گفتگوی ویژه

فقدان تحزب به رشد نفاق می انجامد

به دلیل آنکه فضای تحزب و تشکل در کشور وجود ندارد آثار منفی دارد. آثار منفی آن این است که هرکس بگوید که من به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستم، یعنی افراد لاقید، بی خط، بی تشکل و بی تحزب رشد می‌کنند. خدای نکرده شاید گاهی هم به دورویی و نفاق کشیده شود.
امیر زینلی- در حالی که حمایت مقام معظم رهبری و امام خمینی از تشکیل حزب مشخص و واضح است، عده‌ای همچنان دم از این می‌زنند که تحزب و تشکل، غرب‌گرایی است. در گفتگو با دکتر علیرضا اسلامی دنبال پاسخ این شبهه تاریخی هستیم.

***

شبهه‌ای برای برخی افراد وجود دارد و آن اینکه تحزب و تشکل ریشه در اسلام هم دارد یا از غرب وارد شده است؟

تشکل و تحزب یک اصل اسلامی و قرآنی است و تعابیری که در قرآن به کار رفته است مثل حزب‌الله، حزب الشیطان، امت، فرقه و فتیه، همین را نشان می‌دهد و همچنین دستوراتی که جمعی است مثل «اقیموا الصلوه» که همه ضمائر آن جمع است یعنی جمعا با هم حرکت کنید. یا «و اعتصموا بحبل الله جمیعا» پس اصل تشکل و تحزب امر روشنی است که در اسلام هم نمونه‌هایی دارد. این بحث در سیره معصومین هم وجود دارد. ائمه اطهار و معصومین(ع) هم کارهای تشکیلاتی داشته‌اند. مثلا در روایت است از امام باقر(ع) (از سایر ائمه هم نقل شده است) که فرمودند آیا باهم درد دل می‌کنید؟ باهم خلوت دارید؟ که مخاطبشان شیعیان و خواص و یاران بودند که با هم ارتباط دارند یا خیر؟ و حضرت فرمودند: «به خدا سوگند که روح و ریحان جمع را دوست دارم و سلام من را به آنها برسانید». این تعابیر نشان می‌دهد که تشکیلات داشته‌اند و با مرکز ولایت و ولی‌امر ارتباط داشته‌اند. پس حزب در اسلام یک پدیده پسندیده است.

شبهه دوم در مورد روش امام خمینی است که شاید ایشان با تحزب خیلی موافق نبودند؟

حمایت از احزاب را ما در سیره امام(ره) هم می‌یابیم. هم در سال 42 که با ایجاد مؤتلفه اسلامی موافقت کردند و خود امام دستور تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی را دادند و هم اینکه ایشان با جامعه مدرسین قم و همین‌طور با جامعه روحانیون مبارز که قبل از انقلاب فعالیت می‌کردند، موافق بودند. پس از انقلاب هم که با حزب جمهوری اسلامی موافقت فرمودند. در نامه مرقومه‌شان که صریح هم هست با تشکیل روحانیون مبارز موافقت فرمودند. موافقت با تشکیل حزب‌الله لبنان هم مثال دیگری از توجه ایشان به حزب است. ایشان فرد تشکیلات‌گرایی بودند. حتی در بعضی تشکل‌ها مثل انجمن حجتیه و مجاهدین انقلاب نماینده داشتند. البته زمان مشخصی داشت و بعد که نظرشان تغییر کرد و شرایط آنها عوض شد امام نماینده خود را برداشتند.

قانون در ایران چقدر به کمک تشکیل احزاب آمده است؟

در اصل 26 قانون اساسی هم داریم که می‌گوید احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های اسلامی، سیاسی، صنفی و امثالهم، مشروط به یک سری اصول مثل آزادی و استقلال کشور، آزاد هستند و در پایانش هم نوشته است که نه می‌شود کسی را از شرکت در آنها منع کرد و نه می‌شود به شرکت اجبار کرد. البته بعضی از اصول دیگر هم آمده است. یعنی در قانون اساسی هم که به تأیید حضرت امام رسید تشکل و تشکیلات و تحزب پذیرفته شده است. این در قوانین عادی هم آمده است. یک قانونی به نام قانون احزاب داریم. حتی هر دوره از طرف مجلس دو نماینده انتخاب می‌شوند و عضو آن هستند و به تشکل‌ها مجوز می‌دهند.

نظر مقام معظم رهبری در مورد حمایت از احزاب مشخص و واضح است؛ اما در مورد حمایت عملی ایشان از تحزب چه مثال‌هایی داریم؟

ایشان هم عضو حزب روحانیت مبارز و هم عضو حزب جمهوری اسلامی بودند و هم در دوران رهبری خود با ادامه کار بعضی از احزاب مثل مؤتلفه اسلامی وقتی از ایشان کسب اجازه کردند، موافقت نمودند. ضمن اینکه از بعضی تشکل‌ها حمایت می‌کردند و حتی به بعضی بودجه و اعتبار هم می‌دادند. شنیدم ایشان سال‌ها به دفتر تحکیم وحدت کمک می‌کردند تا تشکل‌ها فعال باشند. نظرات مقام معظم رهبری در خصوص تشکل و تحزب که حزب دنبال قدرت نباشد، غربی و شرقی نباشد، در پی این نباشد که بخواهد تحمیق یا تحمیل کند یا قدرت طلبی کند، سیاه‌نمایی کند، در خلال این سال‌ها خیلی روشن به اینها اشاره شده است. ایشان معتقد هستند که باید احزاب و تشکل تفکری را از طریق اعضایش هدایت کند و به جامعه تسری دهد و از آنها واکنش‌هایش را بخواهد. یعنی یک ارتباط متقابل باشد و به تعبیر ایشان هر عضو یک سلول است و باید به آنها خون برسد.

