در این سال ها متاسفانه یکی از مشکلات ما این بوده که برخی افراد خدمت می کنند تا قدرتی به دست بیاورند؛ بهشتی اگر حزبی تشکیل داده بود آن حزب، حزب خدا بود و همواره بر عملکرد خدایی حزب تاکید داشت.
سمیه عظیمی - هفتم تیر 1360 بر اثر انفجار یک بمب در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی رئیس دیوان عالی کشور همراه ده ها تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشور به شهادت رسیدند.
حادثه هفتم تیر 6 روز پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری و یک ماه قبل از فرار وی و مسعود رجوی به فرانسه صورت گرفت.
سه روز قبل از وقوع این حادثه، محمد جواد قدیری عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و طراح اصلی انفجار مسجد ابوذر و سوء قصد به جان مقام معظم رهبری با اطمینان خبر داده بود که «روز هفتم تیر» کار یکسره خواهد شد.
عامل انفجار هفتم تیر، فردی به نام محمدرضا کلاهی بود که پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان، به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد.
او بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی واقع در نزدیکی چهار راه سرچشمه تهران انتقال داد و دقائقی قبل از انفجار، از ساختمان حزب خارج شد.
پس از انفجار نیز مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان متبوع خود مخفی شد و نهایتاً از طریق مرزهای غربی کشور به عراق منتقل شد.
او در عراق با یکی از اعضای سازمان ازدواج کرد. اما در 1370 در فهرست اعضای «مسئلهدار» سازمان قرار گرفت و در 1372 از سازمان جدا و در 1373 از عراق رهسپار آلمان شد.
در فاجعه هفتم تیر علاوه بر شهید آیتالله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، 72 نفر دیگر از جمله 4 وزیر، چند معاون وزیر، 27 نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
امام خمینی در پیامی که به این مناسبت انتشار دادند، فرمودند «این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند.» 6 امام تأکید کردند «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.»
با اسدالله بادامچیان گفت و گو کردیم تا از خاطرات آن زمان برایمان بگوید و ضرورت های حفظ انقلاب در شرایط کنونی.
• روزهای اول تیرماه در کشور، همواره یادآور خاطرات تلخی است که گویای توطئه دشمنان از ابتدای انقلاب برای براندازی نظام اسلامی است؛ از آن روزها بفرمایید. وقتی که آیت الله خامنه ای هدف ترور دشمنان قرار گرفتند و در اقدامی هماهنگ دفتر حزب جمهوری اسلامی منفجر و شهید بهشتی و یارانشان به شهادت رسیدند.
روزهای ششم و هفتم تیرماه یادآور روزهای جهاد و شهادت است؛ 6 تیر روزی است که رهبری معظم انقلاب مورد سوء قصد منافقین قرار گرفت که از طرف استکبار جهانی هدایت شده و توسط نیروهای منافق در داخل کشور اجرایی شد.
در واقع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی استکبار جهانی تصور نمی کرد که این انقلاب پایدار باشد و نهایت تصور آنها از ادامه این انقلاب این بود که حداکثر چند هفته یا چند ماه به طول می انجامد و بعد هم با شکست مواجه می شود.
هنگامی که انقلاب پیروز شد و دولت موقت بر سر کار آمد آنها حس کردند که خط اجرایی کشور در اختیار جریان لیبرال قرار دارد که در این شرایط 2 حالت اتفاق می افتد؛ اول اینکه خط حرکت انقلابی و اسلام اصیل با خط اسلام لیبرال مهندس بازرگان و نهضت آزادی درگیر می شود و خط سیاسی لیبرال دولت موقت روبروی خط انقلاب و اسلامی اصیل قرار می گیرد
دوم هم اینکه نظام حاکم به مصلحت اینکه اول انقلاب است با لیبرال ها کنار آمده و خط لیبرالی غرب زدگی و ملی گرایی و اسلام التقاطی بر انقلاب و ایران حاکم می شود و خطری از جانب انقلاب خالص و شکوهمند و اسلام اصیل و فقاهتی و ولایت پذیر پدید نمی آید.
به همین علت در آن روزها مقداری آرام گرفتند و از سعی در جاسوسی علیه نظام اسلامی داشتند، تلاش می کردند که از درون ثبات نظام را به هم بریزند و گروه هایی را با عناوین خلق کرد، خلق گیلک، خلق ترک یا خلق عرب و ترکمن ایجاد کنند.
