با توجه به سرمقاله واشنگتنپست، به نظر شما آیا آمریکا از مواضعش عقبنشینی کرده است؟ یا برای فریب و حتی سازش با ایران دست به این اقدام زده است؟
جدا از اینکه این مقاله را بهعنوان یک موضوع کلان بپذیریم، کلیت رفتار در مباحث کلان حکومتداری است. سیاستمدارها و تیمهای حاکمیتی همدیگر را رصد میکنند و همیشه نقاط قوت و ضعف حریف خود را از طریق کارشناسان و استراتژیستها و افرادی که چشم بینای جامعه هستند، بررسی و برآورد و تلاش میکنند براساس قابلیتهای حریف بازیها، اقدامات و سیاستهای خود را طراحی کنند. آنچه که مسلم است، این است که با توجه به اینکه در تئوری انقلابها و بحث مرتبط با سیر تحول در انقلابهای اسلامی یا غیر اسلامی قرن بیستم این را داشتیم که با گذر زمان اندیشههای انقلابی کمرنگ میشود، در انقلاب اسلامی بهدلیل نسخهای که حضرت امام در حوزه رهبری و هدایت جامعه بهعنوان ولایت فقیه طراحی کرد، این طراوت و شادابی همچنان حفظ میشود و صیانت و بزرگداشت این کار بهطور حتم توسط رهبر معظم انقلاب در حال حاضر مدیریت میشود و انگیزه لازم را به جامعه تزریق میکند.
در شرایط فعلی «ری تکیه» یا هرکس دیگری که اصالتاً ایرانی هستند؛ ولی در جامعه آمریکا فعالیت میکنند، قابلیتهای جامعه ایران را به دلیل کاری که انجام میدهند یا علاقهای که دارند بررسی میکنند و در تلاشاند از میان آنها نقاط روشن و درخشان را مطالعه کنند و بهعنوان کارشناس و مشاور در اختیار دستگاههای تصمیمگیر بگذارند.
آنچه حائز اهمیت است در برخی از مسائل مهم منطقهای و جهانی، نقش رهبر معظم انقلاب به خاطر مواضع و تیزبینیهایشان غیرقابل انکار است، مثلا در جنگ عراق و کویت بسیاری از مسئولین و چهرههای سیاسی کشورمان معتقد بودند بهدلیل مخالفت و مبارزه با آمریکا باید با حکومت صدام همکاری کنیم. در مقابل ایشان گفتند نباید چنین کاری کنیم؛ زیرا صدام همان چهره خشن و هتاکی است که به جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورهای منطقه رحم نکرده است یا در حال حاضر که در بحثهای هستهای، چون قدرتهای بزرگ در برخورد با سایر کشورها از موضع بالا و قوی و با آن کشور بهعنوان زیردست و کشوری ضعیف برخورد میکنند، بهدلیل حساسیت جامعه روی اقدامی که انجام میدهیم و میتواند یک تجربه جهانی در نظام بینالمللی باشد، ایشان وارد حوزه تصمیمسازی مباحث هستهای میشود. مقام معظم رهبری معتقد هستند اگر قرار است توافقی انجام شود در یک مرحله باشد، لذا غربیها این تصور و نگاه را دارند که رهبر معظم انقلاب بهدلیل تجربه، شخصیت، تیزبینی و ممارستی که در موضوع هدایت و راهبری دارد، بهعنوان چهرهای درخشان و مؤثر هم در داخل ایران و هم در جهان اسلام نقشآفرینی میکند و نوع سیاستهایی که ایران در منطقه و تحولات جهانی داشته، دستورات هدایت و راهبری ایشان توانسته است از ایران یک کشور مؤثر و عنصر قابل اتکا بسازد.
«ری تکیه» در سرمقاله مذکور به این نکته اشاره میکند که رهبر ایران با خالیترین دست وارد مذاکرات شد و پیروز میدان بود. منظور آمریکاییها از «خالیترین دست» چیست؟
تلقی که آنها از آوردههای مذاکرات دارند این است که اگر کمیت را در نظر بگیریم ایران در اقلیت است و آنها در اکثریت هستند. از بعد اعتبار جهانی نگاه کنیم، آنها قدرتهایی هستند که حق وتو دارند و در شورای امنیت و جاهای دیگر نقش میآفرینند که ایران چنین نقشی ندارد. بهدلیل کنشها و واکنشهای جهانی میتوانند بلوکاتی را تشکیل بدهند که در فضای رقابتی ایران یارای بلوکسازی متوازن با آنها را ندارد. وقتی کشور یا یک واحد سیاسی از طرف قدرتهای بزرگ مورد چالش قرار میگیرد و با هم توافق و مذاکره کنند، قدرتهای بزرگ میکوشند آن کشور را ضعیف یا فعالیتهایش را متوقف کنند.
