***
در کشتار یمن که متولی آن عربستان است امارات هم حضور دارد. برخی تحلیلها بر این استوار است که به دلیل اینکه عدن بسیار استراتژیک است و نقطه تردد کالاهای چینی محسوب میشود اگر آنجا بخواهد رونق بگیرد، تجارت امارات با چین مختل میشود. شاید عربستان هم به همین دلیل امارات را در این جنگ وارد کرده است. آیا این تحلیل را قبول دارید؟
فکر میکنم علت ورود امارات به یمن موضوعات دیگری هم هست که آن موضوعات شاید کمک کند به فهم اینکه چرا امارات در حال حاضر وارد حوزه یمن شده است. نکته اول اینکه ائتلاف علیه یمن تاکنون توسط عربستان فرماندهی و مدیریت شده است و با توجه به اینکه پنج، شش ماه از این جنگ گذشته، هنوز عربستان نتوانسته است پیروزی خیلی جدی به دست بیاورد و بعد از اینکه پادشاه عربستان تغییر پیدا کرد و سلمان سر کار آمد، خیلی تلاش کرد جنگ منطقهای و قومیتی را علیه یمن راه بیندازد. حالا نمیخواهم بگویم این جنگ اعتقادی یا ایدئولوژیک نیست؛ در حالی که بحث خیلی گسترده است و بحث طرفداران ایرانی را هم نمیخواهم بگویم. آنچه که مهم است این است که عربستان خیلی تلاش کرد بعد از آن سه، چهار ماه اولی که فکر میکرد خیلی سریع یمن را تصاحب و حکومت دستنشانده منصور هادی را منصوب میکند و مثل گذشته میتواند این منطقه را داشته باشد و موفق نشد، حالا به دنبال این میگردد که ائتلاف منطقهای درست کند و در این ائتلاف منطقهای از دیگر کشورهای عربی هم خواسته بود که حضور پیدا کنند. نکته اول، بحث ائتلاف منطقهای است که عربستان خیلی دنبال آن میگردد که خودش فرماندهی کند و این قضیه را ذیل مدیریت خودش داشته باشد. دومین نکتهای که برمیگردد به همین بحث ائتلاف، این است که عربستان تلاش میکند تلفات خود را کم و تلفات را در منطقه توزیع کند. مستحضر هستید بعد از اینکه بحث شکلگیری پایتخت جنوب و بازگشت منصور هادی و شکلگیری یمن جنوبی مطرح شد، جریان انصارالله خیلی مقاومت میکرد که کشور دو پاره نشود و به خاطر همین تلاش زیادی کرد که بازگشت منصور هادی و دولت در سایه شکل نگیرد و لذا عربستان در این فضا کوشید با آوردن کشورهای دیگر مقاومت و با درخواست انصارالله مقابله کند و تصمیم گرفت با تجزیه یمن، پایگاه و جایگاهی برای خودش بتراشد. در زمینه مقابله با انصارلله تلاش کرد که کشورهای عربی دیگر را وسط بیاورد و آنها را وارد فضای تصمیمگیری و تصمیمسازی و آنها را مسئولیتپذیر کند.
نکته دیگر که شاید خیلی مهمتر باشد باز هم با محوریت عربستان است. بعد از اینکه طرحهای صلح، سازش و آتشبس مطرح شد انصارالله تلاش کرد کوتاه نیاید و مقاومت کند. با مطرحشدن مقاومت، اجلاس دوحه و مسقط پیش آمد و طرح صلحهایی ارائه شد. وقتی عربستان مقاومت یمنیها را دید تلاش کرد که فشار بیشتر بیاورد و به صراحت عربستان فشار بیشتر را تا آنجایی که توان داشت از قبیل فشار نظامی، امنیتی، تهدیدآمیز، سلاح و ترور آورده بود. لذا ضرورت داشت بقیه را وارد این مجموعه کند. به همین جهت باز هم برای فشارآوردن در مقابل مقاومت ایرانیها نیاز بود که اینها بتوانند از پتانسیل دیگر کشورهای عربی استفاده کنند. لذا اینها نکاتی است که سبب شد امارات وارد حوزه تحولات یمن شود.
اگرچه در گذشته هم امارات در خیلی از جاها با اشاره برادر بزرگتر خود، عربستان وارد میشد. مثل جریان عراق و سوریه که اماراتیها آمدند و شراکت مالی و لجستیکی داشتند، برای اینکه اهداف عربستان در منطقه تامین شود. درباره ورود امارات به یمن، امارات خیلی تلاش میکرد در سایه آنچه که عربستان طراحی کرده است و با توجه به نمودار زیگزاگی و منحنی نزولی که عربستان راجعبه یمن داشت، بیاید و کمک کند که این نمودار قدری صعودی و به نفع عربستان شود؛ ولی با توجه تلفاتی که دادند هنوز به نتیجه خاصی نرسیدهاند.
