گفتگوی ویژه

متهم اول ایجاد ناامیدی فراکسیون امید است

محمد مهدی اسلامی گفت: به نظر من متهم ردیف اول از بین رفتن امید، فراکسیون امید است. به اسم امید، امید را از بین بردند. یعنی مردم به کسانی که پرچم امید را بلند کردند، امید داشتند اما در مقابل سکوت جدی در برابر تخلفات انجام شد. تا جایی که سکوت مکرر این فراکسیون مورد شوخی خود دوستان اصلاح طلب است. به نظرم می رسد متهم اول کشتن امید کسانی هستند که این پرچم را بلند کردند.
فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا در میزگرد گام دوم انقلاب، به بحث جوانگرایی درحزب، فعالیت‌های انتخاباتی، موضوع رد صلاحیت‌ها و نهادهای نظارتی و غیره پرداختند.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، «محمدمهدی اسلامی»، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه، و «علیرضا خامسیان» فعال سیاسی اصلاح طلب، دو فعال سیاسی بودند که در مورد موضوعاتی چون بیانیه گام دوم انقلاب رهبری با تاکید بر استفاده از ظرفیت جوانان، وضعیت جریانات سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب در کشور با نگاهی به گذشته، همچنین فعالیت های انتخاباتی این دو جریان به بحث با یکدیگر پرداختند. بخشی از این مناظره به شرح ذیل است که می خوانید:

*طبق بیانیه گام دوم انقلاب، احزاب چگونه می توانند مشارکت مردمی را به اوج برسانند؟

علیرضا خامسیان: اگر منظور صرفا مشارکت مردم در انتخابات است، مردم این مسله را بررسی می‌کنند که آیا نامزدهای مورد قبول آنها در صحنه انتخابات حضور دارند یا خیر. این موضوع به دستگاه‌های نظارتی و دستگاه‌های اجرایی نیز مربوط است که به گونه‌ای رفتار ‌کنند که نامزدهایی که در چارچوب قانون اساسی صلاحیت حضور دارند بتوانند در سبد رای مردم حضور داشته باشند و بتوانند خود را عرضه کنند که یقینا مشارکت مردم مشارکت قابل اعتنایی خواهد بود. شرایط کنونی کشور شرایط مناسبی نیست و نیازمند به مشارکت جدی مردم در انتخابات است. مطمئنا باید فضا را به گونه‌ای فراهم کنند که مردم مشارکت کنند.

در مجلس دهم رد صلاحیت‌های گسترده‌ای را شاهد بودیم و یکی از خسران‌هایی که جریان اصلاح طلب در داخل مجلس به آن مبتلا شد همین بود که ما به دلیل این رد صلاحیت‌های گسترده مجبور به یک نوع ائتلاف نانوشته با جریانی شدیم که به هر حال خاستگاه فکری‌ آنها از جای دیگری بود. اصلاح طلبان به دلیل اینکه خواستند مجلس، مجلس گذشته نباشد و صداهای رادیکالی از آن شنیده نشود، مجبور شدند افرادی را در لیست خود قرار دهند و همین افراد در داخل مجلس از پشت به فراکسیون امید خنجر زدند. بدلیل رد صلاحیت‌هایی که صورت گرفت، لیست امید با یک حداقل‌هایی بسته شد.

در برخی از کلان شهرها این لیست کاملا اصلاح‌طلبانه بود، هرچند چهره‌های شاخص اصلاح طلب در این لیست به دلیل رد صلاحیت‌های صورت گرفته قرار نگرفتند. در برخی از شهرستان‌ها اصلاح طلبان کاندیدای انحصاری خود را نداشتند و مجبور شدند افرادی را در داخل لیست قرار داده و این باعث خسرانی برای فراکسیون امید شد. ما اگر اعتقاد به دموکراسی داریم و نهادهای تصمیم‌گیر هم به آن اعتقاد داشته باشند باید زمینه مشارکت مردم را به نوعی فراهم کنند که همه گروه‌های فکری بتوانند کاندیدای خود را عرضه کنند؛ با توجه به وضعیت کنونی که در کشور حاکم است. این نگرانی وجود دارد که مشارکت مردم مشارکت قابل اعتنایی نسبت به بعضی ادوار گذشته نباشد. ما در دوره‌هایی شاهد بودیم که کاندیداها از سد شورای نگهبان عبور کردند، مشارکت مردم مشارکت قابل اعتنایی بود و به مشروعیت نظام هم تا حدودی ارتقا بخشید اما اگر شورای نگهبان به گونه‌ای عمل کند که با نگاه بسته بخواهد وارد عرصه انتخاب شود و به هر حال افرادی را به جامعه معرفی کند که سبد رأی‌ آنها فقط در این افراد خلاصه می‌شود، نباید انتظار داشت که مردم مشارکت گسترده‌ای داشته باشند. امیدواریم که رفتار شورای نگهبان و نهادهای نظارتی به گونه‌ای باشد که سبب کاهش مشارکت مردم نشود.

