

ابتدا درباره چیستی نفوذ و نخستین شواهد آن در کشور، توضیحاتی را ارائه بفرمایید
مسئله نفوذ، مسئلهای مقطعی نیست؛ بلکه دائمی است؛ یعنی هم جریان ارزشگرا در حال نفوذ هستند و هم جریان ضد ارزشها. هم در داخل، گروهها در حال نفوذ هستند و یکی از ابزارهای آنها محسوب میشود و هم یکی از ابزارهای استکبار به شمار میرود. در تاریخ ایران، اولین شواهد نفوذ غرب، به بعد از جریان حکومت قاجاریه و در فراماسونری انگلیسی برمیگردد که آقای موریه به ایران میآید و کتاب حاجی بابای اصفهانی را مینویسد که در آن کتاب، اسلام و ایران و فرهنگ این سرزمین را به سخره میگیرد؛ بعد معلوم میشود که این عمل، به معنای نفوذ است. این شخصیت انگلیسی به تدریخ جای خودش را به افرادی چون تقی زاده انگلیسی، حیدر اوغلی؛ نفوذی روسها در ایران، فتحعلی آخوندزاده؛ نفوذی استکبار شرق و غرب در ایران میدهد. همچنین افرادی مثل صور اسرافیل و کسانی که در مشروطه فراماسونر شدند ودر جریان نهضت مشروطه، دست به اقداماتی زدند. خب این نفوذ، مسئله بسیار مهمی است و کار را به جایی میکشاند که در بین مردم، به تدریج نسبت به اسلام و فرهنگ ایران، تردید پیدا میشود؛ به گونهای که فرد خجالت میکشد بگوید من ایرانی هستم. کار به جایی کشیده میشود که فراماسونر انگلیسی خائن به این کشور مثل تقی زاده، میگوید ایرانی اگر میخواهد متمدن باشد، باید از موی سر تا ناخن پا، فرنگی بشود. در جریان شهادت امیرکبیر هم شاهد نفوذ عجیب و غریبی هستیم و میبینیم که مهد عُلیا؛ مادر ناصرالدین شاه، نفوذی انگلیس در ایران است. خب چرا استکبار از آن تاریخ به بعد نفوذ میکند؟ به خاطر اینکه تقیزاده ابتدا با لباس روحانی وارد میشود؛ معمم است، انقلابی است، نماینده اول مردم تبریز برای دور اول مجلس شورای ملی است. همین آدم خائن را میبینید که به اتفاق حیدر اوغلی در ترور شهید آسیدعبدالله بهبانی دست دارد و بعد که قضیه آشکار میشود، به لندن فرار میکند و نزد اربابش در انگلیس میرود. حیدر اوغلی هم نزد اربابش در روسیه میرود. پس مسئله نفوذ همیشه جاری و ساری است.
با توجه به اینکه از نفوذ، تعریفهای مختلفی ارائه میشود، تعبیر شما از نفوذ چیست؟
مقصود از نفوذ این است که مقاصد هر گروهی را به طور پنهانی برآورده کند. مثلا وقتی که عدهای از نیروی حزبالله لبنان در دستگاههای صهیونیستی نفوذ میکنند، در آنجا این نفوذ برای این است که اطلاعات و اخبار رژیم صهیونیستی را به دست بیاورند و در راه خدا به کار ببرند. پس این نفوذ، خیر و ارزشمند است. اما نفوذ استکباری برای چیست؟ برای استعمار و برقراری سلطه و از بین بردن امیرکبیرها و مدرسها و شیخ فضلالله نوریها. این نفوذ به جایی میرسد که شیخ فضلالله نوری را غروب سیزده رجب؛ روز تولد حضرت امیر(ع) به دار میکشند و پای چوبهدار، خیلیها کف میزنند؛ البته مردم عزا گرفته بودند؛ اینگونه نبوده که مردم خوشحال باشند؛ بلکه عدهای خوشحالی کرده بودند. چه کسی چنین حکمی داده بود؟ آن شیخ زنجانی به همراه تقیزاده، حیدر اوغلی و... در نهضت جنگل هم وقتی که کوچک خان مشغول [مبارزه] است، در کنار او هم نفوذی قرار میگیرد و او را دچار آسیب میکند. در انقلاب اسلامی هم، ما این نفوذیها را دیدهایم. خدا رحمت کند شهید آیت را، میگفت استعمار دو مهره دارد؛ یک مهره اصلی، دیگری بدلی. مهره اصلیاش میشود دکتر جهانشاه صالح که فراماسونر آمریکایی-انگلیسی است و پزشک رسمی دربار و فرح پهلوی میشود. مهره بدلی، برادر ایشان؛ اللهیار صالح است که در یک مقطعی، دبیر جبهه ملی هم میشود یا مثل شاپور بختیار که ظاهرا ژست مخالفت با شاه را میگیرد، ولی درواقع با استکبار همراه است.
