***
گمانهزنیهایی در مورد جنگ ایران و عراق وجود داشت. عراق که در سیطره بلوک شرق بود، به فرمان آمریکا وارد جنگ با ایران شد. در واقع یک امر نشدنی یعنی اتحاد شرق و غرب شکل گرفت. آیا این مطلب را قبول دارید یا خیر؟
فکر میکنم جنگ تحمیلی سرجمع نگاههای ضد عقیدتی و اعتقادی جمهوری اسلامی ایران بوده است، چه در آن دوره آمریکا را نماد لیبرالیسم و شوروی سابق را نماد سوسیالیسم بدانیم، هر دوی اینها با اندیشههای خدامحور و اعتقادی جمهوری اسلامی ایران تضاد داشتند و جمهوری اسلامی ایران را یک مانع در رسیدن به اهدافشان ـ چه لیبرالیسم و چه سوسیالیسم ـ میدانستند. اگر اندیشههای دنیا در دهههای ۷۰ و سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ و قبل از پیروزی انقلاب را بررسی کنید، تفکری به نام پایان عصر ایدئولوژیها شکل گرفته بود و در کتابهای معروف وزرای خارجه آمریکا مثل برژینسکی و کیسینجر دیده میشد. اینها بر این باور بودند که با توجه به بلوغی که در نگاههای زیربنایی اندیشه لیبرالیسم و سوسیالیسم شکل گرفت، دیگر هیچ نوع مکتب، مشرب و مرامی قدرت رویارویی با این دو تفکر را ندارد و لذا ایدئولوژی و اندیشهای بارور نمیشود که بخواهد با لیبرالیسم و سوسیالیسم مبارزه و رقابت کند.
بنابراین با شعار پایان عصر ایدئولوژیها هیچکس بر این باور نبود که یک اندیشه ایدئولوژیک و خداباوری مثل جمهوری اسلامی بخواهد بروز و ظهور کند که آنها نسخه مقابل این را ارائه و با آن مهاجّه کنند. وقتی جمهوری اسلامی ایران پیروز شد و خداباوری، اعتقاد، ایدئولوژی و آوردن اندیشه مذهبی در زندگی مردم مطرح شد، هم آمریکا به عنوان نماد لیبرالیسم و هم روسیه به عنوان نماد کمونیسم هر دو احساس خطر کردند و جنگ تحمیلی را میبایست واکنش قدرتهای شیطانی علیه قدرت جمهوری اسلامی دانست.
به نظر شما فقط داشتن حرف جدید از سوی ایران باعث اتحاد دشمنانش شد یا نگران تبدیل شدن ایران به رقیب بودند؟
در بحثهای مرتبط با جنگ نکات بسیار ریزی وجود دارد که مهمترینشان این است که اولاً مجموعه نگاههایی که حضرت امام در قالب جمهوری اسلامی ایران مطرح کرد، سبب شد نظام جهانی و قدرتهای جهان احساس خطر کنند. ثانیاً به جهت تأکیدی که حضرت امام به بیداری، احیای نفس، اعتماد به نفس، خیزش و جوشش مردم علیه نظام جور داشتند، حکام منطقه هم احساس خطر میکنند.
مستحضرید شروع جنگ و تنازع با جمهوری اسلامی ایران همزمان با قدرتگیری جمهوری اسلامی نبود و سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، یک نظام نوپا بود. شعارهای جهانی که حضرت امام مطرح کرد، به جهت بنیانی که برای انقلاب اسلامی و رسالتی که برای آن قائل بود عقیده داشت انقلاب اسلامی نهضتی جهانی است و لذا وظیفه جهانی دارد. بیداری مستضعفان، نه شرقی نه غربی، ظلمستیزی، در کنار مظلوم بودن، اعتماد به نفس و احیای ملتها شعارهای بزرگی بودهاند که شاید در میان مکتب و مرام هم شرقی و هم غربی لااقل در هیئت حاکمهشان مورد پذیرش نبود، زیرا هر کدام از این شعارها علیه اندیشههای کلان سوسیالیسم و لیبرالیسم قرار گرفتهاند.
آنها معتقد بودند با اندیشهای که حضرت امام در فضای انقلاب اسلامی مطرح کرد، انقلاب اسلامی رقیبی است که میتواند جای آنها را بگیرد و آنها را به چالش بکشاند، لذا به نظر نمیآید جمهوری اسلامی را در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ ـ بهطور مشخص شهریور ۱۳۵۹ که جنگ شروع شد ـ قابلیت بالقوه کلان میدیدند، بلکه یک ظرفیت معنوی کلان میدیدند که اگر این ظرفیت به بلوغ برسد میتواند برای آنها چالش ایجاد کند.
پس شما معتقدید الان این چالش ایجاد شده است و آنها جمهوری اسلامی ایران را به عنوان قطبی در نظم نوین جهانی میشناسند.
همین طور است. با توجه به متغیرهای موجود تجربههای مختلفی داریم و با تثبیتی که در اندیشهها شده و بروز و ظهوری که اندیشههای حضرت امام در گذر زمان پیدا کرده است و قابلیتهایی که به آنها دست پیدا کردهایم امروز جمهوری اسلامی ایران میتواند مدعی شود بخش مهمی از اندیشههای حضرت امام به فعلیت رسیده است و امروز به عنوان قدرت منطقهای مطرح هستیم.
به نظر شما چقدر در سامان این نظم جدید در جهان موفق شدهایم؟
آنچه که در اندیشه حضرت امام و رهبری پیگیری شده، این است که بیاییم بنیان تاریخ جدیدی را در فضای سیاسی طراحی کنیم. حضرت امام معتقد بود اگر قطبهای حاکم بر جهان امروز ـ چه لیبرالیسم و چه سوسیالیسم ـ را بپذیریم و نظام قدرتی جهان را بر اساس سلسله مراتب قدرتهای بزرگ امروز طراحی و تأسیس کنیم، باید بر قلوب ملتها تأکید و با توجه به پتانسیل ملتها نظم جدیدی را بر اراده ملتها طراحی کنیم، لذا به نظر میآید جمهوری اسلامی ایران شالوده جدید حاکمیت دینی و مذهبی را مطرح کرده است که راه جدیدی را نشان میدهد و نوع نگاه به قدرت، حاکمیت، نقش مردم در مناسبات سیاسی، ابزار و عوامل توزیع ثروت و قدرت را بیان کرد که با آنچه که توسط نظامات رسمی جهان عنوان میشود متفاوت بود و آنچه که به عنوان تمدن اسلامی است، بهنوعی کلمات، ادبیات و گویش دیگری را مطرح کرد که نشان بدهد مانند نظام غالب دو قطبی آن روز فکر نمیکند و امروز هم نظامات رسمی را به دلیل نوع نگاهشان به قدرت، ملت، دولت و عناصر قدرت به رسمیت نمیشناسد و در تلاش است بنیان جدیدی را با توجه به نگاههای مهدویت و مردمسالاری دینی طراحی کند.
در گذر زمان جمهوری اسلامی ایران کوشید چالشهای فرارو را کنترل و اندیشهها را معنا کند و به جهانیان ارائه بدهد و به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران موفق شد مدل مطلوبش را تا حدود زیادی به اقصی نقاط جهان برساند.