در همین راستا گروه هایی به نام میلیشیا از طرف سازمان منافقین تشکیل شده بود تا در واقع گردان کودتای شهری امریکایی ها باشد و کشور را با آشوب و درگیری مواجه کنند.
در چنین وضعیتی امام خمینی رحمت الله علیه کشور را اداره می کرد و امت با مدیریت کسانی مثل رهبر معظم انقلاب، آیت الله هاشمی رفسنجانی، روحانیت معظم و حزب موتلفه و سایر نیروهای انقلاب اداره شد.
درست است که برخی می خواهند نقش این نیروها را نادیده بگیرند اما این مسائل واقعیت های انقلاب است.
به هر حال انقلاب با این شرایط پیش می رفت تا اینکه گروه های مخالف نظام اسلامی راه حل هایی مثل ترور یاران نزدیک انقلاب و امام راحل را در پیش گرفتند.
• چه کسانی در لیست این ترورها قرار داشتند؟
اولین کسی که مورد حمله قرار گرفت شهید قرنی بود، آنها گمان می کردند که باید در بخش نظامی کشور بازوی مسلحی وجود نداشته باشد و سعی می کردند با حذف کسی مثل سپهبد قرنی بازوی قوی نظامی برای انقلاب پدید نیاید.
بعد از آن به سمت مغز متفکر و ایدئولوژیست انقلاب یعنی شهید مطهری نشانه رفتند؛ در ادامه شهید عراقی به فیض شهادت نائل شد، کسی که بازوی اجرایی امام رحمت الله علیه بود و امام در رابطه با ایشان گفته بودند که عراقی برای من به منزله 20 نفر بود. آنها در واقع با این اقدام نیروی کارآمد نظام و امام را زده بودند.
استکبار جهانی و مخالفان نظام گمان می کردند که اگر در همین راستا منصب ریاست جمهوری را از آن خود کنند مساله انقلاب حل خواهد شد.
با تبلیغات گسترده ای که البته پشتوانه امریکایی هم داشت بنی صدر رئیس جمهور شد؛ آنها سعی داشتند با گرفتن فرماندهی کل قوا بخش مسلح و سیاسی کشور هر دو در اختیارشان قرار می گیرد و بعد از آن خواهند توانست مجلس و بخش اجرایی کشور را به دست آورند. این اقدامات همگی در روابط آشکار و پنهان صورت می گرفت اما هیچکدام محقق نشد.
از سویی حزب جمهوری اسلامی و یاران موتلفه در برابر این گونه اقدامات ایستادند و در آن زمان 54 نفر از اعضای موتلفه بیانیه دادند و اعلام کردند که بنی صدر شایسته ریاست جمهوری نیست، لذا این برگ زرین برای همیشه تاریخ ماندگار خواهد بود که حزب جمهوری اسلامی هیچگاه بنی صدر را تایید نکرد.
در آن زمان با توجه به اینکه به راستی ریاست جمهوری حق شهید دکتر بهشتی بود اما شبکه های ضد انقلاب طی اقداماتی تلاش کردند که شهید بزرگوار بهشتی نتواند نامزد ریاست جمهوری شود یا اگر نامزد اتفاقاتی مثل آنچه که در فتنه 88 شاهد بودیم در کشور ایجاد شود.
در ادامه این روند جلال الدین فارسی نامزد انتخابات شد که باز هم به دلیل فعالیت همین شبکه های پنهانی در داخل و خارج از کشور مانع از حضور وی شدند.
در آن زمان بنا به مصلحت نظام امام رحمت الله علیه فرمودند که روحانی ها در انتخابات نامزد نشوند که البته این منع را بعد از شهادت شهید رجایی برداشتند و مقام معظم رهبری در آن زمان با رای اکثریت مردم به ریاست جهموری رسیدند.
بالاخره انقلاب راه خودش را ادامه داد و آنها هم فهمیدند که این نظام در اختیار امام و امت است؛ آنها که می دانستند قوه قضائیه در اختیار شهید بهشتی، ریاست جمهوری در اختیار شهید رجایی، مجلس در اختیار آیت الله هاشمی رفسنجانی و نخست وزیری در اختیار شهید باهنر است و همه ارکان نظام در واقع از فرامین حضرت امام خط می گیرند جنگ تحمیلی را به راه انداختند؛ هرچند با شروع جنگ و ادامه آن متوجه شدند که فروپاشی نظام اسلامی به این طریق ممکن نیست.
