گفتگوی ویژه

در 9 دی معترضین به نتیجه انتخابات آمده بودند

علی اکبر اشعری در سال 84 از نزدیکان رییس جمهور و در فهرست وزرای پیشنهادی او به مجلس بود.
مدت ها ریاست کتابخانه ملی ایران بر را عهده داشت اما اکنون چند ماهی است که مدیریت پروژه باغ کتاب را بر عهده دارد.
او در انتخابات ریاست جمهوری 88 از اعضای هیات اجرایی انتخابات بود و امروز از اعضای ستاد بزرگداشت 9 دی.
در گفت و گو با وی هم پیرامون نکاتی از مسوولیتش در  هیات اجرایی انتخابات سخن گفتیم و هم درباره دیدار اخیر ستاد بزرگداشت 9 دی با رهبر معظم انقلاب.
گفت و گوی ما با اشعری را پیش رو دارید:

* حضرتعالی در جلسه‌ای حضور داشتید که مقام معظم رهبری نسبت به ضرورت توجه به عمق ‏شعارهای مردم در ۹ دی تذکر دادند. اولین سئوالی که به ذهن ما می‌رسد این است که ‏برداشت شما از عمق شعارهای مردم چیست؟ و چه نقاط جدی را در آن شعار‌ها یافتید؟ چون ‏شعار‌ها پراکندگی‌های متفاوتی داشت، شعارهای اصلی و پیامی که مردم می‌خواستند در ۹ دی ‏منعکس کنند، چه بود؟
یک‌مقداری باید برگردیم به عقب و درباره انقلاب اسلامی و آرمان‌ها و ادبیات انقلاب و از آن ‏طرف تأثیری را که انقلاب اسلامی در دنیا داشته و واکنش کسانی که این تأثیر منافعشان را به خطر ‏انداخته است و دائماً خودشان را نشان می‌دهند و اینکه در این میان حرکت مردم در ۹ دی چه ‏جایگاهی داشت، صحبت کنیم. ‏
انقلاب اسلامی که شکل گرفت، برای اولین بار در دنیا حرکتی پدید آمد که ناشی از عوامل دنیایی ‏نبود. می‌خواهم بگویم که نه گروهی آمده بودند کودتا کنند و حکومت را به دست بگیرند، نه ‏گروهی در داخل حکومت مخالف هم بودند و خواستند رقابت کنند، بلکه ملتی با یک رهبری به ‏این جمع‌بندی رسیده بودند که انسانیت، هویت و کرامت انسانی که خداوند در وجود انسان‌ها قرار ‏داده دارد مخدوش می‌شود و در معرض هجمه منافع دنیایی عده‌ای قرار گرفته است و این ملت ‏خواستند که خودشان را از این بند‌ها آزاد کنند. ‏
انقلاب شکل گرفت و قرار شد، همه چیز بر پایه‌ همان فطرت و هویت شکل بگیرد، مثل قوانین، ‏مقررات و مدل‌های اداره حکومت. به همین دلیل امام بحث ولایت‌فقیه را مطرح کردند و مدل ‏حکومتی منطبق بر مدل حکومتی پیامبراکرم (ص) و امامان (ع) بود. ‏
این انقلاب شعارهای زیادی داشت. یکی از شعارهای مهمش مبارزه با ظلم و برقراری عدالت ‏اجتماعی بود. این شعار‌ها تا وقتی داخل خاک ایران بود، شاید خیلی برای دیگران مفهوم نبود، اما ‏همین‌که از مرزهای ایران بیرون رفت و شهامت و جرئت ایرانی‌ها برای مبارزه با ظلم به خارج از ‏مرز‌ها رسید، خیلی‌ها را تحت تأثیر قرار داد و آن‌ها هم به تأسی از این حرکت، حرکت‌هایی را ‏شروع کردند. بعضی‌ها زود‌تر جواب دادند، بعضی‌ها تازه جواب دادند و بعضی‌ها بعد از این جواب ‏خواهند داد. طبیعتاً کشورهایی مثل آمریکا، انگلیس و فرانسه که حیاتشان را در استثمار کشورهای ‏دیگر می‌دیدند، کم‌کم دیدند دارد منافعشان به خطر می‌افتد و دارند پایشان را قطع می‌کنند و اجازه ‏ادامه حضور به آن‌ها را نمی‌دهند. شروع به انواع کار‌ها کردند تا ریشه‌های این نهالی را که در ‏سرزمین ایران کاشته شده، خشک کنند و از بین ببرند. کارهای زیادی کردند، از جمله انواع کودتا و ‏شورش‌های منطقه‌ای، تحریم‌های اقتصاد‌ی و سیاسی و تهاجمات اجتماعی و فرهنگی. تلاش ‏می‌کنند جوانان ما به اعتیاد و عواملی که آن‌ها را از هر نوع حرکتی بازدارد و به  مسائل دیگر مشغول کنند. به‌رغم همه این کارهایی که انجام شد، انقلاب راهش را ادامه داد، ۳۲، ۳۳ ‏سالی است که مستقریم و با همه کم و کاستی‌ها و اشکالاتی که در اجرا داریم، نظام سرپا ایستاده و ‏دارد کارش را پیش می‌برد و به جلو می‌رود و الگویی شد برای کشورهایی مثل مصر و تونس و ‏بحرین و جاهای دیگر. کاملاً مشخص است که ایران الگو شده، چون وقتی می‌بینید از ترکیه ‏نخست وزیر ترکیه به مصر می‌رود و تلاش می‌کند روی شعار مردم تأثیر بگذارد و آن را از حالت مذهبی ‏دربیاورد و حالت سکولار به آن بدهد، مردم خیلی جدی جواب می‌دهند و می‌گویند نه، منظور ما ‏اسلام و حرکت اسلامی است. یا وقتی بعضی از آدم‌های منحرف داخلی برای انقلابیون مصر نامه ‏می‌نویسند که شما تجربه ایران را در نظر بگیرید و سعی نکنید عین ایران شوید، پاسخ آن‌ها برعکس ‏است. ‏
