گفتگوی ویژه

اهل بیت(ع) جریان‌های انحرافی را به اسم افشا می‌کردند

نباید در عرصه بصیرت افزایی همواره کلی گویی کرد. در محافل خصوصی و در جریان‌های عمومی مخفی کاری ندارد. البته گاهی اوقات ممکن است که گفتن اسم جریان، این جریان را بزرگ نماید. بعضی از جریان‌های انحرافی می‌خواهند هرطور شده اسمشان مطرح باشد. به اصطلاح در صحنه سیاست نمی رند. باید به این مسائل هم توجه کرد. اما اگر قرار باشد که مدام کلی گویی کرد، بصیرت زایی نخواهد شد.
به مناسبت ایام ماه محرم و بررسی نقش مسئله بصیرت در خواص و عوام و همچنین علل شکل گیری واقعه کربلا به سراغ آیت الله سید احمد خاتمی عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران رفتیم.

واقعه کربلا را دو گروه تشکیل دادند، خواص و عوام. نقش هر کدام را چگونه ارزیابی می کنید؟

یک بخش این واقعه سران این اردوگاه و بخش دیگر بدنه هستند. هرکدام از اینها تحلیلی جداگانه دارد. ریشه انحراف سران در این بود که اولا نفوذی بودند. اسلام در گوشت، پوست، خون و جانشان نبود. جانشان را فکر و مکتب دیگری پر کرده بود و به معنای واقعی انحراف داشتند. ثانیا فوق العاده دنیاپرست بودند. عمر بن سعد از جوانی به دنبال ریاست و مقام بود. بین شمر و عمر بن سعد رقابت بود. ابن زیاد به عمر بن سعد دستور داد که با حسین بن علی (ع) برخورد کن و اگر برخورد نکنی جای تو شمر را قرار خواهم داد. شمر نیز جزء ریزشیها بود، یک روز در صفین و در رکاب امیرالمؤمنین (ع) شمشیر میزده، شمشیر به لبش خورده و مجروح هم شده و تا آخر عمر اثر آن زخم روی صورتش بوده است. یک روز نیز جزء جلادترین جانیان کربلا بود. جنایت این شخص تنها به شهادت رساندن ابی عبدالله (ع) نبود بلکه همراه کاروان اهل بیت تا کوفه و شام بوده و بسیار رذیلانه رفتار میکرد. سرهای بریده در پیش روی کودکان بود و این کودکان حق گریه نداشتند، تا یک بچه گریه میکرد شمر با تازیانه بر سرش میزد که حق گریه کردن ندارد. این نفوذیهای دنیاپرست به جان اسلام افتادند. در این عرصه عبرتی نبود. باید مراقب نفوذیها بود.

خطاب این جمله «باید مراقب نفوذی ها بود» به چه کسانی است؟

مسئولان نظام مخاطب اول این خطاب هستند که در نصبهایشان دقت داشته باشند. مدیرکل، استاندار یا فرمانداری که منصوب مینمایند نفوذی نباشد.

مگر ممکن است که شخصی از چند فیلتر بگذرد و به مقامات بالا برسد و نفوذی هم باشد؟

بله، ممکن است. ممکن است شخصی با 5 یا 6 واسطه نفوذی باشد و حرف بیگانگان را بزند، هیچ گونه سندی نیز گواه بر این موضوع نباشد اما عملکردش از سنخی است که بیگانگان می پسندند. باید مسئولین در این رابطه مراقبت ویژه داشته و مردم نیز آگاه باشند. بنده دو مثال عرض  می کنم. در عرصه داخلی تفکری وجود دارد که الگوی حجاب، حجاب در کشور مالزی است و بعضی هم حجاب ترکیه را الگو قرار میدهند که خانم ها را باید آزاد گذاشت تا در جامعه با میل شخصی خود لباس بپوشند. خانمی میخواهد پوشیه بزند و شخص دیگر حتی نمیخواهد اولیات حجاب را رعایت کند. تردید نکنید این فکر با چند واسطه به خود استکبار میرسد. خروجی این تفکر، تفکر رضاخانی است ولو این که خود شخص نیز متوجه نامربوط بودن و عواقب این حرف نباشد. باید چند بار این تجربه تکرار شود؟ اسپانیای کنونی یک روز دولت اسلامی مقتدری داشت. با همین بی بند و باری اندلس آن روز که اسپانیای امروزی است، از جغرافیای حکومت اسلامی حذف شد. با داستانهایی که در مورد اندلس شنیده اید تردید نکنید که مسئله ولنگاری فرهنگی نقشه دشمن است. مثلا این شبهه که چادر ریشه در قرآن ندارد.

