گفتگوی ویژه

با تفکرات غربی نمی توان مشکلات اقتصادی کشور را حل کرد

وقتی در سال ۸۸ موسوی نامزد انتخابات شد. جالب است که گفتد او نخست وزیر امام بود، اما واقعیت این است که او نخست وزیر تحمیلی بر امام بود. اما ما این حرفها را نمی گفتیم. چرا؟ چون نمی خواستیم در کشورحاشیه سیاسی درست کنیم. وقتی سال ۸۸ وارد صحنه انتخابات شد برای احتیاط، برخی اشکال هایش را گفتیم. وقتی ایشان پا به فتنه گذاشت، روشنگری کردیم.

اشاره: دکتر بادامچیان یکی از چهره هایی است که رسانه ها نسبت به گرفتن مصاحبه مشروح با او علاقه نشان می دهند. خبرآنلاین در روزهای اخیر دو بخش از یک مصاحبه طولانی با وی را منتشر کرد که بخشهایی به بازخوانی تاریخ انقلاب و بخشهایی به مسائل روز می پرداخت. بخش دیگری از گفتگوی 90 دقیقه ای خبرآنلاین با نایب رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی که درباره آینده اصولگرایی و انتخابات های پیش رو است را تقدیم می کنیم:

آقای دری نجف آبادی اخیرا اظهار نظری درباره دوران پس از رهبری انقلاب داشتند و گفته بودند که باید به آن زمان هم فکر کرد. واقعا اتفاقی افتاده است که این اظهار نظر های عجیب بیان می شود؟

اینکه مجلس خبرگان درباره رهبری بروند از قبل یک نفر را برای آینده تعیین کنند، این طور نیست. اصولا جایگاه خبرگان برای این است که در بزنگاه لازم این مسائل را بررسی کند.

کسانی که در اصلاح طلبان حرف از تلاش برای خبرگان می زنند هدفشان «مزاحمت ایجاد کردن» برای رهبری از طریق نفوذ در مجلس خبرگان رهبری است. این گروه هایی که با استفاده از نهضت امام و حضور ملت در حمایت از امام راحل به پست و مقام رسیدند، در این این سالها از راه تبلیغات، فشار و سر پل ها می خواهند به مجلس خبرگان برسند. آنها به دنبال بزرگ نمایی نقاط ضعف، کوچک نمایی نقاط قوت اند و می خواهند به سلطه برسند. متاسفانه مقام طلب هستند و با خطوط امام فاصله دارند، اما می گویند ما در خط امام هم هستیم.

یکی از آنها بارها خودش گفته که کارگزارن لیبرال دموکرات است. چند بار هم به این مساله تاکید کرده است. منتها مساله این است که امام خمینی (ره) که لیبرال دموکرات نبود. امام یک انقلابی متعهد اسلامی بود. با این توصیف کسی که می گوید ما لیبرال هستیم آیا می تواند بگوید ما در خط امام هستیم؟ ! من واقعا از محمد آقای هاشمی که صریح گفتند که ما لیبرال نیستیم تشکر می کنم. اما کسان دیگری در کارگزاران اصرار دارند که لیبرال دموکرات هستند. بخشی از اصلاح طلبان امروز چه تفکری دارند؟ مجموعه ای از نهضت آزادی ها، لیبرال ها، چپ های سازمان مجاهدین انقلاب و خط سه ها جمع شدند و در نهایت اینهایی شدند که الان در فضای سیاسی اصلاح طلب خوانده می شوند.

فکر نمی کنید بین آن نسل و نسل کنونی اصلاح طلبان تفاوت هایی هم وجود دارد؟

طبعا ادبیات هر ۱۰ سال عوض می شود. روشن است که در زمانی که نظام ثبات قطعی خودش را پیدا نکرده بود، آنها یک جور حرف می زدند و امروز یک شکل دیگر. در دوران جنگ تحمیلی مگر همین گروه نمی گفتند که بعد از فتح خرمشهر باید جنگ را تمام کنیم؟ نسل های گذشته اینها هم قبل از تاسیس نظام هم همین رویه را داشتند. در ۱۶.۵ سال از نهضت امام یک شهید یا جانباز از نهضت آزادی ها پیدا می کنید؟ در ۱۵ خرداد یک فرد از اینها در تظاهرات بود؟ حتی بعدها گفته اند قیام ۱۵ خرداد که دفاع مردمی تمام عیار برای دفاع از حریم مرجعیت بود، یک «شورش کور» بود. دلیلش هم این بود که نمی توانستند بگویند این قیام مردمی نبوده است. سال ۵۷ هم گفتند شاه باید سلطنت کند!