در کنار همه فعالیت‌هایی که رژیم‌های سلطه‌گر انجام دادند و می‌دهند، معلوم بود که از اول ‏می‌خواستند طرحی را اجرا کنند که به مرور مدیریت جامعه ما از اختیار انقلابیون و مسلمانان ‏خارج شود و مرحله به مرحله، نهایتاً ما را به جایی برسانند که حکومتی که خودشان علاقمند به ‏آنند، روی کار بیاید. ‏
با توجه به سازوکارهایی که در ایران تعریف شده بود، مثل شورای نگهبان و نهادهای نظارتی و ‏به‌خصوص رهبری این کار به‌سادگی امکان‌پذیر نبود. تنها راهی که داشتند این بود که بیایند و ‏پشت صحنه انتخابات در هر دوره‌ای به بهانه حمایت از یک جریان در جامعه اغتشاشی را به وجود ‏بیاورند. وقتی انتخابات ریاست جمهوری پیش آمد، شورای نگهبان وظیفه‌اش را انجام داد و رقبا ‏وارد صحنه شدند. مجموعه انتخابات موجب شد، یکی از کاندیدا‌ها رأی بیاورد، تا اینجای قضیه ‏هیچ عیبی نداشت. یادتان هست قبل از انتخابات در خیابان‌های شهر تهران به‌خصوص، گروه‌ها ‏مقابل هم می‌ایستادند، مناظره و بحث می‌کردند یکی از یکی طرفداری می‌کرد و یکی از دیگری. ‏شرایط کاملاً متعادل سیاسی در جامعه وجود داشت. گاهی هم بداخلاقی‌هایی بود، ولی خیلی ‏جزئی بود. در دوره اخیر من عضو هیئت اجرایی انتخابات تهران بودم، نمایندگان کاندیدا‌ها ـ‌هم آن ‏کسی که رأی آورد و هم کسانی که رأی نیاورده بودند‌ـ کنار ما نشسته بودند. این‌ها تلاش می‌کردند ‏که کوچک‌ترین خبری مبنی بر عدم حضور تعرفه یا کاهش تعرفه در یک صندوق را به اطلاع ‏فرمانداری برسانند. از آن طرف ما هم مُصر بودیم فرمانداری بیش از ظرفیت مورد نیاز برایشان ‏تعرفه بگذارد، یعنی هیچ شرایطی به وجود نیاید که کاندیدا‌یی حس کند در یک حوزه یا شعبه اخذ ‏رأی که احتمالاً رأی بیشتری دارد، تعرفه کم آمده. به‌قدری ارسال شده بود که در ‌نهایت در همه ‏صندوق‌های اخذ رأی تعرفه زیاد آوردیم. ‏
آخرین لحظه نماینده یکی از کاندیدا‌های اصلی در ستاد تهران که منشأ فتنه شد، به آن طرف ـ‌که نمی‌دانم کی بود‌ـ زنگ ‏زد و گفت: «ببین! من همه زورم را زدم و همه کار خودم را کردم، دارند کارشان را می‌کنند. اگر ‏می‌خواهید اتفاقی بیفتد باید این را از راه دیگری حل کنید». ‏
 * به خود کاندیدا زنگ زد؟
نماینده کاندیدا، نمی‌دانم به خود کاندیدا زنگ زد یا یکی از افراد اصلی خودشان؛ منظورش این بود  در اینجا ‏نمی‌شود هیچ بهانه‌ای گرفت برای اینکه حرفی بزنیم، اگر می‌خواهید کاری کنید، باید از مسیر ‏دیگری حرکت کنید. ‏
انتخابات تمام و آرا هم اعلام شد. طبیعی است که طرفدارهای کاندیدا‌یی که رأی آورده خوشحالند ‏و طرفدار کاندیدا‌یی که رأی نیاورده ناراحت‌اند. طبیعتاً عقل اقتضا می‌کند که بروند و تلاش کنند ‏ببینند عوامل عدم موفقیتشان چه بوده است و برای دوره بعد کاری کنند که حتماً موفق شوند، ‏منتهی این اتفاق نیفتاد و تبدیل شد به یکسری اعتراض‌هایی که بعداً عوامل اطلاعاتی و انتظامی ما ‏سرنخ‌ها را به دست آوردند، معلوم شد که جریانات خارج از مرزهای ایران آن‌ها را هدایت می‌کردند ‏تا شورشی را به پا کنند و از این اختلاف نظری که به‌خصوص در تهران به وجود آمده برای به هم ‏زدن اوضاع سیاسی و اجتماعی استفاده کنند، مثل ماجرای عاشورا یا ماجرای آتش  زدن و...  و ‏شعارهای خیلی نامناسبی که در خیابان‌ها می‌دادند، با باتوم کتک زدن نیروهای انتظامی، به آتش ‏کشیدن اماکن عمومی. درحالی که طبیعت مردم ایران این‌جوری نیست که برای ابراز مخالفتشان ‏کارهای خشن انجام بدهند. حتماً شنیده‌اید که وقتی مردم با سربازان رژیم شاه درگیر می‌شدند ‏نمی‌رفتند آن‌ها را بزنند، آن هم رژیمی که زندان‌های مخوف و شکنجه‌هایش برای مردم روشن بود، ‏بلکه مردم می‌رفتند و به سربازان رژیم شاه شاخه‌های گل تقدیم می‌کردند. طبیعت مردم ایران ‏این‌جوری است و طبیعت تندخویی ندارند. این هیجان ایجاد شده کاملاً از خارج از ایران ‏هدایت‌ شده بود و اصل انقلاب و نظام و ‌ای بسا اصل اسلام را نشانه گرفته بود. ‏
انتظار از کسانی که به نام آن‌ها این اتفاقات در خیابان‌ها می‌افتاد این بود که خطشان را از این ‏جریانات جدا کنند و بگویند در عین حال که به انتخابات اعتراض داریم و نتیجه را قبول نداریم، ‏ولی نسبتی با این عوامل اغتشاش‌گر نداریم. به‌خصوص اینکه می‌بینید رضا پهلوی، آمریکا، این ‏طرف و آن طرف از این اغتشاشات حمایت می‌کنند. در این باره یک اطلاعیه داده و سخنی گفته ‏نشد. ‏
اگر دیده باشید،‌ همان موقع، نامه‌ای نوشتم که شما باید خطتان را مشخص و جدا کنید که‌ همان ‏میرحسین موسوی زمان حضرت امام هستی که متأسفانه این اتفاق نیفتاد. ‏
