گفتگوی ویژه

در مسیر انجام وظیفه مقهور جریان سازی ها نمی شد

مرحوم پرورش در موضع‌گیری به هیچ‌وجه با کسی رو در بایستی نداشتند. در مجلس سوم جریان آب به سمت دیگری بود و مرحوم آقای پرورش و چند تن دیگر به دلیل اینکه حق را خلاف این جریان می‌دانستند، انصافاً به بهترین وجه موضع‌گیری می‌کردند.
وقتی سخن از مصاحبه با دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی درباره مرحوم پرورش باشد انتظار ارزیابی مواضع سیاسی او خواهد بود. اما حبیبی بیشتر از نگاه عرفانی استاد گفت، از روزی که در حرم امام رضا (ع) او را به نکته ای مهمان کرد تا روزی که مرحوم استاد عسکراولادی در بستر بیماری بر دست او بوسه زد و او را «عارف سالک» خواند.

آیا شروع آشنایی شما با مرحوم پرورش بعد از حضور ایشان در تهران بود یا پیش از آن هم ارتباطی داشتید؟

مرحوم استاد پرورش با توجه به اینکه هم قبل و هم بعد از انقلاب به عنوان یک شخصیت ملی مطرح بودند، بنابراین شهرت ایشان فقط به جغرافیای اصفهان محدود نمیشود. اولین آشناییهایم با تفکرات مرحوم استاد پرورش به سالهای 1356 و 1357 مربوط میشود، یعنی اوج تظاهرات مردمی که منجر به پیروزی انقلاب در بهمن سال 1357 شد. ایشان یکسری سخنرانیهایی در نقاط مختلف تهران، از جمله مسجد قبا داشتند که در آن مقطع مرحوم شهید مفتح امام جماعت آن مسجد بودند. در مجالس سخنرانیهای ایشان، بهخصوص در مسجد قبا با ایشان آشناییهایی پیدا کردم. البته ایشان بعد که نماینده مجلس خبرگان و نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی شدند، سخنرانیهایی که در این دو مجلس داشتند و مواضعی که اتخاذ میکردند، رسانهای میشد و اولین آشناییهایم با همین سخنرانیها و موضعگیریهای ایشان در قبل از انقلاب و اوایل انقلاب شروع شد.

اولین خاطره بنده مربوط به زمانی میشود که ایشان وزیر آموزش و پرورش بودند و بنده هم استاندار خراسان بودم. همایشی از مدیران کل آموزش و پرورش سراسر کشور در مشهد برگزار شد. بنده هم به دعوت مرحوم آقای پرورش در بخشی از این همایش شرکت کردم و این خاطره مربوط به همین اجلاس در مشهد است.

طبیعی است موقعی که همایش مدیران کل آموزش و پرورش تشکیل میشود، غالب بحثها حول و حوش مسائل اداری و آموزشی است. در مقطعی از این اجلاس که در دارالزهد حرم مطهر تشکیل شده بود، مرحوم پرورش تقریباً بدون مقدمه قبلی و بدون ارتباط موضوع با مطالبی که در جلسه میگذشت، مدیر کل یکی از استانها را با اسم صدا زدند و گفتند: «آقای فلانی! من از مذاکرات تلفنی که چند روز پیش با شما انجام دادم و شما را توبیخ کردم، در حضور این جمع عذرخواهی میکنم.» هیچکس در آن جمع جز خود آن مدیرکل و استاد پرورش نمیدانستند چنین مذاکره تلفنی صورت گرفته است و طبیعتاً برای همه این سئوال پیش آمد که چه مذاکرهای بود؟ خود مرحوم پرورش در جمع توضیح دادند مدتی قبل گزارشی از برخی از عملکردهای این آقا که مدیرکل فلان استان هست به من رسید. چون منبعی که این گزارش را به من داده بود مورد وثوقم بود، بدون اینکه بررسی مجدد کنم، این گزارش را قطعی تلقی کردم و بدون تحقیق شخصی گفتم تلفن این آقای مدیرکل را بگیرند و خیلی تندی کردم، چون فکر میکردم گزارشی که علیه ایشان دادهاند درست است. بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم گرچه فرد گزارشدهنده مورد وثوق من بود، اما به او هم اطلاع نادرستی رسیده بود و لذا خودم را مقصر دانستم و بهجای اینکه بهطور خصوصی به این آقای مدیرکل تلفن بزنم و بابت آن مذاکرات خصوصی عذرخواهی کنم، تصمیم گرفتم در این جمع عذرخواهی کنم تا خودم را تنبیه کرده باشم. یادم باشد که از این به بعد تحقیق نکرده به کسی تندی نکنم.