چقدر لجبازی با ایران در حضور امارات در یمن مؤثر بوده است؟
این موضوع از ابزارهای خیلی کهنه و نخنما شدهای است که عربستان در پروژهها و بحرانهای مختلف وارد میشود و تلاش میکند حریف قدر برای خود بتراشد که ورود خود را به آن پروژه توجیه کند. در سوریه، عراق و لبنان همین توجیه را داشتند، الان هم همین کار را میکنند. آنچه که مسلم است عربستان به جهت آن فضای ذهنی و بزرگی که برای خود قائل است و تصورات خیالبافانهای که دارد به دنبال این است که یک حریف قدر پیدا کند و برای مقابله با آن قدمهای بزرگتری برداشته شود و با امکانات و تجهیزات سطح بالاتر بتواند فشار و صدمات بیشتری وارد کند. اگر فرض کنیم در بحث یمن صرفا عربستان بخواهد با خود یمن مبارزه کند، شاید مبارزات 30، 40 سالهای که عربستان در جریان زیدیها، حوثیها، شیعیان و غیرشیعیان در عربستان داشته توفیقی برای او نداشته است و این جنگها نتوانستهاند برای عربستان امتیاز و سوغاتی داشته باشد. لذا عربستان ناچار است حرف بزرگتر و حریف بزرگتری را به میدان بیاورد که معمولا در این فضاهای منطقهای حریفی قدرتر از ایران پیدا نمیکند و بحث یمن را همچنان که بحث سوریه، عراق و جاهای دیگر را به ایران ربط میداد به ایران ربط دهد.
شما در صحبتهایتان از عربستان بهعنوان برادر بزرگتر امارات نام بردید. در مقایسه بین عربستان و امارات کدام بیشتر تحت تاثیر آمریکا هستند؟
بهطور حتم با توجه به سابقه، میزان تاثیرگذاری، امکانات، لوازم و ارتباطاتی که بین رژیمهای منطقه با آمریکاست، عربستان بیشتر مرتبط است. به جهت اینکه بین کشورهای عربی عربستان قدرت مانور بیشتری در منطقه و چرخش پول بیشتر و بالطبع اقتصاد فعالتری دارد و چهرههای مرتبطی که در هیئت حاکمه عربستان با آمریکا هستند، آدمهای معروفتر و مشهورتری هستند. سیستم امنیتی عربستان ارتباط با آمریکا دارد. پایگاههای نظامی و امکانات اطلاعاتی در عربستان با آمریکاییها هماهنگ هستند و عربستان بازار بزرگتری دارد. فکر میکنم با توجه به شاخصهایی که امروز در عربستان وجود دارد عربستان در مقایسه با امارات دارای برتریها و اولویتهایی است که اماراتیها ندارند.
در مقایسه با نیروهای نظامی چطور؟ باز هم عربستان را قویتر میدانید؟
به طور قطع ارتش عربستان هم بزرگتر و هم مجهزتر است و هم در اقدامات مورد توجه آمریکا در حوادث، بحرانها و جاهایی که آمریکاییها از عربستان حمایت و کمک خواستند آمریکاییها را همراهی و به آمریکا کمکهای مالی و لجستیکی کرد و با هم مانورهای مشترکی برگزار میکنند. در مجموع همه شاخصهای نظامی، انتظامی و امنیتی عربستان بر همه کشورهای کوچک عربی میچربد. عربستان در زمینه ارتباطات نظامی، انتظامی و امنیتی با آمریکاییهای خیلی ارتباط دارد و نسبتبه کشورهای کوچک عربی خدمترسانی بیشتری به آنها میکند.