پاسخ این شبهه را چگونه باید بدهیم؟

بسیار ساده است. 11 آیه از قرآن پیرامون حجاب است ولی باز مدعی هستند که ریشه ندارد! حالا عده ای سراغ چادر مشکی رفته اند که از دربار انگلیس آمده است. در جلد 16 المیزان در تفسیر آیه «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» (سوره احزاب، آیه 59) روایت شده که جناب سلمه همسر با وفای پیغمبر اکرم (ص) می فرمایند که همه ما چادر و لباس مشکی می پوشیدیم. اگر خود ایشان نگفته بودند بنده خجالت میکشیدم که این را بگوبم ولی خودشان می فرمایند: «خرج نساء الانصار کان علی رؤوسهن الغربا من أکسیه سود یلبسها» (زنان انصار طوری از خانه بیرون میآمدند که گویی کلاغ سیاهند) این تعبیری است که خود ایشان دارند. آن وقت بعضی مدعی هستند که چادر از دربار انگلیس آمده است! یکی از فرمانداران چند سال پیش گفته بود که چادر مشکی طاعون میآورد. در حقیقت با ادبیات این چنینی در آتش ولنگاری فرهنگی میدمند. در کشور ما یک متدین پیدا کنید که از وضع حجاب کشور راضی باشد. بنده در مشهد به هتلی رفتم که نزدیک حرم بود. شیعیان بحرین، قطیف، احسا و... میآمدند و پوشش شان بسیار عادی بود اما چند ایرانی که وارد هتل میشدند مایه شرمندگی ما بودند. شخصی به شوخی گفته بود که شما همه انقلابتان را صادر کردید و دیگر چیزی برای خودتان باقی نگذاشتید! مسئول مربوطه به بنده میگوید که جامعه ما همین است دیگر، چکارش کنیم!؟ عرض کردم یعنی شما برای همین ولنگاری پول خرج میکنید!؟ 3 یا 4 سال پیش مسئولی به بنده تلفن زد که چرا شما در خطبهها از کنسرتها انتقاد کرده اید؟ پاسخ دادم کنسرتهای شما عجب کنسرتهای خوبی است! زنانی که در آنها شرکت میکنند فقط چشمانشان معلوم است، جوانهایی هم که شرکت دارند با محاسن و تسبیح به دست در حال دعا هستند! ایشان خندید. عرض کردم این کنسرتها قبلش یک جور انحراف است و بعدش جور دیگر.

اما به نظر می رسد شما کمی با تاخیر نسبت به مسئله کنسرت ها موضع گیری کردید؟

من تا مدتی بعد از این که آیت الله علم الهدی قصه کنسرتها را در مشهد مطرح کردند، به این مسئله ورود پیدا نمیکردم زیرا میدیدم کسانی این کنسرتها را مطرح میکنند که آن حقوقهای نجومی را از یاد ببرند. وقتی در قم چنین چیزی اجرا شد، آقایان میگویند همخوانی بوده است! ولی آن چه که مهم است حواشی آن است که ننگین بود. کسی که با چند واسطه نفوذی در آتش ولنگاری فرهنگی یا رابطه با آمریکا بدمد و اندر محاسن آن سخن بگوید باید محاکمه شود.