در همین سفری که مرحوم آقای پرورش به عنوان وزیر آموزش و پرورش به استان خراسان داشتند و بنده هم به شکلی میزبان ایشان بودم، ایشان به من گفتند: «آقای حبیبی! شما از این همجواری با حضرت رضا(ع) باید نهایت استفاده را بکنید.» بنده به ایشان عرض کردم که در موازین ما هست که اگر همجوار رضا(ع) هم نباشیم، از راه دور میتوانیم عرض ارادت کنیم و توسل بجوییم و این قبیل ارتباطات را برقرار کنیم. منظورم این بود که شما هم اگر دور هستید از این توفیق محروم نیستید. آقای پرورش فرمودند این حرف درست است، اما یک مثال میزنم. شما یک پدر و فرزند را در نظر بگیرید. این فرزند هنگامی که پدرش در مسافرت و دور از اوست، رابطه پدر ـ فرزندی همچنان برقرار است، اما یک موقع هست که دست این فرزند در دست پدر است. این دو تا خیلی با هم فرق میکند، بنابراین کسانی که همجوار حضرت رضا(ع) هستند، در واقع مصداق فرزندی هستند که دستش در دست پدر است. ایشان اصولاً در این موارد یعنی تشرف به آستان حضرات معصومین(ع) و دعا و نیایش یکی از شخصیتهای سرآمد ما بودند، به همین دلیل این توصیه را به من میکردند.

این روزها بیشتر از جنبه های عرفانی ایشان یاد می شود. اگر ممکن است نگاه سیاسی استاد پرورش را هم در آن مقطع تاریخی تبیین کنید.

در همان زمانی که ایشان در کابینه آقای میرحسین موسوی وزیر آموزش و پرورش بودند، اختلاف نظرهای بنیادینی با مبانی تفکر آقای میرحسین موسوی در مسائل اقتصادی و غیر اقتصادی داشتند. علاوه بر ایشان، مرحوم آقای عسکراولادی ـ که وزیر بازرگانی بودند ـ جناب آقای ناطق نوری و به نظرم آقای دکتر ولایتی هم بودند که یکسری اختلافات بعضاً مبنایی با تفکرات آقای نخستوزیر وقت داشتند. آقای پرورش در این اختلافات استدلال میکردند که مثلاً به چه دلیل با تفکر اقتصاد دولتی که در آن دولت وجود داشت مخالف هستند یا در برخی از موارد که در مبانی عقیدتی اختلاف داشتند. ایشان در این مخالفتشان مستدلاً و دائماً استوار بودند. گمانم در دوره سوم مجلس بود که ایشان بعد از دوران وزارتشان از سوی مردم اصفهان به نمایندگی مجلس انتخاب شدند. در آن دوره تقسیمبندیهایی در مجلس صورت گرفته بود که به اعتقاد بنده از اصل، نادرست است. گروههای سیاسی را به چپ و راست تقسیم کرده بودند. بنده این تقسیمبندی را از ابتدا قبول نداشتم و الان هم قبول ندارم و معتقدم یک تقسیمبندی وارداتی است و تقسیمبندیهای سیاسی چپ و راست به شکلی که در اروپا ماهیت یافت، در ایران وجود خارجی ندارد، اما در هر صورت این اصطلاح شایع شده بود که گروهی چپ و گروهی راست هستند. مرحوم پرورش در این تقسیمبندیهایی که دیگران به غلط ایجاد کرده بودند، جزو گروه راست حساب میشدند، اما با وجود اینکه در مجلس سوم غلبه کامل با گروههای به اصطلاح چپ بود، مرحوم استاد پرورش ذرهای از موضعگیریشان علیه تفکرات چپ کوتاه نمیآمدند. یادم هست آقای کروبی رئیس مجلس سوم بود. استاد پرورش سخنرانی داغی در مجلس کردند و خطاب به آقای کروبی گفتند رفیق من! سرور من! این توهینهایی که به پایبندان به انقلاب و ارزشمداران انقلاب تحت عنوان گروههای راست میشود، بدانید که روزی گریبان خود شما را هم خواهد گرفت و شما به عنوان رئیس مجلس نباید اجازه بدهید به این شکل در مجلس با آبروی مردم بازی شود.