با این نکات که فرمودید، از نظر شما تحزب به چه کار جامعه می‌آید؟

تحزب واسطه بین حکومت و مردم است یعنی خواسته‌های مردم را به حکومت می‌رساند و پاسخ‌های حکومت را به مردم. واکنش‌ها را می‌سنجد و می‌تواند خیلی مؤثر باشد. حالا اگر در انتخابات تشکل و تحزب فعال شود، اولا مردم می‌فهمند که یک حزب شناسنامه‌دار با اعضای مشخص و آرمان‌ها و دیدگاه‌ها و مواضع مشخص، شخصی را حمایت می‌کند یا از فردی طرفداری می‌کند، برنامه دارد که حمایت می‌کند و بعد این حمایت از او مستمر است.

در پاسخ به عده‌ای از مردم و حتی مسئولین که تحزب را نفی می‌کنند چه پاسخی دارید؟

در اسلام، در سیره معصومین، در سیره حضرت امام راحل، حمایت از احزاب وجود دارد. امام را که قبول دارند ببینند که امام چه کاری انجام داده است. در قانون اساسی، در قانون عادی، موضوع دموکراسی و سیره رهبری اینها را می‌بینیم. اینکه کسانی تحزب و تشکل را قبول ندارند در واقع مخالف این مقدمات هستند که اینها نکات معقولی است. تجربه بشری این سؤال را پاسخ داده است که یک نفر می‌تواند یک کاری را انجام دهد یا اینکه چند نفر جمع شوند و آن کار را انجام دهند؟ تجربه تاریخی در مشروطه و جاهای دیگر نشان می‌دهد هر جایی تحزب و تشکل داشتیم، موفق شدند و در جاهایی که نبوده است، نشدند. مثلا مگر شهید مدرس، فرد کمی بود؟ یک شخصیت برجسته و مجتهد عالی‌قدر که در مجلس هم بود ولی تشکیلات نداشت، نتوانست و لذا ترورش کردند و تمام شد. ولی حضرت امام یک تشکیلاتی ایجاد کردند، روحانیت یک بازوی امام بود و نیروهای مردمی هم به عنوان مؤتلفه اسلامی در سال 42 یک بازوی دیگر امام بودند. امام با این دو بازو آن نقص را جبران کردند.

انتقاد بعضی‌ها به افرادی که عضو حزب هستند این است که ممکن است موضع‌گیریشان حزبی باشد و نتوانند به خاطر حزبشان موضع حق بگیرند. این ایراد به کار حزبی وارد است؟

به دلیل آنکه فضای تحزب و تشکل در کشور وجود ندارد آثار منفی دارد. آثار منفی آن این است که هرکس بگوید که من به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستم، یعنی افراد لاقید، بی خط، بی تشکل و بی تحزب رشد می‌کنند. خدای نکرده شاید گاهی هم به دورویی و نفاق کشیده شود. یعنی فرد عضو حزبی است، حزب و گروه و تحزب و تشکلی را قبول دارد؛ ولی به خاطر اینکه به یک پست و مقامی برسد بگوید من عضو هیچ تشکل و تحزبی نیستم. این پدیده صحیح نیست، سبب دورویی و نفاق می‌شود. درحالی که اگر تحزب و تشکل در کشور جا بیفتد هرکس رسما یک حزبی را قبول دارد، عضو آن حزب شود. البته باید اینها به تأیید برسند. در قانون احزاب به آن اشاره شده است که باید یک گروهی صلاحیتشان را تأیید نمایند. اما نکته‌ای که شما می‌فرمایید، بله یک موقعی باند بازی و خط بازی است، تحزب و تشکل بازی است، یعنی خارج از آرمان‌ها و شرایط است، اگر این باشد، منفی است. ممکن است این چند نفر بدون نام، پرچم، آرم و بدون تابلو با نام تحزب و تشکل روی خودشان همه این فعالیت‌های باندی را داشته باشند. این اوایل انقلاب هم بود. ولی خودشان کار تشکیلاتی می‌کردند. آن موقع چقدر علیه مقام معظم رهبری حرف زدند که مثلا چرا ایشان در حزب است. ولی خودشان کار حزبی می‌کردند. جالب است بعد از چند سال خودشان حزب تشکیل دادند و تشکیلات درست کردند و کار حزبی کردند. لذا ما برای اینکه کار باندی کنند معیار داریم. حالا اگر اتفاقا کسی عضو تشکل و تحزب بود، همان حزب کنترلش می‌کند که خارج از چارچوب و مواضعش حرف نزند و اگر هم کسی حرف زد از حزب بیرونش می‌کند، مطرود می‌شود یا آن حزب می‌گوید مواضع این آقا موافق نظر ما نیست و دیگر اینجا به کار منفی کشیده نمی‌شود. درحالی که اگر تحزب باشد یک حزب می‌تواند برای کشور برنامه دهد و بگوید برنامه من این است، نماینده‌هایش هم در کشور چه وزیر، وکیل یا رئیس‌جمهور باشند، بیایند آن برنامه را در کشور اجرا کنند. این خیلی روشن است. دیگر معنا ندارد که بگوید باند بازی کرد یا گروه‌بازی کرد.

https://shoma-weekly.ir/FX4XNe