جهان باید عوض شود و الان علائم بسیار نیرومندی در این جهت وجود دارد.
اشاره:موعود و آخرالزمان جزو موضوعاتی است که همواره در اذهان بسیاری از مردم دنیا به عنوان سئوال و ابهام مطرح بوده و هر مکتب و دین آئینی اعتقادی خاص به این موضوع دارد.
اسلام علوی اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی عالم بشریت حضرت حجت عج الله تعالی را دارد و در مقابل نظام کفر و صهیونیستی به دنبال جنگ آرماگدون هستند به همین دلیل و با توجه به میلاد امام زمان (عج) به سراغ آیت الله قائم مقامی رفتیم و در گفتگویی نظرات این استاد را در زمینه مهدویت، انجمن حجتیه، سال 2012 و... جویا شدیم. وی معتقد است ظهور در مراحل مقدماتی آغاز شده و هر کس میخواهد در دوران غیبت به وظیفه خود عمل کند تنها راهش از مسیر ولایت فقیه میگذرد.
گفت و گو :مصطفی حسینی - امیر مشکات
* در باره مهدویت، به خصوص در سال های اخیر مسائل مختلفی را مطرح می کنند که انحراف از مهدویت است.
بعد از انقلاب و جا افتادن تفکر حضرت امام(ره) و جواب گرفتن تفکری که بهویژه در موضوع انتظار و موضوع فرج با انقلاب اسلامی آمد، دیگر جایی برای تفکر دیگری نیست. حالا اینکه گفته میشود ممکن است دیدگاه های منحرف درباره فرج، به شکلی برگردند، بحث دیگری است که البته این یک ادعاست. مبنای دیدگاه آقایان این بود که قبل از ظهور حضرت(ع) نمیتوان حکومت تشکیل داد. این دیدگاه اولیه اینها بود که الان دیگر وجود ندارد.
* بعضاً دیدگاهی را مطرح میکنند که این تفکر منحرف، معتقد است به ولایتفقیه نیازی نیست.
الحمدلله تعالی انقلاب اسلامی ما، بهخصوص بعد از سه دهه ثابت کرد که تفکر امام درست بوده است و مبنای تفکر امام هم این است که در واقع کسی میتواند منتظر ظهور قائم(ع) باشد که خود قیام کند. این اصل تفکر امام است و دولت اسلامی بر این مبنا شکل میگیرد. کسی میتواند منتظر دولت آل حقّه باشد که خودش اهل تشکیل دولت باشد و نگوید وقتی خود ایشان ظهور فرمود دولت تشکیل بدهد. این تفکر غلط بود که میگفت من دولت تشکیل نمیدهم تا خود ایشان دولت تشکیل بدهد، ولی این تفکر که تا قبل از دولت حقّه جهانی مهدوی، هر گاه که فرصت میشود و امکان پدید میآید، باید دولت آل محمد(ع) تشکیل شود که این دولتها تمهیدی هستند که بحمدالله در ایران تشکیل شد و بعد از ایران هم گسترش پیدا کرد و جلو رفت و جواب گرفت.
از همه مهمتر، این مسئله باید درک شود که هرگونه تعامل با امام زمان «عج الله تعالی شریف»، چه تعامل معرفتی، چه تعامل محبتی، چه تعامل اعتقادی و سیاسی، خارج از تعامل با ولایتفقیه امکانپذیر نیست، توهم است و هرکسی که بخواهد این توهم را بکند ـالبته بدون اینکه متهم کنیمـ به بیراهه رفته است. هر کسی که بگوید من میخواهم خارج از چهارچوب ولایتفقیه با امام زمان(عج) تعامل کنم، خیال کرده و دچار نوعی عامیگری شده است.
واقعیت اینکه وجود مبارک امام زمان(عج) از طریق نواب خود ظهور و تجلی دارد و با جامعه، جهان و انسان تعامل میکند. در زمان ما بزرگترین تعاملی که امام زمان(عج) با جهان و نه فقط با کشور ایران و نه فقط با شیعیان داشتند، از طریق امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بود. امام به عنوان نماینده و سفیر حضرت و به عنوان جلوهای از حضرت که در عصری که خود حضرت ظهور نکردهاند، دارد کار ایشان را میکند، به صحنه میآید و آن وقت جهان و انسانها از هر مذهبی آزمایش میشوند که آیا این سفیر و نماینده را میپذیرید یا نمیپذیرید؟ و پذیرش فرد هم بدین معنا نیست که شخص الزاماً عین مذهب او را قبول کند. این از مراتب بالای پذیرش است که کسی دین و مذهبش هم عین دین و مذهب سفیر حضرت باشد، اما در مرحله اول که موضوع بسیار مهم هم هست، پذیرش خط در بسط سیاسی آن سفیر است که الان آن شخص در مورد سیاست کلی چه میگوید و به چه سمت و سویی نگاه و چگونه آن را هدایت میکند. وقتی ملاحظه میکنیم، هدایت امام «رضواناللهتعالیعلیه» فقط برای شیعیان نبود که سهل است، برای سنیها هم نبود، بلکه برای همه بود. مسیحیان جهان اگر میخواستند هدایت کلی بگیرند که چه خط و ربطی داشته باشند، هدایت از امام میآمد و الان از مقام معظم رهبری میآید که به عنوان جانشین امام(ره)، خط و ربط کلی را میدهد و به شیعه و سنی و یهودی و مسیحی و زرتشتی خط میدهد که خط درست این است و این یعنی تجلی نسبت حضرت در عالم که ما میگوییم ظهور درجاتی از فرج، چون ما معتقدیم فرج حضرت ذی درجات است.
بزرگترین اشتباه قدیم انجمن حجتیه این بود که میخواستند تعاملشان با امام زمان(عج) بدون این مقام و جایگاه باشد که اشتباه بسیار بزرگی بود.
بنابراین به اعتقاد شما حرکت در مسیر مهدویت، حتماً باید از راه ولایتفقیه باشد و هر جریانی که بخواهد این موضوع را دور بزند، خطا میکند.
همینطور است. این مسئله در حدوث انقلاب جریان داشته و هم در تداوم آن، چون برخی تصور میکنند در حدوث انقلاب به ولایتفقیه نیاز داشتیم، ولی در تداوم آن نداریم. این اشتباه است. حدوثاً و بقائاً به ولایتفقیه نیاز داریم تا زمانی که تکلیف توسط خود حضرت روشن شود.
* موضوع دیگری که میخواستیم به آن بپردازیم، موضوعی است که غربیها و بهخصوص صهیونیستها خیلی دارند روی آن کار میکنند و حتی فیلمی هم ساختند و روی آن مانور دادند و میگویند امسال، سال پایان جهان است. هدف آنها از طرح این موضوع چیست و با چه پشتوانهای این حرف را میزنند؟
در اینجا در واقع دو خطا وجود دارد. یک خطا در مورد تصویر و تصوری است که اینها در مورد پایان جهان دارند که تصویر غلطی است و ریشه در منابع شبه مقدس خودشان دارد، یعنی تورات و انجیل که متأسفانه شباهتی هم به منابع عامه ما دارد و یا عامه ما به آنها شباهت دارند و آن این است که اینها به دنبال تصویر ناصحیحی از توحید، معاد و انساناند، چون انسان وقتی ایمان نداشته باشد، نمیتواند تصویر درستی از انسان داشته باشد. در عین حال به یک چیزهایی هم اعتقاد دارد و لذا میبینید که منکر خدا نیستند، خدا را قبول دارند، ولی با یک تفسیر و تصویر غلط. همینطور در باره معاد و پایان جهان و موعود و منجی تصویر ناصواب دارند. تصویر اینها تصویر غلطی است و تصور میکنند با آمدن منجی، جهان و تاریخ جهان تمام میشود و اصل خود قیامت شروع میشود. ما معمولاً در منابع انحرافی با این تصویر روبرو هستیم، درحالی که اینطور نیست و ما معتقدیم با آمدن منجی، در واقع دور حقیقی تاریخ بشر شروع میشود. مقام معظم رهبری هم به این نکته اشاره فرمودند که با آمدن امام زمان(عج) تاریخ حقیقی بشر شروع میشود. با تشریففرمایی ایشان یک دور از تاریخ تمام میشود، تاریخ سلطه فاسقان و کافران و ظالمان تمام میشود، و دوران حقیقی بشریت شروع میشود. ما معتقدیم با ظهور حضرت، جهان حاکمیت الله را تا قبل از قیامت تجربه میکند، آن هم بهطور کامل و تام و تمام و مستوفی. در این دوران، انسان این حاکمیت را که تمثّلی از قیامت است، تجربه میکند. از دیدگاه شیعه، مسئله فقط به حاکمیت شخص حضرت ولیعصر(عج) هم تمام نمیشود. میدانید که ما به رجعت اعتقاد داریم، یعنی حاکمیت امام زمان(عج) مدتها ـکه مدتش را هم نمیدانیم چقدر استـ ادامه پیدا میکند و پس از آن، اعتقاد به رجعت داریم. مبنای رجعت هم این است که بین این جهان و جهان آخرت نزدیکی و سنخیتی پدید میآید، ماده این جهان لطیف میشود، عالم مثال تجلی پیدا میکند و بین این جهان و جهان آخرت ارتباط برقرار میشود و رجعت امکانپذیر است. ابتدا حضرت اباعبدالله(ع) رجعت میکنند و سپس امیرالمؤمنین(ع) و حضرت رسول(ص) و دوران طولانی رجعت را داریم و در انتهای دوران رجعت است که شخص شیطان به دست مبارک پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) کشته میشود و این پایان جهان است.