از سوی دیگر اگر فعالیت های حزبی تقویت شود مطمئنا افراد می‌توانند خود را برای عرصه‌های مدیریتی آماده کنند. من احساس می‌کنم نوعی ترس از سوی بخشی از حاکمیت برای سپردن عرصه‌های مدیریتی به جوانان وجود دارد. به نظر من افرادی که دارای مسئولیت هستند باید برای رفع تبعیض در دادن اختیارات به جوانان از رهبری الگو بگیرند چون در بسیاری از انتصابات همچون امامان جمعه و نهادهای حاکمیتی این ریسک را پذیرفتند و به افرادی مسئولیت دادند که متولد دهه 60 هستند. هرچند شاید از لحاظ گفتمانی به ما نزدیک نباشند ولی حداقل این تابوشکنی که انجام شد باید دیگر مسئولان هم از این الگو‌برداری کنند. این هراس باعث می‌شود که این چرخش مدیریتی انجام نشود. مجلس در این زمینه پیشگام بود. اصلاح قانون بازنشستگان باعث شد که تا حدودی این چرخش مدیریتی انجام شود. اگر این قانون نبود ما هنوز شاهد بودیم که برخی از استانداران ما بالای 70 سال سن داشته باشند. برخی از معاونین وزرای ما سن‌ زیادی داشته باشند و هنوز هم پشت میز باشند. اگر ما در زمینه واگذاری عرصه مدیریتی کشور به جوانان متخصص و متعهد اقدام عاجلی انجام ندهیم مطمئن باشیم، کشور با چالش‌های جدی روبرو خواهد شد که برخی از چالش‌هایی که در کشور وجود دارد ناشی از همین است. برخی مدیران نسل اولی را باید به زور صندلی را از آنها گرفت.

محمد مهدی اسلامی: بحثی در مورد مشارکت در انتخابات مطرح شد که به آن 3 تا نقد دارم. سرمایه‌های اجتماعی یک تعامل دو طرفه با مشارکت در انتخابات دارد که یکی از مولفه‌هایش امید است؛ اگر امید در یک جامعه کمرنگ شود مشارکت اجتماعی کمرنگ می‌شود. من معتقدم اصلی‌ترین مشکل جامعه ما برای مشارکت، امید است. در مقاطعی که مردم امید داشتند که یک گروهی می‌‌توانند تحول ایجاد کنند مشارکت زیاد شد و در نقطه‌ای که مردم امیدی نداشتند و احساس کردند چه بیایند و چه نیایند، همین روند ادامه پیدا می‌‌کند، مشارکت کاهش پیدا کرد. یکی از انتخابات‌هایی که کم‌‌ترین گزینش بر آن اعمال شد، انتخابات دومین دوره شورای شهر تهران بود که معاون وقت وزیر کشور یعنی آقای مصطفی تاجزاده، زیر بار نظرات مجلس به عنوان نهاد قانونی که باید اعمال نظر می‌کرد، نرفت و همه کسانی را که در انتخابات فعال بودند و نامزد شده بودند، تأیید صلاحیت کردند. حتی کسانی مثل اعضای نهضت آزادی که به نظر مستقیم امام منع فعالیت حزبی داشتند. آن انتخابات یکی از کم مشارکت‌ترین انتخابات‌های کشور بود و انتخاباتی بود که حضور مردم در حداقل‌ها بود. علت اصلی آن این بود که مردم امیدی به ایجاد تغییرات در آن مرحله را نداشتند. آبادگران که رأی آوردند، فارغ از اینکه قضاوت کنیم که عملکردشان خوب بود یا بد، امیدی در مردم ایجاد کردند که اگر در انتخابات مجلس رأی بیاورند، تغییراتی می‌دهند و آن لیست رأی آورد. به نظر من برای افزایش مشارکت، امید به اثر محوریت دارد نه تکثر نامزدها.