وقتی این اتفاقات در سطح شهر‌ها افتاد، طبیعتاً هر کدام از دستگاه‌های حکومت وظیفه‌ای داشتند، ‏قوه قضائیه باید کار خودش را می‌کرد، شوراهای امنیتی باید کار خودشان را می‌کردند، ولی انگار ‏هویت جمعی که امام در کنار آن زندگی کرد، یکباره به خروش آمد و ماجرای ۹ دی اتفاق افتاد. ‏مردم ریختند به خیابان‌ها و بیزاریشان را از اتفاقاتی که افتاده و وحدتشان را حول محور رهبری ‏اعلام کردند. مردم بحث انتخابات را مطرح نکردند، بلکه بحث نظام را مطرح کردند، اگر صحبت ‏انتخابات بود، به عنوان فرآیند یک حرکت قانونی که در نظام شکل گرفته بود، می‌گفتند، نه به ‏عنوان فرد خاصی که رأی آورده یا نیاورده. ارزش کار مردم هم از همین‌جا به دست می‌آید. وقتی ‏احساس کردند اصل دیانت، اسلام و انقلاب در معرض هجمه دشمنان قرار گرفته، احساس تکلیف ‏دینی کردند و ریختند به خیابان‌ها. برای این کار تبلیغی نشد و شما در این باره اطلاعیه‌ای نشنیدید ‏که مردم بریزید در خیابان‌ها... بلکه یک حرکت‌ عمدتاً خودجوش بود. کسانی که در متن ماجرا ‏بودند می‌دانند چه اتفاقی افتاده، منتهی خشم مردم به این دلیل بود که کسانی که باید از این رفتار‌ها ‏بیزاری می‌جستند، چنین نکردند، شعار‌هایشان متوجه آن‌ها شد و به عنوان سمبل انحراف و جریانی ‏که به قول حضرت آقا دارد از خودش بی‌بصیرتی نشان می‌دهد و حواسش نیست دشمن در ‏کجاست و دوست در کجا و نیامد مرزش را روشن کند. شعارهای مردم متوجه آن‌ها هم شد. ‏درحالی که اگر خطشان را روشن می‌کردند،‌ای بسا این موقعیت پیش نمی‌آید. ‏

 * با این اوصاف حضرتعالی رأس فتنه را فرا‌تر از این چهره‌ها می‌بینید. ‏
بله، معتقدم که این‌ها عوامل فتنه شدند. من سران فتنه را خارج از ایران، آمریکا و اسرائیل و انگلیس ‏می‌دانم. این‌ها بازیگردانان اصلی بودند، هر چند با عناصر خودفروخته‌ داخل کشور این بازی را اجرا ‏کردند، ولی این افرادی که در داخل بودند ـ‌میرحسین موسوی و آقای کروبی و دیگران‌ـ عملاً ‏بازیچه دست این‌ها شدند. در رأی‌گیری در جریان هستید، بسیاری از کسانی که به غیر از آقای ‏احمدی‌نژاد رأی داده بودند، کسانی نبودند که بر علیه انقلاب رأی داده باشند، یعنی آقای ‏احمدی‌نژاد را ملاک انقلاب و غیر انقلابی تشخیص نداده بودند. اگر برای مردم محرز می‌شد که ‏بحث بیان آقای احمدی‌نژاد و دیگران بحث اسلام و غیر اسلام است حتماً وضع آرا فرق می‌کرد. ‏مردم آن‌ها را هم جزو عناصر خودی انقلاب می‌شناختند، چون شورای نگهبان تأیید کرده بود. به ‏همین دلیل به محض اینکه یک‌مقداری حقایق روشن شد و پرده‌های ابهام کنار رفت، خیلی از ‏کسانی که به غیر از ایشان رأی داده بودند، به‌خصوص به کسانی که در این فتنه بیشتر دست ‏داشتند، از آن‌ها بریدند و شدند ضد این‌ها. ‏
در ماجرای فتنه سه طبقه جریان داشتیم. ۱) کارگردانان اصلی که‌ همان عوامل خارجی بودند؛ ۲) ‏فریب‌خوردگان اصلی که همین سران فتنه داخلی بودند؛ ۳) کسانی که به عنوان هوادار این‌ها که ‏طیفی از آدم‌های پرهیجان تا آدم‌های معمولی بودند. حساب گروه سوم را نباید با گروه اول و دوم ‏یکی کرد. کما اینکه عرض کردم بعد از اینکه ماجرا یک‌مقداری تمام شد، دیدیم خیلی از این‌ها بیش ‏از ما به جریان فتنه معترض‌اند. ‏
مدیریت آن روز با شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی بود، بعد از این اتفاق جمعی از دوستانی که ‏در این شورا همکاری می‌کردند، خدمت مقام معظم رهبری رسیدند. ایشان این مدیریت و حرکت ‏مردم را حرکت همراه با بصیرت تشخیص دادند. برداشتم این بود که درست در لحظه‌ای که نیاز ‏بود مردم وارد صحنه شدند، چون ‌گاهی وقت‌ها ممکن است اتفاقی بیفتد و واکنش متناسب با آن ‏انجام بگیرد، ولی در غیرموقعش انجام شود‌. بعد از اتفاقاتی که پس از انتخابات افتاد، درست در ‏لحظه‌ای که مردم باید حضور پیدا می‌کردند، حضور یافتند و در آن لحظه‌ای که اشخاصی باید ‏سازماندهی می‌کردند، سازماندهی کردند، لذا به ننتیجه رسید. برای همین بعد از آن شاهد اتفاقاتی ‏از این دست در شهر‌هایمان نبودیم. ‏

 * سئوال صریحی را می‌پرسم. شما فرمودید تبلیغی برای آن راه‌پیمایی نشد. درحالی که خیلی‌ها ‏معتقدند این‌طور نیست و حکومت برای این اتفاق کار کرد. چرا شما چنین تلقی‌ای ‏دارید؟
