· کمتر از سه ماه به انتخابات مانده است. ارزیابی شما از جبهه آرایی جناح های سیاسی چیست؟
- اکنون که ماههای نزدیک به انتخابات است، طبیعی است که در فضای آزاد نظام جمهوری اسلامی فعالیتهای انتخاباتی شدت بگیرند و در این فعالیتهای انتخاباتی مردم سه نوع فعالیتها را مشاهده میکنند؛ بخش اول، فعالیتهای صحیح منطبق با موازین که هر مجموعه یا شخصیتی خودش یا نامزدهای خود را همراه با برنامههایی برای مجلس دهم و عناصری که میخواهد به مردم برای رأیآوری معرفی کند، عرضه میدارد. اینها را فعالیتهای سالم و قانونی و صحیح انتخابات میدانیم. هر چقدر هم گسترده باشد بسیار مفید است، زیرا باعث تبادل افکار و ارائه برنامهها و شناخت شخصیتها و در نتیجه برای انتخاب شایستهترینها به مردم فرصت میدهد و میدان را باز میکند.
بخش دوم، گروههایی هستند که میخواهند به هر نحو ممکن به مجلس راه پیدا کنند و به همین دلیل به وعدههای بلند و هزینههای هنگفت و تبلیغات آنچنانی و چهرهنماییهای غیرواقعی دست میزنند. اینها کسانی هستند که حتی گاهی گذشته خود را ندیده میگیرند. با اینکه در گذشته مثلاً چهره داغ افراطی آنچنانی داشتند، اکنون که فضای جامعه، تندرویها و بداخلاقیها را نمیپسندد ـ چه بداخلاقی لیبرالی و اصلاحطلبی و چه بداخلاقیهایی که به نام اصولگرایی انجام میشود ـ همین افراد ناگهان چهره خود را یک چهره معتدل به تماممعنا معرفی میکنند و سعی میکنند مردم گذشته اینها را به یاد نیاورند. این گروهی که این کارها را انجام میدهند مجموعه خاص خودشان هستند که از فرصت آزادی انتخابات مثل همیشه سوءاستفاده میکنند.
بخش سوم، گروههای سیاسی هستند که دچار بازیهای سیاسی میشوند.
· منظورتان از بازی سیاسی چیست؟
- مثلاً در دورهای که اینها احساس میکردند مردم با حفظ انقلاب نیاز به یک تغییرات و اصلاحاتی دارند نام خود را اصلاحاتی گذاشتند و بعد هنگامی که بر سر کار آمدند ـ چه در مجلس و چه در در دولت ـ نشان دادند که بدترین افراط و تغییرات را در نظر دارند و کارهایی که در مجلس سوم و ششم کردند خاطرات بسیار تلخی در ذهن مردم به جا گذاشتند و به همین دلیل میکوشند که عملکردشان در آن دورهها مشخص نباشد. اینها از کسانی هستند که از مواضع تند برخی از کسانی که در این مجموعه اصولگرایان هستند سوءاستفاده میکنند و همه اصولگرایان را به این تعداد محدودی که اهل تندروی هستند تعمیم میدهند و متهم میکنند. در حالیکه اینطور نیست. این خود یک بحث و بازی سیاسی است. مثلاً الان یک بحث بر سر اصولگرایان و اصلاحطلبهای معتدل است. خود این یک بازی سیاسی است. یعنی مبنای برنامههای اصولگرایی اصول است و مبنای برنامههای اصلاحطلبی برنامه اصلاحطلبانهای است که متأسفانه باید بگوییم رویکرد به طرف فرهنگ غرب دارد و این روزها هم شاهد آن هستیم. این دو با همدیگر جمع نمیشوند. دو مجموعهای هستند که اختلاف مبنایی دارند. این اصولگرا و آن اصلاحطلب است. به همین دلیل شما نمیتوانید بگویید نشریات اصلاحطلب و نشریات اصولگرا با هم یکی میشود. روشن است که نمیشوند. این کاری که اینها انجام میدهند دامن زدن به تفرقه است. اینکه میخواهند بین اصولگرایان، معتدل و تندرو را مطرح کنند و قصدشان هم عناصر تندروی واقعی در این اصولگرایان که تعداد محدودی هستند نیست. زیرا این عناصر به نفع آنها کار میکنند. اتفاقاً تندروی به نفع آنهاست.
