***
سیاست خارجی ما در دولت اصلاحات، چگونه پیش میرفت؟ آیا مطابق حفظ عزت کشور بود؟
موضوع گفتگوی تمدنها را آقای خاتمی مطرح کرد و در مقابل آن نظریهپردازان آمریکا به خصوص هانتینگتون مباحثی از جمله برخورد تمدنها را طرح کردند. آن زمان دوران بوش پدر و بوش پسر بود که سیاست خارجی کشور عزیزمان ایران اسلامی اهمیت فراوان داشت.
در موضوع عزت، حکمت، مصلحت، هیچگاه رهبر معظم انقلاب نگذاشتند که مسئولین و به خصوص دستگاه سیاست خارجه از این سه اصل مهم تخطی کنند یا بخواهند خلاف این را انجام دهند. من فکر میکنم در آن ایام و در آن شرایط در دوم خرداد که اینگونه مسائل را دنبال میکردند و برای عبور از آن تلاش می کردند. شاید بعد از هشت سال دوران بازسازی یا دوران سازندگی بود که آقای هاشمی رفسنجانی فضایی را ایجاد کرد و در واقع فتح باب کرد که اصل و ریشه ارتباط با آمریکا همانطور که خود آقای هاشمی رفسنجانی بارها بیان کردند از موضوعاتی بود که بین ایشان و امام اختلاف سلیقه وجود داشت.
آیا این واقعا اختلاف سلیقه بود یا باید برخورد اعتقادی با این ماجرا داشت؟
ایشان میگویند سلیقه ولی حضرت امام آن را به یک باور و یک اعتقاد تبدیل کرده بودند و برای ما به یادگار گذاشتند. یکی از وظایف مهم رهبران دینی دشمنشناسی است، عمق کینه و عداوتی که آمریکاییها نسبت به ایران اسلامی دارند و از اینکه منافع بزرگی را از دست دادهاند و برای باز پسگیری این منافع مهم در منطقه خیلی هم تلاش کردند، خیلی جنایتها کردند. هشت سال جنگ را با چراغ سبزی که آمریکا نشان داد بر ما تحمیل کردند. قبل از آن بحث کودتای نوژه بود، بعد از بحث اشغال لانه جاسوسی، مسئله طبس مطرح بود و خیلی قبل از آن هم حمایت از رژیم منحوس پهلوی، بحث کودتای ننگین شهریور 20 و مسائلی از این دست زیاد داریم که در حقیقت آمریکاییها به دنبال این بودند که بتوانند خود را در منطقه تثبیت نمایند و انقلاب اسلامی ایران را از پا در بیاورند.
همه اینها نشان میداد که آمریکا کسی نیست که ما بتوانیم به آن دل ببندیم و ارتباط بر قرار کنیم. ولی در کشور کسانی هستند که اعتقاد دارند میشود به آمریکا اعتماد کنیم و با آمریکا رابطه برقرارکنیم و طبیعتا موضوع کلیدخوردن این قضیه بعد از رویکارآمدن دولت اصلاحات کمکم داشت شکل میگرفت و تا حدودی هم در سیاست خارجی بیان میشد؛ اما هوشیاری ملت عزیز ما و نقطه نظرات دقیق و عمیق رهبر عزیز انقلاب نسبت به آمریکای جهانخوار اجازه چنین کاری نداد.
آمریکا نتوانسته آن طور که بعضی از تفکرات خاص مانند اصلاح طلبی یا اعتدال، رابطهاش را با جهان برعکس دولت پیشین قویتر کند. حمله و هجمهای که به دولت پیشین میکنند بیشتر همین است که ما فضاهای غرب و دنیای غرب را بر روی خودمان تنگ کردیم و بستیم، و این فضا باید باز شود. ولی خوشبختانه میبینیم که پیشبینیها و پیشگوییهای رهبر عزیز انقلاب به منصه ظهور رسیده است و میرسد و هیچکدام از وعده و وعیدها و قولهایی که آمریکاییها و غرب در رابطه با بحث برجام و مذاکرات 5+1 میدادند، محقق نشده است.