میخواهم عرض کنم مرحوم پرورش در موضعگیری به هیچوجه با کسی رو در بایستی نداشتند. در مجلس سوم جریان آب به سمت دیگری بود و مرحوم آقای پرورش و چند تن دیگر به دلیل اینکه حق را خلاف این جریان میدانستند، انصافاً به بهترین وجه موضعگیری میکردند.

این ارتباط با ایشان چگونه ادامه یافت؟

در سالهای 1368 تا 1373 قائممقام بنیاد مستضعفان و جانبازان بودم. با آشنایی که با تفکرات و اندوختههای علمی ارزشمند ایشان داشتیم، از ایشان درخواست کردیم بخشی از وقت خود را صرف آموزش مدیران و نیز جانبازان بنیاد کنند و انصافاً وجود آقای پرورش در بنیاد جانبازان برای این دو مقوله آموزشی، عرفانی و تعالیم قرآن هم اثر تعیینکنندهای در آن دسته از جانبازانی داشت که توفیق پیدا میکردند از درسهای ایشان استفاده کنند و هم در مدیران بنیاد آثار ارزشمندی داشت.

یادم هست مرحوم پرورش در همان سالهای 1368 تا 1373 تفسیری از سوره مدثّر و مزّمّل داشتند. جلسه سوم یا چهارم بود که مسئول امور مدیران ما در بنیاد به من گفت به علت اثری که درس آقای پرورش روی این افراد داشت، عده قابل توجهی از اینها نماز شبخوان شدند. البته آنها همگی متدین و نمازخوان بودند، ولی به من گزارش موثق رسید عدهای از این مدیران در اثر توصیههایی که مرحوم آقای پرورش با استنادات قرآنی به آنها داشتند، نماز شبخوان شده بودند.

ارتباط ایشان با جانبازان چگونه بود؟

استاد هم در دوره وزارت و هم در دوره غیر وزارتشان اظهار علاقمندی زیادی به رزمندگان داشتند و هم بهخصوص در دورهای که در بنیاد مستضعفان و جانبازان بودم و توفیق داشتم که ارتباط ایشان با جانبازان را فراهم کنم، شاهد بودم که در باره ایثارگرانی که برای شهادت به جبهه رفته بودند، منتهی حالا مجروح شده و برگشته بودند، مرحوم آقای پرورش با تمام وجود ابراز ارادت میکردند.

بنده توفیق داشتم به عنوان حج تمتع در محضر ایشان یکی دو مسافرت هم به مکه بروم. در آن زمان ترتیبی داده شد که بهخصوص جانبازان با مجروحیت بالای 70 درصد توفیق حضور در مکه مکرمه و مدینه منوره را پیدا کنند. دو سه بار از مرحوم آقای پرورش تقاضا کردیم که همراه این جانبازان به سفر بروند. ایشان در این جلسات بهطور کامل با جانبازان محشور بودند، فضایی از عرفان، عاطفه، علم و تفسیر قرآن را ایجاد میکردند و جانبازانی که در این مسافرتها از نزدیک از سخنرانیهای مرحوم آقای پرورش برخوردار بودند، خاطرات فراموشنشدنی را از ایشان دارند.

