

 

 به نظر حضرتعالی پس از چند سال حضور گفتمان اصولگرایی در دولت و مجلس ، آیا این گفتمان نیاز به بهسازی  ندارد؟

قبل از هر چیز اجازه میخواهم که دیدگاهم را راجع به اصولگرایی بیان نمایم، از نظر لغوی اصولگرایی دو معنی دارد. اصولگرا یعنی کسی که گرایش به اصول دارد.

  این یک معنای عام است.  از  این منظر، بسیاری از مردم اصولگرا هستند. گرچه ممکن است برخی از رفتار آنان، بر خلاف اصول باشد ولی وقتی که از آنان سؤال می گردد؛ خود را علاقه مند به اصول می دانند.   اینان می گویند که به اصول اعتقاد دارند گرچه ممکن است به آن  عمل ننمایند. در پاسخ به سؤال های شما، این نوع اصولگرایی، را  اصولگرایی نوع اوّل می نامم.

معنی دوّم اصولگرا، معنای ویژه ی آن است.  با توجّه به این که گرا در فارسی کوتاه شده  گراینده است، بنا بر این اصول گراینده یعنی کسی که مبنای تعیین کننده  رفتارش؛ اصول است.  این معنی بار ارزشی بسیار بالایی دارد چرا که به هرحال،   میتوان رفتار اجتماعی و سیاسی یک اصولگرا را از قبل با توجه به اصول مورد قبول او، پیش بینی نمود.

  به خصوص چنانچه  این اصول تعالیم اسلامی باشد – که انتظار داریم در جامعه  ما چنین باشد – اصولگرایی ارزشی بسیار بالا و والا محسوب می گردد.   باز در پاسخ به سؤال ها، این نوع اصولگرایی را، اصولگرایی نوع دوّم می نامم.

در ارتباط با دو تعریف بالا، گرچه در اینجا قیاس کار مشکلی است ولی برای این که این تعریف ها به ذهن خوانندگان عزیز نزدیک گردد، می توان گفت که اگرمعنای اوّلی را مشابه با اسلام بگیریم، معنای دوّم شبیه ایمان می گردد. 

وقتی که در کشور ما به اصولگرایی به شکل یک جبهه سیاسی نگاه شود – همان گونه که اکنون به این شکل است – این یک جبهه  گسترده ای است که شامل هر دو بخش می گردد و از این منظر بسیاری از مسؤلین حتّی از گروه ها یا جبهه هایی که  از نظر سیاسی رقیب اصولگرایان هم هستند، اصولگرا محسوب می گردند و به یک بیان دیگر، حق این که من اصولگرا هستم،  برای خیلی ها محفوظ می ماند.

در ارتباط با نوسازی یا بهینه سازی اصولگرایی در این شرایط؛ بهتر است که عوامل ایجاد این وضعیّت ایجاد شده را از خود، دور نماییم.  به نظر این جانب یکی از این عوامل و شاید مهم ترین عامل، می تواند شخصیّت زدگی باشد.

  یعنی برخی از   اصولگرایان کاملاً شناخته شده و خوش سابقه به جای تکیه بر اصول، به شخصیّت فرد یا افراد تکیه کردند و به جای این که افراد را با حق بسنجند، اشخاص؛ محور تصمیم گیری هایشان شد که خود این نوعی انحراف از اصول گرایی محسوب می گردد.

   همین انحراف ضربه ای بزرگ بر پیکر اصولگرایی بوده و عامل ایجاد این وضعیّت شده است. شخصیّت گرایی و نه نگاه به اصول در انتخاب ها، عاملی شد که راه بُرد اصلی اصولگرایان بی اثر باشد و به همین دلیل در تشخیص اختلاف نظر پیش آمد و در شروع،  چیزی شبیه  «موسی یی با موسی یی در جنگ شد»  به وقوع پیوست.  در اصل بهینه سازی و نوسازی اصولگرایی، یعنی  «بازگشت به اصول گرایی»  البتّه از نوع دوّم آن.   به نظر این جانب؛ این تنها راه است.   

 

 با توجه به گستردگی سلیقه های  درون این جریان ، حدود و مرزهای اصولگرا بودن را چگونه می توان تعریف کرد؟

نگاه اصولگرایی به حکومت، مانند نگاه به حفظ هویّت انقلاب اسلامی؛ یک نگاه زنده و پویا است که از یک سوی ریشه در اصول اعتقادی و معتقدات خود دارد و از دیگرسوی، با توجّه به شرایط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و   هر آنچه که مربوط به حرکت اجتماعی می گردد، موضع گیری و تصمیم سازی می نماید.