سال ۵۸ نهضت آزادی جزوه ای منتشر کردند و گفتند: «امام باید برود قم مرجعیت را اداره کند وکاری به سیاست نداشته باشد. روحانیت باید در منبر و محراب مشغول باشد. چون آنها کسانی هستند که باید دین را حفظ کنند و ورودشان به سیاست موجب می شود دین آسیب ببیند. درباره انقلابیون هم گفتند که کسانی که انقلاب کردند برای انقلاب مفید بودند، اما بعد از انقلاب کشور نیازمند متخصصان است و بهتر است آنها کنار بروند و کار را به متخصصان- منظورشان نهضت آزادی و ملی گراها- بسپارند. » وقتی من این جزوه را به آیت الله بهشتی دادم ایشان فرمودند: «عجب خیالاتی دارند. » بازرگان در گفت وگویش با حامد الگار جمله دارد که از اعتقادات سیاسی او نشات می گیرد. آنجا می گوید: «من رفتم نوفل لوشاتو و به امام گفتم که آمریکا قدرت بزرگی است، اما دیدم امام عقلش به سیاست نمی رسد. » در گفت وگو با فالاچی هم همین را می گوید. بعد فالاچی به بازرگان می گوید: «پس تو چرا قبول کردی که نخست وزیر انقلاب بشوی؟ می گوید: چون دیدم امام مصمم بود. گفتم ریسک می کنیم و انقلاب می کنیم. »

زدن این حرفها ممکن است از سوی مدافعان آنها با این تعابیر روبرو شود که هر دوره اقتضایی دارد.

بعد از پیروزی انقلاب نشریات اینها می نوشتند: «انقلابیون وارد نیستند. اینها فقط می خواهند گریه کنند. اینها شادی سرشان نمی شود. » مگر از این حرفها در این سالها کم شنیده ایم؟

جالب است که ما می بینم که هر کجا که کار انقلاب را به دست اینها سپردند، کار را ضایع کردند. همین الان در دولت آقای روحانی به تیپ اصلاح طلب معتدل بها داده شده است. اینها که الان سر و کار آمدند چه کار می کنند؟ همه وزارتخانه را از نیروهای هم فکری خودشان می چینند.

همین ها در دولت آقای روحانی مساله سبد کالا را به آن وضع نا مطلوب اجرا کردند. چه کسی این ذهنیت را به آقای روحانی داد؟ در مساله یارانه ها خط دادند که هر کس نیازمند و متقاضی است بیاید و یارانه بگیرد و آنطور بد شد. حزب موتلفه حمایت حکیمانه از دولت را وظیفه خود می داند. به همین دلیل بارها این مساله را تذکر دادیم.

اصل این موضوع که باید از میزان یارانه بگیران کم کنیم که حرف درستی است، ممکن است اشکال در اجرا بوده باشد.

۲۳ تا ۲۵ میلون کشاورز داریم که باید به اینها یارانه داد. اصل هدفمند کردن که یک اصل عقلایی است چه به تولید بدهیم و چه مصرف یا توزیع و یا صادرات، این امر عقلایی است این امر را با همه دلسوزی های مجلس هشتم آقای احمدی نژاد بد عمل کرد.

خوب حرف این دولت هم این بود که نباید همه اقشار به یک نسبت بگیرند. این حرف درستی است.

بله، خود دولت احمدی نژاد هم اگر الان بود مجبور بود این رقم را کم کند چون وقتی در مجلس تصویب شد از ۴۶ هزار میلیارد تومانی که نصیب دولت از گران کردن حامل های انرژی می شود، ۳۶ هزار میلیارد را به دهک های کم درآمد بدهیم، در عمل این اتفاق نیفتاد. در عمل به جای اینکه دولت احمدی نژاد از این ۱۰ دهک به ۵ دهک کمک کند، به همه دهک ها یارانه داد.

طبیعی است که وقتی این رقم را نمی شد از بودجه افزایش قیمت حامل های انرژی بپردازند، بایستی از بودجه های دیگر استفاده می کردند. همان کاری که دولت احمدی نژاد کرد و آسیب دید. دولت آقای روحانی خواست این کار را بکند. خوب اصل کار، کار خوبی است. پشنهاد ما این بود که باید به حدود ۵۰ میلیون نفر بدهد. کارگران و کشاورزان، و دولت بیاید حدود ۲۰ میلیون نفر را کم کند. مانند کارمندانی که حقوق بالا دارند، نه کارمندی که ۷۰۰ هزار تومان حقوق دارد. کارمندانی که خود و همسرشان کار می کنند و بیش از ۳ میلون تومان در ماه درآمد دارند را می شود از یارانه بگیران کم کرد. این امور راحت آمارش در می آید. همه کسانی که کارت بازرگانی دارند، نباید یارانه بگیرند.