اینها چون تصویرشان از منابع دین درست نیست و معاد و توحید را درست نمیشناسند و ولایت ندارند، اینطور تصور میکنند که با آمدن منجی جهان تمام است.
به همین دلیل و همه برگرفته از منابع تحریفشده و همه هم مبتنی بر این است که جهان تمام میشود و پایان جهان است.
پس این اولین خطای آنهاست که اساساً تصویر و تفسیرشان از صحنه غلط است. خطای دیگر اینها مسئله توقیت و زمان تعیین کردن برای ظهور حضرت است که همیشه این انحراف در تاریخ بشر وجود داشته است که حوادث را توقیت میکردند و وقت میدادند، آن هم وقتهای دقیق که مثلاً در فلان سال این اتفاق میافتد که قطعاً این هم خطا و توهم است.
اما نکته مهم این است که این دو تا خطا، یعنی تفسیر و تصویر غلط و توقیت و وقت تعیین کردن ـکه حالا 2012 را تعیین کردهاند، هر چند قبلاً سالهای دیگری را تعیین کرده بودندـ نشاندهنده واقعیاتی است. واقعیتهایی وجود دارند که انسانی که در خط صحیح توحید و ولایت نیست، واقعیت را محرّف میبیند. قطعاً و یقیناً جهان در آستانه یک واقعیت بزرگ قرار دارد.
* از این واقعیت بفرمایید.
جهان در آستانه تحول عظیمی قرار گرفته است. شکی در این نیست که جهان در آستانه تغییر نظم عمومی واقع شده است. جهان باید عوض شود و الان علائم بسیار نیرومندی در این جهت وجود دارد. منهای علائمی که در روایات آمده از افراد و اشخاص و علائم دیگر، الان نشانههای بسیار قوی و قدرتمندی را در جهت ضرورت تغییر نظم داریم میبینیم. ما معتقدیم که دو نشانه بزرگ عصر ما، همین جریانی است که الان در جهان وجود دارد. یکی جریان اسرائیل است و یکی جریان انقلاب اسلامی در ایران. یکی دولت صهیونیستی در منطقه که خودش از نشانههای بزرگ است اینکه یهود بیاید و در فلسطین تشکیل حکومت بدهد و بعد هم ادعای حکومت جهانی بکند، این خودش یک علامت بزرگ است و در برابر او یک جریان اسلامی، ولایی و شیعی بیاید و دولت تشکیل بدهد و آن هم دولت صریح ولایت با حاکمیت علما و فقها. این از بزرگترین نشانهها برای تغییر وضعیت موجود جهان است که الان ما با آن درگیر هستیم، یعنی واقعیت اسرائیل و حکومت جمهوری اسلامی از سوی دیگر و کاملاً هم مشخص است که این دو به هیچوجه با هم قابل جمع نیستند. یعنی پدیده دولت صهیونیستی و پدیده حکومت اسلامی در درازمدت با هم قابل جمع نیستند و یکی باید کنار برود و بدیهی است که جریان جعلی و عارضی دولت صهیونیستی به عنوان نماد ظالمین کل تاریخ باید حذف شود. ما اسرائیل را آخرین نماد حاکمیت جور و جهل و ظلم میدانیم.
* صهیونیسم مسیحی چند مرحله را تا رسیدن به آرماگدون مطرح میکند که مرحله دوم یا سوم آن تشکیل دولت اسرائیل و سپس خراب کردن مسجدالاقصی است. ما داریم میبینیم که آنها بر اساس عقیدهشان دارند این مراحل را طی میکنند و این کار را انجام میدهند و از آن طرف نشانههای آخرالزمان را بر اساس روایتهای خودمان میبینیم. آیا اینها با هم تطبیق پیدا میکنند؟ آیا ظهور بر اساس این نشانهها نزدیک است؟
قطعاً و یقیناً عصر ظهور نزدیک است. سخن درستتر و صحیحتر این است که ظهور واقع شده است. بهخصوص با تشکیل حکومت اسلامی تحت ولایتفقیه، در واقع ظهور واقع شده است، منتهی در درجهای از آن، زیرا ما معتقدیم که ظهور و فرج امری است ذو درجات، ذو مراتب و مرحلهبندی. این درجهای از درجات ظهور و فرج است که واقع شده است که پس از آن این فرج بیشتر یا کمتر میشود و ما پس از انقلاب اسلامی در جهان شاهد افزایش فرج بودیم.
* انقلابهای منطقه چه تاثیری در این مسیر دارند؟
فرج قدم به قدم تداوم پیدا کرد و در همان مرحله اول نماند. حتی قبل از انقلابهای منطقه، در سقوط شوروی، ماجرای عراق، لبنان، سوریه، فلسطین، قیام فلسطینیها و جنگهایی که اتفاق افتادند، همه درجاتی از ظهور و فرج بودند تا رسیدیم به انقلاب های منطقه که جریان بیداری و ظهور و فرج وارد فاز قویتری شده است.
اینکه گفتید آن مراحل را پیش میروند، نشانهها هم مثبت است هم منفی. نشانه مثبت آن است که شما در عصر ظهور باید علامتی در تاریکی داشته باشید که قبلاً به این شدت نداشتید و یک علامتی هم باید در نور داشته باشید که قبلاً نداشتید و ما معتقدیم این دو بر حکومتهای اسرائیل و حکومت اسلامی ایران منطبق است.
و اما در مورد ادامه ماجرا و اینکه بالاخره چه میشود؟ پشت سر صهیونیسم، کفر جهانی و استکبار و تمام ظالمان جهان ایستادهاند و این طرف که حکومت اسلامی و ولایتفقیه است، پشت آن همه عدالتخواهان و آزادیخواهان جهان هستند، سرانجام این کشاکش به کجا میرسد؟ در اینجاست که دو تفسیر یا دو تصویر پدید میآید. یک تفسیر مبتنی بر اسلام و تشیع و مبتنی بر این واقعیت است که الان ولیفقیه نماینده این تفکر در ایران و در بین شیعیان است. ما اصلاً به 2012 اینها اعتنا نداریم و اصلاً این سخن را باطل و بیربط میدانیم.
این یک دیدگاه تفسیری است که مبنای آن این است که این فرج آناً و آناً دارد بیشتر میشود و این ظهور دارد شدت پیدا میکند و تغییر نظم جهانی عنقریب است، بیآنکه زمان معین شود. البته تعیین زمان کلی و تقریبی چیزی است که امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» هم انجام دادند. مثل اینکه فرمودند این قرن، قرن پیروزی مستضعفین بر مستکبرین است. این را در اول قرن 15 هجری فرمودند، چون انقلاب اسلامی در اول قرن 15 هجری یعنی سال 1400 واقع شد. امام ظاهراً در سال 58 فرمودند: «این قرن به لطف خدا قرن پیروزی مستضعفین بر مستکبرین است» که این سخن عبارت دیگری از ماجرای ظهور است، یعنی عبارت عالمانه از ظهور است و نه عبارت عامیانهای که بعضی از علوم بیان میکنند. یک نگاه عالمانه و درست است که در قرن حاضر مستضعفین عالم بر مستکبرین غلبه میکنند و این یعنی حاکمیت اسلام و به تعبیر دیگر یعنی ظهور حضرت(ع).