در مصاحبه یا نامه‌ای که یکی از کسانی که به عنوان مخالف امضا کرده بود، خواندم که در این ‏راه‌پیمایی مردم را به بهانه ساندیس به خیابان‌ها کشاندند. حقیقت مطلب این است که ما از اول ‏انقلاب در همه راه‌پیمایی‌ها هستیم و مثل یک شهروند معمولی داریم ماجرای انقلاب را دنبال ‏می‌کنیم، می‌دانیم که این حرف‌ها خیلی کودکانه و اهانت به ملتی است که در خیلی از اجتماعات ‏بدون اینکه کوچک‌ترین دعوتی از آن‌ها شود حضور می‌یابند. مثلاً در ماجرای محرم و شب‌های قدر ‏آیا کسی تبلیغ می‌کند که مردم می‌آیند؟ آیا کسی تبلیغ می‌کند که شعار و دعای مردم انقلابی باشد؟ ‏شما در کدام شب احیایی دعا برای رهبر انقلاب را نمی‌شنوید؟ در کدام مجلس؟ آیا کسی می‌گوید ‏این کار را بکنید؟ جز اینکه همین مردم در روز عاشورا همه هزینه آن را خودشان می‌پردازند و همه ‏فعالیت‌ها را خودشان می‌کنند و در عین حال ترجیع‌بند همه دعا‌هایشان دعا برای رهبری و انقلاب ‏است. ‏
به نظرم می‌شود به‌راحتی هر چیزی را زیر سئوال برد و هر حرفی را زد، ولی واقعیتی را که همه ‏مردم با آن مواجهند نمی‌شود کتمان کرد. درست مثل اینکه در خیلی از مناسبت‌هایمان که در کشور ‏راه‌پیمایی داشتیم، مثلاً دهه فجر، ۲۲ بهمن، گاهی وقت‌ها رسانه‌های خارج می‌گفتند، ده‌ها نفر به ‏خیابان آمدند و این از رسانه‌های داخلی پخش می‌شد. مردمی که خودشان بودند می‌دیدند. برای ‏اینکه تأثیر بگذارند باید حرفی را بزنند تا مردمی که بودند هم باور کنند. اتفاقاً همین روش‌های ‏غلط تبلیغی که رسانه‌های غربی در پیش گرفتند، مردم را بیشتر به خباثت و روحیه خیانت‌کارانه ‏آن‌ها واقف کرد و چیزهایی را دیدند که آن‌ها دارند انکار می‌کنند، درحالی که خودشان در آن حضور ‏داشتند. ‏

 * آقا در سخنرانی گذشته‌شان اشاره داشتند که عاشورا همیشه اثرگذار بوده و در انتخابات سال ‏‏۸۸ عاشورا بود که اتفاق ۹ دی را در پی داشت، اگر این موضوع را هم ندید بگیریم چرا تا ‏قبل از ۹ دی ما شاهد این حضور و بصیرت مردمی نبودیم؟ چند مورد راه‌پیمایی قبل از ۹ دی ، روز قدس و ۱۳ آبان را داشتیم که همان‌ها هم آثار منفی‌ای را در پی داشت. چرا قبل از ۹ ‏دی ما حضور مردمی را ندیدیم یا آنهایی که باید این بصیرت را به مردم می‌دادند، این کار را ‏نکردند که ما در عاشورا شاهد آن حوادث نباشیم. ‏
شما فرمودید حضور مردم در ۹ دی بهنگام بود. ۸ ماه بعد از آغاز فتنه دیرهنگام نبود؟ ‏
شبیه این ماجرا را یک بار زمان حضرت امام، در ماجرای بنی‌صدر داشتیم. ‏
بنی‌صدر هم مراحلی را طی کرد تا به آنجا رسید که منجر به عزل او از ریاست جمهوری توسط ‏مجلس و تأیید حضرت امام شد. البته قبل از عزل مجلس حضرت امام فرماندهی کل قوا را از ‏بنی‌صدر پس گرفت. ‏
اینکه این‌ها در روز قدس به راه‌پیمایی بیایند و مردم ببینند که این‌ها یک‌مقدار راه می‌آیند و بعد ‏صفشان را از آن‌ها جدا می‌کنند؛ در نماز آن‌جوری نماز می‌خوانند. همه این‌ها نوعی اتمام حجت ‏است. از یک طرف روشن شدن ماهیت این‌ها برای مردم و از طرف دیگر اتمام حجتی بود با خود ‏این‌ها. اگر با اولین اتفاقی که در جامعه می‌افتد، چه حکومت و چه مردم واکنش نشان بدهند، عده ‏زیادی که این حقایق برایشان مبهم است، مثلاً در همین قضیه انتخابات آقای میرحسین موسوی ۱۴ ‏میلیون رأی آورد، یعنی ۱۴ میلیون ایرانی عموماً طرفدار انقلاب. غالب این‌ها اگر از اول حدس ‏می‌زدند یا پیش‌بینی می‌کردند که دارند به چه کسی رأی می‌دهند، این کار را نمی‌کردند. اینکه این ‏‏۱۴ میلیون نفری که به او رأی داده‌اند، خودشان به این نتیجه برسند، زمان می‌خواهد. باید اتفاقاتی ‏بیفتد، باید روز عاشورا آن‌ها بیایند و آن بساط را راه بیندازند، در روز قدس آن کار‌ها را بکنند، در ‏نمازجمعه آن‌جوری شرکت کنند تا همدیگر را ببینند و مردم بگویند ما این‌ها نیستیم. اینکه عرض ‏می‌کنم به‌موقع بود، یعنی تقدم و تأخر نداشت. زود انجام نشد که موجب این بشود که این‌طوری ‏که شما می‌گویید نیست. وقاحت این‌ها در خیابان‌ها به‌قدری علنی شده بود که هر آدم منصف و ‏بی‌طرفی می‌فهمید که ریگی ته کفش ماجرای فتنه است و چیز ساده‌ای نیست. ‏

 * آیا به نظر شما  کسانی بودند که ‏هم در راه‌پیمایی ۲۵ خرداد بوده باشند و هم در راه‌پیمایی ۹ دی؟