خوب این اموری که می گوید نیازمند سرک کشیدن در حساب های مردم است که روحانی در همان ماههای ابتدایی با آن مخالفت کرد.

نه، این به حساب های مردم کاری ندارد. اینکه دولت به مردم چقدر حقوق می دهد نیازمند رفتن به حساب مردم نیست. ما که نمی گویم به حساب بانکی برود. کسی که کارت بازرگانی دارد باید ماهی ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان یارانه بگیرد؟ به کسانی که در شمال شهرخانه های بزرگ چند میلیاردی دارند باید یارانه داد؟ پیشنهاد ما این بود که دولت با کم کردن این جمعیت که حدود ۱۵ تا ۲۵ میلیون نفر می شود، یارانه آنها را کم کند و ۵ یا ۱۰ هزار تومان به یارانه کم درآمد ها اضافه کند. به این شکل هم قشر کمدرآمد راضی می شود و هم قشر پر درآمد برای ۴۵ هزار تومان اعتراض نمی کرد. من معتقدم رفتار دولت در ماجرای ثبت نام مجدد یارانه ها بسیار اشتباه بود. چون ابتدا باید فرد اعتراف می کرد که نیازمند است، بعد هم به همه گفته می شود لطفا نگیرید. خوب چرا نگیرد؟ یکی به شوخی می گفت این پول است نه جان که نگیرد! سوال من این است که چه کسی این سیاست را القا کرده است؟ همین دوستان. از نظر چیدمان نیروها شما بروید ببینید که در شهرستانها اعتراض مردم بلند است. مراجع معترضند. اینها که به شخص دکتر روحانی معترض نیستند. به این چیدمان و نحوه حضور برخی چهره های اصلاح طلب اشکال دارند. این اعتراض ها به عناصری هستند که در ۳۵ سال اخیر برای کشور مزاحمت ایجاد کردند چون خط آنها با امام، ولایت فقیه و فقه حوزوی منطبق نیست. تفکر آنها لیبرالی است.

پس شما هم دلواپس دولت هستید؟ !

نه، برای انقلاب که دلواپسی نداریم. تا وقتی نوح کشتی بان را داریم، ما از این مسائل و فتنه ها نگرانی نداریم. مساله این است که به خاطر انقلاب با این گروه ها مدارا شد، اما هر وقت اینها سر کار آمدند به انقلاب آسیب زدند. یک مثال بزنم. جیره بندی را موتلفه و جامعه روحانیت مبارز قبل از انقلاب به بهترین شکل اداره کرد، اما دولت جناب موسوی چنان آسیبی زد که الان بخش عمده مشکلات اقتصادی امروز کشور مربوط به سیاست های دولت آقای مهندس موسوی است. بعد کارگزاران آمدند و سیاست تعدیل را پیش گرفتند که از اقتصاد غربی و راهکارهای لیبرالی استفاده کردند. اینها همه از تفکر لیبرال دموکراسی سرچشمه می گیرد. بدانید که تفکر تکنوکراتی نمی تواند انقلاب را اداره کند. سیاست اصلاحات که اصلا بن مایه اش غربی است هم نمی تواند مشکلات اقتصادی را حل کند. البته حرف ما این نیست که اینها کنار بروند. نه، باید براساس عدالت کار کرد.

این جور که شما زیر آب اصلاح طلب ها را می زنید، طرفداران این تفکر میگویند ۸ سال اصولگراها کشور را اداره کردند. نتیجه اش این همه مشکلات شد. اجازه دهید چند سال هم میدان دست ما باشد ببینید ما چطور کشور را اداره می کنیم.

یعنی وضع را خراب تر کنند! عیبی ندارد. حرف من این است که اگر این طیف بار اولشان بود، می گفتیم اشکال ندارد، اما مجلس سوم و ششم چه کردند؟ در مجلس سوم کاری کردند که دور چهارم در انتخابات همه نمایندگان تهران تغییر کرد واصولگرایان روی کار آمدند. حتی خواهر ارزشمند خانم دباغ، مرحوم توسلی -ازاعضای بیت امام- رای نیاوردند. چرا؟ مردم نتیجه تفکر و عمل اصلاح طلبان را دیدند. در دولت میرحسین موسوی این تفکر بود. منتها چون دوران جنگ بود، ما مدارا می کردیم. میر حسین موسوی خلاف های زیادی داشت.

