گفتگوی ویژه

رابطه مرجعیت و ولایت فقیه مشخص و مورد توجه مراجع است

درست است که ولایت امر بر عهده این دو بزرگوار بوده اما این دو عالم فرزانه هیچگاه نگفته اند که تمام افراد باید مقلد ما باشند؛ هرکس مرجع تقلید خودش را دارد و به همین دلیل رابطه مراجع با ولی فقیه نیز رابطه مستحکمی است چرا که مراجع هم ولایت امر را از خودشان می دانند.
سمیه عظیمی - رابطه مردم و روحانیت از اصول بدیهی جامعه و نظام اسلامی است؛ هماهنگی اعمال فردی با علما مساله ای است که همواره بر آن تاکید شده و به همین جهت بحث مرجعیت در جامعه شکل گرفته است.
اما نظرخواهی از مراجع و روحانیت در اعمال و برداشت های سیاسی و اجتماعی نیز از سوی بزرگان نظام بر آن تاکید شده و به همین دلیل است که به ویژه در آستانه اتفاقات و رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی گروه های مختلف به دنبال اخذ نظر مراجع و علمای عظام هستند.
اینکه تبعیت از امر و نظر مراجع تا چه حد در ولایت پذیری و تبعیت از اوامر ولی فقیه  نقش دارد یا به بیان دیگر چه رابطه ای میان پررنگ دانستن نقش روحانیت در امور سیاسی و میزان ولایت پذیری افراد برقرار است را با محمد حسن ذاکری عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی مطرح کردیم.

• نقش روحانیت و مراجع در انتخابات را چقدر ارزیابی می کنید؟ در همین راستا رابطه ای هم میان اهمیت به نقش روحانیت و میزان ولایت پذیری افراد وجود دارد؟
اعتقاد به روحانیت و مرجعیت یکی از اعتقادات راسخ در قلوب مردم ما است و عقبه تاریخی این ملت هم نشان می دهد که چنین اعتقاداتی در جان و دل مردم ما رسوخ کرده و همیشه پشت سر روحانیت اصیل و انقلابی حرکت کرده و هرجا که حضورشون در دفاع از کیان روحانیت لازم بوده، آن را به منصه ظهور رسانده اند.
با توجه به اینکه ما ولایت فقیه را برخاسته از مرجعیت و روحانیت می دانیم، یعنی یک مجتهدی که دارای شرایط لازم ولایت امر باشد در عصر غیبت، از میان مجتهدین به وسیله خبرگان رهبری و مجتهدانی که قدرت تشخیص ولی امر و شاخصه های وی را دارند انتخاب می شود.
لذا ولایت فقیه برخاسته از روحانیت است و نمی شود کسی ولایت فقیه را قبول داشته باشد منهای مرجعیت و روحانیت؛ این یک عمل خردورزانه و عالمانه نیست.
اما برخی به خاطر مقاصد سیاسی و قبیلگی خودشان فرمایشات ولی فقیه را تفسیر به رای کنند و مرجعیت را تضعیف می کنند. اما باید بدانیم که تضعیف مرجعیت به تضعیف ولایت فقیه منجر می شود.
اگر بگوییم ولایت فقیه را قبول داریم منهای مرجعیت عمل ناپسندی است که نشانگر وجود اهداف خاص در پشت سر این مسائل است.
اما طبیعی است که مردم ما همیشه در انجام اعمال یا افعال خودشان، به دنبال مرجع تقلید هستند. ممکن است این مرجع تقلید همان کسی باشد که ولایت امر به عهده وی باشد یا ولی امر نیست لیکن شاخصه های مرجعیت شیعه را دارا و صاحب رساله است.
که این هم منافاتی ندارد که در رابطه با تکالیف اجتماعی و سیاسی و آن جایی که حکم ولی امر باید اجرا شود فرقی بین مجتهد و مقلد نیست و همان کسی که مرجع هم هست وقتی در برابر حکم ولی فقیه واقع شد لازم  است که از این حکم تبعیت کند.
بنابراین رابطه بین مرجعیت و ولایت فقیه کاملا مشخص است و مراجع ما هم این مساله را می دانند و به آن اشاره کرده اند.
مردم ما هم در همه افعال به دنبال حجت شرعی هستند؛ همانطور که در افعال عبادی به دنبال حجت شرعی هستند در افعال سیاسی نیز به علما و مراجع مراجعه کرده و قول آنها برای مردم حجت است.
یعنی اگر شخصی می خواهد در یک انتخاباتی یک کاندیدا را انتخاب کند و در همین حال می بیند که نظر مرجع تقلیدش هم همین فرد است با اطمینان خاطر در عرصه حاضر شده و رای می دهد.
الب متدینین و مردم ما به دنبال حجت شرعی هستند و یکی از راه های رسیدن به حجت شرعی در مسائل سیاسی و اجتماعی مراجعه به علما و روحانیون است، کمااینکه مشی امام راحل رضوان الله تعالی علیه و مقام معظم رهبری نیز همین گونه بوده و هست.
درست است که ولایت امر بر عهده این دو بزرگوار بوده اما این دو عالم فرزانه هیچگاه نگفته اند که تمام افراد باید مقلد ما باشند؛ هرکس مرجع تقلید خودش را دارد و به همین دلیل رابطه مراجع با ولی فقیه نیز رابطه مستحکمی است چرا که مراجع هم ولایت امر را از خودشان می دانند.
این حدود و مرزها در دین و البته بین علما و فقهای دینی ما مشخص است اما در برخی مواقع شنیده می شود که عده ای وقتی نقصی را در جایی می بینند تمام امور را به ولایت فقیه نسبت می دهند، این مسائل همه به دلیل بهره گیری و مطامع شخصی است.