امام در جای دیگری میفرمایند: «انقلاب اسلامی ایران نقطه شروع انقلاب جهانی به پرچمداری امام زمان(عج) است». این یک توقیت عالمانه است و آن توقیت ممنوع نیست. توقیتی که یک عامی بلند شود و بیاید و سال و ماه بدهد، نیست، لکن غربیها چون عامی هستند و تصویر و تفسیر غلط دارند، چیزی را حس میکنند، همانطور که ما حس میکنیم، غرب هم حس میکند که اتفاقاتی در شرف وقوع است، غرب هم میفهمد که چیزی دارد واقع میشود که غیرعادی و آسمانی و غیبی است، ولی از آنجایی که رابطه درستی با غیب و آسمان و توحید ندارد، باز هم نفس و رأی خود را دخالت میدهد و به تعبیر دیگر، از ماجرای آخرالزمان و پایان جهان و درگیری نهایی بین حق و باطل تفسیر به رأی میکند و آنها هیچ ابایی ندارند از اینکه وقتهای خیلی صریحی را اعلام کنند که تمام آنها را هم خداوند باطل میکند. آنها بر مبنای تصویر غلطی که دارند و مبتنی بر توهم است، تفسیر به رأی میکنند، آن هم چیزی را که وجود دارد و نه چیزی را که وجود ندارد. این نکته بسیار مهمی است که چیزی وجود دارد و کافر و مؤمن دارند آن را میبینند، ولی مؤمن دارد صحنه را درست میبیند، اما کافر باز میخواهد خودش صحنه را شکل بدهد، چرا؟ چون در نفس خود درگیر است و میخواهد صحنه را مدیریت کند و حاضر نیست به واقعیت موجود تن بدهد. بحث عجیبی است و خدا میداند که چه مبنای عجیبی دارد.
* اگر بخواهیم مصداقیتر صحبت کنیم و به تحولات منطقه هم اشارهای داشته باشیم، در علائم ظهور هست که سپاه سفیانی از شام حرکت میکند. در حال حاضر سوریه اوضاع شلوغی دارد. آیا این هم از نشانههای ظهور است؟
به نظر بنده حداقل از مصادیق عام این نشانههاست، اگر نگوییم مصداق خاص که لازمهاش تعیین وقت باشد، ولی از مصادیق عام است، یعنی همانطور که در روایات آمده که سوریه محل خیزش سفیانی است و سفیانی میخواهد آنجا را بگیرد. ما الان داریم دقیقاً میبینیم. سفیانی یعنی جریان ناصبی. جریان ناصبی دنیای اسلام؛ سفیانی، جریان امویمسلک و سفیانیمسلک است، یعنی اسلام اموی و اسلام ناصبی. اسلامی که در مقابل اسلام مهدوی سر بلند میکند. وقتی میبیند اسلام علوی دارد منطقه را میگیرد، در برابرش قد برمیافرازد، چون ما اسلام اموی و منافق هم داریم. جریانی را که الان به صورت حرکتهای تروریستی میبینیم، جریان ناصبی و سفیانی است و البته انتظارش هم میرود که این حرکتها شدت بیشتری پیدا کنند. بهویژه این امکان وجود دارد که کفر جهانی که جریان دجالی عالم است، بعد از اینکه احساس کند که اسرائیل قابل تداوم و بقا نیست، با توطئهای کاری کند که فلسطین به جریان سفیانی داده شود که اتفاقات عجیبی را پیش خواهد آورد.
* در باره دجال جهانی توضیح بیشتری بدهید.
این احتمال وجود دارد ـاحتمالی که مؤمنین و نظام اسلامی باید در باره آن بیدار و هوشیار باشندـ که کفر جهانی که جریان دجالی است، بعد از اینکه احساس کند اسرائیل دیگر قابل تداوم نیست و نمیشود آن را حفظ کرد، برای اینکه مانع از این شود که بیتالمقدس و فلسطین توسط اسلام ناب و مهدوی فتح شود، در توطئهای کاری بکند که اسلام سفیانی و منافق فلسطین را فتح کند که اگر چنین اتفاقی بیفتد که بعید هم نیست و حداقل ما باید انتظارش را داشته باشیم، در آن صورت جریان منافق و ناصبی حداقل بهطور برههای و مرحلهای قدرتی پیدا میکند و قطعاً کل شام و حداقل سوریه را میخواهد که به عنوان پایگاه خود قرار بدهد. بعد هم میخواهد به مناطق دیگر دستاندازی کند و عراق و مکه را بگیرد و این البته همانی میشود که در روایات آمده است که سفیانی یک دولت موقتی پیدا میکند، ولی بعد جریان مهدویت او را شکست میدهد و حذف میکند.
* در مورد روایات شش ماهه منتهی به ظهور برای ما توضیح بدهید. بحث دوم هم روز نهم محرم هست که مقدمات ظهور از این روز تکمیل میشود. به سال 2012 اشاره کردم. ظاهراً تاریخی هم که آنها معین کردهاند، دقیقاً به 9 محرم امسال میخورد. نظر شما چیست؟
آن روایات را نمیتوان به ضرس قاطع تفسیر کرد و فقط میشود احتمال داد، ولی قطعاً و یقیناً در این مورد نمیتوانیم صحبت کنیم و نباید هم صحبت کنیم، چون منجر به توقیت میشود و توقیت، ممنوع است. در عین حال معتقدم نباید نگاه ما به هیچ وجه من الوجوه طوری باشد که بخواهد بای نحو کان نگاه غربیها را تأیید کند، چون خداوند تبارک و تعالی به عهده گرفته است که همواره این وقت معین کردن را تکذیب کند و نشان بدهد که شما نمیتوانید متوجه بشوید آن حادثه دقیقاً چه زمانی واقع میشود. حدیث داریم: «ابی الله الا ان یخلف وقت الموقتین»؛ خدا ابا دارد مگر اینکه خلاف کند وقت وقتگذاران را. هر کس وقت معین کند، سنت خدا این است که او را تکذیب میکند، یعنی کاری میکند که آن نشود، بنابراین غرب نمیتواند بگوید 2012 چنین چیزی واقع میشود یا ما از آن طرف بیاییم بگوییم الان شش ماهه ظهوری که گفتهاند همین است که از رجب شروع میشود و مثلاً تا محرم اتفاق میافتد، ولی به هر حال ما باید آماده باشیم و صحنه را باید صحنه مهدویتی ببینیم.
* وظیفه ما چیست؟
وظیفه ما آمادگی است. مهیا بودن و بیدار بودن است.
* چگونه میشود مهیا شد؟
شما باید صحنه را مهدویتی ببینید، یعنی صحنه موجود جهان را منقطع از صحنه مهدویتی نبینید. نباید بگویید که مهدویت جریانی است که مثلاً دارد در خیال سپری میشود و جریانات کشور و منطقه و جهان هم چیز دیگری است. این دیدگاه کسانی است که از حادثه ظهور وحشت دارند. از سوی دیگر هم نباید در تعیین وقت تعجیل کرد. هر دو نگاه موجب اشتباه میشود. نه باید حوادث موجود جهان را از روایات مهدویت، منقطع ببینیم و نه باید دچار ذوقزدگی و عجله بیهوده شویم و بهنوعی بخواهیم وقتگذاری کنیم. درست مثل اینکه خسته شده باشیم و بخواهیم وقت تعیین کنیم. این کار را هم نمیتوانیم بکنیم. یک چیز بینابین است، یعنی حوادث را نباید بیارتباط به مهدویت دید و در عین حال به اعتقاد من باید به تقریبهای عام معتقد باشیم. ما معتقدیم مسئله مهدویت، هم مصادیق عام دارد و هم مصادیق خاص. شخصیتهایی که در روایات آمدهاند، هم مصداق خاص دارند و هم مصداق عام، هم شخص هستند و هم جریان که این هم نکته مهمی است. برخی میگویند سفیانی جریان است. بله، جریان هست، ولی شخص هم هست. برخی برعکس میگویند شخص هست و جریان نیست. به اعتقاد من، هم شخص است و هم جریان مثل مهدویت که ما هم شخص امام زمان(عج) را داریم و هم جریان مهدویت را؛ یعنی کسانی که در خط و راه حضرت مهدی(عج) قرار دارند که ما معتقدیم تمام موحدان و حقپرستان عالم، آزادیخواهان و روشنفکران عالم و کسانی که میخواهند وضع موجود را به نفع عدالت، آزادیخواهی حقیقی و توحید، تغییر بدهند، اعم از هر دین و مذهبی که داشته باشند، در جریان مهدویت هستند که قله آن هم البته میشود مسلمانان شیعی ولایی اهلبیتی حزباللهی متصل به امام خمینی و مقام معظم رهبری.