پس رابطه با آمریکا و بحث داغ عزت و ذلت ما حتی به قبل از اصلاحات یعنی دوره آقای هاشمی بر میگردد. آیا بعد از این همه سال ما متوجه نشدیم که باید در دیپلماسی خارجی خود چه کنیم؟ یا دستهایی در کار است که میخواهند کاری کنند که عزتمان را زیر سؤال ببرند؟
ما هیچوقت عزت کشورمان را زیر سؤال نبردیم و تذکرات رهبر عزیز انقلاب به خصوص در این روزهای اخیر که بحث انقلابیگری و انقلابیبودن و اساسا بعد این همه مسئله که ایشان تذکر دادند و مطرح فرمودند بیشتر به خاطر همین است که مردم ما در رابطه با آرمانها و ارزشهای انقلاب محکم ایستادهاند.
به هرحال من فکر میکنم هوشیاری ملت و به خصوص سطح عمیق و آن نقطه اوج شناخت رهبر عزیز انقلاب از دشمن و مخصوصا آمریکا موجب شده است که تقریبا می شود گفت که در مقاطع بعد از رحلت حضرت امام ما در این باب دیگر آسیبی نداشتیم. هرگاه بحث مذاکرات 5+1 میخواست به سمتهای دیگر و مسائل حاشیهای منحرف شود و حتی میخواستند منطقهای دخالت دهند، رهبر عزیز انقلاب اجازه چنین کاری را نمیدادند مگر این آمریکاییها مستأصل میشدند و در این استیصال برای اینکه افکار عمومی ملتهای دنیا بدانند و از نقش ایران و میزان نفوذی که برای حل مناقشات منطقهای داشته است آگاه باشند، مقام معظم رهبری یک مورد در ارتباط با عراق و یک مورد هم در ارتباط با افغانستانآگاه باشند که نقش ایران و میزان نفوذی که در منطقه داشته است اجازه داد و آن هم در سطح سفیر که مسائل را دنبال کردند و ضمن اینکه نفعش هم در رابطه با مسائل منطقهای و حتی در باب تروریسم و آن چه طالبانیسم مطرح میشود و ریشه سلفیگری هم در منطقه دارد و بیشتر اوج حمایتهای عربستان سعودی از گروههای تکفیری در افغانستان مطرح بود، این اجازه را دادند.
اخیرا هم در موضوعات مختلف میخواستند ورود پیدا کنند که باز مقام معظم رهبری جلویشان را میگرفت و خط قرمز روشن کرده بودند. البته الحق و الانصاف آقای ظریف هم تخطی نکردند ولی خیلی تلاش کردند که لبخندهایی هم تبادل کنند که بلکه یک فتح البابی شود، نفوذی شود و از این جهت موضوعات دیگری را بشود در کنار مسئله فعالیتهای صلحآمیز هستهای بخواهند مطرح کنند. فکر میکنم در این راستا هیچکدام از دستگاههای دیپلماسی کشور نتوانسته است از آن خط قرمز و آرمانهای اصیل استکبارستیزی در موضوع تفکر اعتقادی ایران اسلامی و رهبر فرزانه انقلاب است، تخطی نماید و عدول کند.
اگر نکته دیگری در این زمینه باقی است بفرمایید.
نقطه اوج و مقابل مسئله دوم خرداد، سوم خرداد است که هیچگاه نباید فراموش کنیم. یعنی هیچگاه نباید این را از ذهنمان خارج کنیم که از طرفی صدام که تحریکشده شرق و غرب بود و این همه تجهیزات از غرب سرازیر شد و به عراق داده شد، برای اینکه ایران اسلامی و انقلاب نو پای ما را از پا در بیاورند و حتی در جایی که صدام اعلام کرد که اگر ایران بتواند خرمشهر را باز پس گیرد کلید طلایی بصره را به ایران میدهد و این نشان میدهد که آنها آمده بودند که بمانند و این فتح الفتوح و این عملیات بسیار موفق و بزرگی که رزمندگان اسلام یک سال بعد از اینکه بخش عمدهای از سرزمینهای غرب و جنوب کشور به اشغال در آمده بود، بخش عظیمی از آن را آزاد کردند و نهایتا به نظر میرسد آنچه که ما نباید فراموش کنیم و همیشه باید خاطره آن حماسهسازان عزیز دوران دفاع مقدس و شهدا و جانبازان و آزادگانی که در موضوع آزاد سازی خرمشهر توانستند عزت و اقتدار نظام جمهوری اسلامی را به رخ جهانیان بکشند، نباید هیچکس این را فراموش کند.