جمعیت تهران تقریباً ۱۰ ـ ۱۲ میلیون نفر است که گفته می‌شود روز ۱۲ میلیون نفر و شب‌ ۱۰ ‏میلیون نفر است. روز ۹ دی همه ادارات باز بود و هیچ‌کدام تعطیل نکرده بودند و همه مراکز دولتی ‏به کار خودشان ادامه می‌دادند. احیاناً اگر کسی آمده لابد مرخصی گرفته. فکر می‌کنم از وجوهی ‏این‌ها جمعیت مشترکی داشتند. یعنی هم افرادی که روز اعتراض معترضین به نتیجه انتخابات به ‏خیابان‌ها آمده بودند و هم روز ۹ دی. حدود ۳ میلیون نفر جمعیت در خیابان‌ها طبیعی است. ‏بیشترش نشان‌دهنده یک اتفاق خیلی مهم است و کمترش هم نشان می‌دهد که مردم همت ‏نکرده‌اند. اعداد و ارقام دقیق را نمی‌دانم، اما دوستانمان در شورای هماهنگی مدلی برای محاسبه ‏نیروی انسانی که به خیابان‌ها می‌آیند دارند. مساحت را با توجه به تراکم و پراکندگی جمعیت در ‏یک سطح اندازه‌ می‌گیرند و عددی را به صورت تخمینی به دست می‌آورند و اعلام می‌کنند. ‏
جمعیتی که ۹ دی به خیابان‌ها آمده بودند، میزان قابل قبولی بود که می‌‌توانست از تهران برای ‏راه‌پیمایی بیاید. طبیعی است همه کسانی که قاعدتاً می‌بایست برای راه‌پیمایی بیایند آمده بودند. اگر ‏جمعیتی که در ۲۵ خرداد به عنوان معترضین به نتیجه انتخابات آمده بودند از جمعیت ۹ دی کم ‏می‌شد، جمعیت ۹ دی خیلی کم می‌شد. البته عمدتاً در تهران، چون عمده ماجرا در تهران بود. ما ‏که در صحنه بودیم می‌دیدیم کسانی که در انتخابات طرفدار کاندیدا‌ی دیگر بودند، در روز ۹ دی ‏آمده بودند و با این جمعیت شعار سر دادند. ‏

 * به نظر شما این‌ها از اصل اعتراضشان منصرف شده بودند یا از روند اعتراض شاکی بودند؟ ‏
اعتراض به دو سه مرحله مربوط می‌شود. یک مرحله تبلیغات انتخابات است، مرحله بعدی ‏رأی‌گیری و بعد از آن نحوه اعلام نتایج است. ‏
در مورد تبلیغات انتخابات، حتی کسانی که اعتراضی به انتخابات نداشتند، به این امر معترض ‏بودند، چون ادبیات انتخابات در شأن جمهوری اسلامی ایران نبود. نوع گفتگوهای انجام‌شده و نوع ‏افشاگری‌هایی که علیه هم می‌کردند در شأن نظام ما نیست. شاید همین زمینه‌ساز یک‌سری ‏بداخلاقی‌های بعدی شد. مثلاً در یک مصاحبه تلویزیونی به عنوان کسی که کاندیدا‌ی ریاست ‏جمهوری هستید تمام تلاش‌های قبل از خودتان را نفی می‌کنید و زیر سئوال می‌برید، معنایش این ‏است که مردم! نسبت به آنچه که از اول انقلاب تا الان رخ داده بی‌اعتماد باشید که این، تخریب ‏بزرگی را در جامعه ایجاد می‌کند. حضرت امام در تمام طول عمر مبارکشان بعد از انقلاب و مقام ‏معظم رهبری در تمام دوره رهبریشان تا این لحظه اصرار داشتند که نقاط مثبت عملکرد مسئولین ‏را نشان بدهند. خیلی‌ها حتی آنهایی که انتخابات را قبول داشتند، به این مرحله معترض بودند. ‏
مرحله دوم اعتراض به رأی‌گیری بود که خیلی در آن زمینه و روز رأی‌گیری اعتراض نداشتیم. ‏ضمن اینکه همه می‌دانند و کسانی که با ادبیات رأی‌دهی مردم آشنایی دارند، می‌دانند  3/4 درصد و ‏حداکثر ۵درصد ممکن است آرا جابه‌جا شود، با همه نظارتی که هم نمایندگان کاندیدا‌ها داشتند و هم ‏شورای نگهبان. ‏
اعتراضی هم به نحوه اعلام نتایج بود. اینکه از نیمه‌شب شروع شود و نتایج را به آن شکل اعلام ‏کردند، یک‌کمی حساسیت‌برانگیز بود. مخالفین این ماجرا می‌گفتند انگار که می‌خواهند از همین ‏الان تکلیف را روشن کنند و تصمیم گرفتند که فرد خاصی رأی بیاورد. به نظر من اگر این کار را ‏نمی‌کردند خیلی بهتر بود، برای اینکه می‌توانستند صبر کنند فردا ظهر مجموع آرای به دست آمده و ‏جمع‌بندی شده تا آن موقع را اعلام کنند و کسی در اعلام نتایج احساس شتاب‌زدگی نمی‌کرد. ‏
اعتراض روز رأی‌گیری اعتراض واردی نیست. خودم در جریان بودم و از نزدیک شاهد ماجرا ‏بودم، اعتراض گسترده‌ای صورت نگرفت. مردم آمده بودند و رأی می‌دادند و می‌دیدند که دارد ‏رأی‌گیری می‌شود. یک‌ مقداری برخی از عملکرد وزارت کشور در عجله برای اعلام نتایج گله ‏داشتند که به نظر من هم می‌شد بهتر از این عمل کرد. مقدار زیادی هم اعتراض به قبل از انتخابات ‏و آن تبلیغات انتخاباتی داشتند. ‏
بقیه ماجرا، همان‌طور که عرض کردم طبیعی نبود و یک ماجرای کاملاً هدایت‌ شده بود که اگر آن ‏تبلیغات، تبلیغات مثبتی بود و آن مشکلات را نداشت و اگر وزارت کشور آن عجله را در اعلام ‏نتایج نمی‌کرد، آن‌ها کار خودشان را می‌کردند، منتهی این دو اتفاق قبل و بعد از انتخابات زمینه‌ای را ‏به وجود آورد که آن‌ها بتوانند گسترده‌تر عواطف و احساسات را تحریک کنند. ‏

