او ۱۶ شهریورماه ۱۳۵۷ و در زمان اوجگیری نهضت انقلابی مردم ایران براثر اصابت گلوله زخمی و جانباز شد و پس از به ثمر رسیدن انقلاب و تشکیل حزب جمهوری اسلامی، به عضویت شورای مرکزی این حزب درآمد.
ریاست ستاد بازرسی انتخابات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، معاونت سیاسی اجتماعی وزارت کشور، سرپرستی شهربانی جمهوری اسلامی، سرپرستی بنیاد امور جنگزدگان و قائم مقامی وزارت کشور از جمله دیگر مسئولیتهای وی در خلال این مدت بوده است، سرپرستی نهاد ریاست جمهوری و مشاورت عالی رئیسجمهور (آیتالله خامهای)، مشاور رئیسجمهور در امور تحقیقات شد و از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از دیگر سوابق ایشان بوده است.
میرسلیم از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ به عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی درآمد و در طول سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ مسئولیت دبیری این شورا را نیز عهدهدار بود، وی همچنین در سال ۱۳۷۵ به عضویت مجمع تشخیص مصلحت در آمد و از سال ۱۳۷۸ عهدهدار معاونت فرهنگی اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص شد.
میرسلیم معتقد است اگرچه در صحنه اجرایی سیاست غایب بوده ولی غیرفعال نبوده است و حالا هم بهواسطه تصمیم حزبی آماده ورود به عرصه ریاست جمهوری دوازدهم است.
آنچه در ادامه میآید، بخشی از گفتگوی مهندس سیدمصطفی میرسلیم با مشرق است.
********
** در چند دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری افراد زیادی برای حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری احساس تکلیف کردهاند. چه شد که این دوره شما هم احساس تکلیف کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. حزب مؤتلفه اسلامی تاکنون بر مبنای اعتقاد به ائتلاف عمل و اقدامات خودش را ساماندهی میکرده است، اما این بار تشخیص داد که باید مستقلاً در صحنه حضور پیدا کند. بحث ما، بحث فردی نیست که مثلاً یک نفر خودش را برای انتخابات ریاست جمهوری مطرح کند. نه. حزب مؤتلفه خواسته خودش را مطرح کند. حزب مؤتلفه احساس میکند که تا امروز فرصتهای زیادی از دست رفته و بیش از این نمیتوان روش جاری را ادامه داد. لذا تصمیم گرفت که اقدام کند و اقدامش را هم بر مبنای نگاههای تشکیلاتی و حزبی انجام داد.
** یعنی شما خودتان تمایل نداشتید و با اصرار حزب وارد عرصه شدید؟
بله. من هیچ وقت تا کنون خودم را نامزد نکرده بودم و نخواسته بودم در کارزار انتخابات ریاست جمهوری حضور یابم. این کار، کار سادهای نیست.
** با توجه به اینکه لازم است شرط رجل سیاسی احراز شود تا فردی بتواند وارد عرصه رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری شود، آیا شما خودتان را رجل سیاسی می دانید؟
امروز کمتر رجلی در جمهوری اسلامی هست که به اندازه من در فعالیتهای سیاسی تجربه داشته باشد. بنده از اول پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون اغلب فعالیتهای سیاسی علنی در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی داشتم. البته برخی از فعالیتها توام با تظاهر و خودنمایی نبوده است. مثل 20 سال اخیری که من در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودهام که آنجا عمدتاً کار ما سیاستگذاری است.
** پس از این بابت نگرانی ندارید که شورای نگهبان شما را بابت احراز شرط رجل سیاسی بودن رد صلاحیت کند؟
من نمیتوانم جای شورای نگهبان تصمیم بگیرم، ولی اینکه شما میگویید رجل سیاسی، میگویم من نه غایب بودم و نه غیرفعال. البته همه فعالیتهایم هم متظاهرانه نبوده است.
** یعنی فکر میکنید دیگران تظاهر کردند؟
برخی افراد اصلاً در صحنه سیاست تظاهر میکنند.
** میشود روشنتر بگویید که مثلاً چه طیفی از افراد یا چه کسانی تظاهر کردهاند؟
منظورم این است که کاری را یا انجام ندادند و ادعا میکنند انجام دادند، یا کاری را انجام دادند که مختصر بود و آن را بزرگنمایی میکنند، یا اصلاً تصمیم گیری میکنند برای اقدامی به منظور اینکه خودی نشان دهند. همه اینها مصداق دارد.
** بین کاندیداهای دورههای قبلی ریاست جمهوری شما چنین مصادیقی سراغ داشتید؟
بله فراوان.
** از جناح خاصی بوده یا از هر دو جناح؟
از هر دو جناح. اینها نفسانیات انسان است و به جناح خاصی باز نمیگردد.
** وقتی در سوابق سیاسی شما جستجو میکردم، دیدم که از طرف آقای بنی صدر گزینه نخست وزیری بودید. چه رابطهای بین شما و آقای بنی صدر برقرار بود؟ رفاقتی داشتید یا نظر خاصی به شما داشت که شما را به عنوان نخست وزیر به مجلس کرد و رأی نیاوردید؟
حزب جمهوری اسلامی مرا معرفی کرد.