* در مستندهایی مثل «ظهور نزدیک است» شخصیتها را تطبیق میدهند. نظر شما در باره این مدل کارها چیست؟
به نظر من اگر تطبیقها با مصداق عام باشد، مشکل زیادی ایجاد نمیکند. در روایات شخصیتهای قطعی و احتمالی زیادی آمده است. البته به نظر من غیر از شخصیت امام زمان(عج) و غیر از سفیانی و دجال، بقیه شخصیتها از جمله سید خراسانی و شعیب و یمانی و... احتمالی هستند و رکن و مبنا نیستند که موضوعیت خیلی مهمی داشته باشند. آن چیزی که مهم است، در واقع سه رکن مهدویت و سفیانی و دجال است که ما الان داریم دقیقاً مصادیق آنها را میبینیم که بالفعل در صحنه جهان در حال نبرد هستند. در قضیه تطبیق، به نظر من تطبیق عام بلااشکال است، ولی تطبیق خاص نباید داد. الان شما میتوانید انقلاب اسلامی را با تطبیق عام از مصادیق قیام مردم مشرق زمین قبل از دولت حضرت مهدی(عج) بدانید و باید هم بدانید، ولی اگر بخواهیم بر مبنای این تطبیق، زمان معین کنیم، میشود تطبیق خاص و این کار ممنوع است. ما میتوانیم بگوییم انقلاب مردم ایران از مصادیق انقلاب مردم مشرق زمین است که دولت حضرت مهدی(عج) را تمهید میکنند، ممهّدون هستند و دولت تمهیدی تشکیل میدهند که قطعاً و یقیناً با مصادیق عام حکومت اسلامی قابل تطبیق است. شخصیتها هم همینطور.
به هر حال امیدواریم از این به بعد محققین عرصه مهدویت، بتوانند بهویژه در رسانهها و در عرصه هنر و مستندسازی وارد شوند و نترسند و کار کنند و بهخصوص در برابر غربیها که الیماشاءالله آثاری در این زمینه میسازند، چرا ما وارد این عرصه نشویم؟ دیگران هم باید این کارها را بکنند و باید مستندهایی از دیدگاه اسلام و تشیع و دیدگاه ولایت و اهلبیت و منظر جمهوری اسلامی ساخته شوند و نباید بنشینیم که آنها مستند 2012 بسازند و نگاه کنیم و جواب بدهیم.
* بر مبنای مصادیق عام.
بله، ما باید با مبانی مهدویتی خودمان که حق است، مستندهایی در باره قضیه پایان جهان بسازیم؛ نه پایان جهان، در واقع پایان تاریخ ظلم و کفر و پایان دوران تاریک بشر و آغاز دوران نور، زیبایی و عدالت. باید کار کرد. شخصاً معتقدم که از اینکه کسی اشتباه کند، نباید ترسید. کسی که دیکته مینویسد اشتباه هم میکند. اگر در تطبیق اشتباه شود، کفر نمیشود. این با انگیزههای مجرمانه در موضوع مهدویت فرق دارد. متأسفانه در این باره خلطی پیش آمده و قاتی کردهاند. انگیزههای مجرمانه این است که عامی و جاهلی با انگیزههای نفسانی و شهوانی ادعای ارتباط با امام زمان(عج) میکند و سوءاستفادههای مالی و اخلاقی میکند. این فرد با انسان متفکر، اندیشمند و اهل معرفت که در باره موضوع مهدویت حرفی برای گفتن دارد، فرق دارد. ولو آن اندیشمند اشتباه کند؛ مثل اشتباه علمی میماند باید با احترام و ادب نقادی شود، نه با اهانت و توهین و برخورد قضایی و امثالهم که متأسفانه یک مورد شد.
* در صحبتهایتان مراحل ظهور را هم فرمودید که ظهور آغاز شده است. در باره این مراحل کمی بیشتر توضیح بدهید. مراحل بعدی چیست؟
به یک تعبیر، معتقدیم جریان ظهور و در واقع جریان عامّ ظهور حضرت که همان اسلام ناب، اسلام خالص توحیدی و الهی است، از فردای شهادت امام حسین(ع) شروع شده است. یعنی چه؟ یعنی قبل از ولادت باسعادت امام زمان(عج). در مباحث مهدویت این بحث، بحث عجیبی است که ما اعتقاد داریم ماجرای غیبت و ظهور قبل از تولد امام زمان(عج) شروع میشود. هم غیبت و هم ظهور؛ یعنی فرآیند غیبت امام زمان(عج) قبل از حضرت(ع) است، ظهور امام زمان(عج) به معنای عام کلمه که همان ظهور اسلام است، قبل از ولادت باسعادت و قبل از غیبتشان است. یعنی قبل از اینکه غیبت بفرمایند، فرآیند ظهور با درجاتش شروع میشود که معتقدیم از فردای شهادت امام حسین(ع) آغاز شده است.
در واقع غیبت با شهادت امام حسین(ع) به اوج میرسد. یعنی نور اسلام، آفتاب اسلام که با بعثت پیامبر اکرم(ص) شروع شده است، با شهادت اباعبداللهالحسین(ع) به اوج خود میرسد و نقطه قله غیبت، شهادت امام حسین(ع) است و همین نقطه شهادت امام حسین(ع)، از فردای شهادت نقطه شروع ظهور است، یعنی بیداری و ظلمتشکنی؛ که ظلمتی فرا گرفت و مطلق شد و با شهادت امام حسین(ع) ظلمت شکسته شد. ظلمت که شکسته شد، نور شروع به تجلی کرد و البته درجات دارد. فرآیند بیداری انسان، فرآیند درک مجدد نور اسلام و نور توحید و شهادت امام حسین(ع) لازمهاش بوده است و این هزینهای بود که پرداخت شد، برای اینکه انسان مجدداً بتواند بفهمد نور پیغمبر(ص) چه بود، بعثت چه بود، چون نور اسلام آمد و چون انسانها نتوانستند حفظش کنند، این نور غایب شد که اوج قله غیبت شهادت اباعبداللهالحسین(ع) است و همین شهادت امام حسین(ع) آغازگر فرآیند ظهور بود. از شهادت امام حسین(ع) با فرآیند ظهور البته با درجات روبرو هستیم.
غیبت که با شهادت امام حسین(ع) به قله میرسد، بعد فروکش میکند و منجر به حاکمیت کفر جهانی، حاکمیت صهیونیستی و حاکمیت یهود میشود که این، ادامه فرآیند غیبت و ادامه فرآیند شهادت امام حسین(ع) است که قلهاش حاکمیت یهود در دنیا میشود؛ از آن طرف جریان ظهور با شهادت امام حسین(ع) پدید میآید و متکفل بیدار ساختن انسان و افزودن عقلانیت انسان است، قدم به قدم ادامه پیدا میکند که در حدود 400 سال پیش در بین شیعیان قدم بلندی به اسم نهضت صفویه برداشته میشود، این فرآیند ظاهر شدن تشیع است، شیعه به صحنه میآید، دست شیعه باز میشود، دست علما باز میشود، حوزهها دستشان باز میشود و حاکم رسماً اعلام تشیع میکند. اینها درجات ظهور است. درجات ادامه مییابد تا به جایی میرسد که ظهور و غیبت با هم برخورد میکنند. حدود 100 سال پیش در جریان مشروطیت، جریان غیبت با حاکمیت کفر جهانی جریان ظهور را کنار میزند، علما و روحانیت را از کشور شیعه امام زمان(عج) دفع میکند و بعد مجدداً فرآیند ظهور که ریشه و سابقه و بستر داشته است و چیزی نیست که امام خمینی(ره) یک مرتبه توانسته باشد این کار را بکند، در این بستر ظهور قرار میگیرد و پس از غلبه مدرنیته، تجدد و فرهنگ اومانیستی مجدداً فرآیند ظهور غلبه میکند و تشکیل دولت جمهوری اسلامی و ولایتفقیه را میدهد.
این دو جریان ظهور و غیبت ادامه پیدا میکند و ما معتقدیم بهخصوص بعد از انقلاب اسلامی، جریان ظهور شدت و رسمیت پیدا کرده، چون کار به جایی رسیده که عالِم که نائب امام زمان(عج) است اعلام دولت کرده است. این، یعنی اعلام رسمی ظهور، همانطور که امام فرمودند: «نقطه شروع انقلاب جهانیِ مهدی است». ما معتقدیم این جریان برگشتناپذیر و بیتردید رو به گسترش و توسعه است و در مرحله اول معتقدیم که منطقه را میگیرد و سه کانون مقدس را فتح میکند، کربلا که الان مفتوح شده، بعد مکه توسط اسلام مهدوی فتح میشود و بعد از این مرحله نبرد، بیتالمقدس از دست ناصبیها گرفته و فتح میشود و فتح این سه مرکز مقدس، مقدمه فتح کل جهان است. زمانش را نمیتوانیم تعیین کنیم. نگاه عالمانه این است که هیچکس نمیتواند زمانش را بگوید، ولی مسلم این است که جهان به سرعت دارد در این راه میرود. امیدواریم انشاءالله خدای تبارک و تعالی بر بشریت منت بگذارد و ظهور حضرت امام زمان(عج) را تعجیل بفرماید.