در جریان مبارزات قبل از انقلاب و نیز سالهای پس از انقلاب-مخصوصا دهه 60- نفوذ چگونه و در چه قالبهایی خود را نشان داده است؟
در قضیه سازمان مجاهدین خلق، ما میبینیم که مسعود رجوی، مزدور آمریکا بوده است و او را بهعنوان یک فرد انقلابی، تا شورای مرکزی [سازمان] هم پیش بردهاند و بعد که اعضای این سازمان دستگیر میشوند و همه را میکشند، او را زنده نگه داشتهاند. بنابراین میبینید که برای یک حرکت مسلحانه هم، یک نفوذی قرار میدهند و به قول حضرت امام، بیست سال او را در آب نمک میخوابانند. وقتی هم که او را به زندان آوردند، ما دیدیم که یک دستمالی به سرش بسته بود و میگفت که سرم درد میکند؛ در حالی که شکنجه آنچنانی هم نشده بود. سپس از او چهرهای کاریزماتیک درست کردند و چنان شخصیت دروغینی از او درست کرده بودند که اگر بچه منافق میخواست به ملاقات او برود، میگفتند به این سادگی که نمیشود با او حرف زد؛ باید به مافوق خود اطلاع بدهی و او هم به مافوق خود بگوید و به همین شکل باید مراحل خاصی طی شود. تازه بعد هم سه دقیقه وقت ملاقات به او میدادند و طرف در این سه دقیقه، متأثر از شخصیت کاریزمایی که برای رجوی درست شده بود، نمیتوانست حرف بزند. پس حتی در یک سازمان چریکی هم نفوذی فرستاند.
همین نفوذ را در دستگاههای دولتی میبینید؛ آنجایی که کشمیری در کنار آقای رجایی قرار میگیرد و آنچنان قیافه خود را فریبنده جلوه میدهد که آقای رجایی پشت سر او نماز میخواند. بعد این آدم، دفتر نخستوزیری را منفجر میکند یا اینکه در حزب جمهوری اسلامی، افرادی چون کلاهی را به داخل حزب نفوذ میدهند. بنده آن زمان به مسئول تشکیلات تهران [حزب جمهوری اسلامی] گفتم که این آدم(کلاهی) مشکوک میزند! ایشان گفت آقای بادامچیان! نباید بدبین بود؛ این آدم مورد شناخت است. بعد دیدیم که این نفوذی، در بزنگاه کار خودش را انجام داد.
بنابراین، این نفوذ از دیرباز، در قالبهای مختلف نفوذ شخصی، نفوذ جریانی، نفوذ اداری، نفوذ گروهی و حزبی و حتی نفوذ دینی که درواقع ضددین است، اما به نام دین است- خود را نشان داده است. یک مرتبه میبینید که یک درویش یا یک عارف و روحانی، نفوذی از آب در میآیند. خاطرات مربوط به چنین نفوذهایی هم در بسیاری از جاها وجود دارد؛ مخصوصا در کتاب «تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزده» نوشته محمود محمود که آنجا میبینیم که جاسوسها با لباس تاجر، روحانی، درویش، پزشک و... نفوذ داده شدهاند. پس هم در شغل، هم در مسائل مذهبی و حتی در امور مربوط به بهداشت و درمان، استکبار نفوذی میفرستد و از طریق این نفوذیها، برنامههای خود را دنبال میکنند.
در مسائل اخیر ترکیه هم شما مصادیق نفوذ را میبینید؛ مثلا آقای «گولن» ابتدا به نام دین و مذهب جلو میآید و در فضای ضد مذهب شورای سرهنگهای ترکیه، اقدام به فعالیتهای مذهبی میکند و عجیب است که آنها مانع او نمیشوند! حالا یک مرتبه در کودتای آمریکایی یا در مسئله داعش، مشخص میشود که این فرد(گولن) حامی و پشت پرده این قضایا است. حالا هم در آمریکا هم نشسته است و رئیسجمهور ترکیه به آمریکاییها میگوید که این آقای گولن را به ما تحویل دهید.
میتوان گفت که نفوذ، تغییر شکل داده است و اکنون بیشتر جنبههای نرم و فرهنگی پیدا کرده است؟
شکل و ماهیت نفوذ عوض نشده است. شما مطبوعات دوران ملیشدن نفت را بخوانید؛ میبینید که یکسری نشریه، مثل نشریه «داد» در ظاهر منتقد هستند؛ ولی در واقع با شرکت نفت انگلیس در ارتباط هستند. یا یکسری افراد داغ مثل چلنگر، ظاهرا تودهای و وابسته به شوروی هستند؛ اما در واقع وابسته به انگلستان هستند. جالب است که مؤسس حزب توده- که حزب شورویها بوده است- شاهزاده سلمیان میرزای اسکندری است که این شخص، هم شاهزاده است، هم فئودال است، هم بورژوا است، هم فراماسونر انگلیسی است و جزو دار و دسته رضا خان بوده است. در صنعت فیلمسازی هم همینطور؛ اگر کسی به فیلمسازی قبل از پیروزی انقلاب نگاه کند، میبیند که آغاز آن، با نفوذی همراه بوده است، برای اینکه سینما از اثرگذاری ویژهای برخوردار است. خب این[صنعت] با روش آمریکایی- انگلیسی- فراماسونری در ایران شکل گرفته است که بحث آن جدا است. پس ما میبینیم که در یک صنعت نو به نام سینما هم نفوذی وجود دارد. همانطور که الان در مسئله شبکههای ماهوارهای، شبکههای مجازی، شبکههای فساد و فحشا و شبکههای بازی و سرگرمی ما شاهد نفوذ هستیم.