همکاری ایشان با موتلفه از چه زمانی آغاز شد؟

مرحوم استاد پرورش از زمان مشخصی عضویت حزب مؤتلفه اسلامی را پذیرفتند. البته ایشان از اعضای اولیه حزب جمهوری اسلامی بودند. پس از آنکه فعالیت حزب جمهوری اسلامی فوقالعاده کاهش یافت و به تعطیلی رفت، سران حزب مؤتلفه اسلامی در ملاقاتی از امام خواستند نظرشان را راجع به ادامه مؤتلفه اسلامی اعلام بفرمایند. سران مؤتلفه بعد از تشکیل حزب مؤتلفه اسلامی با توصیه مرحوم شهید دکتر بهشتی یا با تصمیم خودشان تشکیلات مؤتلفه را به شکلی در تشکیلات حزب جمهوری اسلامی ادغام کرده بودند. وقتی پس از کاهش فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی سران مؤتلفه این استعلام را از حضرت امام کردند ـ امام فرموده بودند مثل گذشته به فعالیتتان ادامه بدهید ـ گمانم در همین مقطع مرحوم استاد پرورش عضویت شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی را پذیرفتند. البته نحوه عضو شدن در شورای مرکزی به این صورت است که اگر کسی مایل به نامزدی باشد، کاندید میشود و اگر در کنگره حزب رأی آورد عضو شورای مرکزی میشود. مرحوم استاد با اصراری که سران مؤتلفه داشتند، نامزدی برای شورای مرکزی مؤتلفه را پذیرفتند و با رأی بسیار بالایی پس از مرحوم آقای عسکراولادی به عنوان نفر دوم انتخاب شدند. همیشه اینطور بود.

ایشان پس از عضویت در شورای مرکزی بنا به تقاضای مرحوم آقای عسکراولادی قائممقامی دبیرکل را پذیرفتند. به نظرم ایشان هشت نه سال در شورای مرکزی مؤتلفه بودند و در این مدت همچنان قائممقام مرحوم عسکراولادی بودند.

در مؤتلفه اسلامی از ابتدا در شروع جلسات آیاتی از قرآن مجید تلاوت میشود و یکی از افراد وارد به تفسیر، تفسیر میکند و بعد مطالب معمولی مطرح میشوند. استاد پرورش در تمام مدتی که قائممقام دبیرکل یا عضو شورای مرکزی بودند، کار تفسیری را بنا به تقاضای مرحوم آقای عسکراولادی به عهده داشتند و انصافاً ابعاد مختلف آیات قرآنی را مطرح میکردند، بهخصوص در جاهایی که لازم بود از بعد عرفانی مطالبی عنوان شوند، استادانه این مطالب را بیان میکردند، بهطوری که علاقمندی اعضای شورای مرکزی به بخش تفسیر استاد پرورش بیشتر از وقت جلسات بود. شاهد بودم وقتی ایشان تفسیر میگفتند، بهخصوص در مواقعی که به ابعاد عرفانی آیات میپرداختند، اشک در چشمان بسیاری از اعضای جلسه حلقه میزد.

منتهی مرحوم استاد پرورش ضمن اینکه این خصوصیت را در تفسیر قرآن داشتند که وقتی وارد مسائل عرفانی قرآن میشدند، گریه خیلی از افراد را باعث میشدند، اما یک شخصیت کاملاً خوشمشرب بودند، یعنی بذلهگویی مرحوم استاد پرورش هم جزو صفات بارز ایشان بود.

در زمانی که قائممقام بنیاد مستضعفان بودم و از ایشان دعوت کردم در جلسات مدیران و جانبازان افاضه بفرمایند، برخی از جلسات صبح زود تشکیل میشدند و چند نفر هم بیشتر نبودیم. صبحانه هم برقرار بود. یادم هست ایشان یکی دو بار دیر به جلسه آمدند و مثلاً یک ربع یا 20 دقیقه تأخیر داشتند. البته ایشان مستحضر بودند که در باره اینکه جلسات سر موقع برگزار شوند حساسیت داشتم. میآمدند و دم در جلسه میایستادند و میگفتند: «آقای حبیبی! اگر به بنده صبحانه ندهید از عدل شماست و اگر بدهید از فضل شماست. حال خود دانید.» از اینگونه بذلهگوییها فراوان داشتند و لذا خاطرات افرادی که از ایشان خاطره دارند، ماندنی و جاودانه است.