با توجه به این نمونه‌ که نظارت نبوده و مشارکت کم بوده است، همه گروه‌ها هم حضور داشتند. دومین نقد به شما این بود که آن کسی که امید را کشته متهم درجه یک است نه نه دیگران. باید ببینیم که آیا احزاب توانستند امید را زنده نگه دارند؟ به نظر من این یک مانع جدی بوده که ما نتوانستیم مشارکت مردمی را حفظ کنیم.

یک نقد سومی هم دارم. ما چرا شورای نگهبان را متهم می‌کنیم؟ شورای نگهبان که یک نهاد نظارتی است! به نظرم باید سوال کنیم که چرا نامزدها در سطحی باشند که رد صلاحیت شوند؟ در انتخابات این دوره، در شورای شهر تهران لیستی رأی آوردند که کاملا همسو بودند و اینها فردی را به عنوان شهردار تهران پیشنهاد کردند. نهادهای نظارتی گفتند که ما موافق نیستیم و دلایل خود را محرمانه اعلام کردند. یک فضاسازی شدیدی شد که این نظارت اعمال سلیقه است و شما می‌خواهید حذف کنید! نتیجه این شد که رئیس جمهور به وزیر کشور دستور دادند که شهردار تهران را تأیید صلاحیت کنید و شهردار تهران بدون در نظر گرفتن نهادهای نظارتی حضور پیدا کرد و نتیجه آن شد که نباید می‌شد. ما به جای اینکه نهادهای نظارتی را متهم کنیم، به نظرم می‌رسد باید مقداری در انتخاب‌های خود بازبینی انجام دهیم. بالاخره ممکن است هر نهادی اشتباهاتی داشته باشد و من منکر این نیستم و نمی ‌خواهم از شورای نگهبان دفاع مطلق کنم. اما نقد اصلی من این است که چرا برادران اصلاح طلب ما بر روی گزینه‌هایی انگشت می‌گذارند که می‌دانند کارنامه‌ این افراد چگونه است و رد خواهند شد. به نظرم در این مورد برای افکار عمومی ضرورت توجه به نظر نهادهای نظارتی کاملا آشکار شد. نمی‌خواهم از این حادثه سو استفاده و خیلی آن را باز نمی کنم، اما یک مثال ساده و روشن است تا یادآوری کنیم که ضرورت دارد نهادهای نظارتی را بپذیریم. اگر کسی معتقد است در جاهایی دستگاه‌های نظارتی اشتباهات سلیقه‌ای دارند، بحث آن را از مسیر قانونی دنبال کند اما این که به طور کل عملکرد نهادهای نظارتی زیر سوال ببریم، ایجاد مشکل می‌کند.

در مورد بحث جوانگرایی، تلقی من این است که هیچ کدام از نهادها مانع حضور جوانان نیستند. دولت‌ها کوتاه مدت موثر هستند اما رهبری سیاست کلان را ترسیم می کنند. اخیرا نیز رهبری در دیدار با دانشجویان گفتند که کار تشکیلاتی انجام دهید و حزب بازی نکنید. تفسیر بنده از این موضوع، این است که مثلا نباید نوعی رفتار کنیم که در زمان انتخابات نوعی جنگ قدرت رخ بدهد. کار تشکیلاتی انجام شود تا جوانان، مسئولیت پذیر شوند. این تعبیری است که دو الی سه بار رهبری فرمودند. پس اصولا نگاه حاکمیت به این موضوع نگاه مثبتی است. ممکن است بخش‌هایی نسبت به حضور جوانان موضع داشته باشند و بخشی از این موضع ممکن است حق باشد. به نظرم در برخی قسمت ها افراط و تفریط مشکلاتی را ایجاد می‌کند. یعنی در بخش هایی به اسم جوانگرایی به افراد فاقد تجربه میدان داده می شود و عملکرد تخریبی رخ می دهد که این امید را از بین می‌برد.

علیرضا خامسیان: بسیار خوشحال هستم آقای اسلامی بحث امید را مطرح و چون برند ما هم امید است، از این منظر خوشحال هستم که از این زاویه صحبت‌های بنده را نقد کردند. اگر مردم امید داشته باشند مشارکت می‌کنند. بنابراین همگان شاهدند که این امید باید وجود داشته باشد. رهبری نیز بر این موضوع تأکید کردند.