در قصه برجام حرفمان با 5+1 بود، حالا دیگر اتحادیه اروپا به غلام حلقه به گوش آمریکا تبدیل شده است. سران اتحادیه اروپا خود میگویند که آمریکا در عرصه اقتصادی شیطنت میکند و کار ما نیست. وقتی مقام معظم رهبری به مذاکره و رابطه با آمریکا قاطعانه نه میگویند و در مقابل کسانی دم از محاسن رابطه با آمریکا بزند جلوه ای از جلوههای نفوذ دشمن است. البته کسی جرأت نمیکند که در نظام جمهوری اسلامی باشد و در حوزه کلان کشور از فرامین مقام معظم رهبری تخطی داشته و توجیه گری نماید. چه بسا خودش هم متوجه نیست ولی فکر از جای دیگر است. نهضت عاشورا در جهت بیداری است. فاجعه جانگداز عاشورا در عرصه جنایاتی که در کربلا شد را نفوذیها آفریدند.

تا اینجا بحث در مورد خواص بود. نقش عوام یا به قول شما بدنه در این واقعه چیست؟

قسمت دیگر مربوط به بدنه است. چطور سی هزار نفر به جنگ با سیدالشهداء (ع) آمدند؟ بی بصیرتی، دنیاپرستی، سوء استفاده از شخصیتها و تهدید و تطمیع بود. اما اگر بخواهم همه اینها را در یک کلمه خلاصه کنم آن کلمه بیداری است. حادثه عاشورا محصول بی بصیرتی بدنه لشکریان ام الفساد بود. افرادی که میشد به سادگی فریبشان داد و سرشان کلاه گذاشت. به نظر میرسد که خطر بی بصیرتی در شرایط کنونی کشور از خطر نفوذ بیشتر است. به فضای مجازی و شبکههای ماهواره نگاه کنید که در آنها چه خبر است. چطور در عرصه فرهنگی مثل موریانه وارد شدند. هیچ نیازی نیست که بنده نمونهها را نشان دهم که چه جهنمی در عرصه فضای فرهنگی کشور است.

فضای مجازی را نمی توانیم تبدیل به فرصت کنیم؟

بله، فضای مجازی میتواند هم فرصت و هم تهدید باشد. اگر بتوانیم در این عرصه صحیح وارد شویم، فرصت است اما متأسفانه تا کنون آن چه میبینیم فضای تهدید است. کسانی میخواهند از داخل جوانان ما را تهی کنند. گفتم که بر هیئتهای عزاداری آفرین باد که در هر کوچه و خیابانی که پا بگذارید بنر و مجلس عزاداری هست. ولو این بنرها یک نفر را هم به این مجلس نبرد. نصب این بنرها تبلیغ عزای ابی عبدالله (ع) است. بسیار کار مثبتی است که هر هیئتی بنری بزند تا بگوید که ما مجلس عزاداری داریم. ای کاش نیمه شعبان هم شکوه خودش را میپویید. متأسفانه نیمه شعبان شکوه گذشته خود را از دست داده است. زمانی در هر خانه جشنی بر پا بود و جوانان دور هم جمع میشدند اما اینها به شدت افول کرده است. یکی از عواملش همین فضای مجازی است. آن قدر جوانان را مشغول به خودشان کرده اند که اصلا به این گونه امور فکر نمیکنند. در فضاهای این چنینی و شبکههای ماهواره آن چنانی، در بی بصیرتی میدمند. وقتی که دمیدند روز حادثه باز فتنه سال 88 خودش را نشان میدهد.

خب چگونه باید بصیرت افزایی کنیم؟

بصیرت افزایی مربوط به حوزه دشمنان است. اولین مطلب در عرصه بصیرت افزایی معیار دادن به خصوص به جوانان است. یکی این است که توجه کنند ولایت کجا ایستاده و مواضعش کدام است و اینها تبیین شوند. الحمدالله مقام معظم رهبری حرفهایشان را کاملا شفاف بیان میفرمایند. دوم شناخت اردوگاهها است که این خیلی مهم است. امیرالمؤمنین (ع) هم معیار اول را فرمود: «إعرف الحق تعرف اهله» و هم معیار دوم را فرمود: «إعرف الحق باتباع من اتبعه و إعرف الباطل باجتناب من اجتنبه» حق را به پیروی کسی که از آن پیروی میکند بشناس و باطل را به دوری کسی که از آن دوری میکند. اردوگاهها را ببینیم، با ترکیب اردوگاهها همه چیز روشن می شود.

