ë یکی از موضوعاتی که با وجود تلاشهای شما و طیفی از فعالان حزبی هنوز به سرانجام نرسیده است بازگشایی «خانه احزاب» است. باوجود مساعدتهای وزارت کشور برای بازگشایی تنها تشکل صنفی احزاب، طیفی از اصولگرایان از جمله حزب مؤتلفه اسلامی گویا مخالف احیای خانه احزاب هستند. علت مخالفت طیفهایی از اصولگرایان با خانه احزاب چیست؟
فقط مؤتلفه مخالف بازگشایی خانه احزاب نیست. گروههای دیگری از اصولگرایان هم مخالفند. برای جواب دادن به این سؤال باید اندکی به عقب برگردیم. در دولت آقای خاتمی و دوران وزارت کشور آقای موسوی لاری مشکلاتی بین احزاب وجود داشت که تنشهای زیادی را در جامعه به وجود آورد. حوادث سال 78 از این جمله بود که خسارت فراوانی هم وارد کرد. دولت وقت برای کاهش تنش بین احزاب از افرادی با گرایش های مختلف سیاسی و حزبی که بنده هم جزو آنها بودم، دعوت کرد و برای رسیدن به راه حل چندین جلسه در دفتر آقای موسوی لاری برگزار شد. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اگر محلی باشد تا احزاب در آن با یکدیگر صحبت کنند، اختلافات کمتر شده و به جامعه کشیده نمیشود. در آن دوران گاهی حزبی از حزب دیگر شکایت میکرد و پرونده به قوه قضائیه میکشید که باعث بدبینی مردم به احزاب میشد. بنابراین مقرر شد چند نفر از جمله بنده، اساسنامه خانه احزاب را بنویسند. این اساسنامه به رأی گذاشته و به اتفاق آرا تأیید شد و بر اساس آن شورای مرکزی 15 نفره با 5 نفر علی البدل انتخاب شدند. در نخستین شورا آقای موسوی تبریزی رئیس بودند و بنده نایب رئیس. در انتخابات بعدی بنده رئیس بودم و آقای موسوی تبریزی نایب رئیس. در این دو دوره کارهای خوبی انجام شد از جمله تدوین منشور وفاق که 100 حزب پای آن را امضا کردند و نشان میداد اختلافات بین احزاب بنیادی نیست. در دور سوم که آقای موسوی تبریزی رئیس بود و بنده نایب رئیس با احزاب خارج از کشور هم ارتباطات خوبی برقرار شد. از انتخابات دور چهارم به بعد بعضیها دنبال تمامیت خواهی رفته و فلسفه وجودی خانه احزاب را زیر سؤال بردند و عملاً خانه احزاب دست یک گروه افتاد. چندین جلسه برگزار شد اما به خاطر تمامیت خواهی گروهی بحثها به نتیجه نرسید. الان فقط مؤتلفه نیست که مخالف احیای خانه احزاب است بلکه اغلب احزاب اصولگرا از جمله جبهه پیروان خط امام و رهبری به دلیل ذهنیت منفی که از این تشکل دارند، مخالفت میکنند. اصولگرایان مخالف جمع شدن احزاب زیر یک سقف نیستند، اما میگویند ما به خاطر اتفاقاتی که در کنگره چهارم افتاد ذهنیت منفی داریم و به همین خاطر باید این تشکل را با عنوان دیگری مثل «باشگاه احزاب» یا «خانه احزاب» با شرح وظایف و اساسنامه شفاف و قانونی داشته باشیم و بخصوص باید کاملاً توجه شود که خانه احزاب یک حزب سیاسی نیست و نباید کار حزبی بکند، بلکه یک تشکل سیاسی برای کمک به ایده تحزب است و نه کمک به یک حزب یا تشکل سیاسی. از طرف دیگر برخی معتقدند خانه احزاب برند و در دنیا شناخته شده است.