اسلام علوی اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی عالم بشریت حضرت حجت عج الله تعالی را دارد و در مقابل نظام کفر و صهیونیستی به دنبال جنگ آرماگدون هستند به همین دلیل و با توجه به میلاد امام زمان (عج) به سراغ آیت الله قائم مقامی رفتیم و در گفتگویی نظرات این استاد را در زمینه مهدویت، انجمن حجتیه، سال 2012 و... جویا شدیم. وی معتقد است ظهور در مراحل مقدماتی آغاز شده و هر کس میخواهد در دوران غیبت به وظیفه خود عمل کند تنها راهش از مسیر ولایت فقیه میگذرد.
گفت و گو :مصطفی حسینی - امیر مشکات
* در باره مهدویت، به خصوص در سال های اخیر مسائل مختلفی را مطرح می کنند که انحراف از مهدویت است.
بعد از انقلاب و جا افتادن تفکر حضرت امام(ره) و جواب گرفتن تفکری که بهویژه در موضوع انتظار و موضوع فرج با انقلاب اسلامی آمد، دیگر جایی برای تفکر دیگری نیست. حالا اینکه گفته میشود ممکن است دیدگاه های منحرف درباره فرج، به شکلی برگردند، بحث دیگری است که البته این یک ادعاست. مبنای دیدگاه آقایان این بود که قبل از ظهور حضرت(ع) نمیتوان حکومت تشکیل داد. این دیدگاه اولیه اینها بود که الان دیگر وجود ندارد.
* بعضاً دیدگاهی را مطرح میکنند که این تفکر منحرف، معتقد است به ولایتفقیه نیازی نیست.
الحمدلله تعالی انقلاب اسلامی ما، بهخصوص بعد از سه دهه ثابت کرد که تفکر امام درست بوده است و مبنای تفکر امام هم این است که در واقع کسی میتواند منتظر ظهور قائم(ع) باشد که خود قیام کند. این اصل تفکر امام است و دولت اسلامی بر این مبنا شکل میگیرد. کسی میتواند منتظر دولت آل حقّه باشد که خودش اهل تشکیل دولت باشد و نگوید وقتی خود ایشان ظهور فرمود دولت تشکیل بدهد. این تفکر غلط بود که میگفت من دولت تشکیل نمیدهم تا خود ایشان دولت تشکیل بدهد، ولی این تفکر که تا قبل از دولت حقّه جهانی مهدوی، هر گاه که فرصت میشود و امکان پدید میآید، باید دولت آل محمد(ع) تشکیل شود که این دولتها تمهیدی هستند که بحمدالله در ایران تشکیل شد و بعد از ایران هم گسترش پیدا کرد و جلو رفت و جواب گرفت.
از همه مهمتر، این مسئله باید درک شود که هرگونه تعامل با امام زمان «عج الله تعالی شریف»، چه تعامل معرفتی، چه تعامل محبتی، چه تعامل اعتقادی و سیاسی، خارج از تعامل با ولایتفقیه امکانپذیر نیست، توهم است و هرکسی که بخواهد این توهم را بکند ـالبته بدون اینکه متهم کنیمـ به بیراهه رفته است. هر کسی که بگوید من میخواهم خارج از چهارچوب ولایتفقیه با امام زمان(عج) تعامل کنم، خیال کرده و دچار نوعی عامیگری شده است.
واقعیت اینکه وجود مبارک امام زمان(عج) از طریق نواب خود ظهور و تجلی دارد و با جامعه، جهان و انسان تعامل میکند. در زمان ما بزرگترین تعاملی که امام زمان(عج) با جهان و نه فقط با کشور ایران و نه فقط با شیعیان داشتند، از طریق امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بود. امام به عنوان نماینده و سفیر حضرت و به عنوان جلوهای از حضرت که در عصری که خود حضرت ظهور نکردهاند، دارد کار ایشان را میکند، به صحنه میآید و آن وقت جهان و انسانها از هر مذهبی آزمایش میشوند که آیا این سفیر و نماینده را میپذیرید یا نمیپذیرید؟ و پذیرش فرد هم بدین معنا نیست که شخص الزاماً عین مذهب او را قبول کند. این از مراتب بالای پذیرش است که کسی دین و مذهبش هم عین دین و مذهب سفیر حضرت باشد، اما در مرحله اول که موضوع بسیار مهم هم هست، پذیرش خط در بسط سیاسی آن سفیر است که الان آن شخص در مورد سیاست کلی چه میگوید و به چه سمت و سویی نگاه و چگونه آن را هدایت میکند. وقتی ملاحظه میکنیم، هدایت امام «رضواناللهتعالیعلیه» فقط برای شیعیان نبود که سهل است، برای سنیها هم نبود، بلکه برای همه بود. مسیحیان جهان اگر میخواستند هدایت کلی بگیرند که چه خط و ربطی داشته باشند، هدایت از امام میآمد و الان از مقام معظم رهبری میآید که به عنوان جانشین امام(ره)، خط و ربط کلی را میدهد و به شیعه و سنی و یهودی و مسیحی و زرتشتی خط میدهد که خط درست این است و این یعنی تجلی نسبت حضرت در عالم که ما میگوییم ظهور درجاتی از فرج، چون ما معتقدیم فرج حضرت ذی درجات است.
بزرگترین اشتباه قدیم انجمن حجتیه این بود که میخواستند تعاملشان با امام زمان(عج) بدون این مقام و جایگاه باشد که اشتباه بسیار بزرگی بود.
بنابراین به اعتقاد شما حرکت در مسیر مهدویت، حتماً باید از راه ولایتفقیه باشد و هر جریانی که بخواهد این موضوع را دور بزند، خطا میکند.
همینطور است. این مسئله در حدوث انقلاب جریان داشته و هم در تداوم آن، چون برخی تصور میکنند در حدوث انقلاب به ولایتفقیه نیاز داشتیم، ولی در تداوم آن نداریم. این اشتباه است. حدوثاً و بقائاً به ولایتفقیه نیاز داریم تا زمانی که تکلیف توسط خود حضرت روشن شود.
* موضوع دیگری که میخواستیم به آن بپردازیم، موضوعی است که غربیها و بهخصوص صهیونیستها خیلی دارند روی آن کار میکنند و حتی فیلمی هم ساختند و روی آن مانور دادند و میگویند امسال، سال پایان جهان است. هدف آنها از طرح این موضوع چیست و با چه پشتوانهای این حرف را میزنند؟
در اینجا در واقع دو خطا وجود دارد. یک خطا در مورد تصویر و تصوری است که اینها در مورد پایان جهان دارند که تصویر غلطی است و ریشه در منابع شبه مقدس خودشان دارد، یعنی تورات و انجیل که متأسفانه شباهتی هم به منابع عامه ما دارد و یا عامه ما به آنها شباهت دارند و آن این است که اینها به دنبال تصویر ناصحیحی از توحید، معاد و انساناند، چون انسان وقتی ایمان نداشته باشد، نمیتواند تصویر درستی از انسان داشته باشد. در عین حال به یک چیزهایی هم اعتقاد دارد و لذا میبینید که منکر خدا نیستند، خدا را قبول دارند، ولی با یک تفسیر و تصویر غلط. همینطور در باره معاد و پایان جهان و موعود و منجی تصویر ناصواب دارند. تصویر اینها تصویر غلطی است و تصور میکنند با آمدن منجی، جهان و تاریخ جهان تمام میشود و اصل خود قیامت شروع میشود. ما معمولاً در منابع انحرافی با این تصویر روبرو هستیم، درحالی که اینطور نیست و ما معتقدیم با آمدن منجی، در واقع دور حقیقی تاریخ بشر شروع میشود. مقام معظم رهبری هم به این نکته اشاره فرمودند که با آمدن امام زمان(عج) تاریخ حقیقی بشر شروع میشود. با تشریففرمایی ایشان یک دور از تاریخ تمام میشود، تاریخ سلطه فاسقان و کافران و ظالمان تمام میشود، و دوران حقیقی بشریت شروع میشود. ما معتقدیم با ظهور حضرت، جهان حاکمیت الله را تا قبل از قیامت تجربه میکند، آن هم بهطور کامل و تام و تمام و مستوفی. در این دوران، انسان این حاکمیت را که تمثّلی از قیامت است، تجربه میکند. از دیدگاه شیعه، مسئله فقط به حاکمیت شخص حضرت ولیعصر(عج) هم تمام نمیشود. میدانید که ما به رجعت اعتقاد داریم، یعنی حاکمیت امام زمان(عج) مدتها ـکه مدتش را هم نمیدانیم چقدر استـ ادامه پیدا میکند و پس از آن، اعتقاد به رجعت داریم. مبنای رجعت هم این است که بین این جهان و جهان آخرت نزدیکی و سنخیتی پدید میآید، ماده این جهان لطیف میشود، عالم مثال تجلی پیدا میکند و بین این جهان و جهان آخرت ارتباط برقرار میشود و رجعت امکانپذیر است. ابتدا حضرت اباعبدالله(ع) رجعت میکنند و سپس امیرالمؤمنین(ع) و حضرت رسول(ص) و دوران طولانی رجعت را داریم و در انتهای دوران رجعت است که شخص شیطان به دست مبارک پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) کشته میشود و این پایان جهان است.