باید به این مسئله پرداخت که چه کسانی و چه جریانی می‌خواهد امید مردم را به نهادهای انتخابی یا انتصابی ناامید کنند. با صراحت عرض می‌ کنم که در چند سال اخیر بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی، (دولت اقای روحانی اشکالات زیادی دارد و هیچ کس منکر این موضوع نیست) به هر حال، اصلاح طلبان، حامی آقای روحانی بودند اما از همان زمانی که دولت روحانی روی کار آمد باید بررسی کرد که چه جریاناتی در پی این بودند که با برخی کلید وا‌ژه‌ها، امید مردم را ناامید کنند. متهم ردیف اول این موضوع هم به نظر من رسانه‌ها از جمله صدا و سیما است. به عنوان کسی که کارشناس حوزه رسانه هستم و تحلیل محتوا انجام می دهم شاهد هستم که در برنامه‌های صدا و سیما در مقایسه با دولت گذشته، اخبار منفی و سیاه بسیار نسبت به گذشته از این رسانه پخش می شود. این برنامه ها در ذهن مخاطب تأثیر می‌‌گذارد. در صدا و سیما به عنوان بزرگ‌ترین رسانه که البته اکنون به خاطر نوع رویکردش با کاهش مخاطب روبرو است و دیگر مرجع نیست چه میزان اخبار سیاه و منفی در زمینه‌های مختلف مطرح می‌شود؟ همه ما می‌دانیم مشکلات اقتصادی است اما آیا اینکه مردم را نسبت به دولت منتخب ناامید کنیم، هنر نیست.

آقای اسلامی درست گفتند. مردم باید امید داشته باشند ولی وقتی با ابزارهای مختلف تبلیغی این امیدی که امید واقعی بود، خدشه‌دار می‌شود بحث مشارکت نیز دچار مشکل می شود. شورای نگهبان یک بخش این قضیه است و نهادهای نظارتی و اجرایی نیز باید مدیریت کنند که سبد رأی مردم سبد رأی قابل اعتنایی باشد. بحث دیگر ، نوع نگاه شورای نگهبان و نهادهای دیگر است که باید اصلاح شود چون در شرایطی نیستیم که در این زمینه‌ها آزمون و خطا کنیم و نباید عرصه را به افراد بی هویتی واگذار کنیم که در گذشته مشاهده کردیم. همین جریان اصولگرای که از آقای احمدی‌نژاد عبور کردند جای تعجب است که چرا پاسخگوی عملکرد خود نیستند و به نوعی در قبال آقای احمدی نژاد جاخالی می‌دهند.

در جریان اصلاح طلب به رغم اینکه کاندیدای اصلی‌، آقای روحانی نبود اما به هر حال از وی حمایت کردیم و پاسخگوی دولت آقای روحانی خواهیم بود اما دوستان و برادران جریان اصولگرا هیچ گاه نخواستند در قبال حمایت از احمدی نژاد پاسخگو باشند.

محمد مهدی اسلامی: اینکه می‌گویند آقای دکتر روحانی به وظیفه خود عمل می کرد اما صدا و سیما اجازه نداد، من گزارش عملکرد صدا و سیما را ندارم. آن را باید خودشان دفاع کنند. اما آنچه مشخص است در بحث گفتار درمانی آقای دکتر روحانی بسیار متبحر هستند. وی در ماه‌های اول دولت‌ خود اشاره کردند که ما هنوز هیچ کاری نکردیم و شاخص‌ها تغییر کرد. مشکل اساسی مردم چیزی هست که در رقابت‌ها به آن اشاره می‌کردند. اینکه گزارش‌های صدا و سیما چه می‌گوید و اینکه بخواهیم به صورت روابط عمومی یک سری چیزها را اعلام کنیم برای مردم اثربخش نیست. به قول خود ایشان باید جیب مردم را ملاک قرار دهیم. فکر می‌کنم صدا و سیما هر اندازه هم از دولت دفاع کند اما شرایط فعلی اقتصادی کشور به گونه ای است که مردم متوجه می شوند که بسیاری از اتفاقاتی که باید بیفتد، رخ نداده است. برای مثال چرا در حال حاضر باید رئیس جمهور از عملکرد وزارت نفت ناراضی باشد.