لذا تلاش می کردند همزمان پروژه کودتای شهری را نیز پیگیری کنند؛ بنابراین در 30 خرداد 60، میلیشیا، گروه های التقاطی، تفاله های بنی صدرها، فرقانی ها و سلطنت طلب ها در تهران تهاجم شدیدی را آغاز کردند که از این طریق انقلاب را سرنگون کنند اما تا غروب همان روز با شکست مواجه شدند.
در شرایطی که بنی صدر با رای عدم کفایت مجلس از قدرت ساقط شده بود و این گروه ها نیز به نتیجه رسیده بودند که انقلاب در مسیر خود در حال حرکت است تصمیم گرفتند طرح انفجار را در دستور کار قرار دهند.
• که با انفجار در مسجد ابوذر شروع شد.
بله؛ اولین هدف آنها طرح ترور مقام معظم رهبری در مسجد ابوذر بود که البته خداوند متعال با رحمت و لطف خود این ذخیره الهی را برای امام زمان (عج) و ملت مشتاق ایشان حفظ کرد.
فردای همان روز نیز دفتر مرکزی حزب را منفجر کردند؛ شبی که این اتفاق افتاد شب فوق العاده سختی بود، گروه های ضد انقلاب تلاش کرده بودند همه را به سالن حزب بیاورند تا به یکباره نظام از نیروهای وفادار خالی شود.
به یاد دارم که درآن زمان شهید باهنر نیز خواسته بودند که وارد سالن شوند اما در راه به شهید درخشان برخورد می کنند و به ایشان می گویند که سردرد دارم، شهید درخشان هم برای شهید باهنر وسیله ای تهیه می کند و ایشان از محل حادثه خارج می شود؛ اما خود شهید درخشان تا محل سالن می دود که اگر شاید مقداری آهسته رفته بود در این حادثه به شهادت نمی رسید.
• شما در آن زمان کجا بودید؟
در آن زمان به شهید رجایی مساله اتفاق افتاده را اطلاع دادیم تا ایشان هم به بیت امام خبر بدهند. بنده از شب تا موقع سحر در محل انفجار بودم، موقع سحر از آنجا که شهید اصفهانی که از بستگان ما بود نیز به شهادت رسیده بود نزد خانواده رفتم تا حداقل به آنها دلداری داده باشم چراکه آن شب گفته بودند که بنده نیز در آن جمع بوده ام که متاسفانه قسمت نشده بود.
ما پس از این واقعه فورا با اعضای موتلفه تشکیل جلسه دادیم، صبح ساعت 5 جلسه ای تشکیل و جریانات و اتفاقات بررسی شد.
در همانجا تلاش کردیم که پس از توطئه های مکرر استکبار وظیفه یابی کنیم، چرا که در انقلاب زخمی شدن و معلول شدن و کشته شدن وجود دارد اما باید کسانی که در مسیر انقلاب حرکت می کنند در هر شرایطی به دنبال وظیفه باشند.
در آن جلسه تصمیم گرفتیم که از امام راحل بخواهیم قوه قضائیه را سامان ببخشند، و تشییع جنازه شهدا به صورتی باشد که در کشور طوفان به پا کند.
در همانجا شعار "ایران پر از بهشتیه" ساخته شد و در موقع تشییع جنازه خوانده شد تا استکبار و عمال آن فکر نکنند که با بهشتی با شهادت از دست رفته بلکه با شهادت پیدا شده است.
بلافاصله حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد و شهید باهنر نیز به عنوان دبیرکل انتخاب شدند. امام نیز آیت الله موسوی اردبیلی را به عنوان رئیس شورای عالی قضائی منصوب کردند. بنابراین مشخص شد که انقلاب همچنان پا برجاست. هرچند طرح ترورهای بعدی نیز در دستور کار دشمن قرار گرفت اما انقلاب تا امروز به مسیر خود ادامه داده است.
حادثه هفتم تیر از چند جهت دارای اهمیت فوق العاده است؛ از طرفی فقدان شهید بهشتی بود که به بیان امام امت، وی یک ملت بود و خط سیاست کشور را در کنار خط اصیل انقلاب و امام اداره می کرد.