بنا بر این در هر شرایطی به شکل طبیعی و با توجّه به مقتضیات زمان می تواند باز تعریف گردد که یکی از زمان ها هم اکنون است.   یک دید گاه هم این است که اینباز تعریف – که بسیار مهم و تقریباً اضطراری به نظر می رسد – به خوبی و به راحتی می تواند همان تعریف اصولگرایی از نوع دوّم باشد.

همان گونه که در تعریف اصول گرایی گفته شد، تعریف نوع اوّل یک گسترهی بسیار وسیع دارد.   بسیاری را می توان در این رده دید که اصولگرا شناخته می شوند و این نگاه بسیار فرا تر از برادران نام برده شده است.  امّا اگر با نگاه نوع دوّم به موضوع اصولگرایی نگاه نماییم، آن وقت ممکن است که وضعیّت فرق نماید.   به عنوان یک نماگر ویژه؛ موضوع شخصیّت زدگی یکی از نماگر هایی است که می تواند ما را از شخصیّتی–  مستقل از منش و رفتار اسلامی یا غیر اسلامی او – متنفر سازد یا این که به شخصیّتی – مستقل از منش و رفتار اسلامی یا غیر اسلامی او – علاقه مند سازد.   این نوع رفتار، ما را در رده ی اصولگرایان      نوع یکم محدود می نماید.

 

نقش احزاب و تشکلهای اصولگرایی در تربیت کادرهای کارآمد و متخصص چگونه است؟

تربیت کادرهای کارآمد، متخصّص با پشتوانه برنامه یکی از تکلیف های اصلی یک حزب است.   احزابی که در جبهه  اصولگرایی قرار می گیرند نیز، از این وضع مستثنی نیستند.

  روشن است که نقش اوّلیه در تربیت این نیروچها مربوط به احزاب است.  حزب یک دانش گاه نیرو سازی است. هرقدر این حزب دارای مواضع درست و از پیش تعریف گشته نسبت به مسائل کشور داشته باشد، برای هر بخش اداره کشور؛ چشم انداز، هدفهای کلان، برنامه راه بُردی و در صورت تصدّی حکومت در هر بخشی –  مثلاٌ قوّه مقنّنه – برنامه اجرایی دارد.   این نگاه ایجاب می نماید که حزب برای هر بخش حکومتی نیروهایی را که بتوانند این برنامهها را در صورت تصدّی مناصب حکومتی یا مشارکت در آن، اجرا نمایند تربیت کرده و آماده سازد و به قولی     دولت در سایه داشته باشد.

        

آیا کمبود نهادهایی همچون حزب جمهوری اسلامی که به صورت گسترده تر کادرسازی         می کردند احساس می شود یا این نوع ادعا ها ناشی از یک نوستالوژی است؟

گرچه یاد آوری تاریخ حزب جمهوری اسلامی و سران آن یک نوع حس خوش آیند را برای همه ی کسانی که به سرنوشت کشور علاقه مند هستند و از جمله اصول گرایان؛ به ارمغان می آورد، ولی تنها این احساس ارزش مند، کار ساز نیست و نباید به آن    دل خوش بود یا اکتفاکرد.   برای یک حکومت مردم سالار دینی، که رأی مردم تعیین کننده است، وجود حزب برای اداره ی حکومت یک ضرورت انکار ناپذیر است. 

هر قدر مرام نامهی این حزب، به اعتقادات مردم کشور نزدیک تر باشد، اثر آن در تشکیل یا مشارکت در ایجاد نهاد های حکومتی، ارزش مند تر است.   به نظر می رسد که حزب جمهوری اسلامی علیرغم عمر بسیار کوتاه خود، ایفا کننده ی چنین نقش مهمّی در انقلاب ما بوده است.

یک حزب اصول گرا؛ دارای مواضعی است که بر اساس آن برای بخش های مختلف حکومتی، چشمانداز دارد، هدف های کلان را تعیین کرده است، برنامه ی راه بُردی خود را برای رسیدن به آن هدف ها، مبتنی بر استعداد ها، امکانات، آینده نگری، دشمنشناسی،  و محورهای مرتبط دیگر آماده نموده است. برای خدمت گزاری نیز، برنامه های اجرایی فرضی – که ممکن است در شرایط متفاوت پیش آید تغییر نمایند –  را به شکل آماده روی میز دارد تا به محض در دست گرفتن مسئولیت های حکومتی، آنها را اجرایی نماید.

