گفتگوی ویژه

به دنبال انتقام جویی از سوریه هستند

دفاع سوریه از فلسطین و حمایت همه جانبه از حزب الله لبنان موجب شده که غرب به ویژه امریکا به فکر انتقام جویی بیفتند


بیش از یک سال و نیم است که قیام ملتهای عرب که به آن «بیداری اسلامی» و یا «بهار عربی» گفته می‌شود می‌گذرد. در طول این مدت کشورهای مختلف عربی شاهد تغییر و تحولات گسترده و مختلفی بوده است.
یک دیکتاتور کشته شده و دو دیکتاتور دیگر از قدرت کناره‌گیری کرده‌اند و یک دیکتاتور دیگر نیز قدرت را به معاونش سپرد. اما در این میان سوریه نیز شاهد تحولات و رخدادهای زیادی بوده که به راحتی می‌توان تفاوت فاحش میان این کشور با حوادث دیگر کشورهای عربی را دریافت.
خبرنگار هفته‌نامه «شما» که اخیراً برای بررسی اوضاع داخلی سوریه به دمشق سفر کرده بود گفتگوی کوتاهی با دکتر« احمد ناصوری» رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه دمشق انجام داد تا علاوه بر اینکه نقطه نظرات وی در این زمینه را جویا شود، نگاهی عمیق‌تر و دقیق‌تر به حوادث جاری در سوریه داشته باشد.
گفت و گو: فواد پورعبادی

*تفاوت انقلابهای عربی با آنچه که در سوریه در حال رخ دادن است را بیان کنید؟
در ابتداباید عرض کنم آنچه که شما آن را انقلاب می‌نامید از نظر بنده انقلاب نیست منظورم این است که من معتقدم آنچه که در تونس، مصر، لیبی و دیگر کشورهای عربی رخ داد انقلاب نیست بنده این نگاه شما را نگاهی منفی به حوادث می‌نامم اما از زاویه دیگر که آن را زاویه مثبت می‌دانم اعتراض ملتهای عرب به وضعیت حکومتهایشان است یعنی این یک نوع اعتراض است و نه انقلاب در واقع ملتهای عرب در پی آن بوده‌اند که حکام ثروتمند خود را بر کنار کنند شاید برای جا انداختن این نظر خودم بهتر است بگویم بنده انقلاب را پدیده‌ای مانند انقلاب اسلامی ایران می‌دانم  و نه آنچه که در جهان عرب در حال رخ دادن است دلایل زیادی برای این حرف دارم مهمترین دلیل که ما معتقدیم آمریکا اکنون در حال ایفای نقش در کشورهای مختلف عربی است و پشت پرده گامهایی بر می‌دارد که به اهداف خود در منطقه دست یابد. بدون شک نمی‌توان گفت آمریکا از همان ساعات یا دقایق اولیه آغاز اعتراضات در جهان عرب نقش‌آفرینی کرده ؟ با مرور زمان و گذشت روزها آمریکا وارد عمل شده و سعی کرد بر امواج تحولات منطقه سوار شود و به سمتی حرکت کند که در راستای منافع و سیاستهای ایالات متحده آمریکا و رژیم اسرائیل باشد.
اما آنچه رخ داد در واقع بوجود آمدن انحراف در اهداف اولیه اعتراضات که آن را انقلاب می‌نامید بوده است برای مثال در مصر رژیم مبارک سقوط کرد اما بجای اینکه قدرت بدست مردم بیافتد نظامیان روی کار آمدند. بر هیچ کسی پوشیده نیست که شورای نظامی حاکم در مصر مستقیماً با آمریکا ارتباط دارد. جریانی مشابه نیز در تونس رخ داد در واقع هدف از ایجاد انحراف در مسیر اهداف اولیه قیام ملتهای عرب، منحرف کردن آنان و سوق دادنشان به مسیر مطلوب آمریکا بوده است و این چیزی نیست جز برقراری ارتباط با آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپا.
بنده معتقدم تلاش جنبش اخوان المسلمین که به اصطلاح خود را خط اسلام میانه رو و معتدل معرفی می‌کند تلاش کرد. در کشورهایی که دچار تحول حکومتی بوده‌اند، به قدرت برسد پیروزی اسلام‌گرایان در انتخابات پارلمانی تونس و مصر نمونه ای از این تلاش بوده است البته من قدرت گرفتن این اسلام‌گرایان که خود را معتدل معرفی می‌کنند را انحرافی دیگر اهداف اصلی قیامهای عربی می‌دانم. بدون شک با نگاهی دقیق‌تر و عمیق‌تر به اهداف، اصول، سیاستها و چشم‌اندازهای جنبش اخوان‌المسلمین و مقایسه آن با اهداف انقلاب اسلامی ایران می‌توان تفاوتهای فاحش موجود میان این دو را لمس کرد. مخالفان این نظر می‌توانند برخی وجه تشابهات را بیابند اما بنده گفتم نگاه عمیق و دقیق.