بهشتی چهره ممتازی بود که هیچ گاه کسی وی را خسته و افسرده نمی یافت. شهید باهنر تعبیر جالبی داشتند و می گفتند: بهشتی انسان پربرکت الهی است که هر وقت مشکلی پیدا می شد امید داشتیم که بهشتی آن را حل کند و این انسان پر برکت با اخلاص و نظمی که داشت با نشاط همه مشکلات را حل می کرد.
• از شهید بهشتی جمله معروفی به یادگار مانده که همیشه نقل و شنیده می شود؛ ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند. قطعا بیان این جملات برگرفته از تفکری عمیق است، در این باره بفرمایید.
خود شهید بهشتی می گفتند که انقلاب با چهره های افسرده و دلهای پژمرده به جایی نمی رسد؛ بنابراین هیچ وقت چهره مرا افسرده نمی بینید، ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند.
ایشان تاکید داشتند که ما هیچ وقت زیر بار سختی و مشکلات قد خم نمی کنیم؛ ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت.
در این سال ها متاسفانه یکی از مشکلات ما این بوده که برخی افراد خدمت می کنند تا قدرتی به دست بیاورند؛ بهشتی اگر حزبی تشکیل داده بود آن حزب، حزب خدا بود و همواره بر عملکرد خدایی حزب تاکید داشت.
همیشه درهمه جای دنیا دم از مردم می زنند اما مردم بدون امام ، مردمی سرگشته هستند. باید امامی وجود داشته باشد که مردم را هدایت کند.
اما متاسفانه بعد از شهادت شهید بهشتی استکبار و افراد دارای سلیقه های التقاطی تلاش کردند که آثار بهشتی و نظریه های وی را در جهت اهداف خودشان به مردم ارائه دهند.
دیده می شود که برخی نشریات اصلاح طلب و لیبرالی حرف از شهید بهشتی و تفکرات وی می زنند اما نه از منظر اسلام فقاهتی بهشتی بلکه چهره وی را آنچنانی مطرح می کنند که گویی شهید بزرگوار نیز میخواسته همین تفکرات را ارائه دهد.
درحالی که بهشتی عقیده داشت که باید آزادی بیان و عقیده و فکر باشد؛ باید هرکس و هر گروهی درهر مقامی ، عامی و عالم از آزادی بیان برخوردار باشند اما نه اینکه از صراط مستقیم و خط خالص امام و اسلام منحرف شوند. می فرمود اسلام می خواهد با حفظ آزادی انسان، انسان را بسازد که این انسان سازی در سایه رهبری ولی فقیه میسر خواهد شد.
• در کشور همواره صحبت از تحزب و حزب گرایی مطرح شده و برخی نیز بر این نکته تاکید داشته اند که تحزب با تعریف شهید بهشتی باید در کشور شکل بگیرد؛ تحزب از منظر شهید بهشتی چیست؟
در کشور همواره سخن از حزب و تحزب مطرح شده اما باید همه به دنبال این باشند که حزب خدایی در کشور حاکم باشد، باید به این مساله توجه شود که برخی می خواهند انقلابی گری را به شهید بهشتی نسبت دهند، او اهل انقلاب راستین بود نه بی اخلاقی و منازعه.
شهید بهشتی ویژگی های بارزی داشت از جمله اینکه با تبلیغات سوء مخالفت بود و می گفت انتقاد سازنده و دلسوزانه از مسئولان برای همه آزاد است اما انتقاد سازنده و دلسوزانه ؛ لذا باید مراقب بود که درکشور جو پاک اسلامی آلوده نشود و باید توجه داشته باشم که کسانی که می خواهند حزب تشکیل دهند حزبی بهشتی گونه را تاسیس کنند.
اگر خدمت می کنند برای دستیابی به قدرت نباشد، بهشتی می فرمود که حزب جمهوری اسلامی باید عینیت بخش اسلام و آرمان ها و ارزش های اسلامی باشد. هدف آن ایجاد جامعه ای است که اسنان ها آزاد باشند و از این مسیر انسان سازی در پایه مبانی اسلامی صورت بگیرد.