· یعنی به نظر شما آنها مقصود دیگری از برچسب تندرو دارند؟
- بله، مقصود اینها همان اصولگرایان ارزشمند و ارزشمداری است که در بسیج، سپاه، نیروهای انقلاب و مؤتلفه هستند. اینها دنبال این افراد میگردند. میخواهند اینها را متهم کنند، چون اینها با کسانی اختلاف جدی دارند که جزو نیروهای ارزشمدار انقلاب هستند، نه این بداخلاقهایی که به نفع اینها کار میکنند و ناخواسته و گاهی نادانسته آب به آسیابشان میریزند. بنابراین این کارها بازیهای سیاسی است. بنابراین ملت که صاحبان رأی هستند و اختیار هم با ملت است و هرکس ملت به او رأی داد انتخاب میشود، باید مراقب باشند که دچار این بازیهای سیاسی نشوند. از این بحثها و جملات فریبنده و دلپسند دچار خطا نشوند، بلکه راه صحیح را -که خط ولایت و امامت و خط آن انقلابیونی که شهدای انقلاب برای اینهاست و به اینها تعلق دارد- ادامه دهند. کسانی که در جبههها جنگیدند که اصلاحطلب نبودند! کسانی که مدافع حرم حضرت زینب هستند اصلاحطلب هستند؟ کسانی را که برای این انقلاب جان، مال، همسر، فرزند و تمام وجودشان را فدا کردند بشناسند. اینها در خط ولایت یافت میشوند و نه در خط اصلاحطلبی متمایل به غرب. بعد هم برگردند بببینند اصلاحطلبها از درونشان یک شهید برنخاسته است و منافقین و آمریکا اینها را ترور نمیکنند. کسانی که در این مجموعه و در این سالها طوری رفتار کردند که رادیوهای مستکبر و بیگانه همیشه از اینها حمایت کردند و بعد هم به عناصر اینها پناه دادند، اصولاً کجای این عناصر اعتدال دارند؟ خودشان هم در شعارهایشان میگویند: «اصولگرایان و اصلاحطلبهای معتدل.» پس حتماً در اصلاحطلبها کسانی که تندرو هستند وجود دارد. اینها را مشخص کنند و بروند. صداقت این است اگر مجموعه اصلاحطلبی میخواهد بگوید ما دنبال اعتدال میگردیم، اولین کارشان این است که به ملت بگویند این اصلاحطلبهایی را که افراطی و تندرو هستند به مردم بشناسانند و از صف خود بیرون کنند. ولی این کار را نمیکنند و میخواهند با هم یکی شوند. غیر از آن عدهای که مخلص هستند و تفکرشان این است، بقیه به دنبال این هستند به هر نحوی که شده رأی به دست بیاورند.
· ممکن است مصادیقی از این تلاشها را نام ببرید؟
- یکی از شعارهای رایج ضرورت حضور بیشتر زنان در مجلس آتی است. اینها طرفدار زنان نیستند. شعارهای که اینها برای زنها میدهند در حقیقت این نیست که زنها را به مجلس بفرستند. اینها دنبال این هستند که رأی بانوان ما را در سراسر کشور به طرف اصلاحطلبی جمع کنند. عناصر اینها هم مشخص است. اتفاقاً همین کارهایی که اینها میکنند یعنی برای سخنرانی به شهرهای مختلف میروند، مردم احساس میکنند کسی که آمده اینجا برای این است که شهر را به هم بریزد. و الا اینها دارای موقعیت و طرفدار نیستند. در مقابل اینها عکسالعمل نشان میدهند و اینها هم کاری میکنند که آنها عکسالعمل نشان دهند و این عکسالعمل هم طبیعی است، تودههای مردمی که شهید دادند و جوانهای آنها به جبههها رفتند و دفاع کردند و خودشان هم پشت جبههها فعالیت کردند نمیتوانند به کسانی بها دهند که مورد حمایت مخفی و آشکار صداهای بیگانه هستند. اینکه روشن است. اصلاحطلبهایی که از حمایت کلینتون و ریگان و بوش و اوباما برخوردار هستند و امید اینها به حساب میآیند معتدل هستند؟ کجای اینها معتدل است؟ اگر اصلاحطلبهایی هستند که میخواهند داخل نظام باشند و میخواهند بگویند ما میخواهیم اعتدال را رعایت کنیم و بازگشت به نظام کردیم، خطمشی و کارشان را مشخص کنند، و الا هیچوقت اصولگرایان درصدد حذف هیچ گروهی نبودند. آن چیزی که اینها را حذف میکند رفتار، اعمال، گفتار و مواضعشان است.