اینها چون تصویرشان از منابع دین درست نیست و معاد و توحید را درست نمیشناسند و ولایت ندارند، اینطور تصور میکنند که با آمدن منجی جهان تمام است.
به همین دلیل و همه برگرفته از منابع تحریفشده و همه هم مبتنی بر این است که جهان تمام میشود و پایان جهان است.
پس این اولین خطای آنهاست که اساساً تصویر و تفسیرشان از صحنه غلط است. خطای دیگر اینها مسئله توقیت و زمان تعیین کردن برای ظهور حضرت است که همیشه این انحراف در تاریخ بشر وجود داشته است که حوادث را توقیت میکردند و وقت میدادند، آن هم وقتهای دقیق که مثلاً در فلان سال این اتفاق میافتد که قطعاً این هم خطا و توهم است.
اما نکته مهم این است که این دو تا خطا، یعنی تفسیر و تصویر غلط و توقیت و وقت تعیین کردن ـکه حالا 2012 را تعیین کردهاند، هر چند قبلاً سالهای دیگری را تعیین کرده بودندـ نشاندهنده واقعیاتی است. واقعیتهایی وجود دارند که انسانی که در خط صحیح توحید و ولایت نیست، واقعیت را محرّف میبیند. قطعاً و یقیناً جهان در آستانه یک واقعیت بزرگ قرار دارد.
* از این واقعیت بفرمایید.
جهان در آستانه تحول عظیمی قرار گرفته است. شکی در این نیست که جهان در آستانه تغییر نظم عمومی واقع شده است. جهان باید عوض شود و الان علائم بسیار نیرومندی در این جهت وجود دارد. منهای علائمی که در روایات آمده از افراد و اشخاص و علائم دیگر، الان نشانههای بسیار قوی و قدرتمندی را در جهت ضرورت تغییر نظم داریم میبینیم. ما معتقدیم که دو نشانه بزرگ عصر ما، همین جریانی است که الان در جهان وجود دارد. یکی جریان اسرائیل است و یکی جریان انقلاب اسلامی در ایران. یکی دولت صهیونیستی در منطقه که خودش از نشانههای بزرگ است اینکه یهود بیاید و در فلسطین تشکیل حکومت بدهد و بعد هم ادعای حکومت جهانی بکند، این خودش یک علامت بزرگ است و در برابر او یک جریان اسلامی، ولایی و شیعی بیاید و دولت تشکیل بدهد و آن هم دولت صریح ولایت با حاکمیت علما و فقها. این از بزرگترین نشانهها برای تغییر وضعیت موجود جهان است که الان ما با آن درگیر هستیم، یعنی واقعیت اسرائیل و حکومت جمهوری اسلامی از سوی دیگر و کاملاً هم مشخص است که این دو به هیچوجه با هم قابل جمع نیستند. یعنی پدیده دولت صهیونیستی و پدیده حکومت اسلامی در درازمدت با هم قابل جمع نیستند و یکی باید کنار برود و بدیهی است که جریان جعلی و عارضی دولت صهیونیستی به عنوان نماد ظالمین کل تاریخ باید حذف شود. ما اسرائیل را آخرین نماد حاکمیت جور و جهل و ظلم میدانیم.
* صهیونیسم مسیحی چند مرحله را تا رسیدن به آرماگدون مطرح میکند که مرحله دوم یا سوم آن تشکیل دولت اسرائیل و سپس خراب کردن مسجدالاقصی است. ما داریم میبینیم که آنها بر اساس عقیدهشان دارند این مراحل را طی میکنند و این کار را انجام میدهند و از آن طرف نشانههای آخرالزمان را بر اساس روایتهای خودمان میبینیم. آیا اینها با هم تطبیق پیدا میکنند؟ آیا ظهور بر اساس این نشانهها نزدیک است؟
قطعاً و یقیناً عصر ظهور نزدیک است. سخن درستتر و صحیحتر این است که ظهور واقع شده است. بهخصوص با تشکیل حکومت اسلامی تحت ولایتفقیه، در واقع ظهور واقع شده است، منتهی در درجهای از آن، زیرا ما معتقدیم که ظهور و فرج امری است ذو درجات، ذو مراتب و مرحلهبندی. این درجهای از درجات ظهور و فرج است که واقع شده است که پس از آن این فرج بیشتر یا کمتر میشود و ما پس از انقلاب اسلامی در جهان شاهد افزایش فرج بودیم.
* انقلابهای منطقه چه تاثیری در این مسیر دارند؟
فرج قدم به قدم تداوم پیدا کرد و در همان مرحله اول نماند. حتی قبل از انقلابهای منطقه، در سقوط شوروی، ماجرای عراق، لبنان، سوریه، فلسطین، قیام فلسطینیها و جنگهایی که اتفاق افتادند، همه درجاتی از ظهور و فرج بودند تا رسیدیم به انقلاب های منطقه که جریان بیداری و ظهور و فرج وارد فاز قویتری شده است.
اینکه گفتید آن مراحل را پیش میروند، نشانهها هم مثبت است هم منفی. نشانه مثبت آن است که شما در عصر ظهور باید علامتی در تاریکی داشته باشید که قبلاً به این شدت نداشتید و یک علامتی هم باید در نور داشته باشید که قبلاً نداشتید و ما معتقدیم این دو بر حکومتهای اسرائیل و حکومت اسلامی ایران منطبق است.
و اما در مورد ادامه ماجرا و اینکه بالاخره چه میشود؟ پشت سر صهیونیسم، کفر جهانی و استکبار و تمام ظالمان جهان ایستادهاند و این طرف که حکومت اسلامی و ولایتفقیه است، پشت آن همه عدالتخواهان و آزادیخواهان جهان هستند، سرانجام این کشاکش به کجا میرسد؟ در اینجاست که دو تفسیر یا دو تصویر پدید میآید. یک تفسیر مبتنی بر اسلام و تشیع و مبتنی بر این واقعیت است که الان ولیفقیه نماینده این تفکر در ایران و در بین شیعیان است. ما اصلاً به 2012 اینها اعتنا نداریم و اصلاً این سخن را باطل و بیربط میدانیم.
این یک دیدگاه تفسیری است که مبنای آن این است که این فرج آناً و آناً دارد بیشتر میشود و این ظهور دارد شدت پیدا میکند و تغییر نظم جهانی عنقریب است، بیآنکه زمان معین شود. البته تعیین زمان کلی و تقریبی چیزی است که امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» هم انجام دادند. مثل اینکه فرمودند این قرن، قرن پیروزی مستضعفین بر مستکبرین است. این را در اول قرن 15 هجری فرمودند، چون انقلاب اسلامی در اول قرن 15 هجری یعنی سال 1400 واقع شد. امام ظاهراً در سال 58 فرمودند: «این قرن به لطف خدا قرن پیروزی مستضعفین بر مستکبرین است» که این سخن عبارت دیگری از ماجرای ظهور است، یعنی عبارت عالمانه از ظهور است و نه عبارت عامیانهای که بعضی از علوم بیان میکنند. یک نگاه عالمانه و درست است که در قرن حاضر مستضعفین عالم بر مستکبرین غلبه میکنند و این یعنی حاکمیت اسلام و به تعبیر دیگر یعنی ظهور حضرت(ع).