رابطه حزبی ایشان با مرحوم عسکراولادی چگونه بود؟ هیچگاه به اختلاف هم می خوردند؟

بارها این را از آقای عسکراولادی شنیده بودم که هم در حضور و هم در غیاب آقای پرورش ایشان را عارف سالک لقب میدادند، بهخصوص در غیاب ایشان که میتوانستند راحتتر در باره این موضوع صحبت کنند، بارها تعابیری از این قبیل را به عنوان صفات بارز مرحوم استاد پرورش راجع به ایشان به کار میگرفتند.

آقای پرورش اختلافی هم با آقای عسکراولادی داشتند که توضیح میدهم. ایشان در این جلسات میگفتند مؤتلفه فرزند شماست. مرحوم آقای عسکراولادی با قاطعیت میگفتند: خیر، من فرزند مؤتلفه هستم و سر اینکه چه کسی پدر و چه کسی فرزند است بین مرحوم آقای عسکراولادی و مرحوم استاد پرورش ـ که انشاءالله خداوند روح هر دوی آنها را با پیامبر گرامی اسلام(ص) محشور کند ـ اختلاف وجود داشت.

این که بیشتر جنبه تکریمی داشت. ایشان در مواقع اختلاف چگونه رفتار می کردند؟

این مطلب را از خود مرحوم استاد پرورش نقل میکنم. شاید در یک جلسه دو نفری هم بود که فرمودند. اختلافی بین مرحوم آقای پرورش و یکی از علمای اصفهان وجود داشت. ایشان چند سال پیش از دنیا رفتند و ما برای ایشان هم طلب مغفرت میکنیم. اختلاف بین مرحوم آقای پرورش و آن عالم روحانی شدید هم بود. آیتالله منتظری در آن موقع قائممقام رهبری بودند و بر اساس مصوبه مجلس خبرگان مسئولیت مشخصی هم داشتند. ایشان یک بار گفتند جلسهای بگذارند که اختلاف بین آقای پرورش و آن عالم رفع شود. آقای پرورش میگفتند به آقای منتظری گفتم: «شما به هر حال قائممقام رهبری و مبارز قبل از انقلاب هستید. من همه اینها را میدانم. اگر بفرمایید من دست و پای این آقا را ببوسم، همین الان جلوی روی شما این کار را میکنم، اما اگر به من تکلیف کنید نسبت به ایشان ارادت پیدا کنم، چنین کاری از من ساخته نیست.»

در دوره طولانی بیماری ایشان هم با استاد پرورش ارتباط داشتید؟

این شخصیت بزرگوار ما چند سال انتهای عمرشان مبتلا به چند نوع بیماری شدند که صبر جمیل استاد پرورش در این دوره طولانی و سخت بیماری نوعی آموزش برای تمام کسانی بود که شاگردان ایشان حساب میشدند که اگر کسی مبتلا به بیماری شد، نحوه تحمل و صبر او باید چگونه باشد. مرحوم استاد پرورش هم در مقاطع مختلف زندگی و هم در دوره بیماری قطعاً یک الگوی بارز و برجسته هستند، بهخصوص در این چند سالی که مبتلا به بیماریهای رنجآور گوناگونی بودند.

هر چند وقت یک بار از تهران برای عیادت آقای پرورش میرفتم. گاهی هم چند کار را با هم انجام میدادم، ولی به اصفهان که میرفتم حتماً مقید بودم به عیادت ایشان در منزلشان توفیق پیدا کنم. یکی از این عیادتها به اتفاق مرحوم آقای عسکراولادی صورت گرفت و به منزل ایشان رفتیم. هنگام ورود به اتاق بستری شدن مرحوم آقای پرورش از زبان مرحوم آقای عسکراولادی شنیدم که گفتند: «یا سیدی و مولایی!» بعد که کنار تخت مرحوم استاد پرورش رفتند، خم شدند و دست ایشان را بوسیدند و اشک خود را پاک کردند که مانع از شکسته شدن روحیه استاد پرورش نشود. این عبارت سیدی و مولایی و دست بوسیدن آقای عسکراولادی را شاهد بودم که نشان میداد ارادت مرحوم آقای عسکراولادی به مرحوم استاد پرورش یک ریشه عمیق اعتقادی داشت و یک ارادت صرفاً عاطفی نبود، بلکه عاطفههایی که در این ملاقاتها ابراز میشدند یا قبل از آن نسبت به ایشان در جلسات مختلف صریحاً از سوی مرحوم آقای عسکراولادی نسبت به مرحوم آقای پرورش ابراز میشد، یک ریشه عقیدتی کامل داشت. احساس میکردم مرحوم آقای عسکراولادی خودشان را موظف میدانستند با تمام وجود به مرحوم آقای پرورش ادای احترام و ارادت کنند.