** اما در سوابق تاریخی اینگونه مطرح شده است که شما گزینه آقای بنی صدر برای نخست وزیری بودید.
بله. حزب جمهوری اسلامی مرا معرفی کرد، چون آن موقع مجلس اکثریت حزبی داشت. پس باید نمایندگان ابراز تمایل میکردند.
** خوب مگر رییس جمهوری نباید کاندیدای نخست وزیری را به مجلس معرفی میکرد؟
این از سنتهای مردمسالاری است. وقتی در نظامی نخست وزیر میخواهد با رأی مجلس انتخاب شود، ابتدا تمایل مجلس نسبت به افراد مشخص میشود. بر مبنای تمایل مجلس، رییس جمهوری آن کسی را که مناسبتر میداند، معرفی میکند. اینها قواعد نظام مردمسالاری است. چون حزب جمهوری اسلامی در مجلس دارای اکثریت بود، پیشنهادهایی را ارائه داد به عنوان رأی تمایل و آن را در اختیار مجلس قرار داد. آقای بنی صدر در بین آنها تمایل خودش را شخصاً نشان داد و یک نفر که فعالیتها و اقداماتش را در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب به چشم دیده بود و تشخیص داده بود که او آدم با صلاحیت، با عرضه، منصف و با لیاقتی است، انتخاب کرده بود.
من پس از پیروزی انقلاب اسلامی حتی یک روز بیکار نبودم و از اولین روز پیروزی انقلاب اسلامی، زیر نظر بزرگان انقلاب مثل آقایان شهید بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی، آقای باهنر، آقای هاشمی رفسنجانی و به ویژه در خدمت مقام معظم رهبری مشغول خدمت بودم. کارهای ارزندهای در این نظام انجام شده است. بنی صدر هم آدم بی عقلی نبود، تشخیص میداد که چه کسی عرضه کار کردن و عرضه خدمت کردن دارد. انتخاب بدی انجام نداد.
** آدم بی عقلی نبود ولی خائن بود. این خیانت و اینها را شما میدانستید؟
اینها فرق میکند. اینها دو مقوله است. اگر کسی از نظر سیاسی هم دارد خیانت میکند، ولی دوست دارد که خودش را نشان دهد تا بتواند به مردم بگوید توانسته کارهای ارزندهای انجام دهد؛ یعنی اگر بخواهد از اولش پخمگی کند و خیانت خودش را هم از همان اول علنی کند که دیگر کسی به او اعتقادی نخواهد داشت.
بنابر این دلایل او در میان کسانی که از طرف حزب مطرح شدند که فکر کنم چهار پنج نفر بودند، سعی کرد بهترین را انتخاب کند. این انتخاب هم بر میگشت به شناختی که او در طول ماههای سپری شده پس از پیروزی انقلاب اسلامی از افراد به دست آورده بود. به ویژه قبل از مطرح شدن این بحث نخست وزیری، دو انتخابات دیگر در این کشور انجام شده بود. یکی انتخابات ریاست جمهوری بود که بعضیها فکر میکردند در آن تزویر و تقلبی صورت بگیرد که خوب با کمال صداقت ما انتخابات را برگزار کردیم و بنی صدر هم دید که کار درست انجام شده و ایرادی به کار این انتخابات وارد نیست. بعد هم انتخابات مجلس برگزار شد که درباره آن هم خیلی جوسازی کردند، ولی انتخابات سالم و درستی بود و مجموع اینها نشان داد، فردی که دست اندرکار برگزاری این دو انتخابات بود، زحمت کشیده و تواناییهای خوبی دارد و به درد خدمت کردن به کشور میخورد.
اینها را من برای تعریف کردن از خودم نمیگویم. من تحلیل واقع بینانه ای از جریانات آن روزگار میدهم.
** در دوران جنگ با نخست وزیر زمان جنگ و اطرافیانش رابطهای داشتید؟
بله. اولین نخست وزیر در زمان جنگ مرحوم رجایی بود.
** منظورم آقای میرحسین موسوی بود...
او سومین نخست وزیر بود؛ دومین نخست وزیر مرحوم شهید باهنر بود و اولین نخست وزیر در زمان جنگ شهید رجایی بود. ایشان اولین نخست وزیر زمان جنگ بود که از مجلس رأی گرفت. البته بعد از داستانی طولانی، بنی صدر ایشان را معرفی کرد و مجلس به شهید رجائی رأی داد. یک سال نخست وزیر بود. فعالیتهای بسیار ارزندهای انجام داد. به ویژه که مشکلات جنگ فراوان بود. در همان دوران بود که ما همکاری خیلی خوبی با نخست وزیری داشتیم. به دلیل اینکه من خودم معاون سیاسی اجتماعی وزیر کشور بودم و اجلاس استانداران کشور زیر نظر خود من، با هماهنگیهایی که انجام میدادم، تشکیل میشد. در این اجلاسها به ویژه از نخست وزیر دعوت میکردیم، حضور پیدا کند و وضعیت کشور را تشریح کند و رهنمودهای لازم را ارائه کند، خطوط سیاسی و اجرایی را مشخص کند و نحوه برطرف کردن گرفتاریها را تبیین کند تا استانداران در سراسر کشور به اجرا درآورند.