امام در جای دیگری میفرمایند: «انقلاب اسلامی ایران نقطه شروع انقلاب جهانی به پرچمداری امام زمان(عج) است». این یک توقیت عالمانه است و آن توقیت ممنوع نیست. توقیتی که یک عامی بلند شود و بیاید و سال و ماه بدهد، نیست، لکن غربیها چون عامی هستند و تصویر و تفسیر غلط دارند، چیزی را حس میکنند، همانطور که ما حس میکنیم، غرب هم حس میکند که اتفاقاتی در شرف وقوع است، غرب هم میفهمد که چیزی دارد واقع میشود که غیرعادی و آسمانی و غیبی است، ولی از آنجایی که رابطه درستی با غیب و آسمان و توحید ندارد، باز هم نفس و رأی خود را دخالت میدهد و به تعبیر دیگر، از ماجرای آخرالزمان و پایان جهان و درگیری نهایی بین حق و باطل تفسیر به رأی میکند و آنها هیچ ابایی ندارند از اینکه وقتهای خیلی صریحی را اعلام کنند که تمام آنها را هم خداوند باطل میکند. آنها بر مبنای تصویر غلطی که دارند و مبتنی بر توهم است، تفسیر به رأی میکنند، آن هم چیزی را که وجود دارد و نه چیزی را که وجود ندارد. این نکته بسیار مهمی است که چیزی وجود دارد و کافر و مؤمن دارند آن را میبینند، ولی مؤمن دارد صحنه را درست میبیند، اما کافر باز میخواهد خودش صحنه را شکل بدهد، چرا؟ چون در نفس خود درگیر است و میخواهد صحنه را مدیریت کند و حاضر نیست به واقعیت موجود تن بدهد. بحث عجیبی است و خدا میداند که چه مبنای عجیبی دارد.
* اگر بخواهیم مصداقیتر صحبت کنیم و به تحولات منطقه هم اشارهای داشته باشیم، در علائم ظهور هست که سپاه سفیانی از شام حرکت میکند. در حال حاضر سوریه اوضاع شلوغی دارد. آیا این هم از نشانههای ظهور است؟
به نظر بنده حداقل از مصادیق عام این نشانههاست، اگر نگوییم مصداق خاص که لازمهاش تعیین وقت باشد، ولی از مصادیق عام است، یعنی همانطور که در روایات آمده که سوریه محل خیزش سفیانی است و سفیانی میخواهد آنجا را بگیرد. ما الان داریم دقیقاً میبینیم. سفیانی یعنی جریان ناصبی. جریان ناصبی دنیای اسلام؛ سفیانی، جریان امویمسلک و سفیانیمسلک است، یعنی اسلام اموی و اسلام ناصبی. اسلامی که در مقابل اسلام مهدوی سر بلند میکند. وقتی میبیند اسلام علوی دارد منطقه را میگیرد، در برابرش قد برمیافرازد، چون ما اسلام اموی و منافق هم داریم. جریانی را که الان به صورت حرکتهای تروریستی میبینیم، جریان ناصبی و سفیانی است و البته انتظارش هم میرود که این حرکتها شدت بیشتری پیدا کنند. بهویژه این امکان وجود دارد که کفر جهانی که جریان دجالی عالم است، بعد از اینکه احساس کند که اسرائیل قابل تداوم و بقا نیست، با توطئهای کاری کند که فلسطین به جریان سفیانی داده شود که اتفاقات عجیبی را پیش خواهد آورد.
* در باره دجال جهانی توضیح بیشتری بدهید.
این احتمال وجود دارد ـاحتمالی که مؤمنین و نظام اسلامی باید در باره آن بیدار و هوشیار باشندـ که کفر جهانی که جریان دجالی است، بعد از اینکه احساس کند اسرائیل دیگر قابل تداوم نیست و نمیشود آن را حفظ کرد، برای اینکه مانع از این شود که بیتالمقدس و فلسطین توسط اسلام ناب و مهدوی فتح شود، در توطئهای کاری بکند که اسلام سفیانی و منافق فلسطین را فتح کند که اگر چنین اتفاقی بیفتد که بعید هم نیست و حداقل ما باید انتظارش را داشته باشیم، در آن صورت جریان منافق و ناصبی حداقل بهطور برههای و مرحلهای قدرتی پیدا میکند و قطعاً کل شام و حداقل سوریه را میخواهد که به عنوان پایگاه خود قرار بدهد. بعد هم میخواهد به مناطق دیگر دستاندازی کند و عراق و مکه را بگیرد و این البته همانی میشود که در روایات آمده است که سفیانی یک دولت موقتی پیدا میکند، ولی بعد جریان مهدویت او را شکست میدهد و حذف میکند.
* در مورد روایات شش ماهه منتهی به ظهور برای ما توضیح بدهید. بحث دوم هم روز نهم محرم هست که مقدمات ظهور از این روز تکمیل میشود. به سال 2012 اشاره کردم. ظاهراً تاریخی هم که آنها معین کردهاند، دقیقاً به 9 محرم امسال میخورد. نظر شما چیست؟
آن روایات را نمیتوان به ضرس قاطع تفسیر کرد و فقط میشود احتمال داد، ولی قطعاً و یقیناً در این مورد نمیتوانیم صحبت کنیم و نباید هم صحبت کنیم، چون منجر به توقیت میشود و توقیت، ممنوع است. در عین حال معتقدم نباید نگاه ما به هیچ وجه من الوجوه طوری باشد که بخواهد بای نحو کان نگاه غربیها را تأیید کند، چون خداوند تبارک و تعالی به عهده گرفته است که همواره این وقت معین کردن را تکذیب کند و نشان بدهد که شما نمیتوانید متوجه بشوید آن حادثه دقیقاً چه زمانی واقع میشود. حدیث داریم: «ابی الله الا ان یخلف وقت الموقتین»؛ خدا ابا دارد مگر اینکه خلاف کند وقت وقتگذاران را. هر کس وقت معین کند، سنت خدا این است که او را تکذیب میکند، یعنی کاری میکند که آن نشود، بنابراین غرب نمیتواند بگوید 2012 چنین چیزی واقع میشود یا ما از آن طرف بیاییم بگوییم الان شش ماهه ظهوری که گفتهاند همین است که از رجب شروع میشود و مثلاً تا محرم اتفاق میافتد، ولی به هر حال ما باید آماده باشیم و صحنه را باید صحنه مهدویتی ببینیم.
* وظیفه ما چیست؟
وظیفه ما آمادگی است. مهیا بودن و بیدار بودن است.
* چگونه میشود مهیا شد؟
شما باید صحنه را مهدویتی ببینید، یعنی صحنه موجود جهان را منقطع از صحنه مهدویتی نبینید. نباید بگویید که مهدویت جریانی است که مثلاً دارد در خیال سپری میشود و جریانات کشور و منطقه و جهان هم چیز دیگری است. این دیدگاه کسانی است که از حادثه ظهور وحشت دارند. از سوی دیگر هم نباید در تعیین وقت تعجیل کرد. هر دو نگاه موجب اشتباه میشود. نه باید حوادث موجود جهان را از روایات مهدویت، منقطع ببینیم و نه باید دچار ذوقزدگی و عجله بیهوده شویم و بهنوعی بخواهیم وقتگذاری کنیم. درست مثل اینکه خسته شده باشیم و بخواهیم وقت تعیین کنیم. این کار را هم نمیتوانیم بکنیم. یک چیز بینابین است، یعنی حوادث را نباید بیارتباط به مهدویت دید و در عین حال به اعتقاد من باید به تقریبهای عام معتقد باشیم. ما معتقدیم مسئله مهدویت، هم مصادیق عام دارد و هم مصادیق خاص. شخصیتهایی که در روایات آمدهاند، هم مصداق خاص دارند و هم مصداق عام، هم شخص هستند و هم جریان که این هم نکته مهمی است. برخی میگویند سفیانی جریان است. بله، جریان هست، ولی شخص هم هست. برخی برعکس میگویند شخص هست و جریان نیست. به اعتقاد من، هم شخص است و هم جریان مثل مهدویت که ما هم شخص امام زمان(عج) را داریم و هم جریان مهدویت را؛ یعنی کسانی که در خط و راه حضرت مهدی(عج) قرار دارند که ما معتقدیم تمام موحدان و حقپرستان عالم، آزادیخواهان و روشنفکران عالم و کسانی که میخواهند وضع موجود را به نفع عدالت، آزادیخواهی حقیقی و توحید، تغییر بدهند، اعم از هر دین و مذهبی که داشته باشند، در جریان مهدویت هستند که قله آن هم البته میشود مسلمانان شیعی ولایی اهلبیتی حزباللهی متصل به امام خمینی و مقام معظم رهبری.
