به ضرورت احیای مدیریت جهادی در شرایط فعلی کشور اشاره بفرمایید.
شرایط کشور سخت است، بهخصوص از نظر اقتصادی. دشمنیهای امریکا و تحریمهای غیرعادلانه و ظالمانهای که اعمال شده است و شرایطی که کشورهای اروپایی ایجاد کردهاند و خشکسالی در کشور موجب شده است شرایط حاکم بر مملکت سخت شود، مخصوصاً شرایط سخت معیشتی که مقام معظم رهبری در باره رفع و حل آن بارها تأکید فرمودهاند. از دیگر مشکلات توطئههایی هستند که در منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران اجرا میشود، جنایات سعودی، کارهایی برای کمارزش کردن پول ملی کشورمان توسط برخی قدرتهای خارجی، رسیدن قیمت دلار به 18، 19 هزار تومان، تعطیلی بعضی از کارخانهها و رکود اقتصادی، گرانی و تورم. مجموعه اینها شرایط سختی را برای کشور ایجاد کرده است. در شرایط سخت راهحلهای عادی و معمولی موجود که در شرایط راحت جوابگو هستند، پاسخگو نیستند. این شرایط نیاز به مدیریت جهادی، بهخصوص در سطح مدیران ارشد کشور دارد تا به اوضاع فعلی سامان دهند و مشکلات کشور، بهویژه مشکلات معیشتی مردم را حل کنند.
آیا بهتر است مدیریت جهادی به دست جوانها باشد که قادرند تمام وقت، پرانرژی و جهادگونه کار کنند؟
یقیناً جوانان انگیزه و توان و انرژی بیشتر و وابستگیهای کمتری دارند و طبعاً میتوانند مؤثرتر باشند، اما لازم است از همه نیروهای مملکت در حد توانشان و تجربیات آنها استفاده شود. اصولاً جهاد دو معنا را به ذهن تبادر میکند، یکی کار و فعالیت پرحجم و دیگری تقدسی که جهاد در اندیشه اسلامی دارد و انجام کار برای خدا، بدون خستگی و با تلاش. در مدیریت جهادی باید تمامی نیروها به کار گرفته شوند و در این میان جوانها در اولویت قرار دارند.
تا چه حد مسئولیتپذیری حزبی را در حل مشکلات کشور مؤثر میدانید؟
در شرایط فعلی کشور خود حزب مطرح نیست، بلکه مملکت مطرح است و نجات و حل مشکلات آن در اولویت قرار دارد. حزب مؤتلفه اسلامی و دبیرکل آن بارها اعلام کردهاند که هر کسی در رأس امور اجرایی مملکت باشد وظیفه حزب است که با تمام توان از او حمایت کند تا رئیسجمهور بتواند برنامههایش را اجرا کند، اما اگر رئیسجمهور برخاسته از حزب باشد هماهنگی با او آسانتر میشود و کارها با سرعت بیشتری پیش خواهد رفت. وقتی رئیسجمهور از حزب نباشد این هماهنگی کمتر میشود، با این حال حزب مؤتلفه اسلامی به خاطر مصالح مملکت با تمام وجود از رئیسجمهور منتخب چه از حزب باشد و چه نباشد حمایت میکند. منتهی ممکن است خود رئیسجمهور تمایل چندانی نداشته باشد یا بعضی از محدودیتها موجب شود رئیسجمهور از تمام توان حزب استفاده نکند. اینها حمایت از رئیسجمهور و هماهنگی را مشکلتر میکند. اصولاً در کشورهای آزاد و دموکرات وظیفه احزاب این است که به رئیسجمهور منتخب مردم احترام بگذارند و با همه توان از او حمایت کنند، اما اینکه رئیسجمهوری بخواهد از پتانسیلها و حمایتهای حزبی استفاده کند بحث دیگری است.
مقایسهای بین رئیسجمهور برخاسته از حزب و رئیسجمهور غیر حزبی بفرمایید.
وقتی رئیسجمهوری از حزب باشد شناختش از نیروهای آن حزب بیشتر خواهد بود و میتواند در مواقع لازم از این نیروها بهتر استفاده کند، اما اگر رئیسجمهور حزبی نباشد طبعاً این شناخت وجود ندارد و آشنایی با نیروها و استفاده از آنها زمانبر هست و هماهنگی بین او و نیروهای مختلف مشکلتر خواهد شد.