*تأثیر ساختارهای موازی در عملکرد دولت چگونه بوده است؟

محمد مهدی اسلامی: اگر کسی به طور دقیق اقتصاد کشور را بررسی کند متوجه می‌شود که بیشترین مدیریت اقتصاد دست دولت است. اگر صندوق بازنشستگی و ... را هم لحاظ بفرمایید، می بینید که عملا زیر مجموعه دولت اداره می‌شود. مدیریت اقتصاد دست دولت است و به نظرم ساختار موازی یک اسم رمز برای فرار از مسئولیت است.

اما اینکه گفتند اصولگرایان در برابر نامزد خود مسئولیت پذیر نیستند، حزب موتلفه اسلامی در سال 1384 یک نامزد مشخص یعنی آقای دکتر علی لاریجانی داشت. ایشان رأی بسیار کمی آورد و از رقابت باز ماند و وارد دور دوم نشد. در مرحله دوم حزب موتلفه اسلامی بیانیه رسمی صادر و اعلام کرد ما از هیچ یک از نامزدها به طور مشخص حمایت نمی‌کنیم. بنابراین اعضای موتلفه به هر کدام از نامزدها که می خواهند رای دهند. این موضوع به این دلیل بود که ما هیچ یک از دو نامزد را اصلح ندانستیم. ما به عنوان حامی آقای احمدی نژاد نبودیم در حالی که آقای احمدی نژاد جزو نامزدهایی بود که در شورای مرکزی حزب موتلفه حضور پیدا کرد و برنامه‌اش را ارائه داده بود و ما می‌‌دانستیم نگاهش به اداره کشور چیست.

آقای احمدی نژاد در آن مقطع در بسیاری از برنامه های رسمی از جمله برنامه های شورای هماهنگی نیروهای انقلاب حضور پیدا نکرده بود و می گفت من درگیر شهرداری هستم و اولویت من شهرداری است؛ اما ما نگاه او را دریافت کرده بودیم و با علم به مواضعش هیچ گاه حمایت نکرده بودیم.

از مهم ترین اشکالات ما در زمان انتخابات، قطبی سازی فضای انتخابات و به نوعی همه مجموعه ها را با هم جمع بستن است. اینکه بگوییم جریان اصلاح طلب و این را اعم بدانیم از کسانی که در سال 88 با رسانه های برانداز می نشستند تا کسانی مثل دکتر عارف که سعی کردند میانداری کنند که قائله به جریان خوبی برسد؛ درست نیست. از طرفی هم جریان اصولگرا را اعم بدانیم از همه قسمت های مختلفی که حضور پیدا می کنند و اختلاف نظرشان آشکار است این به نظرم یک اشکال جدی است. رهبری چندین بار در این باره تذکر دادند که فضای انتخابات را دو قطبی نکنید. یکی از دلایلی که نامزد حزب موتلفه اسلامی در انتخابات 96 حضور پررنگ پیدا کرد، این موضوع بود که در شورای مرکزی موتلفه هم مطرح شده بود که ما وارد بازی دوقطبی سازی نشویم. دیدگاه های ما الزاما یکی نیست. اصولگرایان همه جا یکسان نیستند، مثلا بر خلاف ما بخشی از جمعیت ایثارگران، حامی آقای احمدی نژاد بود. مواضع روشنی هم داشت. اما درباره تعامل اصولگرایان، نکته ای را هم باید دقیق تر مشخص کنیم. شخص محمود احمدی نژاد یا دولت احمدی نژاد؟

*در مورد آقای احمدی نژاد وقتی زمان پاسخگویی می رسد شخص را با زمانی که رئیس جمهور بوده جدا می کنند. نظرتان در این مورد چیست؟

علیرضا خامسیان: شاید برخی از احزاب نگاه حمایتی نداشتند. جریان اصولگرا باید پاسخگوی عملکرد اقای احمدی نژاد باشد و در این موضوع جاخالی ندهد. انگار فراموش کرده اند که چه حمایت هایی از وی کرده بودند. در حال حاضر این حامیان کجا هستند؟ اگر سخنانی که آقای احمدی نژاد در همین یک سال اخیر بیان می کند درصد کمی از آن را آقای خاتمی مطرح می کرد چه برخوردی با آقای خاتمی انجام می دادند؟