نفوذ در قالبهای گوناگونی خود را نشان میدهد؛ مثلا در همین چند روز گذشته ما میبینیم که عدهای تحت عنوان حمایت از محیطزیست، اعلام میکنند که در 150 شهر، میخواهند دوچرخهسواری راه بیندازند. خب عنوان این است که میخواهند محیط زیست را حفظ کنند تا از ماشین استفاده نشود؛ ولی باطن را که نگاه میکنیم، میبینیم که یک گروهی در این مجموعه به دنبال این هستند که دوچرخهسواری بانوان را با لباس تنگ و چسبان عادی کند. مسئله محیط زیست نیست؛ مسئله آن شبکه نفوذی است که در پشت پرده به دنبال هدف دیگری است. این نکته بسیار قابل توجهی است. بعد هم میبینیم که نشریات نفوذی، عکس بانوانی که با دوچرخه و قیافههای آنچنانی راه افتادهاند را نشان میدهند. اینها به دنبال ورزش و تفریح بانوان نیستند؛ بلکه به دنبال ترویج فساد هستند؛ میخواهند وضع جامعه را به هم بزنند.
مهمترین راهکار مقابله با نفوذ را چه میدانید؟
آن چیزی که نفوذ را خنثی میکند، بصیرت و هوشیاری یک ملت است؛ زیرکی یک ملت است، مراقبت دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی یک نظام است، مراقبت مسئولین آن نظام است. طرف میگوید شما با کنسرت مخالف هستید؟ میگوییم نه؛ چنانچه کنسرتی باشد که شعرش ارزشی باشد؛ یا حداقل خنثی باشد، کسی با آن مخالف نیست. به قول امام ما با سینما مخالف نیستیم با فساد و فحشا مخالف هستیم. ما با اینکه کنسرت تبدیل به چیزی بشود که بخواهد قداست شهر مذهبی مثل مشهد را به هم بزند، مخالف هستیم. وقتی هم که نماینده ولی فقیه و امام جمعه خراسان رضوی میفرماید آقا مشهد محل تقدس است، برخی از این نشریات مینویسند آقا مگر کنسرت اشکال دارد؟ خیر، مگر در تهران این همه کنسرت برگزار میشود و آگهی آن هم پخش میشود، کسی چیزی میگوید؟! آن چیزی که مهم است، جریان نفوذی است که پشت قضیه حضور دارد؛ درواقع کنسرت به خودی خود مشکلی ندارد؛ بلکه کنسرتهای نفوذیِ غربی مسئله دارند؛ رسانه نفوذی غربی مسئله دارد؛ رسانهای که در ادامه رسانههای آمریکایی حرکت میکند، مشکل دارد. برخی افراد، در ظاهر، اسم پیغمبر و امام هم میآورند، ولی نفوذی غرب هستند؛ مثل داعشیها. داعشیها مگر چهکار میکنند؟ پرچم سیاه و شعار لااله الاالله و شعار رسالت پیامبر اسلام سر میدهند، اما در باطن، خط آمریکا را دنبال میکنند. بنابراین، راه علاج این است که ملت، جلوههای مختلف نفوذ را بشناسند؛ بدانند مقالهای که در فلان روزنامه نوشته میشود، چه مقصودی را دنبال میکند. ممکن است یک صفحه روزنامه را از بالا تا پایین پر کند، اما در آن، دو مطلب نیشدار، درباره انقلاب و نظام داشته باشد؛ اصل مطلب همان قسمت است. برای شهید بهشتی مطلب مینویسد؛ ولی در پی این است که شهید بهشتی را از حرکت انقلابی و الهی خود و از اینکه ایران پر از بهشتی است، خارج کند و به جای آن، یک بهشتی لیبرالِ روشنفکر غیر انقلابی محافظه کار آنچنانی قرار دهد!
در مسائل اقتصادی هم نفوذ وجود دارد و میبینید که گروههای نفوذی اقتصاد شکن، وجود دارند. در ادارات و در ساختار قضایی هم میبینید که طرف ظاهرا کارمند نظام جمهوری اسلامی است، اما در باطن دارد ضدنظام کار میکند.