از لحاظ همکاری خود بنده با نخست وزیر هم یکی این بود که ما در سال 1359 در بحبوحه جنگ با مشکل آوارگان جنگی مواجه شدیم. اینکه چگونه این افراد را سامان دهیم مشکل خیلی مهمی برای کشور بود.
** شما رییس ستاد آوارگان جنگی بودید؟
نه من آن موقع در وزارت کشور بودم. این امور جزو وظایف وزارت کشور است. رسیدگی به آوارگان و پناهندگان جزو وظایف وزارت کشور است. مرحوم رجایی از بروز مشکلی جدید در کشور از این ناحیه نگران بود. من به ایشان عرض کردم که این مشکل چاره دارد و من میتوانم این مشکل را ان شاءالله حل کنم به شرط اینکه شما بقیه وظایفی را که بر عهده من است، بردارید؛ یعنی معاونت سیاسی اجتماعی وزارت کشور که یک کار تمام وقت بود و سرپرستی شهربانی جمهوری اسلامی که آن موقع بر عهده من بود و خودش یک کار تمام وقت بود، اینها را از دوش من بردارید. گفتم همه اینها با هم قابل جمع نیست. من میتوانم به کار جنگ زدگان برسم منتها این کار وقت میخواهد، فکر میخواهد، یارگیری میخواهد و چندان هم جذابیتی برای کسی ندارد، چون باید دائم فداکاری کرد.
ایشان هم قبول کرد و از وزیر کشور مرحوم آیه الله مهدوی کنی خواست که مرا از کارهای دیگر فارغ کند که من به امور جنگ زدگان برسم. ما این کار را شروع کردیم در خدمت ایشان و الحمدالله به خوبی مشکل مهار شد.
** شما جایی گفته بودید که این فرصت 4 ساله دولت آقای روحانی حیف شد و عملاً کار خاصی نتوانستند بکنند. علت چی بود که شما اینطوری گفتید؟ این مسائل مختلف مثل بروز ریشههای اشرافی گری، مدیران نجومی و از آن طرف وزرای هزار میلیاردی و بعد از این طرف این نظر که زمان چهارساله این دولت حیف شد، اینها چطور با هم قابل جمع هستند؟
خوب دقت کنید. از دست رفتن فرصت یعنی اینکه هر دولتی که سر کار میآید 4 سال وقت برای فعالیت کردن دارد. در این مدت برای فعالیتهایش برنامه ریزی میکند، طراحی میکند و اقدامات اجرایی میکند. دولت آقای دکتر روحانی هم این کار را کرده است، اما اعتقاد این دولت اصولاً بر این بود که مشکلاتی که در کشور وجود دارد، ریشهاش را باید در تحریمها جستجو کرد. پس اگر تحریمها برداشته شود، بقیه مسائل کشور به راحتی قابل حل است. این اعتقادی بود که دولت داشت و خود آقای دکتر روحانی و دولت تمام همت خودشان را گذاشتند برای اینکه موضوع تحریم را حل و فصل کنند و مذاکرات هستهای آغاز شد و برجام شکل گرفت. منتها این مسأله برجام به گونهای پیش رفت که نقطه ضعف دولت برای دشمنان ما آشکار شد. احساس کردند که ما خیلی نیاز داریم به اینکه زودتر تحریمها برداشته شود. پس شروع کردند به کشتن زمان و از بین بردن فرصتهای ما. مذاکراتی که باید در مدت چند هفته خیلی سریع به نتیجه میرسید، خیلی طولانی شد. ابعاد این قضیه خیلی روشن بود. به ویژه با فتوای مقام معظم رهبری، اصلاً جای معطلی وجود نداشت، اما اینها دو سال قضایا را طول دادند. در طول این دو سال هم دولت در انتظار رفع تحریمها کارهای مهم خودش را عملاً معطل نگه داشت. برنامهها نمیتوانست به اجرا گذاشته شود. تصمیم گیری مناسبی که محدودیتهای تحریمها را در نظر داشته باشد، انجام نگرفت. دولت قبل هم این کار را نکرد. حتی در هنگامی که ما چشم انداز را مینوشتیم، من خدمت بزرگواران عرض کردم که ما باید چشم انداز را به گونهای بنویسیم که در آن موضوع تحریم ملحوظ و منظور شود. آن موقع گفتند نه. صحبت این را نکنید. این مسأله اصلاً نباید مطرح شود. نباید تحریمها را بزرگ کرد. من گفتم این یک واقعیت است. اگر آن را در چارچوب کارها و برنامهها در نظر بگیرید، بر آن فائق میشویم و الا این مشکل خودش را به ما تحمیل خواهد کرد و ناگزیر خواهیم شد از روشهایی استفاده کنیم که این روشها توأم خواهد شد با انحرافات زیاد. امثال بابک زنجانی و غیره ذلک از آن دوران سرچشمه میگیرد. ابتدا که قرار نبود کسی لفت و لیس کند. اینها برای این بود که برخی از مشکلات و مسائل کشور را که نمیتوانستند از طریق راههای عادی حل کنند، چاره جویی کنند.