• نکته پایانی؟
من فکر می کنم که بهشتی شناسی صحیح نه التقاطی و نه در جهت سوء استفاده از وی برای جا انداختن افکار انحرافی که هیچگونه پشتوانه ای هم ندارد یک ضرورت برای جامعه و جوانان ماست؛ که امیدواریم با تلاش یاران بهشتی و ارائه تفکرات عمیق وی این مهم محقق شود.
حادثه هفتم تیر 6 روز پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری و یک ماه قبل از فرار وی و مسعود رجوی به فرانسه صورت گرفت.
سه روز قبل از وقوع این حادثه، محمد جواد قدیری عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و طراح اصلی انفجار مسجد ابوذر و سوء قصد به جان مقام معظم رهبری با اطمینان خبر داده بود که «روز هفتم تیر» کار یکسره خواهد شد.
عامل انفجار هفتم تیر، فردی به نام محمدرضا کلاهی بود که پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان، به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد.
او بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی واقع در نزدیکی چهار راه سرچشمه تهران انتقال داد و دقائقی قبل از انفجار، از ساختمان حزب خارج شد.
پس از انفجار نیز مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان متبوع خود مخفی شد و نهایتاً از طریق مرزهای غربی کشور به عراق منتقل شد.
او در عراق با یکی از اعضای سازمان ازدواج کرد. اما در 1370 در فهرست اعضای «مسئلهدار» سازمان قرار گرفت و در 1372 از سازمان جدا و در 1373 از عراق رهسپار آلمان شد.
در فاجعه هفتم تیر علاوه بر شهید آیتالله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، 72 نفر دیگر از جمله 4 وزیر، چند معاون وزیر، 27 نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
امام خمینی در پیامی که به این مناسبت انتشار دادند، فرمودند «این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند.» 6 امام تأکید کردند «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.»
با اسدالله بادامچیان گفت و گو کردیم تا از خاطرات آن زمان برایمان بگوید و ضرورت های حفظ انقلاب در شرایط کنونی.
• روزهای اول تیرماه در کشور، همواره یادآور خاطرات تلخی است که گویای توطئه دشمنان از ابتدای انقلاب برای براندازی نظام اسلامی است؛ از آن روزها بفرمایید. وقتی که آیت الله خامنه ای هدف ترور دشمنان قرار گرفتند و در اقدامی هماهنگ دفتر حزب جمهوری اسلامی منفجر و شهید بهشتی و یارانشان به شهادت رسیدند.
روزهای ششم و هفتم تیرماه یادآور روزهای جهاد و شهادت است؛ 6 تیر روزی است که رهبری معظم انقلاب مورد سوء قصد منافقین قرار گرفت که از طرف استکبار جهانی هدایت شده و توسط نیروهای منافق در داخل کشور اجرایی شد.
در واقع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی استکبار جهانی تصور نمی کرد که این انقلاب پایدار باشد و نهایت تصور آنها از ادامه این انقلاب این بود که حداکثر چند هفته یا چند ماه به طول می انجامد و بعد هم با شکست مواجه می شود.
هنگامی که انقلاب پیروز شد و دولت موقت بر سر کار آمد آنها حس کردند که خط اجرایی کشور در اختیار جریان لیبرال قرار دارد که در این شرایط 2 حالت اتفاق می افتد؛ اول اینکه خط حرکت انقلابی و اسلام اصیل با خط اسلام لیبرال مهندس بازرگان و نهضت آزادی درگیر می شود و خط سیاسی لیبرال دولت موقت روبروی خط انقلاب و اسلامی اصیل قرار می گیرد
دوم هم اینکه نظام حاکم به مصلحت اینکه اول انقلاب است با لیبرال ها کنار آمده و خط لیبرالی غرب زدگی و ملی گرایی و اسلام التقاطی بر انقلاب و ایران حاکم می شود و خطری از جانب انقلاب خالص و شکوهمند و اسلام اصیل و فقاهتی و ولایت پذیر پدید نمی آید.
به همین علت در آن روزها مقداری آرام گرفتند و از سعی در جاسوسی علیه نظام اسلامی داشتند، تلاش می کردند که از درون ثبات نظام را به هم بریزند و گروه هایی را با عناوین خلق کرد، خلق گیلک، خلق ترک یا خلق عرب و ترکمن ایجاد کنند.
در همین راستا گروه هایی به نام میلیشیا از طرف سازمان منافقین تشکیل شده بود تا در واقع گردان کودتای شهری امریکایی ها باشد و کشور را با آشوب و درگیری مواجه کنند.