 * اجازه دهید سوال را اصلاح کنم. عده‌ای معتقد به تقلب در انتخابات بودند و در ۲۵ ‏خرداد آمدند و به قول خودشان راه‌پیمایی سکوت برگزار کردند. آیا ۹ دی به این نتیجه ‏رسیدند که این تقلب در انتخابات یک بازی رسانه‌ای بوده است؟ علت این سئوال این است ‏که در آستانه انتخابات جدیدی هستیم، اگر حاکمیت نتوانسته باشد این اعتماد را به مردم ‏برگرداند، یک نقطه ضعف است و باید رویش کار شود. به نظر شما در ۹ دی این کسانی که ‏تابلو گرفتند که «از رأی دادن به فلانی پشیمانیم»، به این نتیجه رسیده بودند که تقلبی اتفاق نیفتاده یا ‏نه؟
قبلش توضیحی بدهم. معمولاً وقتی انتخابات برگزار می‌شود، بلافاصله یکسری شکایت به ‏فرمانداری‌ها و هیئت نظارت فرستاده می‌شود که در فلان حوزه این اتفاق افتاده و معمولاً خود ‏کاندیدا‌ها یکسری شکایت کلی می‌کنند. هیئت‌های اجرا و هیئت‌های نظارت به این نوع شکایات ‏رسیدگی می‌کنند و در مورد شکایت‌های کلی هم تعدادی از صندوق‌ها را به صورت تصادفی باز و ‏آرا را بررسی می‌کنند و اگر به اشکال معناداری برسند، این انتخاب تصادفی را توسعه می‌دهند. ‏
در انتخابات ریاست جمهوری هم همین‌طور شده بود. یعنی بلافاصله بعد از انتخابات یک‌سری ‏شکایت آمده بود که به آن‌ها رسیدگی شد و همه اصرار ما که دست‌اندرکار بودیم این بود که آقایانی ‏که معترضند بگویند اعتراضشان در کجاست تا ما این کار را انجام بدهیم، چون وقتی خودمان به ‏صورت تصادفی بررسی کردیم، به اشکال معناداری نرسیدیم که بخواهیم آن اشکال را برطرف ‏کنیم. آن‌ها هم چیزی نمی‌گفتند و فقط فضا را ملتهب نگه داشته بودند. ‏
نمی‌خواهم بگویم مردم صددرصد قانع شدند، اما به دو دلیل دیگر عده زیادی از آن‌ها حرفی برای ‏گفتن نداشتند و در واقع تا حد زیادی خیالشان راحت شد که در باره انتخابات کاری انجام شده. ‏یکی مقام معظم رهبری بودند، چون ایشان در جریان امور هستند، سئوال می‌کنند، نماینده دارند و ‏بررسی می‌کنند و برای ایشان احراز شده بود که در انتخابات مشکلی نیست و این را به مردم اعلام ‏کردند و این خیلی مهم بود. ‏
نکته دوم اینکه همه فهمیدند این‌ها نمی‌آیند حرفشان را بزنند و فقط هو و جنجال راه می‌اندازند. ‏نمی‌آیند دقیق بگویند که اگر اشکالی داریم روی کدام صندوق و کدام منطقه است که واقعاً ‏رسیدگی شود. ‏
به نظر من این دو دلیل هم اثباتی و جنبه تأیید مقام معظم رهبری است و هم آن جنبه‌ای که این‌ها در ‏اعلام تخلفاتی که به نظرشان می‌رسید، همکاری نمی‌کردند، تا حد زیادی برای مردمی که خیلی تند ‏بودند، این علامت سئوال را ایجاد کرد که اگر این‌طور است، چرا نمی‌روید و مشکلاتتان را ‏نمی‌گویید؟ هم رهبری و هم شورای نگهبان گفته‌اند بیایید و نمایندگانتان را بفرستید، با حضور ‏خودتان بررسی می‌کنیم و این کار را نکردند. ‏

 * موضوعی که امسال خیلی بیشتر شاهد آن هستیم که شاید مرتبط به انتخابات مجلس باشد، این ‏است که جریانی تلاش می‌کند حضور مردم در ۹ دی را منتسب و محدود به یک جریان فکری ‏خاص کند. رسماً هم اعلام کرده‌اند که حضور عظیم مردم در ۹ دی متعلق به جریان پیروز ‏انتخابات ۸۸ و جریان فکری ۳ تیر ۸۴ است. آیا جنابعالی این تحلیل را قبول دارید که حضور ‏مردمی در ۹ دی ۸۸ در حمایت از این جریان فکری و رئیس‌جمهور منتخب در سال ۸۸ بوده ‏یا دلایل دیگری داشته است؟
طبیعی است که وقتی در انتخاباتی رقابت به وجود می‌آید، انگیزه حضور مردم در آن بیشتر می‌شود ‏تا وقتی که یک کاندیدا از یک جناح خاص باشد و همه مردم هم بدانند که او رأی خواهد آورد، ‏مثل بعضی از دوره‌ها که دو سه نفر کاندیدا می‌شدند و کاملاً معلوم بود که این‌ها نهایتاً با هم کنار ‏می‌آیند و نهایتاً یکی از آن‌ها بیشتر تبلیغ می‌کند و قرار است او رئیس‌جمهور شود. طبیعی است که ‏هر چه تنوع آرای کاندیدا‌ها بیشتر شود، هیجان انتخابات و حضور مردم هم بیشتر می‌شود و به نظر ‏من نظام و رهبر معظم انقلاب هم این را می‌پسندند که حضور حداکثری مردم مهم است، برای ‏اینکه کسانی که می‌آیند و در رقابت‌های انتخابات شرکت می‌کنند، معنای شرکتشان تأیید انقلاب ‏هم هست، یعنی بالاخره این‌ها به یک معنا کاندیدا‌ی نظام هستند. ‏
این اصل ماجراست که در واقع یک عامل حضور حداکثری مردم، می‌تواند هیجان ناشی از رقابت ‏کاندیدا‌ها باشد، مهم است، ولی وقتی حتی خود ما هم مطمئن باشیم چه رأی بدهیم، چه ندهیم، ‏فلان کاندیدا رأی می‌آورد، دیگر دلیلی برای حضورمان نمی‌بینیم. می‌گوییم فلانی که رأی می‌آورد ‏و ما هم قبولش داریم، برای چه برویم در صحنه و رأی بدهیم؟ باید تلاش کرد افرادی که نظرات ‏مختلفی دارند تشویق بشوند که در این انتخابات شرکت کنند و در واقع زمینه رقابت را فراهم ‏بیاورند. ‏
