گفتگوی ویژه

برای ترمیم ترک‌های اصولگرایی، نیازمند بازمهندسی هستیم

حسین انواری گفت: برای ترمیم ترکهایی که در بدنه اصولگرایی ایجاد شده است نیازمند بازمهندسی هستیم.
گفتمان اصولگرایی و تشکلهای آن در فضای امروز نیاز به تبیین و شفافیت دارد. آنچه مسلم است در صورت تفسیر هر چه بیشتر این گفتمان و گره خوردن آن با دغدغههای مردم هر چه بیشتر جایگاهش را در فضای مردمی باز مییابد و به صورت مطالبه عمومی آنها در میآید. اصولگرایی به معنای واقع همان آرمانهایی است که مردم برای تحققش انقلاب کردند و به جمهوری اسلامی آری گفتند. حسین انواری در باره تشریح اصولگرایی و ویژگیهای آن با خبرنگار هفتهنامه شما به گپ و گفت نشست که در ادامه میخوانید.

تبیین اصولگرایی در کلام جنابعالی مغتنم است.

اصولگرایی در دو حوزه تفکر و عمل قابل تبیین است. اگر کسی از لحاظ فکری تمامی الزامات و معیارهای اصولگرایی را داشته باشد، ولی در حوزه عمل نیاید، اصولگرا نیست. مثل خیلی از مؤمنین که به قیامت اعتقاد دارند، ولی رفتارشان در عرصههای مختلف زندگی نشان میدهد بر قیامت خط بطلان کشیدهاند و کاملاً مغایر این تفکر عمل میکنند. در بحث اصولگرایی یکسری الزامات اثباتی و تعدادی الزامات نفیای وجود دارد، یعنی اصولگرایی باید واجد و فاقد شاخصهایی باشد و مخلوط این دو ممکن نیست. یکی از مسائل اساسی این است که صرف اینکه در بحث تئوریک اصولگرایی را باز و الزامات و مؤلفههایش را قبول کردیم به معنای اصولگرا شدن ما نیست. مگر اینکه مجموعه اصولی که بدان معتقدیم بتواند در حوزه عمل جاری شود، وگرنه...

صرفاً حرف فایدهای ندارد.

یعنی کورکورانه انجام دادیم و پایدار نیست.

جامعه هم وقتی دریابد در حد حرف است اقبالی بدان نمیکند.

همینطور است، ولی گاهی اوقات با سر دادن شعارهای اصولگرایانه و عملکردی خلاف آن سر مردم کلاه میگذاریم.

یعنی از جانب خود اصولگراها با تابلوی اصولگرایی و عملی غیر از آن.

بله. پس یکی از الزامات اصولگرایی انطباق قول (اندیشه و تفکر) و فعل (اقدام) در مبانی و اصول است. نکته دیگر اینکه اصولگرایی نیاز به شاخص و الگو دارد. باورم بر این است در انقلاب ما و شرایط موجود کشور شاخص و الگوی اصولگرایی تفکر، گفتار و رفتارهای حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری هستند که منبعث از سیره نبوی و علوی است. اصولگرایی این باور است که حق پیروز و باطل نابودشدنی است و در تمام موضعگیریها و افعال در مقاطع و موضوعات مختلف این باور باید زنده باشد. ممکن است باطل جولانی بدهد و...

جلوههایی هم داشته باشد.

اما باطل از بین رفتنی است: «إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا»(1) نکته دیگر اینکه رستگاری انسانها در حوزه اصولگرایی به تزکیه و انسانیت آنها ارتباط مییابد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»(2) رستگاری، قدرت و پیروزی در سایه تزکیه حاصل میشود.

از دیگر الزامات اثباتی انطباق قول و فعل و رفتارهای حکیمانه است. نمیشود یک چیز بگویم و غیر از آن عمل کنم. نمیتوان خیلی از مسائل حق را با مصلحتاندیشی بپوشانم و کنار بزنم. حرف و عمل اصولگرایان یکی است و رفتارهای حکیمانه دارند.

به دیگر ویژگیهای اصولگرایی اشاره کنید.

توسعه کارآمدی در اصولگرایی و الگوسازی است. اصولگراها هم تابع الگوی سالم هستند و هم میخواهند الگوساز شوند. این امر در صحنه سبقت در خیرات امکانپذیر است، نه در عرصه تنازع بقا.

تنازع بقا یعنی تلاش برای حفظ خود...

چه بحق و چه به ناحق. کل افعال اصولگرا بر اساس اصول و مبانی لایتغیر دینی و مذهبی است. یعنی باید باور کنیم در اسلام یکسری اصول تغییرناپذیر داریم که تابع زمان و مکان نیستند. این باور جلوی خیلی از بازیهای سیاسی و دلیلتراشیهای رایج و مرسوم را میگیرد. نکته دیگر در اصولگرایی اینکه هدف وسیله را توجیه نمیکند. نمیتوانیم از هر وسیلهای برای نیل به اهدافمان بهره بجوییم.

شاخص دیگر با توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری بحث عقلانیت مبتنی بر اقناع است. هر اندیشه و عمل در حیطه اصولگرایی باید بر عقلانیت و اقناع استوار باشد، چون میخواهیم آن الگو را اثبات کنیم و...

با اقناع، بدنه جامعه به اصولگرایی اقبال بیشتری پیدا میکنند.

همینطور است. کسب قدرت در گفتمان اصولگرایی یک ابزار است و هدف نیست. یعنی ما قدرت به دست نمیآوریم که صرفاً قدرتمند شویم، بلکه قدرت در نظر اصولگرایی ابزاری برای خدمت مسئولانه و متعهدانه است.