اصلاح طلبان می گویند اگر اتفاق های سال ۸۸ نبود، هنوز موسوی نخست وزیر امام وفردی محترم بود، اما شما به دلیل فتنه سال ۸۸ دنبال تسویه حساب سیاسی هستید؟

ما ۲۰ سال سکوت و مدارا کردیم. علی رغم اینکه آنها همه نوع تهمت و افترا به ما زدند. همین مرحوم عسگر اولادی را موسوی آن قدر اذیت کرد که حد و حصر نداشت و در نهایت هم مرحوم عسگر اولادی استعفا داد. در عین اینکه می دانست امام به آقای عسگر اولادی گفته است استعفا ندهد. این مطلب را می دانست. اما خلاف نظر امام رفتار می کرد. در نهایت دید از عهده عسگر اولادی بر نمی آید و آقای عسگر اولادی تابع امام است، مدیر کل بازرگانی تهران را روبروی وزارت بازرگانی به شلاق گرفت. عسگر اولادی پیش امام رفت و گفت: «امام کار به جایی رسیده است که مسئولان اقتصادی این مملکت را دارند به جای من می زنند. شلاق زدن آن مدیر در واقع زدن من است. به نظر شما ماندن من در این شرایط جایز است؟ » امام فرمودند: تا آنجایی که می توانی بمان، اما اگر نشد برو. اینها را میر حسین می دانست.

وقتی در سال ۸۸ موسوی نامزد انتخابات شد. جالب است که گفتد او نخست وزیر امام بود، اما واقعیت این است که او نخست وزیر تحمیلی بر امام بود. اما ما این حرفها را نمی گفتیم. چرا؟ چون نمی خواستیم در کشورحاشیه سیاسی درست کنیم. وقتی سال ۸۸ وارد صحنه انتخابات شد برای احتیاط، برخی اشکال هایش را گفتیم. وقتی ایشان پا به فتنه گذاشت، روشنگری کردیم.

بسیاری از مخاطبان این منطق را درک نمی کنند و احساس شان این است که شما دنبال تسویه حساب سیاسی هستید؟

تسویه حساب سیاسی گذشته چه خاصیتی دارد؟ بله، تفکرات زیادی در جامعه است و اظهار نظر هم می شود. منتها سوال این است که واقعیت چیست؟ ما به تکلیف شرعی خودمان نگاه می کنیم و به خاطر دنیای دیگران حاضر نیستیم جهنم را برای خودمان بخریم.

در بسیاری از کامنت ها در فضای مجازی گفته می شود که شما اگر موسوی برنده انتخابات بود این حرفها را نمی زدید؟

چرا نزنیم؟ جایی که لازم بود ولو اینکه در انتخابات هم نبود، ما حرفهایمان را می زدیم. ما سیره ائمه را که برایمان حجت شرعی است ُ ملاک قرار می دهیم.

درمورد دولت آقای احمدی نژاد هم باید بگوییم آن دولت با شعار انقلابی از مردم رای گرفت. مردم گفتند دیگر از این خاطرمان جمع است. رفتارش هم به گونه ای بود که مردمی بود. در دولت نهم با اصولگرایان گوناگون کار کرد و خیلی هم خدمت کرد. دور دوم گیر یک دار و دسته افتاد و رسید به جایی که در انتهای دولت وقتی دید دوباره نمی تواند قدرت داشته باشد، مدودوف وار، مشایی را وارد صحنه کرد.

برخی می گویند این میزان مایه گذاشتن برای مشایی از سوی احمدی نژاد به این خاطر بود که سهمش را از قدرت می خواست؟

بله، بدون رودربایستی بخواهیم صحبت کنیم، او قدرت می خواست. ابقا در قدرت. منتها مساله این است که ماسهم نداریم؟ ما چه سهمی از انقلاب می توانیم داشته باشیم؟ مگر آقای احمدی نژاد کی بود؟ یک جوانی که رئیس جمهور ایران شد. اگر قرار بر گرفتن سهم بود، باید عسگر اولادی سهم می گرفت. ابوالفضل حاج حیدری باید سهم می گرفت. ۱۴ سال زندان شاه را کشید، اما شما که رسانه ای هستید از ایشان مصاحبه دیدید؟

فکر می کنید طیف احمدی نژاد در حال تلاش برای مجلس آینده است یا به قول آقای باهنر دیگر دوران او گذشته است؟

نه، تجربه نشان داده که رئیس جمهورهای قبلی تمام شده نیستند. احمدی نژاد هم این طور است. مگر جریان رجایی تمام شده است؟ هنوز رجایی رئیس جمهور مورد آرزوی این ملت است. مگر میر حسین بعد از نخست وزیری تمام شد؟ نشد. فکر می کنید آقای خاتمی تمام شده است؟ هنوز این طرف و آن طرف هوادار دارد. مگر هاشمی تمام شده است؟ تازه برخی ها هم که نامزد بوده و هستند هم هنوز ادامه دارند!

https://shoma-weekly.ir/Qqv28o