آقای خاتمی که در همه سخنان خود از انقلاب، نظام و لزوم فعالیت در چارچوب قانون صحبت می کند. چهره برجسته ای که در بحث های بین المللی می توانست میداندار شود و باعث می شد وضعیت کشور بهبود پیدا کند، ناعادلانه محدودشان کردند ولی آقای احمدی نژاد هنوز هم در برخی مناسب حاکمیتی حضور دارد. این یک نوع پارادوکس است. هم آقای احمدی نژاد رئیس جمهور کشور بود که به هر حال مورد تأیید رهبری قرار گرفت و هم آقای خاتمی. در حال حاضر محدودیت هایی که برای آقای خاتمی ایجاد کردند به چه دلیل است؟ هیچ جواب قانع کننده ای وجود ندارد.

یکی از هنرهای دولت اصلاحات این بود که بحث پاسخگویی را مطرح کرد و همین باعث شد که حتی قوه قضاییه که زمانی نسبت به تصمیماتی که می گرفت پاسخگو نبود در زمان دولت اصلاحات به صورت ظاهری خود را پاسخگو نشان می داد. همه ارکان حاکمیت باید پاسخگو باشند و جریان های سیاسی هم نسبت به تصمیماتی که گرفتند باید پاسخگو باشند. شکی در این مورد نیست. اگر اشتباه کردیم باید قبول کنیم و از مردم عذرخواهی کنیم.

*برای دولت آقای روحانی با همه مشکلاتی که وجود داشت ما می بینیم همه اصلاح طلبان و اصولگرایان انتقاد می کنند و این آزادی در انتقاد در دوره های دیگر دچار فراز و نشیب بوده است.

محمد مهدی اسلامی: یک تفاوت عمده وجود دارد. در انتخابات سال 1392 اصلاح طلبان نامزد دیگری نداشتند و همه پشت سر اقای روحانی ایستاده بودند. اما در انتخابات 1384 این طوری نبود که شما بگویید پس اصولگرایان باید پاسخگو باشند. شاید بخش عمده ای از جمعیت ایثارگران حامی قالیباف بودند و یک جمع محدودی حامی احمدی نژاد بودند و برخی از اعضای شورای شهر تهران. به جز این جمع محدود هیچ کس دیگری پشت سر او نبود.

به نظر من متهم ردیف اول از بین رفتن امید، فراکسیون امید است. به اسم امید، امید را از بین بردند. یعنی مردم به کسانی که پرچم امید را بلند کردند، امید داشتند اما در مقابل سکوت جدی در برابر تخلفات انجام شد. تا جایی که سکوت مکرر این فراکسیون مورد شوخی خود دوستان اصلاح طلب است. به نظرم می رسد متهم اول کشتن امید کسانی هستند که این پرچم را بلند کردند. اینکه ما نهادهای موازی را متهم کنیم، برای دور اول قبول اما آقای دکتر روحانی که تازه از راه نرسیده بودند. سالها مسئولیت های کلان در کشور داشتند و یک دوره چهار ساله رئیس جمهور بودند. نمی دانستند اختیارات چقدر است؟ قسم جلاله یاد کردند که من می توانم تغییرات ایجاد کنم وقتی ایشان قسم یاد کرده و هیچ کاری نکردند، وی و حامیانی که او را می شناختند متهم به از بین رفتن امید هستند. اگر آقای روحانی در دوره دوم انتخابات در سال 96 می گفتند من معتقدم اختیارات رئیس جمهور کافی نیست و نامزد انتخابات نمی شوم. ایشان که همه چیز را می دانست اما نامزد شد و قسم جلاله خورد که من می توانم تغییرات ایجاد کنم. اما اکنون بهانه دارد که اختیارات کم است و جریان های موازی هستند اینها بهانه جویی است. روحانی وعده های متعددی در سال 96 داد که واقعا قابل دفاع نیست و اگر نیاز به پاسخگویی باشد، اکنون بیشتر از همه کسانی باید پاسخگو باشند که همچنان سکوت می کنند. ما حداقل منتقد جدی رئیس جمهور بودیم که به ما منسوب بود. در رسانه رسمی خود مصاحبه های جدی و تندی را با کسانی که قبلا حامی اقای احمدی نژاد بودند، چاپ می کردیم. دیدگاه های آنها را هم مطرح کردیم. این یک تفاوت جدی است بین ما و آنها.