* در مستندهایی مثل «ظهور نزدیک است» شخصیتها را تطبیق میدهند. نظر شما در باره این مدل کارها چیست؟
به نظر من اگر تطبیقها با مصداق عام باشد، مشکل زیادی ایجاد نمیکند. در روایات شخصیتهای قطعی و احتمالی زیادی آمده است. البته به نظر من غیر از شخصیت امام زمان(عج) و غیر از سفیانی و دجال، بقیه شخصیتها از جمله سید خراسانی و شعیب و یمانی و... احتمالی هستند و رکن و مبنا نیستند که موضوعیت خیلی مهمی داشته باشند. آن چیزی که مهم است، در واقع سه رکن مهدویت و سفیانی و دجال است که ما الان داریم دقیقاً مصادیق آنها را میبینیم که بالفعل در صحنه جهان در حال نبرد هستند. در قضیه تطبیق، به نظر من تطبیق عام بلااشکال است، ولی تطبیق خاص نباید داد. الان شما میتوانید انقلاب اسلامی را با تطبیق عام از مصادیق قیام مردم مشرق زمین قبل از دولت حضرت مهدی(عج) بدانید و باید هم بدانید، ولی اگر بخواهیم بر مبنای این تطبیق، زمان معین کنیم، میشود تطبیق خاص و این کار ممنوع است. ما میتوانیم بگوییم انقلاب مردم ایران از مصادیق انقلاب مردم مشرق زمین است که دولت حضرت مهدی(عج) را تمهید میکنند، ممهّدون هستند و دولت تمهیدی تشکیل میدهند که قطعاً و یقیناً با مصادیق عام حکومت اسلامی قابل تطبیق است. شخصیتها هم همینطور.
به هر حال امیدواریم از این به بعد محققین عرصه مهدویت، بتوانند بهویژه در رسانهها و در عرصه هنر و مستندسازی وارد شوند و نترسند و کار کنند و بهخصوص در برابر غربیها که الیماشاءالله آثاری در این زمینه میسازند، چرا ما وارد این عرصه نشویم؟ دیگران هم باید این کارها را بکنند و باید مستندهایی از دیدگاه اسلام و تشیع و دیدگاه ولایت و اهلبیت و منظر جمهوری اسلامی ساخته شوند و نباید بنشینیم که آنها مستند 2012 بسازند و نگاه کنیم و جواب بدهیم.
* بر مبنای مصادیق عام.
بله، ما باید با مبانی مهدویتی خودمان که حق است، مستندهایی در باره قضیه پایان جهان بسازیم؛ نه پایان جهان، در واقع پایان تاریخ ظلم و کفر و پایان دوران تاریک بشر و آغاز دوران نور، زیبایی و عدالت. باید کار کرد. شخصاً معتقدم که از اینکه کسی اشتباه کند، نباید ترسید. کسی که دیکته مینویسد اشتباه هم میکند. اگر در تطبیق اشتباه شود، کفر نمیشود. این با انگیزههای مجرمانه در موضوع مهدویت فرق دارد. متأسفانه در این باره خلطی پیش آمده و قاتی کردهاند. انگیزههای مجرمانه این است که عامی و جاهلی با انگیزههای نفسانی و شهوانی ادعای ارتباط با امام زمان(عج) میکند و سوءاستفادههای مالی و اخلاقی میکند. این فرد با انسان متفکر، اندیشمند و اهل معرفت که در باره موضوع مهدویت حرفی برای گفتن دارد، فرق دارد. ولو آن اندیشمند اشتباه کند؛ مثل اشتباه علمی میماند باید با احترام و ادب نقادی شود، نه با اهانت و توهین و برخورد قضایی و امثالهم که متأسفانه یک مورد شد.
* در صحبتهایتان مراحل ظهور را هم فرمودید که ظهور آغاز شده است. در باره این مراحل کمی بیشتر توضیح بدهید. مراحل بعدی چیست؟
به یک تعبیر، معتقدیم جریان ظهور و در واقع جریان عامّ ظهور حضرت که همان اسلام ناب، اسلام خالص توحیدی و الهی است، از فردای شهادت امام حسین(ع) شروع شده است. یعنی چه؟ یعنی قبل از ولادت باسعادت امام زمان(عج). در مباحث مهدویت این بحث، بحث عجیبی است که ما اعتقاد داریم ماجرای غیبت و ظهور قبل از تولد امام زمان(عج) شروع میشود. هم غیبت و هم ظهور؛ یعنی فرآیند غیبت امام زمان(عج) قبل از حضرت(ع) است، ظهور امام زمان(عج) به معنای عام کلمه که همان ظهور اسلام است، قبل از ولادت باسعادت و قبل از غیبتشان است. یعنی قبل از اینکه غیبت بفرمایند، فرآیند ظهور با درجاتش شروع میشود که معتقدیم از فردای شهادت امام حسین(ع) آغاز شده است.
در واقع غیبت با شهادت امام حسین(ع) به اوج میرسد. یعنی نور اسلام، آفتاب اسلام که با بعثت پیامبر اکرم(ص) شروع شده است، با شهادت اباعبداللهالحسین(ع) به اوج خود میرسد و نقطه قله غیبت، شهادت امام حسین(ع) است و همین نقطه شهادت امام حسین(ع)، از فردای شهادت نقطه شروع ظهور است، یعنی بیداری و ظلمتشکنی؛ که ظلمتی فرا گرفت و مطلق شد و با شهادت امام حسین(ع) ظلمت شکسته شد. ظلمت که شکسته شد، نور شروع به تجلی کرد و البته درجات دارد. فرآیند بیداری انسان، فرآیند درک مجدد نور اسلام و نور توحید و شهادت امام حسین(ع) لازمهاش بوده است و این هزینهای بود که پرداخت شد، برای اینکه انسان مجدداً بتواند بفهمد نور پیغمبر(ص) چه بود، بعثت چه بود، چون نور اسلام آمد و چون انسانها نتوانستند حفظش کنند، این نور غایب شد که اوج قله غیبت شهادت اباعبداللهالحسین(ع) است و همین شهادت امام حسین(ع) آغازگر فرآیند ظهور بود. از شهادت امام حسین(ع) با فرآیند ظهور البته با درجات روبرو هستیم.
غیبت که با شهادت امام حسین(ع) به قله میرسد، بعد فروکش میکند و منجر به حاکمیت کفر جهانی، حاکمیت صهیونیستی و حاکمیت یهود میشود که این، ادامه فرآیند غیبت و ادامه فرآیند شهادت امام حسین(ع) است که قلهاش حاکمیت یهود در دنیا میشود؛ از آن طرف جریان ظهور با شهادت امام حسین(ع) پدید میآید و متکفل بیدار ساختن انسان و افزودن عقلانیت انسان است، قدم به قدم ادامه پیدا میکند که در حدود 400 سال پیش در بین شیعیان قدم بلندی به اسم نهضت صفویه برداشته میشود، این فرآیند ظاهر شدن تشیع است، شیعه به صحنه میآید، دست شیعه باز میشود، دست علما باز میشود، حوزهها دستشان باز میشود و حاکم رسماً اعلام تشیع میکند. اینها درجات ظهور است. درجات ادامه مییابد تا به جایی میرسد که ظهور و غیبت با هم برخورد میکنند. حدود 100 سال پیش در جریان مشروطیت، جریان غیبت با حاکمیت کفر جهانی جریان ظهور را کنار میزند، علما و روحانیت را از کشور شیعه امام زمان(عج) دفع میکند و بعد مجدداً فرآیند ظهور که ریشه و سابقه و بستر داشته است و چیزی نیست که امام خمینی(ره) یک مرتبه توانسته باشد این کار را بکند، در این بستر ظهور قرار میگیرد و پس از غلبه مدرنیته، تجدد و فرهنگ اومانیستی مجدداً فرآیند ظهور غلبه میکند و تشکیل دولت جمهوری اسلامی و ولایتفقیه را میدهد.
این دو جریان ظهور و غیبت ادامه پیدا میکند و ما معتقدیم بهخصوص بعد از انقلاب اسلامی، جریان ظهور شدت و رسمیت پیدا کرده، چون کار به جایی رسیده که عالِم که نائب امام زمان(عج) است اعلام دولت کرده است. این، یعنی اعلام رسمی ظهور، همانطور که امام فرمودند: «نقطه شروع انقلاب جهانیِ مهدی است». ما معتقدیم این جریان برگشتناپذیر و بیتردید رو به گسترش و توسعه است و در مرحله اول معتقدیم که منطقه را میگیرد و سه کانون مقدس را فتح میکند، کربلا که الان مفتوح شده، بعد مکه توسط اسلام مهدوی فتح میشود و بعد از این مرحله نبرد، بیتالمقدس از دست ناصبیها گرفته و فتح میشود و فتح این سه مرکز مقدس، مقدمه فتح کل جهان است. زمانش را نمیتوانیم تعیین کنیم. نگاه عالمانه این است که هیچکس نمیتواند زمانش را بگوید، ولی مسلم این است که جهان به سرعت دارد در این راه میرود. امیدواریم انشاءالله خدای تبارک و تعالی بر بشریت منت بگذارد و ظهور حضرت امام زمان(عج) را تعجیل بفرماید.