  این حزب، برای تحقّق چشم انداز ها و جهت ردههای مختلف اجرای کار نیز؛ نیروهای انسانی معتقد و متخصّص را آماده می سازد.   این نیروها با توجّه به این که در جریان کامل این برنامه های تنظیم شده قرار گرفته اند، پس از تصدّی مسئولیت، دارای یک برنامه دقیق کارشناسی شده در حوزه مسئولیت خود هستند و به بهترین وجهی می توانند بازدهی خدمت به مردم را  افزایش دهند.  از سویی چون برنامه های نوشته شده دارای مبدأ واحدی است، کاملاً یکپارچه است و تناقض و برخوردی  بین تصمیم گیری های – به عنوان مثال –   بخش اجرایی کشاورزی با صنعت و امثال آن پیش نمی آید و از سویی دیگر، چنانچه در  این بخش مشکل پیش بینی نشده کشوری پیش آید، این مسؤل با تکیه و کمک یک عقبه  کارشناسی قدرت مند متخصّص در حزب، به راحتی مشکل را حل می نماید.   در اینجا معلوم می گردد که یک حزب به چه میزان در اداره یک کشور ارزش آفرینی می نماید.

  بهترین، کم هزینه ترین و کارشناسی شده ترین کار، انجام می شود تا یک بخش بخوبی بتواند آنچه را که بایستی حکومت نسبت به مردم اقدام نماید، عملیاتی کند.

در برنامه حدود ده روز پیش شناس نامه سیمای جمهوری اسلامی ایران، یکی از سیاست مداران تعریف می کرد وقتی یکی از رؤسای جمهور قبلی انتخاب شد، برای عرض تبریک به دیدنش رفتم.   در این دیدار ضمن گفتن شاد باش برای موفقیّتش در انتخابات؛ از او سؤال نمودم که برنامه ی او برای اداره کشور چیست؟  او خنده ای طولانی کرد و گفت اصلاٌ من فکر نمیکردم که برنده شوم و فعلاً برنامه ای هم ندارم.

خوب در چنین شرایطی است که مسؤلین بخش های مختلف، کسانی می شوند که انتخاب کننده آنان  را می شناسد وتصمیم گیری های نا پخته وکارشناسی نشده، بخش طبیعی و رایج کارنامه ی چنین دولتی می شود و بازار سعی و خطا برای تغییر مسؤلین،   تغییر تشکیلات و امثال آن به سادگی گشوده  و پر رونق می گردد.

حال این را با کسی که با یک پشتوانه حزبی مسؤل می گردد، مقایسه نمایید. در مورد دوّمی یعنی کسی که فقط با مسؤل بالاتر آشنا است یا به او معرفی گشته است، ببینید که چه میزان سرمایه  کشوری که شاید مهم ترین آنها زمان باشد، از دست می رود و به چه میزان شاهد این می شویم که یک مشکل نه تنها در دوران انقلاب، بلکه حتّی در دوران یک دولت بارها مردم را  رنج می دهد و هر بار روش نویی را برای رفع آن آزمون می نمایند.

در اینجا ارزش حزب در اداره ی یک کشور معلوم می گردد. شهید آگاه، مرحوم آیت الله دکتر بهشتی این موضوع را  به خوبی باور داشت و اصولگرایی او – از نوع دوّم –  هم راه با جاذبه قوی برخاسته از اخلاق اسلامی و تعهّدش، عامل ایجاد  حزب جمهوری اسلامی شد.

   دشمنان انقلاب اسلامی ایران که می دانستند حزب چه نقشی در اداره حکومت جمهوری اسلامی ایران می تواند داشته باشد، این حزب را بر نتافتند و هر روز آن را به شکل ضدارزش در همه جا طرح و توجیه نمودند  و حتّی کار  به جایی رسید که در سال  1358 که سال اوج شکل گیری احزاب، جمعیّت ها، گروه های سیاسی، انجمن های اسلامی و امثال آن در کشور ما بود و تعداد آن ها را در این سال میتوان با عدد هزار برآورد نمود؛ در اساس نامه  خود و معمولاً در اوّلین بند آن  قید کرده بودند که این حزب یا جمعیّت یا انجمن و امثال آن؛ به هیچ حزب و گروه و دسته ای وابسته نیست.