آیا همین کسب قدرت میتواند در جهت شاخص آرمانگرایی تشکلهای اصولگرایی باشد؟

بله، ما قدرت کسب نمیکنیم تا توانمند شویم که خواستههای شخصی مان را دنبال کنیم، بلکه قدرت کسب میکنیم تا به وسیله آن اهداف عالیه اصولگرایی را محقق سازیم. یکی از نکاتی که مقام معظم رهبری در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری بدان سفارش کردند، این بود که اصولگرایی باید به دنبال ایجاد روحیه همدلی و وحدتآفرینی باشد تا سکینه و آرامشی را در دلها ایجاد کند. اصولگرایی نمیتواند هر جور که دلش میخواهد عمل کند. باید توجه داشته باشد دلهای مردم را آشفته نکند و روحیه همدلی را تقویت کند.

حتی اگر اختلافاتی هم هست رسانهای نکنند و در فضای گفتمانی داخلی حل و فصل کنند.

همینطور است. جایز نیست چنانچه اختلافی داریم موجب تنش در جامعه شود. باید آن را حل کنیم.

در خصوص واقعبینی این گفتمان بفرمایید.

عرض کردم در حوزه اندیشه و عمل این گفتمان باید استوار بر منطق و عقلانیت باشد، چون میخواهد اقناع کند. پس باید مستدل باشد.

یعنی باید واقعیتهای جامعه را مد نظر قرار دهد.

نمیتواند ذهنی و تنازعی باشد، بلکه بایستی با واقعیتهای جامعه و زندگی مردم منطبق باشد.

آیا قبول دارید لازم است گفتمان اصولگرایی برای واقعبینی بهروز شود؟

سئوال شما را اینگونه پاسخ میدهم که برای ترمیم ترکهایی که در بدنه اصولگرایی ایجاد شده است نیازمند بازمهندسی هستیم.

در چه جهتی؟

در جهت پایبندی به اصول اساسی انقلاب اسلامی ـ که یک باور جدی است ـ و دیگری ولایت فقیه است. اگر در اصل مترقی تبعیت از ولایت فقیه زمان تردید داریم، باید آن را حل کنیم. این تبعیت باید هم در اندیشه باشد و هم عمل. به انطباق قول و فعل اشاره کردم. نمیتوانیم بگوییم اعتقاد به ولیفقیه داریم، ولی طور دیگری عمل و سپس عملکردمان را توجیه و تفسیر کنیم. اینها نکات ظریفی هستند که اگر اختلالی در مبانیمان داریم باید بازمهندسی کنیم. همینطور در باره التزام عملی به قانون اساسی، نمیتوانیم یک قسمتش را اجرا و قسمت دیگرش را رها و تعطیل کنیم. اگر منطقی و اصولی فکر میکنیم باید به همه اصول قانون اساسی عمل کنیم.

مردمسالاری دینی در گفتمان اصولگرایی، چطور؟

در باره این اصل مقام معظم رهبری هفته گذشته بدان اشاراتی کردند. اعتقاد واقعی به مردمسالاری دینی یعنی مردم صاحب کار هستند و مسئولین را انتخاب میکنند و وکالت میدهند یا به مدیران تفویض میکنند. الان در انتخابات ریاست جمهوری مردم طی آرای عمومی رئیسجمهور را انتخاب کردهاند که آقای رئیسجمهور! شما مسئول باش و مسائل ما را حل کن. مردمسالاری دینی یکی از اصول مترقی است. جوامع غربی شعار مردمسالاری را میدهند، ولی دروغ میگویند و بدان عمل نمیکنند.

به نکته دیگری از این گفتمان بپردازید.

آنچه که گاهی اوقات در اصولگرایی بدان خدشه وارد میشود تلفیق سیاست با دیانت است. بعضی مواقع میگویند حکومت دینی کارساز نیست و در این باره نمیتوانیم با حکومت دینی عمل کنیم و پیروز شویم...

میگویند باید سیاسی عمل کرد.

در حالی که سیاست ما عین دیانت ماست. نمیشود از یک طرف بگوییم اسلام یک دین جامع و تمام عیار در همه ابعاد و اجزا و یک ساختار منسجم است و از طرف دیگر بگوییم یک جایش را قبول داریم و جای دیگرش را قبول نداریم یا اصلاً اداره حکومت با اندیشه اسلامی ممکن نیست. این هم از مواردی است که اگر در حوزه اصولگرایی بدان اشکال داریم باید بازمهندسی کنیم.

به بقیه شاخص‌‌های تشکلهای اصولگرایی اشاره کنید.

روحیه شادابی و جهادی، شجاعت در اقدام، داشتن نقش فعال در رویدادهای جامعه و بهروز بودن از دیگر ویژگیهای اینگونه تشکلهاست. آدم پژمرده، بیحال، افسرده و ناامید اصولگرا نیست، چون اصولگرا بنبست ندارد و میخواهد به حیات طیبه برسد. مقام معظم رهبری هفته پیش به نکتهای اشاره کردند که تقابل با تهدیدات نظام است. نباید اختلاف سلیقهها را اصل کنیم و تقابل با نظام سلطه را فراموش کنیم. متأسفانه این اتفاق در صحنه سیاسی ما دارد میافتد. گاهی اوقات دنبال فرعیات میرویم.

از الزامات نفی این گفتمان هم بگویید.

قدرت، ابزار منفعت مادی و شخصی نیست. قدرت برای خدمت است. همینطور افزونطلبی، دنیادوستی و دعوت انسانها به خود که به دلیل قدرتم مردم را دعوت به تبعیت از خود میکنم. در اصولگرایی دعوت به خداست.

پینوشتها:

1ـ اسراء/ 81

2ـ شمس/ 9

https://shoma-weekly.ir/SlastM