منتهی یک نکته‌ همان چیزی است که شما به آن اشاره کردید، یعنی حضور حداکثری مردم در ‏انتخابات. به هر حال درصد حضور مردم در انتخابات، یکی از شاخص‌های اعتماد به دولت‌هاست، ‏مثلاً فرض کنید وقتی در انتخاباتی60درصد از مردم واجد شرایط رأی دادن در انتخابات شرکت ‏می‌کنند تا اینکه 20درصد بیایند، این نشانه پایگاه مردمی دولت در بین مردم هم هست. وقتی این دو را ‏در کنار هم می‌گذاریم، خوب است که ما تلاش کنیم عوامل انگیزشی برای حضور را در مردم زیاد ‏کنیم. یکی از عوامل روحیه ایمانی مردم است. عامل دیگر توجه دادن مردم به این نکته است که ‏درصد حضور آن‌ها در انتخابات خیلی مهم است، ولی به عوامل بین مردمی هم باید توجه کرد و ‏نباید شرایطی به وجود بیاید که فقط یک یا دو کاندیدا از یک تفکر خاص کاندیدا بشوند و مردم ‏احساس کنند که رأیشان چندان تأثیری ندارد و فلان کاندیدا رأی بیشتری خواهد آورد. باید سعی ‏کنیم این اتفاق بیفتد. ‏
گاهی اوقات آدم‌ها گرفتار توهم می‌شوند و فکر می‌کنند چون اقبالی نسبت به آن‌ها هست، حتماً این ‏اقبال متعلق به خودشان است. من وقتی در این پست نشسته‌ام، تصور می‌کنم آن‌قدر شایستگی دارم ‏که شما می‌آیید و با من مصاحبه می‌کنید، درحالی که این‌طور نیست. شما مرا در راستای ‏خدمتگزاران به جمهوری اسلامی می‌بینید و می‌گویید خوب است که با او هم مصاحبه‌ای انجام ‏بدهیم، ولی گاهی اوقات به دلیل آن حس بدی که به من دست می‌دهد، خیال می‌کنم این خود من ‏هستم که این قابلیت‌ها را دارم. این‌طور نیست. ‏
مردم در ایران تحت تأثیر دو جریان هستند: ۱) تبلیغات و ۲) رهبری. اگر رهبری در موضوعی در ‏هدایت جامعه، غایب باشد، تبلیغات خیلی اثر می‌گذارد، اما به دلیل نوع ارتباط معنوی بین مردم و ‏رهبری، مردم رهبری را طبق آموزه‌های امام، نایب امام زمان «سلام‌الله‌علیه» و تبعیت از او را تبعیت ‏از امام معصوم (ع) می‌دانند، به این دلیل وقتی که در خیابان‌ مصاحبه‌ها را می‌گیرند، می‌بینید که ‏آدم‌ها با چهره‌های مختلف که گاهی ظاهرشان خیلی هم مسلمان به نظر نمی‌آیند، جوری در باره ‏رهبری صحبت می‌کنند که امثال ما از خودمان شرمنده می‌شویم. ‏
مردم تحت تأثیر یکی از این دو جریان هستند یا تبلیغات یا رهبری. وقتی رهبری حرکتی را تأیید ‏می‌کنند، تبلیغات، دیگر خیلی اثر نمی‌گذارد، ولی هر جا رهبری وارد نشوند، تبلیغات یک مقدار اثر ‏می‌گذارد. اگر مجموع انتخابات را دقت کرده باشید، در آنجایی که رهبری ملاک‌ها و معیار‌ها را ‏تذکر ‌داده‌اند، مردم گشته‌اند تا ببینند چه کسی با این ملاک‌ها همخوانی دارد، در آنجا رهبری در ‏مورد حضور گسترده‌تر مردم صحبت کرده‌اند، یک مقدار تبلیغات اثر بیشتری گذاشته است. ‏
اگر دوره‌های مختلف انتخابات مجلس را بررسی کنید، این‌گونه است. ‏
می‌خواهم بگویم ۹ دی متعلق به هیچ گروه و دسته‌ای نیست، بلکه متعلق به مردم است. ما که در ‏شورای هماهنگی بودیم باید بگوییم ما همه کاره بودیم و مدیریت و سازماندهی و سخنرانی‌ها را ‏برگزار کردیم؟ هیچ‌کس حق ندارد ۹ دی را به نفع خود مصادره کند، همان‌طور که انقلاب متعلق ‏به هیچ گروه و دسته‌ای نیست و متعلق به مردم است. عموم حرکت‌های عمومی که در جامعه اتفاق ‏می‌افتد، متعلق به مردم است و به نظر من ۹ دی هم از‌ همان جنس است. من خیلی متأسف شدم ‏که بعضی‌ها در مصاحبه‌هایی گفتند ما تصمیم گرفتیم این‌طور بشود، درحالی که این‌طور نیست که ‏مردم منتظر تصمیم گروه خاصی باشند. اگر مردم احساس کنند اراده عمومی نظام بر انجام یک ‏کاری است، حضور پیدا می‌کنند، اگر احساس کنند نیست، حضور پیدا نمی‌کنند. ‏
این نوع حوادث را باید در طول زمان و در طی حوادث گوناگون بررسی کنیم تا به یک فرمول و ‏سنت و قانون برسیم. از اول انقلاب همین‌طور بوده، یعنی مردم هر جا احساس کردند که رهبری ‏دغدغه انحراف از خط اصیل انقلاب را دارند و نگران هستند، عملکرد خاصی داشته‌اند، ولی هر جا ‏که احساس کردند نظام در مجموع راه خودش را می‌رود، احتمالاً تحت تأثیر عوامل دیگر، جور ‏دیگری رأی داده‌اند. ‏
بنده به عنوان فردی که در این ماجرا بوده، به‌طور قطع به شما عرض می‌کنم هیچ‌کسی هر قدر هم ‏آدم خوبی باشد، حق ندارد ۹ دی را به نفع خودش مصادره کند. ‏

 * بعضی‌ها به شورای هماهنگی اتهام می‌زنند که چرا عکس رئیس‌جمهور در راه‌پیمایی ۹ دی ‏نبود؟ بعضی‌ها می‌گویند که شورای هماهنگی تصمیم گرفته بود که از رئیس‌جمهور منتخب ‏عکسی در راه‌پیمایی نباشد.