در بطن تاریخ هستیم. یک اردوگاه شکل گرفته بود که در این اردوگاه آمریکا، شیمون پرز منفور و مقهور جهنمی، منافقین و سلطنت طلبان و اغفال شدگان بودند و بسیار با هم اتفاق و وحدت داشتند. یک اردوگاه دیگر هم اردوگاه ولایت بود که در آن متدینین، خانوادههای معظم شهدا و نیروهای مسلح ما بودند که اگر کسی چشمش را اندکی باز میکرد با این دو اردوگاه مواجه میشد. یکی از سران غیر مسئول فتنه، در زمان فتنه نامه ای به مقام معظم رهبری نوشت که شما پدرانه رفتار کنید. در حالی که ایشان پدرانه ترین رفتار را داشتند. مقام معظم رهبری فرمودند که به این آقا بگویید که اول موضعش را مشخص کند که در کدام اردوگاه است؟

پس تشخیص اردوگاه خودی و دشمن یکی از راه های افزایش بصیرت است. راه دیگر چیست؟

دومین راه بصیرت افزایی معرفی جریانهای انحرافی است. اجازه بدهید با صراحت بگویم که حتی با اسم اشخاص را معرفی کنید. این را شخصی به شما میگوید که 44 سال از عمرش را با قرآن، حدیث و تاریخ اسلام گذرانده است. شیوه اهل بیت این بوده است. اولا اهل بیت جریانهای انحرافی را به اسم افشا میکردند. «احذروا علی شبابکم الغلاه لایفسدونهم» امام صادق (ع) فرمودند به هوش باشید که غلات جوانان شما را فاسد نکنند. جریان غلات یک جریان انحرافی بود که آن روز اسمش غلات بود. امروزه اسامی دیگر دارد. کسانی بودند که اهل بیت را خدا معرفی میکردند. اسم این جریان انحرافی را میبرد. جریان مُرجئه یک جریان اباحی گری خلاف شرعی بود که چهره مذهبی گرفته بود. این جریان میگوید که فقط مسلمان باش، حال هر کاری که کردی ایراد ندارد. اگر نماز نخواندی، روزه نگرفتی یا حتی در طول عمرت یک بار غسل جنابت نکردی باز هم ایرادی ندارد! این اباحی گری است. امام صادق (ع) میفرمودند: «بادروا أخداثکم بالحدیث قبل أن تسبقکم الیهم المرجئه» بچههای خود را در قبال این منحرفین قبل از آن که آنها را بدزدند بیمه کنید یعنی معرفی کنید و انحرافشان را بگویید. سیدالشهداء (ع) در همین سفر چنین فرمود: «إن هولاء قد لذموا طاعه الشیطان، و ترکو طاعه الرحمان و اظهرو الفساد و عطلو الحدود و الستاثروا بالفیء و احلوا حرام الله و حرموا حلال» اینان یعنی بنی امیه اطاعت خدا را ترک و اطاعت شیطان را بر خود فرض نموده اند فساد را ترویج کردند و... یعنی به اسم فرمودند که جریان یزیدی، اطاعت از شیطان است. اسم میبردند: «الا ان الدّعی ابن الدّعی» الدّعی یعنی ناپاک و ابن الدّعی یعنی فرزند ناپاک و ظالم، عمرسعد و مروان را اسم میبردند. مروان به سیدالشهدا (ع) میگوید که بیعت کن. امام فرمودند که من از تو همین انتظار را دارم چون تو در شکم مادرت که بودی پیغمبر نفرینت کرد. پس از چنین موجودی انتظار بیشتر از این نیست.