*عملکرد فراکسیون امید در مجموع در مجلس چگونه بوده است با توجه به اینکه انتقادات بسیاری به آنها وارد است؟

علیرضا خامسیان: قاعدتا اعضای فراکسیون امید باید پاسخ این سوال را بدهند ولی بصورت خلاصه بگویم که بسیاری از طرح ها به دلیل اینکه یک اجماع حداکثری ایجاد برای تصویب آن در مجلس ایجاد شود، فراکسیونی مطرح نمی شود. بسیاری از طرحها اگر بار مالی داشته باشند نمی توان مطرح کرد و نیاز است از دولت لایحه به مجلس بیاید و دولت نیز لایحه نمی دهد. مجلس بارها در این باره موضع گیری کرده که ما آمادگی داریم و دولت لایحه بدهد. نقش آفرینی افراد را هم باید در نظر بگیریم. نباید انتظار داشته باشیم که آقای عارف مثلا مانند آقای باهنر نقش آفرینی کند به دلیل اینکه ویژگی آقای عارف این است که در سیاستهای کلان وقتی نیاز به موضع گیری صریح داشته باشد کار خود را انجام می دهد و نیازی به شوآف ندارد. در کشور ما بسیاری از افراد هستند که می خواهند این پیروزی را به نفع خود تمام کنند که در همه جریانات هم وجود دارد.

*چرا دکترعارف ریاست کمیسیون آموزش را از دست داد؟

علیرضا خامسیان: دکتر عارف در بحث فعالیت شورای عالی و مشغله هایی که در این زمینه دارند عملکرد وی مقارن با ریاست کمیسیون بود که تصمیم گرفت وارد این عرصه انتخاباتی نشود و البته برای اینکه زنان نیز در مقام ریاست کمیسیون قرار بگیرند تصمیم بر این گرفته شد که از طرف فراکسیون امید کاندیدای ریاست کمیسیون آموزش و تحقیقات بشود.

این فعال رسانه ای همچنین درباره از دست یکی از نواب رئیس مجلس توسط فراکسیون امید و اینکه گفته می شود به دلیل حضور دکتر عارف در انتخابات هیات رئیسه ،مطهری شکست خورد نیز گفت: مگر سال گذشته آقای عارف کاندیدا نشد؟ ولی آقای مطهری رای آورد. حذف آقای مطهری از هیات رئیسه مجلس را در جلسه صبح روز رای گیری در دفتر آقای لاریجانی جستجو کنید. آقای مطهری از نزدیکان خودش ضربه خورد.

محمد مهدی اسلامی: در مورد حضور آقای خاتمی به طور مشخص باید گفت که در بحث مجمع تشخیص مصلحت نظام که شما مطرح کردید به آقای خاتمی بعد از ریاست جمهوری اش پیشنهاد شد و خود وی نپذیرفت. برای مناصب دیگر هم همین گونه بوده است، بنابراین این تفاوت را باید در تفاوت شخصیت ها بدانیم. یعنی آقای خاتمی یک دیدگاهی داشت آقای احمدی نژاد هم دیدگاه دیگری دارد. به نظرم در این انتخابات هم پاسخگویی در حد شعار دادن است. اما در عمل چند سال دولت اصلاحات فاقد سخنگو بود.

آقای عبدالله رمضان زاده که استعفا داد تا مدت زیادی سخنگو نداشتیم. آقای خاتمی یک سال، یک مصاحبه مطبوعاتی برگزار کرد بنده به نمایندگی از هفته نامه شما آنجا حاضر شدم. ما را در نوبت نگذاشتند و رسانه های همسو با دولت سوال می کردند، ما طی نامه ای در میان برنامه گفتیم اگر قرار است وی یک طرفه صحبت کند، برای چه ما را دعوت کردند؟ یک جواب بسیار تندی از طرف ایشان به ما دادند که مکتوب است.

در این دوره نیز ما اسم پاسخگو نبودن را بگذاریم که به شواف علاقه نداریم، پذیرفتنی نیست. شوآف یک رویه است و پاسخگویی یک رویه دیگر. من معتقدم گزارش دهی به مردم وظیفه مسئولین است و نام آن شوآف نیست و اگر آقای خامسیان معتقدند آقای دکتر عارف عملکرد خوبی داشتند، جای گله دارد که بگوییم چرا ایشان اینها را اعلام نمی کند؟ به نظر من فراکسیون امید عملکردهای خود را بگوید.

https://shoma-weekly.ir/XgOGJv