• عده ای این مساله را مطرح می کنند که بهره گیری از نظر علما و روحانیون به دلایلی غیر حجت شرعی است یا حتی بعضا اگر نظرات کارشناسی از سوی احزاب یا گروه های سیاسی مطرح شود در برابر نظر علما کاربرد و هویت خود را از دست می دهد.
علمای ما و در راس آنها مرجعیت شیعه هیچ وقت به دنبال منافع شخصی خود نبوده اند و این اعتقاد ماست که کسی که ردای مرجعیت را بر تن می کند و در این مقام والای فقهی و علمی و معنوی قرار میگیرد از این امور مبرا است.
مجتهدین ما همواره به دنبال منافع مردم بوده اند همانطور که اسلام هم به منافع مردم تاکید داشته است، به  همین دلیل همه مطالبه علما و مراجع هم مطالبات مردم است. مطالباتی که مردم خدمت علما ارائه می دهند و ایشان هم به دلیل جایگاهی که دارند به مسئولین تذکر می دهند.
اما اینکه کسانی مثل اعضای موتلفه و دیگران در افعال سیاسی خود به علما مراجعه می کنند تا این افعال را با نظر آنها تطبیق داده و هماهنگ کنند نوعی کسب تکلیف از محضر علما است و دین خود را در عرصه سیاسی و اجتماعی بر علما عرضه می کنند.
این مساله سنت اصحاب رسول خدا بوده که به ایشان و ائمه اطهار عرضه می کرده اند؛ ما معتقدیم دین در عرصه فردی نیست بلکه در عرصه اجتماعی هم قائل به این هستیم که سیاست ما عین دیانت ما است و حضور در عرصه سیاسی را به چشم یک وظیفه شرعی نگاه می کنیم.
لذا وقتی به تصمیمی رسیدیم آن را خدمت علما عرضه کرده و از نصایح آنها استفاده می کنیم. و اگر متوجه شویم که عملی با اسلام مخالف است قطعا آن را اصلاح خواهیم کرد.
لذا مراجعه ما به علما و مرجعیت برای این است که ما خودمان را با اسلام و مسیر مستقیم تطبیق بدهیم. ضمن اینکه علما هم هیچگاه دغدغه شخصی نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی نداشته و همواره مصالح و منافع عامه مردم را در نظر می گیرند.
اگر موتلفه خدمت علما می رسد و در افعال سیاسی و معرفی نامزد نظر جامعه روحانیت و جامعه مدرسین را به عنوان دو نهاد اصیل و ریشه دار تشیع و انقلاب اسلامی را مدنظر قرار می دهد به این جهت است که فعل خود را با نظر علما تطبیق دهد؛ این روش معقولی است که مورد سفارش امام راحل رضوان الله تعالی علیه قرار داشته و مقام معظم رهبری نیز برآن تاکید دارند.
اصالتا اصولگرایی چنین ویژگی را دارد که افعال خود را با مبانی شرعی و دینی هماهنگ می کند؛ و طبیعی است که برای این هماهنگی باید خدمت علمای عظام برسیم تا حضور در عرصه های سیاسی را به عنوان یک وظیفه شرعی دنبال کنیم.

https://shoma-weekly.ir/7Tf2t9