ë امسال مطرح شد که کمیته اجرایی متشکل از احزاب اصلاحطلب و اصولگرا برگزاری مجمع عمومی را پیگیری کردند و در همین راستا بنا بود شما برای اصولگرایان و آقای موسوی تبریزی برای اصلاحطلبان دعوت نامه بفرستد. این پیشنهاد به کجا رسید؟
طبق اساسنامه «خانه احزاب» اگر اکثریت احزاب درخواست کنند، مجمع عمومی تشکیل میشود. ما هم نامه را نوشتیم و امضا کردیم ولی چون عمده احزاب اصولگرا شرکت نکردند، متوقف شد. در ضمن قرار نبود من برای احزاب اصولگرا و جناب آقای موسوی تبریزی برای احزاب اصلاحطلب نامه بنویسیم، بلکه قرار بود یک نامه با دو امضا برای کلیه احزاب ارسال شود.
ë نظر شما احیای «خانه احزاب» است یا تشکیل تشکلی جدید با عنوان جدید؟
باید اجماع شود. حرکت حزبی یا اجتماعی نیازمند نرمش و هماهنگی است. در خانه احزاب اول و دوم همکاری خوبی با آقای موسوی تبریزی داشتیم. مثلاً وقتی بنده رئیس بودم به سوریه سفر کردیم و آقای موسوی تبریزی مترجم بود. شأن ایشان خیلی بالاتر از اینها بود، ولی فضا، فضای همکاری بود. بعد ایشان رئیس بودند و در سفر به چین بنده مترجم شدم. اگر اصلاحطلبان به داشتن این تشکل اصرار دارند همکاری کرده و قدم اول را بردارند. چه اشکالی دارد اسم خانه احزاب را «کانون احزاب» یا «باشگاه احزاب» بگذارند. یک سال دیگر تشکل جدید هم «برند» میشود و قویتر از خانه احزاب فعالیت میکند. اگر نخواهیم همکاری کنیم برای هر مسأله کوچک علم مخالفت برمیداریم. دلیلی ندارد با کانون یا باشگاه احزاب مخالفت کنیم.
ë یکی از مسائلی که برای جریانهای اصلی سیاسی همیشه مطرح بوده مباحث وحدت از جمله اتحادهای انتخاباتی است. بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آقای تقوی پیگیر این موضوع بود، اما گاهی برخی اخبار به گوش میرسد که اصولگرایان حتی در تعیین سخنران همایشهای وحدت هم با هم همنظر نیستند. از طرف دیگر این گونه مطرح میشود که اصولگرایان در کنار مباحثی از این دست، با چالشهای جدی در جلب آرا و افکار عمومی مواجه هستند. با این شرایط، وضعیت اصولگرایان را چگونه میبینید؟
خود آقای تقوی مطرح کردند تلاشهای ایشان برای وحدت فارغ از موضوع انتخابات است. وحدت برای اصولگرایان مهمتر از پیروزی در انتخابات است. اینکه مجلس آینده دست طیفهایی از اصولگرایان باشد اما وحدت نداشته باشند، مفید نیست.
در مورد دولت قبل هم خود آقای احمدینژاد هیچ وقت اعلام نکرد که اصولگراست. اصولگرایان بر طبق فلسفه خود از هر دولتی که با رأی مردم انتخاب شود، و انتخابات آن به تأیید شورای محترم نگهبان برسد و حکم فرد منتخب توسط رهبر معظم انقلاب تنفیذ شود، حمایت میکنند. دولت اول و دوم احمدینژاد هم همینطور بود.
ë یعنی احمدینژاد انتخاب و رأی اصولگرایان نبود؟
خود ایشان هیچ وقت اعلام نکردند که اصولگرا هستند.
ë اما اصولگرایان در انتخابات از او حمایت کرده و به وی رأی دادند.
بله در انتخابات ریاست جمهوری نهم رأی اصولگرایان عمدتاً در سبد ایشان ریخته شد و به وی بود. بنده به طورکلی عرض میکنم. هر دولتی با هر رأیی سر کار بیاید اصولگرایان حمایت میکنند. اصولگرایان چارهای جز وحدت ندارند. برای اینکه برنامههای کشور انجام شود و برای اینکه بتوانند در عرصه باشند حتماً باید به وحدت برسند. اینکه میرسند یا نه بحث دیگری است. تلاش فراوانی انجام شده که جبهه پیروان با افراد مختلف جبهه پایداری، جمعیت ایثارگران و رهپویان جلسه داشته و به توافق برسند.