 *آیا وضعیت لیبی نیز مانند مصر و تونس بوده است؟
بله تفاوتهای فاحشی میان قیام ملت لیبی با ملتهای مصر وتونس وجود دارد. این تفاوت از زاویه ورود غربی‌ها به ویژه ایالات متحده آمریکا قابل مقایسه است. این به معنی آن است که در حوادث مصر و تونس ما شاهد ورود مستقیم غربی‌ها به معنی ورود نظامی نبودیم اما وجود نفت در لیبی غربی‌ها را به حمله نظامی به این کشور واداشت. در واقع آنان با این حمله و دستیابی به نفت لیبی تلاش کرده‌اند بخشی از زخم بحران اقتصادی خود را التیام بخشند. به اعتقاد بنده حمله به لیبی حمله به یک کشور اسلامی بود که قطر، اردن، امارات متحده عربی و عربستان سعودی نیز در آن مشارکت کردند. تفاوت دیگر موجود میان لیبی با مصر و تونس این است که در لیبی به دلیل مسلح شدن قیام کنندگان، پس از سقوط معمر قذافی، کار به درگیری داخلی یا بهتر است بگوئیم جنگ داخلی کشیده شد اما در تونس و مصر اختلافات موجود همچنان سیاسی است و هیچ گونه جنگ داخلی رخ نداده است.

 *اگر ممکن است انقلاب بحرین را با دیگر انقلابهای عربی مقایسه کنید؟
بنده معتقدم آنچه که در بحرین رخ می‌دهد را می‌توان از سه زاویه مورد بررسی قرار داد. اولاً وضعیت اقتصادی بحرین به دلیل کوچک بودن، وضعیت موجود مردم را از نظر اقتصادی به شدت زیر فشار و در تنگنا قرار داده است زیرا حکومت بحرین با هدف جلوگیری از اعتراضات آنان را از کار بی کار کرده و اخراج می‌کند و از سوی دیگر اعتراضات باعث بسته شدن فروشگاهها و بی کار شدن مردم می‌شود اما از زاویه دیگر یکی از علل اصلی قیام ملت بحرین وضعیت سیاسی این کشور است در واقع خاندان حاکم در بحرین قدرت را در دست گرفته و به هیچ کس دیگری اجازه فعالیت سیاسی و یا شرکت در فرآیند سیاسی این کشور را نمی‌دهد اما جنبه سوم که در حوادث بحرین مدنظر قرار می‌گیرد متأسفانه مسئله طایفه‌ای بودن قیام است البته واقعیت چنین نیست اما حکومت همواره بگونه‌ای رفتار می‌کند که همه معترضان را از شیعیان معرفی کند و همین امر باعث شده که چاشنی طایفه‌ای به این اعتراضات بدهند.

 *راه حل بحران بحرین را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به نظر بنده راه حل بحران بحرین باید از درون بحرین باشد در وهله اول. اما گام دوم و بین‌المللی به خروج اشغالگران یعنی عربستان سعودی و دیگر نیروهای زرهی الجزیره از این کشور مربوط می‌شود.
مردم بحرین فقط به دنبال حقوق پایمال شده خود هستند و تا محقق شدن این حقوق بحران این کشور حل نخواهد شد و هر گونه گامی در این مسیر برداشته شود بی فایده است. به اعتقاد بنده هیچ گونه اصلاحاتی که غیراساسی باشد گره موجود در این کشور را باز نخواهد کرد.

 *اگر ممکن است کمی در موردانقلاب یمن برایمان توضیح دهید؟
حوادث یمن نیز از سه جنبه مورد بررسی قرار می‌گیرد بعد اول قیام ملت یمن قبیله‌ای است و این به معنی آن است که قبایل یمن نقش اساسی در قیام علیه رژیم علی عبدالله صالح را داشته‌اند اما بعد دوم اقتصادی و اجتماعی است که تا حدی به بعد اقتصادی حوادث بحرین شبیه است. در یمن نیز به دلیل ناامن بودن اوضاع و اعتراضات هر روزه، زندگی مردم و کار و کسب آنان تقریباً مختل شده است اما بعد سوم بعد سیاسی است و آن حمایت ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی از علی عبدالله صالح بوده است. حمایت این دو کشور موجب شد که وی بیشترین وقت ممکن را در قدرت بماند و در نهایت هم کنار رفتنش مانند حسنی مبارک و یا زین العابدین بن علی و حتی معمر قذافی نبود. ما شاهد آن بودیم که دیکتاتور یمن به راحتی قدرت را به معاونش سپرد و به آمریکا سفر کرد و مدتی بعد به راحتی به یمن بازگشت. بنابر این می‌توان گفت در یمن فقط چهره حاکم عوض شده و در واقع هیچ تغییری در حکومت را شاهد نبودیم قدرت همچنان در دست عوامل رژیم سابقه است.