پس بنابراین به این نتیجه میرسیم دو سالی که میتوانست برای حل مشکلات کشور و پیشبرد برنامهها صرف شود، از دست رفت. منظور من از فرصتهای از دست رفته و حیف شدن این سالها همین بود. دولت که قصد خیانت به کشور نداشته است. دولت سر کار آمده بود و اهداف و برنامههای خودش و مجموعه فعالیتهای خودش را طراحی کرده و به مجلس عرضه کرده بود و کار میکرد؛ اما دولت واقعی شروع کار خودش و ابراز همت خودش را گذاشته بود برای چاره جویی مساله تحریمها و سپس اقدام کردن برای تحقق برنامه، لذا فرصتها از دست رفت.
** در آن برهه که شما وزیر ارشاد بودید بحث ماهواره و مطبوعات و اینکه یک مقدار فضای کار مطبوعات گسترش پیدا کند، آن موقع تازه داشت مطرح میشد و جان میگرفت. آن موقع رویکرد دولت و آقای هاشمی با بحث ماهواره چه بود. نسبت به مطبوعات چه رویکردی داشتند؟ آیا مایل بودند فضای مطبوعاتی باز باشد یا بسته؟
مقام معظم رهبری در سال 1368 موضوعی را با درایت مطرح فرمودند که ما امروز متوجه میشویم ایشان از ابتدا چقدر نکته سنج بودند و آن مساله شبیخون فرهنگی بود. من به یاد دارم که در شورای عالی انقلاب فرهنگی که من خودم هم عضو و دبیر آن بودم، یک روز آقای محمد هاشمی که آن موقع رییس صدا و سیما و عضو شورا بود، آمد گزارشی داد و گفت که ما نسبت به ویدیو و ممنوعیت آن در کشور اقداماتی کردیم، در حالی که در دنیا کار دارد به گونهای پیش میرود که با استفاده از ماهوارهها هر آن چیزی که در ویدیو شما میتوانستید ببینید، از طریق امواج میآورند و وارد خانهها میکنند واستفاده میشود. این گزارش آن موقع برای خیلی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ثقیل و باورش مشکل بود، اما یک واقعیت بود.
اطلاعات ایشان درست بود و این اتفاق افتاد؛ یعنی چند سال بعد ما شاهد این بودیم که ماهوارهها در مدار خودشان قرار گرفتند، امواج را پخش کردند و علمک های مختلفی را شما در پشت بامها میدیدید که امواج را میگرفت و مردم داشتند با استفاده از این وسایل برنامههایی را میگرفتند که در خارج از کشور ساخته شده بود و به مردم ارائه میشد. گزارشهای خبری، برنامههای سینمایی و زنجیرهای مختلف از طریق ماهوارهها به مردم ارائه میشد. در آن موقع این مساله در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شد و همچنین در مجلس که نظام میخواهد چه کند با این موضوع؟ یعنی با این نفوذ فرهنگی که با استفاده از ابزارهای فنی، از جمله ماهواره انجام میگیرد، باید چه کرد؟
پیشرفتهایی که ما تا آن موقع کرده بودیم، به اندازهای نبود که ما را به علم و فناوریی ساخت و تولید و پرتاب و بهره برداری از ماهواره مسلط کرده باشد. الان خوشبختانه مجهز شدهایم و میتوانیم بگوییم که جزو کشورهایی هستیم که به لحاظ فعالیتهای فضایی اقتدار لازم را به دست آوردهایم که خودمان بتوانیم ماهواره خودمان را داشته باشیم و بتوانیم روی آن حساب کنیم، ولی آن موقع اصلاً این شرایط نبود و بنابراین هر چه که انجام میشد در زمینه فعالیتهای ماهوارهای بر ما تحمیل میشد. به هیچ وجه ما برای اینکه بتوانیم خودمان تولیدکننده برنامههای مناسبی باشیم و آنها را پخش کنیم و دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم و خودمان را مصون نگهداریم آمادگی نداشتیم.
لذا قانونی در مجلس تصویب شد. یادم هست که بنده در دفاع از تصویب این قانون به نمایندگان مجلس گفتم که توجه داشته باشید که ما اگر امروز داریم بحث میکنیم از محدود کردن استفاده از ماهواره به دلیل این است که خود ما امکان ساخت و تولید و بهره برداری از چنین ابزاری را نداریم. یک موقعی اگر ما مسلط شویم و بتوانیم ماهوارههای خودمان را داشته باشیم و بعد برنامههای مناسب فرهنگی تولید کنیم و اشاعه دهیم و پخش کنیم، چرا باید ممنوعیت داشته باشیم، برای اینکه میتوانیم مقابله کنیم. برنامههای خوب که مردم با عقلشان تشخیص دهند که این برنامهای که دارد از خارج میآید، برنامه تخریبی است و این برنامه هم مال جمهوری اسلامی است و هم خودشان و هم فرزندان و نسل جوان آنها، با توجه به اینکه جو ما، جوی انقلابی و اسلامی است، میروند سراغ برنامههایی که تخریبی نیست.
