گفتگوی ویژه

لاجوردی التقاط را با اقناع عمومی ریشه‌کن کرد نه با برخورد

دهه 60 به‌گونه‌ای بود که الان کسی نمی‌تواند آن لحظات و شرایط را لمس کند. ابتدای انقلاب جریاناتی وجود داشت و منافقین موج موج جوانان ایرانی را فریب می‌دادند. ایشان برای اینکه کمترین ضرر به جامعه اسلامی برسد، همه توانش را صرف کرد و همّ و غمّش این بود که اینها را نجات بدهد. در مورد گروه فرقان فقط کسانی که دستشان به خون آغشته بود اعدام شدند. مابقی آنها را شهید لاجوردی با همکاران و دوستانش در دادستانی انقلاب چنان پرورش داد که اکثر آنها برای جبران حرکت التقاطی شان بعد از اینکه توبه کردند راهی جبهه‌های جنگ و عده‌ای از آنها شهید شدند.

ویژگیهای برجسته شهید لاجوردی از ابعاد گوناگون بهقدری حائز اهمیت است که سعی در قلب چهره ایشان به جلاد میشود. تا جایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانیای ضمن اشاره به وقایع دهه 60 به این مهم پرداختند که «جای شهید و جلاد عوض نشود.» این توطئه از سر عجز و کینه در برابر عملکرد درخشان این شهید بزرگوار در آن مقطع حساس و امنیتی کشور است. در این خصوص خبرنگار هفتهنامه شما با محمدعلی امانی عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی به گفتگو نشست که پیش روی شماست.

خاطره کوتاهی راجع به شهید لاجوردی از زبان شما شنیدنی است.

همیشه وقتی محضر شهید لاجوردی بودیم به ایشان میگفتیم: «شما 1400 سال دیر به دنیا آمدهاید. بایستی در زمان معصوم به دنیا میآمدید.» اعتقادم این است که شهید لاجوردی یکی از یاران صدیق ائمه اطهار(ع) بود.

از چه نظر؟

الگوی رفتاریشان. ایشان با مبانی دینی بسیار آشنا و نوع رفتار و گفتمانش بر مبنای اصول دینی بود. ایشان در مجموعهای پرورش یافته بود که هم در رفتار و هم گفتار معتقد به ایجاد جامعه نمونه اسلامی بود.

منظور از مجموعه مؤتلفه اسلامی است؟

تقریباً، چون ابتدای کارشان با گروه شیعیان بود. بیشتر منظورم این است که شهید لاجوردی در یک جریان دینی و تشکیلاتی پرورش پیدا کرده بود. صدق ایشان را در گفتار و رفتار در اجرای مبانی جامعه نمونه اسلامی ملاحظه میکردیم. بنابراین رفتارشان در دادستانی ورای حرفهایی است که متأسفانه امروز در جامعه شایع شده است و دهان به دهان بازگو میشود.

اعتقادشان در دادستانی در مواجهه با دستگیرشدگان از منافقین چه بود؟

شهید لاجوردی در برخورد با جریانات نفاق مصداق آیه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»(فتح/ 29) بود. ایشان معتقد بود اکثر جوانانی که جذب شده جریان نفاقند، جوانان ایران هستند و برای نجات آنها در دادستانی انقلاب فعالیت میکرد نه قلع و قمع کردنشان. این دو فکر متضاد است. بعضیها فکر میکنند شهید لاجوردی برای قلع و قمع کردن جوانانی که فریب منافقین را خورده بودند اقدام میکرد، ولی تلاش ایشان نجات جوانان از این تفکر التقاطی بود. متأسفانه این تفکر قبل از انقلاب به عنوان یک جریان انقلابی، کارآمد و مبارز مطرح بود. شهید لاجوردی شبانهروز همه توانش را به کار گرفت تا این جوانان فریبخورده را نجات بدهد.

از عملکرد ایشان در این باره بگویید.

دادستانی انقلاب مراحل دستگیری، بازجویی، دادگاه و زندان داشت. ایشان به عنوان دادستان انقلاب بهجای اینکه در دفتر کارش بنشیند و فقط حکمرانی کند درون زندان، دادگاه و بازپرسی حضور مییافت و هم کمککننده برای نجات آنها بود و هم در دفاع از جمهوری اسلامی هیچگونه مماشاتی با هیچکس نمیکرد.

اشارهای هم به تأثیر برخورد ایشان با زندانیان کنید.