· به نظر می رسد همزمان با تکرار ضرورت حقالناس دانستن رأی مردم، حمله به شورای نگهبان مقصود خاصی دارد، درست است؟
- اتفاقاً اینکه میگویند شورای نگهبان حقالناس را رعایت کند، اصلاً در قانون اساسی شورای نگهبان برای رعایت حقالناس شکل گرفته است. یعنی هر دولتی که سر کار میآید دارای ذهنیتهای خاص خودش است. وزیر کشورش هم از خودش است. اجرای انتخابات هم به دست دولت و وزارت کشور است. همین الان در مسئله وزارت کشور نگاه کنید گروههای معتمد به مردم و یا هیئتهای اجرایی انتخاباتی منتخب چه کسی است؟ منتخب دولت است. حالا دولت آقای احمدینژاد تیپ خودش را میگذاشت، دولت آقای روحانی تیپ خود را میگذارد و دولت آقای خاتمی و اصلاحات هم تیپ خود را میگذارد. برای اینکه از حق مردم دفاع شود شورای محترم نگهبان آمده است که اگر هیئت اجرایی بنا به هر دلیلی -صحیح یا غلط- عدم احراز صلاحیت افرادی را تأیید کرد، آنها میتوانند به شورای نگهبان مراجعه کنند. این شورا رسیدگی میکند و اگر حقوق آنها رعایت نشده باشد به آنها باز میگرداند و آنهایی که به خاطر مسائل سیاسی و یا غفلت مسئولین اجرایی از نظر دور ماندند و تأیید صلاحیت شدند، رد صلاحیت میشوند یا عدم احراز صلاحیت آنها تأیید میشود، چون این دو با هم متفاوت است.
پس این حقالناس است که شورای نگهبان رعایت میکند. وزارت کشور که نمیتواند بگوید من پاسدار حقالناس هستم. وزارت کشور وظیفه خود را انجام میدهد و ممکن است حقالناس را رعایت کند. معمولاً هم رعایت کرده است. اما اینکه شورای نگهبان مراقب است، این شورا حقالناس را رعایت میکند. حالا غرض از حمله به شورای نگهبان چیست؟ به سابقه هجمهها نگاه کنید. تمام کسانی که مشکل داشتند به شورای نگهبان حمله میکنند. جریانهای سیاسی که از نظر قانون، شرع و نظام صلاحیتهای خود را از دست دادند یا واجد شرایط لازم برای نمایندگی هستند، صف مقابل شورای نگهبان هستند. از این طرف اصولگرایانی را هم که رد میکنند میروند و به شورای نگهبان هم اعتراض میکنند، اما نهاد شورای نگهبان را تضعیف نمیکنند، ولی همه اینها درصدد تضعیف شورای نگهبان و حتی در مواردی با غوغاسالاری و هیاهو و دادوبیداد و مظلومنمایی میگویند که ما رد شدیم. شما چه کردید که رد شدید؟ و شورای محترم نگهبان یک معذوری دارد و آن اینکه نمیتواند طبق قانون و طبق موازین شرعی مطالب و دلایل رد صلاحیت اینها را اعلام کند. نمیتواند اعلان عمومی کند. خودشان میخواهند و به خودشان میگوید، دفاعیات اینها را هم میشنود و بعد هم نظر میدهد. خیلیها را هم برمیگرداند و خیلیها را نه. آنها میخواهند پایگاه حفظ انقلاب و نظام و جلوگیر نفوذیهای استکبار و افراد و جریانهای سیاسی که میخواهند حقالناس را ضایع کنند و نهادی که پاسدار حقالناس است را تضعیف کنند. ملت ما هم این موضوع را فهمیده و به این حرفها اعتنا نمیکند. به وظیفه خود عمل میکند و در نتیجه فقها و حقوقدانهای شورای نگهبان مورد احترام ویژه مردم هستند. علیرغم این دعواهایی که در این سالها کردند، هرچه هم بعد از این میخواهند در این سالها انجام دهند. اصلاً یکی از دلایلی که این عناصر و جریانات، شایستگی نمایندگی ملت را ندارند، دعواهای آنها با شورای نگهبان است و این خودش یک مناط و مبنا برای مردم است که بدانند این کسی که مقابل شورای نگهبان ایستاده است ریگی در کفش مبارکش وجود دارد.