ولی در مجلس گفتم که در شرایط کنونی چنین چیزی نیست و اگر ما نخواهیم برخورد کنیم با موضوع ماهواره، قطعاً تحت تأثیر تمام برنامههایی قرار میگیریم که دیگران برای نفوذ بر ما درست کردهاند و هدفشان این است که ما را به زانو دربیاورند. چون دیدند در جنگ تحمیلی کاری از پیش نبردهاند و با مسائل اقتصادی هم دیدند که ما باز سرپا ماندهایم. لذا تنها راهی که دیدند پیش پایشان مانده، این است که بیایند به فرهنگ و اعتقادات و معنویتی که ما به آن میبالیدیم حمله و آن را تضعیف کنند و در نتیجه خانوادهها از هم بپاشند و اعتقادات مردم سست شود و بنابراین به راحتی بتوانند در ما نفوذ کنند و ما هم بشویم مثل سایر کشورهایی که سر تعظیم در مقابل آنها فرود میآورند.
لذا قانون تصویب شد؛ اما اینکه شما گفتید آیا در دولت همه موافق بودند، هیچ کس در دولت مخالف این نبود که ما باید با مفاسد فرهنگی مقابله کنیم، منتها میگفتند برخورد کردن با ماهواره برخوردی نیست که بتواند مؤثر واقع شود. کوشش بیخودی است. در مقابل عدهای دیگر بودند که میگفتند از ضرر هر چه بتوان جلویش را گرفت، باز منفعت است. ما به دلیل اینکه مشکل داریم در جلوگیری از پخش برنامههای ماهوارهای، نباید کل آن را رها کنیم. حکومت موظف است مردم را هدایت و کمک کند، نه اینکه رهایشان کند. اگر خطری متوجه مردم شده، این درست نیست که نه هشداری بدهد و نه کمکی بکند و نه محدودیتی ایجاد کند در مقابل این خطر. بنابر این باید اقدامی صورت بگیرد. این نظر دوم بود. آن موقع این نظر دوم غالب شد و برنامه اینگونه شد که فعالیتهای ماهوارهای بیگانه نسبت به جمهوری اسلامی با محدودیت مواجه شود.
فقط برای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی با مجوزی که وزارت ارشاد در اختیارشان قرار میداد از برنامههای ماهوارهای استفاده میشد. صدا و سیما هم این کار را میتوانست بکند تا از برنامههای مفید ماهوارهای خارجی استفاده کند و آنها را آماده کند و در شکل مناسبی پخش کند.
** نقل است که ممیزی در زمان شما خیلی شدید بوده و حتی اشعار حافظ و سعدی هم سانسور میشدند؟
ما وقتی آمدیم به وزارتخانه، به ناشران شخصیت دادیم و گفتیم شما خودتان مسئولیت دارید، دقت کنید بررسیهایتان را انجام دهید، اثر که به ممیزی نزد شما میآید، با توجه به معیارهای مقبول جمهوری اسلامی، برای نشر تأیید شود. ما به شما این معیارها را دادهایم، طبق اینها تشخیص دهید چه چیز چاپ شود چه چیز چاپ نشود. مسئولیتش با خودتان. متاسفانه دقت نکردند. یک دفعه ما متوجه شدیم که مجلس دارد ما را میبرد زیر سؤال و بر حق هم بود. کتاب "خدایان دوشنبهها میخندند" اصلاً افتضاحی بود.
کتاب را گفتیم آوردند من تا نیمههای کتاب را که خواندم دیگر حالت تهوع به من دست داد. نتوانستم بقیهاش را بخوانم. آمدم مجلس گفتم که آقایان نماینده، من اول استغفار میکنم در بارگاه الهی، چون واقعاً شرمم میآید که ذکر کنم که در این کتاب چه چیزهای کثیفی آمده است. بعد هم از شما عذر میخواهم که شما به من اعتماد کردید و من هم اعتماد کردم به این ناشران، اما اینها قدر نشناختند. گفتم از فردا ما خودمان ممیزی خواهیم کرد. آن معاونی را که این کار زیر نظرش بود، عوض کردیم و مدیرکل مسئول را هم برکنار کردیم. بعد همین کسانی که سواستفاده میکردند و از قبل این کارها به پول و مال و منالی رسیده بودند، داد و هوار راه انداختند که آقای میرسلیم دارد کتابهای ما را جلادی میکند.
