
***
رهبری فرمودند که در 2_3 سال اخیر جنگ نرم تشدید شده است. چه مقدار شبکههای اجتماعی و فضای مجازی کمک کرده به اینکه جنگ نرم از آنچه هست شدیدتر شود؟
در جنگ نرم رقابت و کشمکش وجود دارد؛ اما تکنیکها، اغنایی است. تکنیکهایی که به طور غیر مستقیم میخواهد طرف مقابل را محکوم نماید. برخلاف جنگ سخت، در جنگ نرم به دنبال این میگردیم که اندیشههای خود را اصطلاحا خیلی آهسته و آرام و تدریجی به مخاطب برسانیم. جنگ نرم در فضای فعلی با گسترش و جانگرفتن شبکههای اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی و آمدن تکنیکهای جدید و دسترسی افراد، به شدت ارتقاء پیدا کرده است. امروزه همه در معرض یک یا چند وسیله ارتباط جمعی هستند و به طور حتم افراد خودشان را در محاصره این ابزار و لوازم میبینند و چارهای جز این ندارند.
آنقدر حس تشنگی و رقابت پیش میآورند که شما را وادار میکنند که با یکی از اینها مشغول شوید. در حقیقت فضای خصوصی، عمومی شده است. یعنی همه آدمها فکر میکنند که وقتی وارد شبکههای اجتماعی میشوند یک دالان گارانتی شده و محفوظی است که افراد ارتباطشان با هم است؛ ولی نمیدانند که یک شبکه مادر وجود دارد که میتواند همه اطلاعات تبادل نظر را چک نماید و همه افراد را ارزیابی و شناسایی کند. افراد در فضای شبکههای اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی فکر میکنند که دنیایشان از لحاظ ارتباطات خیلی خصوصی شده است ولی واقعیت این است که خیلی عمومی شده و لذا در این فضا درک و فهم بیانات مقام معظم رهبر انقلاب خیلی دقیق است که با فضای ایجادشده شبکههای گسترده اجتماعی و همچنین ارتباطی دیگر با موضوع انتقال پیام، موضوع بمباران تبلیغاتی علیه مخاطبین یا به نفع مخاطبین به گونهای که مثل شما فکر کنند یا ایجاد کانالهایی که افراد حرفهای خود را به زبانهای مختلف با یک هدف بزنند. در مجموع به نظر میرسد که جنگ نرم امروز خیلی خیلی راحتتر قابل درک، قابل فهم و در معرض زندگی افراد قرار گرفته است.
در فضای مجازی چه اتفاقی افتاده که در دو سه سال اخیر، جنگ نرم تشدید شده است؟
اینکه در چند سال گذشته بهویژه در دو سه سال اخیر تشدید شده است، اول به دلیل تنوع کانالها و وسایل ارتباطی است. فرض کنید ما در 10 سال گذشته که موبایل و تلفن و چیزهای دیگر داشتیم تنها استفادهای که از آن میکردیم فقط مکالمه بود بعدها پیامک اضافه شد، امروز تصویر، فیلم، انتقال لینکهای متعدد و بعد پیوندها، گروه درستکردنها، ایجاد شبکههای هدفمند است.
نکته دوم فراگیری موضوع است. من خاطرم هست که ده پانزده سال پیش که اولین موبایل آمد خیلی افراد به آن دسترسی نداشتند و فقط یک تعداد خاصی داشتند؛ ولی الان نهتنها همه به موبایل دسترسی دارند، بلکه چند موبایل دارند یعنی آن قدر دسترسی آسان شده است که همه افراد در معرض هستند.
اما نکته سوم موضوع پیامها است. همانطور که مستحضر هستید موضوع سهلالوصولبودن، هزینهها و زندگی خصوصی، کانال ارتباطی که عرض کردم سبب شده است که همه افراد به نوعی کشش پیدا کنند و آقایان، خانمها، روستاییها، شهریها، با سواد، بی سواد و هرکس که شما فکر کنید الان در این فضا مشغول است؛ لذا علت اساسی این کار این است که هم متنوع و هم حرفهای و تخصصی شده است و هم اینکه از بس کثرت دارد افراد را وادار میکند که به یکی از اینها پناه ببرد و از آن لوازم گذشته به نوعی دوری گزیند و مهمتر از همه این است که یک طوری طراحی شده است که شما فکر میکنید همه نیازهایت را در شبکههای اجتماعی میبینی.