در چنین وضعیتی امام خمینی رحمت الله علیه کشور را اداره می کرد و امت با مدیریت کسانی مثل رهبر معظم انقلاب، آیت الله هاشمی رفسنجانی، روحانیت معظم و حزب موتلفه و سایر نیروهای انقلاب اداره شد.
درست است که برخی می خواهند نقش این نیروها را نادیده بگیرند اما این مسائل واقعیت های انقلاب است.
به هر حال انقلاب با این شرایط پیش می رفت تا اینکه گروه های مخالف نظام اسلامی راه حل هایی مثل ترور یاران نزدیک انقلاب و امام راحل را در پیش گرفتند.
• چه کسانی در لیست این ترورها قرار داشتند؟
اولین کسی که مورد حمله قرار گرفت شهید قرنی بود، آنها گمان می کردند که باید در بخش نظامی کشور بازوی مسلحی وجود نداشته باشد و سعی می کردند با حذف کسی مثل سپهبد قرنی بازوی قوی نظامی برای انقلاب پدید نیاید.
بعد از آن به سمت مغز متفکر و ایدئولوژیست انقلاب یعنی شهید مطهری نشانه رفتند؛ در ادامه شهید عراقی به فیض شهادت نائل شد، کسی که بازوی اجرایی امام رحمت الله علیه بود و امام در رابطه با ایشان گفته بودند که عراقی برای من به منزله 20 نفر بود. آنها در واقع با این اقدام نیروی کارآمد نظام و امام را زده بودند.
استکبار جهانی و مخالفان نظام گمان می کردند که اگر در همین راستا منصب ریاست جمهوری را از آن خود کنند مساله انقلاب حل خواهد شد.
با تبلیغات گسترده ای که البته پشتوانه امریکایی هم داشت بنی صدر رئیس جمهور شد؛ آنها سعی داشتند با گرفتن فرماندهی کل قوا بخش مسلح و سیاسی کشور هر دو در اختیارشان قرار می گیرد و بعد از آن خواهند توانست مجلس و بخش اجرایی کشور را به دست آورند. این اقدامات همگی در روابط آشکار و پنهان صورت می گرفت اما هیچکدام محقق نشد.
از سویی حزب جمهوری اسلامی و یاران موتلفه در برابر این گونه اقدامات ایستادند و در آن زمان 54 نفر از اعضای موتلفه بیانیه دادند و اعلام کردند که بنی صدر شایسته ریاست جمهوری نیست، لذا این برگ زرین برای همیشه تاریخ ماندگار خواهد بود که حزب جمهوری اسلامی هیچگاه بنی صدر را تایید نکرد.
در آن زمان با توجه به اینکه به راستی ریاست جمهوری حق شهید دکتر بهشتی بود اما شبکه های ضد انقلاب طی اقداماتی تلاش کردند که شهید بزرگوار بهشتی نتواند نامزد ریاست جمهوری شود یا اگر نامزد اتفاقاتی مثل آنچه که در فتنه 88 شاهد بودیم در کشور ایجاد شود.
در ادامه این روند جلال الدین فارسی نامزد انتخابات شد که باز هم به دلیل فعالیت همین شبکه های پنهانی در داخل و خارج از کشور مانع از حضور وی شدند.
در آن زمان بنا به مصلحت نظام امام رحمت الله علیه فرمودند که روحانی ها در انتخابات نامزد نشوند که البته این منع را بعد از شهادت شهید رجایی برداشتند و مقام معظم رهبری در آن زمان با رای اکثریت مردم به ریاست جهموری رسیدند.
بالاخره انقلاب راه خودش را ادامه داد و آنها هم فهمیدند که این نظام در اختیار امام و امت است؛ آنها که می دانستند قوه قضائیه در اختیار شهید بهشتی، ریاست جمهوری در اختیار شهید رجایی، مجلس در اختیار آیت الله هاشمی رفسنجانی و نخست وزیری در اختیار شهید باهنر است و همه ارکان نظام در واقع از فرامین حضرت امام خط می گیرند جنگ تحمیلی را به راه انداختند؛ هرچند با شروع جنگ و ادامه آن متوجه شدند که فروپاشی نظام اسلامی به این طریق ممکن نیست.