** پس ممیزی کتاب هم در دوره شما در وزارت ارشاد راه افتاد؟
ممیزی همیشه بود، منتها ما مصمم شدیم آن را به صورت متمرکز انجام دهیم، به جای آن که پراکنده باشد و در اختیار خود ناشران. خوب در مجلس از ما خواستند این کار را متمرکز انجام دهیم و ما هم پذیرفتیم. تصمیم گیری کردیم و از آن به بعد کار به شکل متمرکز انجام شد. همین الان هم به همان روش ادامه دارد. حق هم همین است. چون اگر شما بخواهید در صحنه فرهنگی کار را آزاد بگذارید، بالاخره اینجور مسائل و مشکلات پیش میآید. حالا در ممیزی متمرکز هم امکان نقص و اشتباه وجود دارد. از آن طرف هم افراط و تفریطی است که البته با تجربه اصلاح میشود. این ممیزیهایی که در ابتدای کار در زمان ما انجام میگرفت، چون میخواستند دیگر هیچی اشکال پیش نیاید و مو لای درز کار نرود، یک جاهایی زیاده روی میکردند ولی کتاب مورد اعتراض در نهایت میآمد پیش خود من و میگفتم که مثلاً این زیاده روی است. مثلاً همان که در شعر حافظ آمده است "می". حالا اینها چیزهایی نبود که ما بخواهیم جلوگیری کنیم. ولی دیگر از ممیزهایی که هنوز تجربه نداشتند، بیشتر از آن نمیشد توقع داشت. سخت گیری که مجلس از ما انتظار داشت و بحق هم بود، انجام میشد و به تدریج تجربه هم اندوخته شد و الحمدالله الان وضع ممیزی کتاب خیلی وضع خوبی است. دیگر مشکلی خاصی از این لحاظ نیست.
اما اینکه چه کسانی این مطالب را مطرح کردند، خوب کسانی بودند که با فروش اینجور کتابها متاسفانه سعی کرده بودند برای خودشان کیسه مفصلی بدوزند. لکن غیر از این، شما تغییرات ارشاد را که نگاه کنید میبینید ما اولین کاری که به عنوان کار نمایشگاهی در سال 1372 در اسفند آن سال انجام دادیم، نمایشگاه قرآن بود. اولین نمایشگاه قرآن آن موقع برپا شد. بعد ازآن نمایشگاه قرآن همه ساله ادامه یافت. دانشکده قرآنی افتتاح شد. بعد ما آمدیم گفتیم مساجد ما و ائمه جماعات، فاقد امکانات لازم هستند برای اینکه جوانان را جذب کنند و امکانات فرهنگی ندارند، لذا کانونهای فرهنگی و هنری مساجد را راه انداختیم. برای رسیدگی به فرهنگ عمومی کشور، شوراهای فرهنگ عمومی را برپا کردیم که من خودم به همه استانها رفتم تا شورای فرهنگ عمومی همه جا شکل بگیرد با حضور استاندار و امام جمعه. این شورا نظارت هم بکند بر مجموعه نهادهای فرهنگی در استان، هم طراحی و هم برنامه ریزی کند و کار را ببرد سمت اجرا.
از سوی دیگر، برای کارهای نشر ما یک مشکل و بحران داشتیم به نام کاغذ که در اختیار ناشران قرار نمیگرفت و بازار سیاهی درست کرده بودند و عدهای داشتند سودجویی میکردند. ما خودمان دست اندرکار شدیم و خودمان واردات کاغذ را بر عهده گرفتیم تا راهی پیدا کنیم که ناشران و روزنامهها بتوانند از کاغذ به قیمت مناسب برخوردار شوند و این هم مساله ای بود که حل شد.
از این قبیل خدمات و کارهای دیگری که آن موقع انجام دادیم، زیاد بود. خیلی جاها را کنلگ زده بودند که نیمه کاره رها شده بود. تصمیم گرفتیم اینها را در درجه اول تکمیل کنیم که بسیاری در همان دوران به بهره برداری رسید و بعد کارهای جدید آغاز کردیم که از خسارت وارد آمدن به تاسیسات نیمه تمام جلوگیری شود.
** در دولت جدید رویکرد فرهنگی وزارت ارشاد و مجموعه دولت را چگونه ارزیابی میکنید؟
دولت کنونی اساساً فعالیتی که بتوانیم از آن به فعالیت عمده فرهنگی یاد کنیم اصلاً آغاز نکرده است. چون اصل گرفتاری دولت گرفتاری اقتصادی بوده و در گرفتاری اقتصادی هم متاسفانه به دستاوردهای مناسبی نتوانسته برسد، چون فرصتها را از دست داد و بقیه مسائل هم که جنبه فرهنگی داشتند در حاشیه بودند. بنابر این ما شاهد ارتقا و رشدی در زمینههای فرهنگی حتی مسائل اجتماعی در این دولت نیستیم.
همین الان هم اگر شما دقت بفرمایید، برای مردم مهمترین مساله، مساله معیشت و نان شبشان است. خانوادهها خیلی گرفتار این مساله هستند و دیگر مسائل فرهنگی برایشان اصلاً مطرح نیست؛ یعنی اگر دولت هم بخواهد به امور فرهنگی توجه کند، اول مسائل معیشتی مردم و بیکاری را باید حل کند. بعد از آن است که میتواند برود سراغ مسائل فرهنگی. روی ظرافتهای اخلاقی باید بابی را باز کند. این محصول و دستاورد فرهنگی دولت محصولی نیست که چشمگیر باشد یا اصلاً قابل طرح باشد. امور جاری است که دارد انجام میشود.