 البتّه منظورشان از حزب، حزب جمهوری اسلامی بود و جالب است که بدانید غالب مؤسّسین این تشکلهای سیاسی افراد مسلمان و مؤمن به انقلاب نیز بودند ولی جوّ بسیار سنگین حاکم بر جامعه علیه این حزب، آنان را وادار به چنین موضع گیری اولیهای می نمود. تنها بعد از فاجعه ی هفتم تیر سال 1360  و روشن شدن بخش کوچکی از شخصیّت شهید بهشتی، برخی از آنان متوجّه شدند که چگونه دشمن از آنان علیه نظام جمهوری اسلامی با این شیوه استفاده کرده است.

به هر حال به نظر این جانب تنها یک احساس خوشایند نباید ما را قانع نماید.  حزب جمهوری اسلامی نتیجه  یک  خرد جمعی، کار تشکیلاتی منسجم، پشتوانه مردمی قوی و رعایت تقوای جمعی بود.  این باید سرلوحه کار ما در تشکیل و اداره یک حزب اسلامی باشد. حزب جمهوری اسلامی، تجربه  خوبی بود که می توانست پشتوانه تجربه های بهتر، قوی تر و کامل تری گردد.   ما باید از امثال آن تجربه گذر می کردیم، و آینده بهتری را ترسیم میکردیم.   حزب حکومت اسلامی و در یک کلام، حزب الله را تأسیس می نمودیم اما متأسفانه امروز، تجربه  احساسی آن را داریم و شاید در ذهن برخی تشکیل دوباره ی حزبی مانند آن، بیش تر به یک آرزو شبیه باشد.

 

چگونه می توان این حرکت را کاملتر کرد؟

به نظر می رسد که باز گشت به اصول گرایی از نوع دوّم هم راه با جذب کامل از اصول گرایان نوع اوّل میتواند ره یافت اصلی این کار بزرگ باشد. هم زمان با آن انتقال تجربه به نسل سوم و چهارم انقلاب و نوزایی از درون تشکیلات حرکت را کامل تر می نماید.

 

تعیین و بازتعریف حد و مرزهای اصولگرایی چه نقشی در ساختن نیروهای توانمند و با برنامه دارد ؟ به عنوان مثال مرزهای اصولگرایان با لیبرالیسم و  تحجر تا چه اندازه مشخص است؟

محور اصلی اعتقاد در لیبرالیسم آزادی انسان است به گونه ای که در حدّ فلسفه ای و نگرش؛ این مکتب به انسان محوری   باز می گردد.   در عمل نیز، اعتقاد به برتری و تفوّق غرب است به گونه ای که گویی کسی نمی تواند جلو تر از غرب باشد.

در تحجّر نیز، هنوز نگاه ها به گذشته و حرف های پیشینیان است  و فکر انسان، اسیر بستری ساکن است و بسیاری از ابتکارها و نو آوری ها، گناه محسوب می گردد.

مبانی اعتقادی اصول گرایان با لیبرالیست ها و متحجّرین کاملاً متفاوت و متمایز بوده و به راحتی قابل تشخیص است.

اصولگرایان خدا محور هستند و انسان خدا جوی؛ مستقل از ملّیّت، یا شرقی و یا غربی بودنش، می تواند رشد نماید. تصمیم گیری او مبتنی بر اعتقاداتش، امّا متناسب با تغییرات زمانه و اتّفاقات روز است.

با این ویژگی، اگر بگوییم اصول گرایان نیاز به باز نگری دوباره دارند، این باز نگری در  درجه نخست بازگشت دوباره   به اصولگرایی از  نوع دوّم و سپس تشکیل یا تقویت یک حزب قدرتمند است.  این کار به شکل معمول آنان را در ساختن   نیرو های توان مند برنامه دار؛ یاری می دهد.    

 

بر اساس این ترسیم، ساز و کار جداکردن اصولگرایان بدلی از اصولگرایان اصیل چیست؟

به نظر می رسد که پاسخ این سؤال را در سؤال های بالا داده ام.   به شکل خلاصه بایستی بر اساس اصولگرایی نوع دوّم  بازسازی شروع گردد و از تمامی ظرفیّت های اصول گرایی نوع نخست نیز با جذب درست استفاده شود.  

در مورد مسئولین، پیش نهاد استفاده از مسؤلینی است که در گروه نوع دوّم اصولگرایان جای می گیرند.

https://shoma-weekly.ir/UNCK2i