اینها به ما یاد میدهد که نباید در عرصه بصیرت افزایی همواره کلی گویی کرد. در محافل خصوصی و در جریانهای عمومی مخفی کاری ندارد. البته گاهی اوقات ممکن است که گفتن اسم جریان، این جریان را بزرگ نماید. بعضی از جریانهای انحرافی میخواهند هرطور شده اسمشان مطرح باشد. به اصطلاح در صحنه سیاست نمی رند. باید به این مسائل هم توجه کرد. اما اگر قرار باشد که مدام کلی گویی کرد، بصیرت زایی نخواهد شد.

عامل بصیرت افزایی دیگر کدام است؟

عامل بعدی تحلیلهای درست است. لازم نیست تحلیل با تابلو باشد. فرض کنید از شما سؤال میشود که چرا این هجمه شدید و شیطانی عربستان به یمن صورت گرفت. آمریکا که میگوید ما چک سفید امضاء به عربستان ندادیم. چرا آمریکا به این روز افتاده است؟ ببینید دلیل دارد زیرا سلاحهایی که آمریکا در این یک ساله به عربستان فروخته است بی نظیر است. دلیل این چرایی این است که این جنایت به حدی فجیع است که آمریکا میخواهد پایش را کنار بکشد. باید برای خنثی کردن این مطلب بگوییم که اینها دروغ میگویند و به عربستان سلاح داده اند. مقام معظم رهبری یک بار فرمودند که آمریکا یک هدف در داخل کشورمان و یک هدف نیز در خارج دارد. هدف داخلش رکود است. هدف خارجش این است که هر جا ایران حضور دارد فرش را از زیر پای ایران بکشند. در لبنان رهبر مجاهد حزب الله حاکم است ولو اسمش حکومت نیست ولی میخواهند فرش را از زیر پای ایران در لبنان بکشند. حزب الله در لبنان با تحریمهای زیادی مواجه است. تمام حسابهایشان در بانک مرکزی لبنان را بسته اند. در مسئله سوریه، ایران مقتدرانه حاضر است. در عراق، یک چهره غیر عراقی، جناب سردار حاج قاسم سلیمانی محبوبیت بسیار دارد. این برای آمریکا پر خطر است. صحبت از سردار سلیمانی نیست، صحبت از ایران اسلامی است. الحمدالله با تدابیر مقام معظم رهبری تا الان ناکام بودند و از این به بعد هم ناکام خواهند ماند. بی بصیرتی در حادثه کربلا کار دست اسلام داد. مراقب باشید که این  بی بصیرتی کار به دست انقلاب اسلامی ندهد.

آیا این بصیرت افزایی مختص خواص نیست؟ یعنی عوام هم در این زمینه مسئولیتی دارند؟

بله، اجازه بدهید با ذکر یک خاطره بیان کنم. بعد از هشت ماه که امام راحل از زندان آزاد شدند گروههایی برای بیعت با امام (ره) میآمدند. یکی از مبارزین آن دوره میگوید که در یک جلسه نزد امام بودم که عده ای به محضر آمدند که در کار مبازره مسلحانه با رژیم شاه بودند. به امام گفتند که آقا تکلیف چیست؟ امام فرمودند که تکلیف را روایات معین کرده اند. «إذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن یفعل فعلیه لعنه الله.» وقتی بدعتها پیدا میشود آن کسی که عالم است باید روشن گری داشته باشد. امام فرمود عالم کسی نیست که حتما امام باشد و منبر بنشیند، هرکسی که چیزی میداند و چهره ننگین شاه را میشناسد عالم است. جمعیت 50 هزار نفری جمع کنید، اگر نشد 5 هزار نفری یا 500 نفری، اگر باز هم نشد 50 نفری یا حتی اعضای 5 نفری خانواده را جمع کنید و روشن گری داشته باشید. تکلیف امروز ما دقیقا همین است. نباید یک لحظه از روشن گریهای بایسته سر باز بزنیم. حداقل در خانواده خودمان که می توانیم. «یا أیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً و قودها الناس والحجاره» ای مومنان خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها است حفظ کنید. (سوره مبارکه تحریم، آیه 1)

https://shoma-weekly.ir/jDWrWR