** نظرتان درباره بحث حصر سران فتنه چه هست؟
سران فتنه گرفتار خودشان هستند. آنها بر سر یک لجبازی بیخودی افتادهاند. باید تکلیفشان را با مردم روشن کنند. توهین به مردم کردند، خسارت به مردم زدند، مردم را در مقابل هم قرار دادند. سواستفاده کردند از نفوذشان. اینها اشتباهاتی است که مرتکب شدند. کم به کشور ضرر نزدند اینها. اینها خیانتهایی است که صورت گرفته. ما میدانستیم که مثلاً چنین آثار وخیمی در بر دارد این رویه و رفتار آنها، ولی آنها متاسفانه رفتار خود را اصلاح نکردند. لجبازی کردند. کار سیاسی با لجبازی پیش نمیرود. من همان موقع، یعنی سال 88 بود، به آقای موسوی که اطرافیانش فکر میکردند ایشان رأی آورده و باید حمایت کرد از ایشان و ادعا کرد که تقلب در انتخابات صورت گرفته، گفتم ببین آقای موسوی، من اولین کسی هستم که در این نظام انتخابات برگزار کردهام. تمام قلقها و چم و خم مسائل انتخاباتی دستم هست. شما به هیچ وجه زیر بار این نرو که بپذیری تقلبی در انتخابات صورت گرفته است. در همه دنیا یک مقداری تخلف وجود دارد که نهایتاً حدود 5 درصد است. شما اختلاف رأی بالایی دارید. این حرفها را فراموش کن و راه تو باید راه سیاسی باشد. بیایید به عنوان یک اقلیت قوی 30 درصدی فعالیت کنید، نقد کنید، حرفهایتان را بزنید و سعی کنید دفعه بعد رأی بیاورید. زندگی سیاسی اجتماعی اینطوری است. با جنجال راه انداختن و متهم کردن شورای نگهبان و مجریان انتخابات به جایی نمیرسید. این خلاف است. اینها اصلاً قواعد مردمسالاری را بهم ریختن است. خوب اگر قرار باشد شما با این روش به نتیجه برسید، گروه مقابل که قویتر از شما هستند و شدیدتر از شما میتوانند این کارها را بکنند و آن وقت چیزی از نظام باقی نمیماند. گفتم این کار خیانت بزرگی است که دارد به این کشور میشود و مقام معظم رهبری واقعاً از خودشان در سطح رهبری مایه گذاشتند که چنین خیانتی نتواند در جمهوری اسلامی پیش برود. آن را در ریشه خشکاندند. این از اقدامات داهیانه مقام معظم رهبری است. چون وظایف رهبری کاملاً مشخص است. رهبری یک انقلاب است. اگر قرار باشد که این روش باب شود، حالا آن موقع یک عدد 30 درصدی بودند، بگویید اصلاً 49 درصد، در مقابل 51 درصد، اینها اگر بخواهند برای هم شاخ و شانه بکشند و مقابل هم بایستند، ما مدام باید جنگ داخلی داشته باشیم. ما باید قواعد مردمسالاری را مراعات کنیم و بی خود همدیگر را متهم نکنیم. با عقل و درایت برای مردم روشن کنیم ادعایمان را و سعی کنیم آرا مردم را به خودمان جلب کنیم تا دفعه بعد ما برای خدمت به مردم انتخاب شویم و برای خدمت به مردم از هم سبقت بگیریم.
** در این دولت زیاد مشاهده شده که بعضی از مسئولین منتقدینشان را یک مقدار در مقام توهین قرار میدهند و تحقیر میکنند. فکر میکنید چرا این روحیه ایجاد شده است؟
هیچگاه در طول تاریخ با تحقیر و توهین به نتیجه نرسیدهایم. اولاً باید در مورد نحوه برخورد با مردم از پیامبر اکرم و ائمه اطهار یاد بگیریم که چگونه عمل کنیم، نه از معاویه و هارون الرشید. ما الگو داریم، اسوه داریم. معیار داریم. تحقیر و توهین یا با طنز برخورد کردن در سیاست روش درستی نیست. هر کس این روش را داشته باشد قطعاً شکست میخورد. این آثار خودش را روی روحیه مردم میگذارد و مردم تصمیم خودشان را دیر یا زود میگیرند.
اما اینکه ما چگونه با مردم مسائل را مطرح کنیم، آیا از موضع برتر، از موضع ریاست، از موضع تکبر؟ این به جایی نمیرسد. آنکه خادم است، نباید خودش را در موضع مخدوم قرار بدهد. مردمند که رییس هستند. این مردم هستند که افراد را انتخاب میکنند تا در خدمتشان قرار بگیرند. وظایفی را بر عهده آنها میگذارند که به صورت جمعی به طور دقیق این وظایفی را که از طرف مردم به عهده آنها گذاشته میشود، انجام دهند. اینها حق آقایی کردن بر مردم را ندارند. بهترین کاری که میتوانند بکنند خدمت و نوکری کردن برای مردم است. همواره باید موضع فروتنی در برابر مردم داشته باشند. منتخبان مردم باید صادقانه گزارش دقیق و صحیحی را از وضعی که کشور در اختیار مردم قرار دهند. مشکلات و مسائل را برایشان شرح بدهند و از خود مردم برای حل آن مشکلات کمک بخواهند. مگر امام در طول جنگ چه کار میکرد. امام با کمک مردم توانست جنگ را به پیروزی برساند. اگر در جبهههای جنگ، مردم و بسیج و پشتوانه خانوارهای مختلف که از خودشان میگذشتند و آنچه را خود بدان نیاز داشتند، برای رزمندگان کنار میگذاشتند، مگر ما به پیروزی میرسیدیم؟ این همکاری و مشارکت مردم است.