اخباری که الان به گوش میرسد این است که اوضاع مردم یمن خوب نیست. این تحریمهایی که یک به یک تصویب میشود، چقدر بر مردم یمن تاثیرگذار است؟
شرایط یمن فرسایشی است. به جهت اینکه شرایط نه صلح است و نه جنگ؛ یعنی هم مبارزه هست و هم نیست. هم حرف آتشبس هست، هم حرف منازعه. نکته مهم این است که وقتی سازمان ملل هیئت حقیقتیاب و حل اختلاف ارسال میکند این هیئت به دلیل نداشتن زمینههای اجرایی بیشتر جنبههای مشورتی و توصیهای دارد. جنبههای توصیهای به جهت اینکه یک طرف آن کشورهای بزرگ منطقه هستند، معمولا به نتیجه نمیرسند، مگر اینکه در جایی مانند شورای امنیت یا کشورهای بزرگ تصمیم بگیرند برای اینکه منافع و آثار و مضرات یک بحران بتواند منافع آنها را در معرض خطر قرار دهد. در حال حاضر آنچه که شاید در یمن خیلی مهم باشد، این است که تحولات یمن قواعد فرسایشی، بمباران، کشت و کشتار، حمله دو طرف به همدیگر، حمله موشکی و تهدیدات مرزی است. اینها مسائل جاری و ساری در تحولات بین عربستان و یمن است. در حال حاضر آن ارادهای که بتواند دو طرف را دور میز مذاکره بنشاند وجود ندارد، چون دو طرف نشان دادند به دلایل مختلف نمیتوانند یا حرف همدیگر را متوجه شوند یا دیگر نمیتوانند همدیگر را هضم کنند. لذا در شرایطی که دو طرف رقابت همپایی دارند و از پس همدیگر برمیآیند باید یک نیروی سوم برتری وارد شود تا بتواند بین آنها داوری و آنها را مجاب کند. در حال حاضر چنین فرصتی را در فضای بحران یمن نداریم و هنوز به وجود نیامده است.
اینطور که میفرمایید ممکن است جنگ طولانیمدت باشد؟
بله. مگر اینکه فرض کنیم به دلایل مختلفی کشورهای بزرگ، ابرقدرت و قدرتمند یا قدرتهای منطقهای تصمیم بگیرند این بحران در فرصتی تمام شود یا ادامه بحران منافع و مصالح قدرتهای بزرگ را تهدید کند. مثلا فرض کنید اگر یمنیها به زدن مراکز نفتی عربستان روی بیاورند که با اقتصاد جهانی خیلی چفت است و خیلی از کشورهای بزرگ از این فضا استفاده میکنند، بهطور حتم کشورهای بزرگ به تکاپو میافتند و خودشان را وسط میاندازند که نگذارند آسیب به مناطق نفتی ادامه پیدا کند و طرح آتشبسی را مطرح میکنند و مراحل رسمی و شایع آتشبس و توافق و تشکیل دولت موقت را پیشنهاد میدهند.
چقدر امکان ائتلاف نیروهایی مثل داعش و طالبان به طور رسمی با عربستان است؟
در منطقه بهقدری کشورها و جریانهای مختلف به جریاناتی مثل داعش و طالبان کمک کرده که این نیروها به خودباوری رسیدهاند که فکر میکنم مشکل بزرگ همه کشورهایی که به آنها کمک کردند این است که اختیارشان دست اینها نیست و از این فضای سیادت و تحت فرمانبودن دور شدند. برای اینکه داعش همه را تهدید میکند، همانطور که ایران را تهدید میکند، عربستان و ترکیه را هم تهدید میکند. نکته دوم این است که بخش مهم بروز و ظهور نیروهای تروریستی و نیروهای گریز از مرکز که در منطقه ما خیلی زیاد است به نزاعها، درگیریها و کشمکشهای سازمان اطلاعاتی بزرگ برمیگردد، چه سازمان سیا آمریکا، کا.گ.ب روسیه و دستگاه امنیتی آلمان و بخش بزرگی از این گروهها تحت تاثیر منازعات اطلاعاتی کشورهای بزرگ هستند. به نظر میرسد این گروهها اینقدر بلوغ و جرئت ندارند که خودشان تصمیم بگیرند چه کنند. لذا در این درگیریها، کشمکشها و متمایلشدن به کشورها و جاهای مختلف هم نوع تعامل و توان آنها مهم و هم بحث منازعات اطلاعاتی موجود در سازمانهای بزرگ دخیل است. درباره داعش و طالبان هم همینطور. در حال حاضر داعش و طالبان جزو نیروهایی هستند که برای خود محل استقرار مشخص، شورای فتوایی و تشکیلات نظامی و سیاسی دارند و فعالیت میکنند و بخشی که امروز میتواند بهعنوان خاستگاه تفکر اینها باشد این است که آنها چقدر قدرت، انرژی، چانهزنی و استحکامات سیاسی و در عین حال چقدر با جریانات اطلاعاتی و امنیتی منطقه نزدیک یا دوری دارند تا تصمیمات آنها اجرایی و عملیاتی شود و مانع مطالب دیگران نشود. فکر میکنم این دو نکته در هر نوع اقدامی که گروههای تروریستی در منطقه دارند خیلی مهم است و در میزان تواناییها، میزان استحکامات، امکانات لجستیک و مالی و انتظامی آنها و هر نوع ارتباطاتی که با سیستمهای اطلاعاتی کشورهای بزرگ دارند، مؤثر است.
آخرین سوال همانطور که فرمودید اگر نتوانند به توافق برسند و جنگ ادامه پیدا کند امکان اینکه یمن تجزیه شود و این به نفع کشورهای عربی مقابل یمن است چقدر وجود دارد؟