لذا تلاش می کردند همزمان پروژه کودتای شهری را نیز پیگیری کنند؛ بنابراین در 30 خرداد 60، میلیشیا، گروه های التقاطی، تفاله های بنی صدرها، فرقانی ها و سلطنت طلب ها در تهران تهاجم شدیدی را آغاز کردند که از این طریق انقلاب را سرنگون کنند اما تا غروب همان روز با شکست مواجه شدند.
در شرایطی که بنی صدر با رای عدم کفایت مجلس از قدرت ساقط شده بود و این گروه ها نیز به نتیجه رسیده بودند که انقلاب در مسیر خود در حال حرکت است تصمیم گرفتند طرح انفجار را در دستور کار قرار دهند.
• که با انفجار در مسجد ابوذر شروع شد.
بله؛ اولین هدف آنها طرح ترور مقام معظم رهبری در مسجد ابوذر بود که البته خداوند متعال با رحمت و لطف خود این ذخیره الهی را برای امام زمان (عج) و ملت مشتاق ایشان حفظ کرد.
فردای همان روز نیز دفتر مرکزی حزب را منفجر کردند؛ شبی که این اتفاق افتاد شب فوق العاده سختی بود، گروه های ضد انقلاب تلاش کرده بودند همه را به سالن حزب بیاورند تا به یکباره نظام از نیروهای وفادار خالی شود.
به یاد دارم که درآن زمان شهید باهنر نیز خواسته بودند که وارد سالن شوند اما در راه به شهید درخشان برخورد می کنند و به ایشان می گویند که سردرد دارم، شهید درخشان هم برای شهید باهنر وسیله ای تهیه می کند و ایشان از محل حادثه خارج می شود؛ اما خود شهید درخشان تا محل سالن می دود که اگر شاید مقداری آهسته رفته بود در این حادثه به شهادت نمی رسید.
• شما در آن زمان کجا بودید؟
در آن زمان به شهید رجایی مساله اتفاق افتاده را اطلاع دادیم تا ایشان هم به بیت امام خبر بدهند. بنده از شب تا موقع سحر در محل انفجار بودم، موقع سحر از آنجا که شهید اصفهانی که از بستگان ما بود نیز به شهادت رسیده بود نزد خانواده رفتم تا حداقل به آنها دلداری داده باشم چراکه آن شب گفته بودند که بنده نیز در آن جمع بوده ام که متاسفانه قسمت نشده بود.
ما پس از این واقعه فورا با اعضای موتلفه تشکیل جلسه دادیم، صبح ساعت 5 جلسه ای تشکیل و جریانات و اتفاقات بررسی شد.
در همانجا تلاش کردیم که پس از توطئه های مکرر استکبار وظیفه یابی کنیم، چرا که در انقلاب زخمی شدن و معلول شدن و کشته شدن وجود دارد اما باید کسانی که در مسیر انقلاب حرکت می کنند در هر شرایطی به دنبال وظیفه باشند.
در آن جلسه تصمیم گرفتیم که از امام راحل بخواهیم قوه قضائیه را سامان ببخشند، و تشییع جنازه شهدا به صورتی باشد که در کشور طوفان به پا کند.
در همانجا شعار "ایران پر از بهشتیه" ساخته شد و در موقع تشییع جنازه خوانده شد تا استکبار و عمال آن فکر نکنند که با بهشتی با شهادت از دست رفته بلکه با شهادت پیدا شده است.
بلافاصله حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد و شهید باهنر نیز به عنوان دبیرکل انتخاب شدند. امام نیز آیت الله موسوی اردبیلی را به عنوان رئیس شورای عالی قضائی منصوب کردند. بنابراین مشخص شد که انقلاب همچنان پا برجاست. هرچند طرح ترورهای بعدی نیز در دستور کار دشمن قرار گرفت اما انقلاب تا امروز به مسیر خود ادامه داده است.
حادثه هفتم تیر از چند جهت دارای اهمیت فوق العاده است؛ از طرفی فقدان شهید بهشتی بود که به بیان امام امت، وی یک ملت بود و خط سیاست کشور را در کنار خط اصیل انقلاب و امام اداره می کرد.