ë در جریان اصولگرا اختلاف سلیقههای جدی وجود دارد. برای نمونه جبهه پایداری زاویه تندی با آیتالله هاشمی رفسنجانی دارد در حالی که بخش دیگری از اصولگرایان از جمله خود شما نظر دیگری دارید و اهانت به آقای هاشمی را بر نمیتابید. اصولگرایان در بحث وحدت با این اختلاف نظرها چه میکنند؟
انقلاب، قانونی اساسی، ولایت فقیه و شخص ولی فقیه اصول ماست و از محکمات انقلاب است و طبیعتاً هیچ اصولگرایی کوچکترین خدشهای به این اصول وارد نمیکند. اما در بحثهای فردی مثل آقای هاشمی دیدگاهها مختلف است. در این باره با دوستان پایداری زیاد بحث کردم. برخی معتقدند آقای هاشمی ضد رهبری هستند. بنده به هیچ وجه چنین اعتقادی ندارم. اطلاعات بنده هم دقیقاً نشان میدهد ایشان فدایی رهبری هستند. آقای هاشمی بارها در جلسات عمومی و خصوصی اعلام کردند نمیتوانند بدیلی برای مقام رهبری تصور کنند. اخیراً یکی از مجلات مطرح کرد آقای هاشمی میخواست رهبر شود. من بهعنوان کسی که از قبل از انقلاب ایشان را میشناسم و ارتباط نزدیکی با ایشان دارم به هیچ وجه چنین اعتقادی ندارم. با وجود این، این مسأله قابل حل است. سادهترین راه این است که پایداریها با آقای هاشمی رفسنجانی جلسه خصوصی بگذارند و بپرسند نظر شما درباره رهبری چیست؟ یا از خود رهبری بپرسند آقای هاشمی رفسنجانی خلاف رهبری عمل میکند یا نه؟ من مجدداً تأیید میکنم که آیتالله هاشمی رفسنجانی به هیچ وجه مخالفتی با رهبری ندارند و اصولاً در این مسیر نیستند که خود را با رهبری مقایسه کنند.
ë آقای عارف اخیراً گفتند اصلاحطلبان با اصولگرایان معتدل فهرست مشترک تنظیم میکنند. شما این اراده را در اصولگرایان میبینید؟
بحث سیاسی باید شفافتر مطرح شود. مگر اصولگرای غیر معتدل هم داریم؟ اصولگرایی یعنی اعتدال؛ اصولگرا ماشین نیست که تند یا کند برود. اصولی دارد که بدان پایبند است. بنده احترام زیادی برای جناب آقای دکترعارف قائل هستم ولی بعید میدانم کسی به نام اصولگرایی با اصلاحطلبان وارد فهرست انتخاباتی شود. مگر اینکه اصولگرایان از اصولگرایی و اصلاحطلبان از اصلاحطلبی دست بردارند. اینها دو جناح سیاسی هستند با خط مشی مشخص و بنابراین ائتلاف بخشی از یک جناح یا بخشی از جناح دیگر از لحاظ سیاسی فاقد وجاهت است.
آقای روحانی چندی پیش پیشنهاد دادند برای برخی موضوعات مهم همه پرسی برگزار شود. طیف وسیعی از اصولگرایان به این پیشنهاد خرده گرفتند. نظر شما چیست؟
«رفراندوم» یا همه پرسی عمومی از ظرفیتهای قانون اساسی است و همیشه هم قابل استفاده است، اما نمیدانم الان چه موضوع مهمی است که نمیتوانیم از طریق عادی حل کنیم و باید رفراندوم برگزار کنیم؟ برگزاری رفراندوم با رعایت شرایط لازمه آن به لحاظ قانونی اشکال ندارد، اما این موضوع برای تغییر حکومت، در مواقع خاص، حل اختلافات یا تغییرات عمده و بنیادی است. بنده در عین حال که این راه را مسدود نمیبینم، ضروری هم نمیدانم. خود آقای دکتر روحانی هم روشن نکردند درباره چه موضوعی رفراندوم برگزار شود. امروز مهم ترین و سنگینترین پرونده ما در عرصه سیاست خارجی پرونده هستهای است که با رهنمودهای رهبری مسیر خود را طی میکند و مشکلی هم وجود ندارد.