 *اکنون برای ما تفاوت میان انقلابهای عربی با آنچه که در سوریه در حال رخ دادن است، را توضیح دهید؟
به اعتقاد بنده آنچه که در سوریه در طول یکسال و چند ماه اخیر در حال رخ دادن است با همه حوادث دیگر کشورهای عربی تفاوت فاحشی دارد. اولاً سوریه سالهاست که مدافع فلسطین و حقوق پایمال شده فلسطینیان و مدافع پرونده آوارگان فلسطینی بوده است و این مسئله را یک قضیه عربی و اسلامی می‌داند و نه فقط و نه فقط یک قضیه فلسطینی بر همین اساس مدافع انتفاضه فلسطین بوده است. ما شاهد آن هستیم که همه گروهها و احزاب سیاسی فلسطینی در سوریه دفتر و نماینده دارند دوستی سوریه با جمهوری اسلامی ایران نیز نکته دوم است. همین رو مسئله کافی است تا حکومت سوریه در تیررس توطئه‌های ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهای غربی قرار گیرد ما حوادث سوریه را یک فتنه می‌دانیم. هم پیمانی حکومت سوریه با حزب الله لبنان که جبهه اصلی علیه رژیم صهیونیستی را تشکیل داده نیز دیگر عامل حوادث سوریه بوده است.
به اعتقاد بنده حوادث جاری در سوریه زاده امروز نیست بلکه ریشه چند ده ساله دارد ابتدا دفاع سوریه از فلسطین و پس از آن رد دست صلح رژیم صهیونیستی توسط حکومت سوریه و بعد از آن نیز حمایت همه جانبه از حزب الله در جنگ 33 روزه و از حماس در جنگ 22 روزه موجب شده که غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا به فکر انتقام‌جویی از سوریه و سوء استفاده از حوادث جاری در این کشور که اعتراضات مردمی بوده باشد.
اصلاحاتی که بشار اسد رئیس جمهور سوریه دستور آن را چند ماه پیش صادر کرد نشان می‌دهد که اگر فتنه‌ای در کار نبود اعتراضاتی که امروزه مسلحانه شده می‌بایست در همان زمان پایان می‌یافت اما هنگامی که می‌بینیم به رغم صدور دستور اصلاحات اعتراضات گسترده‌تر می‌شود و به جنگ خیابانی و حملات مسلحانه تبدیل می‌شود به راحتی می‌توان فهمید که دست یا دستهایی پشت پرده هستند که اوضاع را به این سو هدایت می‌کنند.

 *اگر ممکن است کمی در مورد نقش ترکیه در حوادث جاری در سوریه برایمان توضیح دهید؟
خیلی مایل نیستم در این مورد صحبت کنم زیرا موضع‌گیریهای مقامات ترکیه در یکسال اخیر و دخالتهای پی در پی این کشور در مسائل داخلی سوریه که همگی آن از طریق رسانه‌های مختلف بین‌المللی به گوش جهانیان رسید؛ همه چیز را روشن کرده است و دیگر نیازی به توضیح دادن در این باره نیست وضعیت و موضع‌گیریهای عربستان سعودی و قطر در حوادث سوریه نیز شبیه به ترکیه بوده است.

 *به عنوان سئوال آخر مایلم بدانم که بر اساس توافق موجود میان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، هر گاه یک دشمن خارجی به یکی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس حمله کرد، نیروهای زرهی، الجزیره باید برای دفاع از آن کشور واردعمل شوند اما در بحرین ما شاهد آن بوده‌ایم که هیچ دشمن خارجی وجود ندارد اما نیروهای زرهی به رهبری عربستان سعودی به بحرین لشکرکشی کردند. نظر شما در این مورد چیست؟
به اعتقاد بنده اولاً فشارهایی که از دیگر کشورهای قدرتمند در جهان علیه کشورهای ضعیف و دست‌نشانده وارد می‌شود و دوماً منافع سیاسی و بین‌المللی باعث می‌شود که کشورها حتی به توافقنامه‌ها و تعهدات خود پایبند نباشد. برای مثال می‌توان حمله اشغالگران به عراق را نام برد. چرا همه کشورهای عربی در ظاهر و یا در خفا و به طور پنهانی با این حمله موافقت کردند؟ بدون شک فشار غربی‌ها و به ویژه ایالات متحده آمریکا باعث شد که اعراب با این حمله موافقت کنند. وجود صدام را نیز برای خود خطر می‌دیدند به ویژه اینکه او در دهه نود قرن گذشته میلادی به کویت حمله کرده بود لذا اعراب مایل بودند که به عراق حمله شود. اکنون در بحرین نیز منافع سیاسی و منطقه‌ای عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج [فارس] اقتضا می‌کند که به بحرین لشکرکشی کنند حتی اگر هم به قیمت زیر پا گذاشتن تعهدنامه و توافقنامه خود باشند.

 

https://shoma-weekly.ir/HqjyjV