این دو شخصیت بسیار بزرگواری که از دست مؤتلفه رفتند به اعتقاد بنده نه تنها در حال حاضر جایگزینی برایشان وجود ندارد، در آینده هم پیشبینی نمیکنم موفق به پیدا کردن جایگزین برای آنان شویم. از درگاه الهی طلب مغفرت کامل برای این دو بزرگوار میکنم و امیدوارم با جد بزرگشان پیامبر گرامی اسلام(ص) محشور شوند. با شواهدی که ما داریم این بزرگواران انشاءالله در بهشت برین همنشین معصومین(ع) خواهند بود.

رابطه استاد پرورش با حضرت امام و حضرت آقا به چه شکل بود؟

واقعاً مرید و مرادی بود. زمانی که مرحوم آقای پرورش اظهار ارادت کامل به مقام معظم رهبری میکردند، دوره ریاست جمهوری و قبل از دوره رهبری ایشان بود، اما احترام و ارادت ایشان نسبت به مقام معظم رهبری که در دوره ریاست جمهوری ایشان ابراز میکردند، ناشی از خلوص ایشان در این باره بود. مطالبی که بین مقام معظم رهبری و مرحوم پرورش در ملاقاتی که از تلویزیون هم پخش شد رد و بدل شد، گویای همین مسائل است. در باره حضرت امام هم مرحوم آقای پرورش به عنوان یک مقلد و یک مرید و مطیع ارتباط برقرار میکردند. مرحوم استاد پرورش در تولّی به ولایت فقیه یک شخصیت ممتاز درجه یک به حساب میآمدند، بنابراین باید گفت استاد پرورش در اطاعت بیچون و چرا از اوامر ولیفقیه ذرهای تردید به خود راه نمیدادند و اطاعت را جزو واجبات دینی میدانستند.

نکته دیگری باقی است؟

به نظر بنده مرحوم آقای پرورش یک عالم قرآنی به معنای کامل کلمه بودند و تسلط ایشان بر ابعاد مختلف تفسیری کاملاً مشهود بود. ما در ابتدای جلسات مؤتلفه اسلامی سالهای سال از تفاسیر ایشان استفاده میکردیم. تسلط ویژهای بر ادبیات، بهخصوص شعر فارسی داشتند که در تفاسیر قرآنی یا توضیح روایات در بسیاری از موارد از این اشعار استفاده میکردند و انصافاً کمک تفسیر قرآنی ایشان استفاده از ادبیات فارسی و اشعار گوناگون مرتبط با آن موضوع قرآنی بود. مرحوم استاد پرورش برای عده بسیاری از انقلابیون اصفهان قبل از پیروزی انقلاب معلم بسیار تأثیرگذاری بودند و پس از انقلاب هم عده زیادی از آن الحمدلله محکم پای انقلاب ایستادند و سمتهایی هم به آنها داده شد و در این سمتها انصافاً افراد کارآمد و سرآمدی بودند.

بنابراین میتوان گفت مبارزین قبل از انقلاب اصفهان اکثراً به‌‌نوعی با مرحوم استاد پرورش بهعنوان اینکه ایشان معلم و آنها شاگرد باشند ارتباط داشتند. پس از انقلاب هم به اعتقاد من تمام زندگی سیاسی، اداری، شخصی و خانوادگی مرحوم آقای پرورش باید بهعنوان یک معلم الگو تلقی شود. بحمدالله ما در مؤتلفه اسلامی به دلیل حضور مستمر ایشان در جلسات شورای مرکزی از تعلیماتی که ایشان با توفیقات الهی میتوانستند با شاگردانشان بدهند، بهرهمند میشدیم.

https://shoma-weekly.ir/4msaae