در فضای مجازی بستر جنگ نرم آنقدر مهیا است که انسان فکر میکند که این فضا برای جنگ نرم فراهم شده است. آیا شما این نگاه را قبول دارید؟
این نگاه را قبول ندارم. اینطور که من میفهمم این است که بنیان و Base این نگاه این است که پشت شبکههای ارتباطی، وسایلی برای سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی است و هرچه در این فضا ایجاد شود با این هدف است. بعضی معتقد هستند که درست است مثلا چهل پنجاه سال پیش سیستمهای راهداری، تجمع اطلاعات در سازمان سیا و جاهای دیگر اینطور بوده است؛ اما واقعیت این است که امروز از آن نگاه اولیه فاصله گرفته و یک مقدار کارهای دیگر انجام میدهد.
آیا شما سیاستهای فرهنگی ما را در مقابله با جنگ نرم در فضای مجازی را میپسندید یا باید تغییر نماید؟
نمیدانم. مشکلم این است که اصلا نمیدانم که چه سیاستی داریم. اگر شما آشنا هستید بفرمایید من ارزیابی میکنم.
فکر میکنم محدود به فیلترکردنها و رصد اطلاعاتی دیتاهایی که رد و بدل میشود، است.
در رابطه با سیاست، چون آن چه مسلم است ما صرفا نمیتوانیم با این پدیدهها مقابله فیزیکی کنیم یعنی بستن و فیلترکردن و خاتمهدادن به عمر تکنیک یک پدیده مخابراتی یا پدیده سیستم تبادل اطلاعات کارساز نیست. شما این را میبندید یکی دیگر باز میشود. شاید به نوعی همه جهانیان پذیرفتهاند که پدیدههای ارتباطی مثل موبایل و شبکههای اجتماعی و انواع و اقسام مدلهای مختلفی که در آینده میآیند، دیگر قابل ناپدیدشدن از زندگی بشر نیستند. آنچه که اتفاق افتاده است یکی همین موضوع شورای فضای مجازی است که رهبر معظم انقلاب در یک تدبیری تلاش کردند که یک عده افراد متخصص را بیاورند و دیگر این متخصصین هستند که باید به وظائف خود عمل کنند و بتوانند همانطور که ابلاغیه هست این فضای مجازی را مدیریت کنند. در حقیقت بتوانند، نمیخواهم بگویم جایگزینش کنند؛ ولی ابزار و لوازمی را تولید کنند که در بحث مدیریت و هدایت این جریان باشند. نکته دوم به زیر ساختها بر میگردد. به هر صورت تکنولوژی است و تکنولوژی راه خودش را میرود. وقتی یک محصول جدید موبایل، شبکههای اجتماعی و انواع و اقسام این مدلهای جدید پیوندهای شبکه و یک سری دیگر میآیند، بخواهیم یا نخواهیم موجی در جامعه ایجاد میشود که شما نمیتوانید جلوی موج افکار عمومی را بگیرید؛ لذا یکی دیگر از کارهایی که در راستای سیاستهای کلی نظام در موضوع فرهنگ این است که زیر ساختهای تولید یا زمینه فعالکردن این شبکهها وجود دارد. من خاطرم است در سالهای گذشته یکی دو شبکه اجتماعی به نوعی شبکه معادل درست شده است که اصطلاحا در جای فارسی آن بود یعنی در مقابل تلگرام و اینستاگرام و فیسبوک و چیزهای دیگر یک سری شبکههای داخلی مثل اینس بوک درست کردند که به نظر میرسد که با توجه به نبودن زمینهای لازم زیرساختی نتوانستند موفقیت چندانی کسب کنند و البته جایی شنیدم که اینس بوک موفقیت نسبی کسب کرده است.