آنچه که در نگاه این کارشناس مشهود است، این است که در حال حاضر، جمهوری اسلامی ایران عناصر متعدد قدرت را که میتواند در میز مذاکره سبب شود ایران بتواند امتیاز بگیرد ندارد که به نظر من این خطاست؛ زیرا اولا جمهوری اسلامی ایران پشتوانه بسیار مهم مردمی و عمومی دارد و از حمایت مردم برخوردار است و ثانیا از حوزه اندیشه و تفکرات در داخل قدرت داریم. با توجه به اینکه دانش هستهای در ایران بومی شده دیگر نمیتوان گفت جمهوری اسلامی ایران با دست خالی آمده است. نگاه آنها این است که طرف را تخطئه و مهار کرده و کاری کنند در موضع ضعف قرار بگیرد تا امتیازات لازم را بگیرند و به همین دلیل خالیبودن دست از منظر آنها اینچنین قابل تفسیر و توجیه است.
در سرمقاله به تزلزل قدرتهای جهانی هم پرداخته شده است. این تزلزل در کدام رفتار یا رفتارهای قدرتهای جهانی بیشتر نمود دارد؟
تزلزل رفتار قدرتهای جهانی چند نشانه دارد. همین که آنها نتوانستهاند حرف واحدی بزنند دلایلی دارد. اولا اختلافات داخلی کشورهای 1+5 یکی از نشانههای آن است. ثانیا از آنجایی که روابط کشورها و منافع آنها منوط به ارتباطات سیاسیشان است، امروز خیلی از جاهایی که اتفاق نظر و اجماع میشود، کشورها نمیتوانند به دلیل منافعی که بهدست میآورند یا از دست میدهند، تصمیم بگیرند و منافع کشورها بر تصمیمات سیاسی ارجح است. یکی از دلایلی که سبب شد بین قدرتهای بزرگ گسست به وجود بیاید، منافعی است که هر کشور علاوه بر نقشآفرینیاش در جاهای دیگر بهدنبال آن میگردد. نکته سومی که به این تشتت و گسست در کشورهای بزرگ منجر میشود، این است که تجربه کشورهای غربی در بحرانهای مختلف نشان داده است که آنها توانستهاند بر بحرانهای گوناگون غلبه کنند، مثلا لیبی و کره شمالی. آنها در مثالهایی که زدم و همینطور سایر موارد توانستند مهار آن کشور را به دست بگیرند و آن عنصر را سر جایش بنشانند. در مسئله ایران هنوز نتوانستهاند به راهحلی برسند که هم منافع آنها و هم منافع عناصری را که برای آنها برگ برنده هستند، تأمین کنند.
آنچه که این کارشناس از آن بهعنوان تزلزل در قدرتهای بزرگ یاد میکند، از سه منظری که عرض کردم قابل بررسی است.
اینکه رهبر ما در مقابل آنها اینطور ایستادگی کرده است، قاعدتا باید توسط دشمن برداشت به تکبر ایرانیها شود، در حالی که در این سرمقاله از عبارت «روحانی فروتن» استفاده شده است.
در روحیه ایرانیها جنبه حماسه، اقتدار و بزرگمنشی هست؛ چون تکبر و خودخواهی صفاتی مذموم در اندیشههای دینی، فرهنگ و تاریخ ما است، همواره با حماسه و فرهنگ جهاد، ایثار و بزرگمنشی تعبیر و تفسیر کردهاند. نکته دیگری که مهمتر بوده این است که در خلق و خوی رهبران دینی تقوا، خضوع و خشوع دیده میشود که آنها ضمن اینکه خودشان را مرتبط با مقام هستی میبینند یا در متافیزیک یا جریان بیرونی دنیای مادی خضوع و خشوع دارند، در مقابل جریانات مادی و زمینی تا آنجا که میتوانند مقاومت میکنند؛ چون معتقدند متکی به نیروی لایزالی هستند که آن نیرو بر همه عناصر و قدرتهای دنیا ترجیح دارد.
آنچه که این کارشناس در قالب این مفهوم مطرح کرده، این است که در رفتارش با مردم، عناصر سیاسی و در ملاقات با بسیاری از رهبران صمیمی و متواضعانه برخورد میکنند و عنصر رهبری معنوی دلها که در رفتار حضرت امام و بسیاری از رهبران سیاسی مسلمان بوده، در ایشان بهعنوان یک شاخص مهم مطرح است.
این خضوع، خشوع و فروتنی را میبایست در مواجهه با دشمن خارجی یا خصم در قالب بزرگمنشی و روح حماسی و پهلوانی تبیین کرد.