شورای هماهنگی هیچ‌وقت عکس آدم‌ها را منتشر نمی‌کند. شورای هماهنگی گاهی اوقات ‏شعارهای انقلاب را منتشر می‌کند. خود گروه‌ها و انجمن‌های مردمی هستند که عکس آدم‌ها را ‏می‌آورند و آن روز نیاورده بودند، چون می‌خواستند بگویند بحث ما بحث کل نظام است، بحث ‏آدم‌ها نیست. ‏

 * رهبری فرمودند سالگرد ۹ دی جنبه شعاری پیدا نکند. سال جهاد اقتصادی را هم در پیام ‏نوروزی فرمودند جنبه شعاری پیدا نکند. ما الان در ماه نهم این سال هستیم و متأسفانه می‌بینیم ‏که جنبه عملی جهاد اقتصادی هم در بسیاری از جا‌ها به فراموشی سپرده شده است و دغدغه ‏مسئولین نیست. سال‌های قبل هم که فرمایش‌های آقا در بین مسئولین جنبه شعاری پیدا ‏می‌کرد، واقعاً توی ذوق می‌زد. چگونه باید بین این دو تعادل برقرار کنیم که از سویی شعاری ‏نشود و از سوی دیگر عمل به آن‌ها فراموش نشود؟
اعتقاد شخصی‌ام این است که نظام تریبون‌هایی را در اختیار دارد که می‌تواند عامل ایجاد توازن ‏در جامعه باشند، مثل تریبون نمازجمعه. ‏
تریبون نمازجمعه و این نوع امکاناتی که در اختیار نظام هست، برای همین کارهاست، یعنی باید ‏دائماً جامعه را متعادل نگه دارد و نگذارد از آن طرف شعارزده و از این طرف عمل‌زده بشوند و ‏باید تعادل و توازنی بین شعار و عملمان وجود داشته باشد. شعار‌ها چون ما را به سمت آرمان‌ها ‏فرا می‌خوانند وجودشان لازم است. عمل‌ها چون گام‌هایی هستند که ما را به طرف اهداف پیش ‏می‌برند، باید دقیقاً برداشته شوند. ‏
گاهی اوقات همین شکلی می‌شود که شما اشاره کردید، یعنی یک مطالبه رهبری روی پوسته یک ‏ماجرایی تأثیر می‌گذارد، اما در عمق اتفاقی نمی‌افتد. در مورد فرهنگ به نظرم قضیه این‌طوری بوده، ‏یعنی ما خیلی گام‌های اساسی در مورد فرهنگ جامعه برنداشته‌ایم. شعارهای خوبی دادیم و گاهی ‏تند‌تر هم تکرار کرده‌ایم. ‏
من در مسائل اقتصادی خیلی تخصص و ورودی ندارم و نمی‌توانم اظهارنظر کنم، ولی در مورد ‏ماجرای ۹ دی الان مطالبه رهبری این است که باید این قضیه را برای مردم تحلیل کنیم و به‌جای ‏تقبیح کسانی که معترض بودند و تحسین و تمجید کسانی که به راه‌پیمایی آمدند، باید این ماجرا را ‏تبیین کنیم که اگر مردم در فردا یا فرداهای دیگر با اتفاقات پیچیده‌تری از این دست مواجه شدند، ‏ذهنشان به آن‌ها کمک کند که حقیقت فتنه را بشناسند، نمی‌شود در باره هر فتنه‌ای به‌تنهایی حرف ‏بزنیم و قبل و بعد آن را در نظر نگیریم. می‌بینیم که کسی را داخل ایران می‌فرستند که دانشمندان ‏هسته‌ای ما را ترور کنند و عده دیگری را به سوریه و عراق می‌فرستند که بمب‌گذاری کنند و ‏متوجه می‌شویم که یکی از شگردهای دشمنان انقلاب اسلامی، ایجاد رعب و وحشت و نگرانی در ‏بین مردم است و این تبدیل به یک فرمول می‌شود و لذا هر اتفاق دیگری هم بیفتد، برای مردم قابل ‏تحلیل است. ‏
‏۹ دی هم باید از همین جهت مورد مطالعه و تحلیل قرار بگیرد، یعنی مردم باید دقیقاً بدانند که ‏اتفاقات عاشورا و اتفاقات روز قدس و اتفاقات بعد از انتخابات، کجای انقلاب را نشانه گرفته ‏بودند و اگر آن اتفاق می‌افتاد، ما به کدام مسیر می‌افتادیم و حالا که نیفتاده چه شده، باید این ‏هوشیاری و بصیرت در مردم به وجود بیاید که وقتی اتفاق می‌افتد، خودشان بتوانند تحلیل کنند و ‏خیلی منتظر نمانند که رسانه‌ها تحلیلی را به آن‌ها ارائه بدهند. ‏‏ ‏

https://shoma-weekly.ir/j0dOy7