دهه 60 بهگونهای بود که الان کسی نمیتواند آن لحظات و شرایط را لمس کند. ابتدای انقلاب جریاناتی وجود داشت و منافقین موج موج جوانان ایرانی را فریب میدادند. ایشان برای اینکه کمترین ضرر به جامعه اسلامی برسد، همه توانش را صرف کرد و همّ و غمّش این بود که اینها را نجات بدهد. در مورد گروه فرقان فقط کسانی که دستشان به خون آغشته بود اعدام شدند. مابقی آنها را شهید لاجوردی با همکاران و دوستانش در دادستانی انقلاب چنان پرورش داد که اکثر آنها برای جبران حرکت التقاطی شان بعد از اینکه توبه کردند راهی جبهههای جنگ و عدهای از آنها شهید شدند. به این ترتیب شرایط فوقالعادهای برای آنها فراهم شد. تلاش شهید لاجوردی و دوستانش این بود که چنین شرایطی را ایجاد کنند و اینها را نجات بدهند. بچههایی که در دادستانی انقلاب زندانی بودند و فریب سازمان منافقین را خورده بودند در آغوش نظام اسلامی فریاد بلندشان در زندان در دهه 60 این بود: «زندان دانشگاه است/ منافق روسیاه است.» این شعار از ترس، وحشت و فشارهای روحی نبود، بلکه اعتقادشان بود.

دهه 60 چه شرایطی داشت که عملکرد شهید لاجوردی هم از منظر مخالفان و هم موافقان این چنین برجسته است؟

در دهه 60 جمهوری اسلامی این توفیق را داشت که با توجه به شرایط خاصی که منافقین ایجاد و اقداماتی که کرده بودند با کمترین هزینه یک جریان التقاطی را ریشهکن کند. نمونه امروزی آن داعش است که میبینید چقدر ضربه و ضرر زده است. شهید لاجوردی در دهه 60 با کمترین هزینه و امکانات با اعتقاد راسخ به تقویت جامعه نمونه اسلامی توانست جوانان ایرانی را از شرایطی که مسعود رجوی خائن ایجاد کرده بود ـ که کمتر از شرایط امروز داعش نبود ـ نجات دهد. نمونههای متعددی داشتیم که منافقین سر پاسدارها را بریده و پوست بدنشان را کنده بودند. آنها هر کس را که ریش یا تهریشی داشت در هر کسوت و سمتی به جرم حزباللهی بودن محکوم به ترور میکردند. شهید لاجوردی توفیق یافت با همکاران و دوستانش در دادستانی انقلاب مجموعه نفاق را با کمترین هزینه ریشهکن کند. نفاق بهقدری در کشور ریشهدار بود که وقتی مسعود رجوی 30 خرداد سال 1360 اعلام ورود به فاز نظامی و مسلحانه کرد، معتقد بود برنده است و میتواند جمهوری اسلامی را از بین ببرد، ولی با لطف خدا و عنایت الهی و همت دوستان، پاسداران و مجموعه نیروهای انقلاب در رأسش شهید لاجوردی شرایط برگشت و سازمان منافقین و کادرهای تشکیلاتی شان که میخواستند نظام جمهوری اسلامی را براندازند ریشهکن شدند و از ایران فرار کردند.

با توجه به نگاه دلسوزانه شهید لاجوردی که به دنبال نجات جوانان از فریب جریان نفاق بود، رویکرد ایشان در گرفتن اطلاعات از دستگیرشدگان چه بود؟

در اینجا دو مطلب وجود دارد. بعضیها فکر میکنند برای اینکه بتوانند اطلاعات دستگیرشدگان فریبخورده سازمان را به دست بیاورند فقط برخورد فیزیکی به کار برده میشد، در صورتی که با نوع برخورد شهید لاجوردی و همراهان ایشان اطلاعات راحتتر از برخورد فیزیکی گرفته میشد و برای گرفتن اطلاعات از دستگیرشده نیازی به این کار نداشتیم. دوم اینکه به دلیل قدرت دادستانی که حاصل نگاه شهید لاجوردی نسبت به ضرورت اقناع افکار عمومی نسبت به جرایم منافقین و همکاری گسترده مردم بود؛ قبل از اینکه طرف دستگیر شود اطلاعات لازم را به دست آورده بودیم و اینطور نبود که از آنها اطلاعات بگیریم. سیستمهای اطلاعاتی ما بهقدری قوی بودند که از درون خود جریان نفاق اطلاعات لازم کسب میشد و قبل از اینکه آنها را دستگیر کنیم اکثر اطلاعات را داشتیم و میتوانستیم با قدرت و قوت کار را دنبال کنیم.

https://shoma-weekly.ir/MytuB3