بهشتی چهره ممتازی بود که هیچ گاه کسی وی را خسته و افسرده نمی یافت. شهید باهنر تعبیر جالبی داشتند و می گفتند: بهشتی انسان پربرکت الهی است که هر وقت مشکلی پیدا می شد امید داشتیم که بهشتی آن را حل کند و این انسان پر برکت با اخلاص و نظمی که داشت با نشاط همه مشکلات را حل می کرد.
• از شهید بهشتی جمله معروفی به یادگار مانده که همیشه نقل و شنیده می شود؛ ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند. قطعا بیان این جملات برگرفته از تفکری عمیق است، در این باره بفرمایید.
خود شهید بهشتی می گفتند که انقلاب با چهره های افسرده و دلهای پژمرده به جایی نمی رسد؛ بنابراین هیچ وقت چهره مرا افسرده نمی بینید، ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند.
ایشان تاکید داشتند که ما هیچ وقت زیر بار سختی و مشکلات قد خم نمی کنیم؛ ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت.
در این سال ها متاسفانه یکی از مشکلات ما این بوده که برخی افراد خدمت می کنند تا قدرتی به دست بیاورند؛ بهشتی اگر حزبی تشکیل داده بود آن حزب، حزب خدا بود و همواره بر عملکرد خدایی حزب تاکید داشت.
همیشه درهمه جای دنیا دم از مردم می زنند اما مردم بدون امام ، مردمی سرگشته هستند. باید امامی وجود داشته باشد که مردم را هدایت کند.
اما متاسفانه بعد از شهادت شهید بهشتی استکبار و افراد دارای سلیقه های التقاطی تلاش کردند که آثار بهشتی و نظریه های وی را در جهت اهداف خودشان به مردم ارائه دهند.
دیده می شود که برخی نشریات اصلاح طلب و لیبرالی حرف از شهید بهشتی و تفکرات وی می زنند اما نه از منظر اسلام فقاهتی بهشتی بلکه چهره وی را آنچنانی مطرح می کنند که گویی شهید بزرگوار نیز میخواسته همین تفکرات را ارائه دهد.
درحالی که بهشتی عقیده داشت که باید آزادی بیان و عقیده و فکر باشد؛ باید هرکس و هر گروهی درهر مقامی ، عامی و عالم از آزادی بیان برخوردار باشند اما نه اینکه از صراط مستقیم و خط خالص امام و اسلام منحرف شوند. می فرمود اسلام می خواهد با حفظ آزادی انسان، انسان را بسازد که این انسان سازی در سایه رهبری ولی فقیه میسر خواهد شد.
• در کشور همواره صحبت از تحزب و حزب گرایی مطرح شده و برخی نیز بر این نکته تاکید داشته اند که تحزب با تعریف شهید بهشتی باید در کشور شکل بگیرد؛ تحزب از منظر شهید بهشتی چیست؟
در کشور همواره سخن از حزب و تحزب مطرح شده اما باید همه به دنبال این باشند که حزب خدایی در کشور حاکم باشد، باید به این مساله توجه شود که برخی می خواهند انقلابی گری را به شهید بهشتی نسبت دهند، او اهل انقلاب راستین بود نه بی اخلاقی و منازعه.
شهید بهشتی ویژگی های بارزی داشت از جمله اینکه با تبلیغات سوء مخالفت بود و می گفت انتقاد سازنده و دلسوزانه از مسئولان برای همه آزاد است اما انتقاد سازنده و دلسوزانه ؛ لذا باید مراقب بود که درکشور جو پاک اسلامی آلوده نشود و باید توجه داشته باشم که کسانی که می خواهند حزب تشکیل دهند حزبی بهشتی گونه را تاسیس کنند.
اگر خدمت می کنند برای دستیابی به قدرت نباشد، بهشتی می فرمود که حزب جمهوری اسلامی باید عینیت بخش اسلام و آرمان ها و ارزش های اسلامی باشد. هدف آن ایجاد جامعه ای است که اسنان ها آزاد باشند و از این مسیر انسان سازی در پایه مبانی اسلامی صورت بگیرد.
• نکته پایانی؟
من فکر می کنم که بهشتی شناسی صحیح نه التقاطی و نه در جهت سوء استفاده از وی برای جا انداختن افکار انحرافی که هیچگونه پشتوانه ای هم ندارد یک ضرورت برای جامعه و جوانان ماست؛ که امیدواریم با تلاش یاران بهشتی و ارائه تفکرات عمیق وی این مهم محقق شود.