دولتی که نخواهد مشارکت مردم را به کار بگیرد و نخواهد آقایی مردم را قبول کند، این دولت قطعاً شکست میخورد و به جایی نمیرسد. اینکه در دولت با صدای بلند بخواهند یکسری مسائل را مطرح و ادعا کنند، اینها چیزهایی نیست که مردم نفهمند. نوعی توهین به مردم تلقی میشود وآثار معکوس خواهد داشت. این روش درستی نیست. تحقیر، توهین، عدم صداقت یا تزویر. تزویر به این معنا که آماری ارائه شود که مردم را به اشتباه بیندازد.
** در دولت این موضوع مشاهده شده است؟
بله. ظاهرسازی آمار و تحمیل کردن آن به مردم در دولت تبدیل به یک رویه شده است. در جشن میلاد پیامبر اکرم که ما خدمت مقام معظم رهبری مشرف شده بودیم، دیدم بحث رشد 7.4 درصدی مطرح شد که این آمار غلط اندازی است. این رقم که 5.2 آن ناشی از خام فروشی نفت است که رشد حقیقی به حساب نمیآید. نفت را فروختید، پولش هم هنوز برنگشته است. آن وقت اینطوری مطرح شود که یعنی ما خیلی کار کردهایم تا توانستیم چنین رشدی را محقق کنیم. هر یک درصد رشد یعنی حداقل 100 هزار شغل. این طور چیزهایی ما نداریم. ما که داریم میبینیم مردم از بیکاری، از سختی و گرانی دارند رنج میبرند. مرتب دارند شکایت میکنند و وقتی یک دولتی چنین چیزهایی را مطرح میکند، میخواهد آنها را بر سر مردم بزند که یعنی شما نمیفهمید. این غلط است. باید تذکر دهیم.
** به کی تذکر بدهیم؟
به دولت. این آمار و ارقام را دولت و وزرای دولت دارند مطرح میکنند. وزیری که این آمار را میآورد، باید بگوید جناب رییس جمهوری، درست است ما به رقم 7.4 درصد رسیدیم، اما این بر میگردد به درآمد ناخالص ملی. این نرخ 5.2 درصدش برای نفت است و 2 درصدش فقط برای فعالیتهای دیگر است که در کشور انجام گرفته. لذا این آمار قابلیت اینکه شما آن را به رخ مردم بکشید و تبلیغات کنی و به آن افتخار کنید، چنین قابلیتی ندارد. ولی متاسفانه دیدیم که باز در 22 بهمن همین کار تکرار شد. خوب این یک لجبازی سیاسی و عدم صداقت است و این کارها را نباید با مردم کرد.
** یعنی می گویید آقای روحانی با مردم لجبازی سیاسی میکند؟
اینها مصداق لجبازی سیاسی است. مگر نگفتهایم به ایشان که آقا این نحوه مطرح کردن آمار درست نیست. مگر نگفتهایم که شما را سر کار گذاشتهاند. ایشان باید کسانی را که این آمار را به او ارائه کردهاند توبیخ کند.
** شما شخصاً به ایشان گفتید، به خودشان گفتید که شما را سرکار گذاشتهاند؟
البته من که امکانش را نداشتم شخصاً به ایشان بروم بگویم. این حرف را در نوشتهها مطرح کردیم و به گوش ایشان هم رسیده است. اینطوری نیست که چیزهایی که ما در حزب می گوییم، به گوش ایشان نرسد. همه اینها را در حزب ما مشخص کردیم و خبرش هم به ایشان میرسد و میداند و تکرار این مورد در 22 بهمن نشان دهنده لجبازی ایشان است. نباید لجبازی کنند. ایشان رییس جمهوری کشور است. باید بیاید عذرخواهی هم بکند که مردم ما این مطلب را گفتیم و اشتباهی بوده از سوی مثلاً یکی از وزرا که او هم سوء نیت نداشته ولی خوب باید حقیقت مطلب و تجزیه این درصدها را برای ما مشخص میکردند و ما هم صادقانه برای مردم مطرح میکردیم.
والا با حلوا حلوا گفتن که دهان شیرین نمیشود. اینکه مرتب ما بگوییم 7.4 آیا حقیقت رشد هم همین است. مردم با سیلی صورتشان را سرخ نگه داشتهاند. خانوادههایی که فرزندانشان درس خوانده و مدرک گرفتهاند و همه بیکار ماندهاند، در ازدواجشان درماندهاند، در تشکیل خانواده واماندهاند. ...ناگزیر مفاسد شکل میگیرد.
از اینکه وقت خود را در اختیار مشرق قرار دادید، از شما ممنونم