گفتگوی ویژه

امروز وحدت اصولگرایان ضروری است

امام جمعه موقت تهران گفت:جمعیتی که در کشورمان واقعاً تابع ولایت هستند و ولایت را قبول دارند و این‌جور نباشد که ولایت را برای منافع شخصی خودشان مطرح کنند، شعار بدهند، ولی به دنبال منافع شخصی خودشان باشند. این فایده ندارد.
اشاره: با فقدان عالم مجاهد و صادق، آیت الله مهدوی کنی چشم اصولگرایان متوجه قائم مقام او، آیت الله موحدی کرمانی است تا در این روزهای حساس یکی از اصلی ترین چهره های وحدت آفرین باشد. سخنان او در اجلاس دبیران استانهای حزب موتلفه اسلامی نشان داد که او خود بیش از دیگران نگران این مهم است. متن کامل سخنان قائم مقام دبیرکل جامعه روحانیت مبارز فراروی شما قرار دارد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. اَلصَّلاه وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا اَبِی القَاسِم مُحَمَّد وَ عَلی اَهلِ بَیتِه الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِین المَعصُومِینَ المُکَرَّمِین. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ.

خوشحالم از توفیقی که نصیب بنده شده است که در خدمت شما عزیزان، مخلصین، خدمتگزاران به نظام، پایبندان به ولایت و تابعیت محض از ولایت هستم. بنده این ثبات قدم را به شما تبریک می‌گویم. الحمدلله همان‌طور که مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی «رحمه الله علیه» فرمودند شما ثابت‌قدمان در انقلاب، ولایت و وفای به ولایت هستید. آنچه که دیدیم، می‌دانیم و یقین هم داریم همین است. در پایان زیارت عاشورا هم همین ثبات قدم را از خداوند درخواست می‌کنیم: «ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ». آنهایی که در راه حمایت از دین ایستادند و ایستادگی‌شان را با فدا کردن نشان دادند و هر چه داشتند دادند. در رأسشان حضرت ابی‌عبدالله(ع) هر چه داشت داد. این معنای وفاداری است. دیگران هم در شب عاشورا ابراز وفاداری کردند و ماندند و یاری کردند و افتخار به دست آوردند و تا قیامت هر جا نام امام حسین(ع) هست نام این عزیزان هم هست و هر زائری که به کربلا می‌رود، حتی وجود حضرت مهدی(عج) و ائمه معصومین(ع) همراه با سلام بر امام حسین(ع) بر این عزیزان هم سلام می‌کند و درود می‌فرستد.

«ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ»، حقیقتاً تبریک عرض می‌کنم، آنچه که ما شناختیم و دیدیم و شنیدیم این است که هیئت مؤتلفه ثابت قدم بوده است. علاوه بر ثبات قدم که یک مسئله شخصی است و خودشان ثابت قدم بوده و محور جمع عظیمی از ثابت قدمان هم شده‌اند. به نظر من این مهم‌تر است. در سوره مبارکه العصر آمده است: «وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ» همه زیانکارند و ضرر می‌کنند، جز یک گروه. آن گروه انسان‌هایی هستند که خودشان را ساخته‌اند: «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» که ناظر به خودسازی است. «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» در فکر این بودند که دیگران را هم بسازند و مجموعه‌ای را تشکیل بدهند که: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ»(1) صف، جمع و قدرت جمعی را به وجود آورده‌اند که در هر مقطعی از انقلاب، پیش از پیروزی، پس از آن، زمان امام و مقام معظم رهبری توانسته‌اند دین خدا را یاری کنند و خوب هم یاری کرده‌اند. خداوند گذشتگان هیئت مؤتلفه را رحمت کند. برادر عزیزمان مرحوم آقای عسگراولادی «رحمه الله علیه»، مرحوم آقای پرورش و دیگرانی که حافظه‌ام یاری نمی‌کند...

[آقای حاج‌حیدری، آقای حاج سعید امانی، آقای سید تقی خاموشی، آیت‌الله انواری و...]

ان‌شاءالله خداوند همه این بزرگواران را رحمت و با اهل‌البیت(ع) محشور کند. هیئت مؤتلفه شجره طیبه‌ای است که خیلی‌ها مجذوب آن شدند. معلوم می‌شود کسانی که قدم‌های اولیه را برای این تشکل برداشتند خیلی مخلص بوده‌اند. الحمدلله ذره‌ای تردید، شبهه و نقطه ضعف را سراغ نداریم. جمعی که حقیقتاً در دل روحانیت جا دارند شما عزیزان هیئت مؤتلفه هستید. جمعی که آنها را به وفاداری صد در صد به ولایت و روحانیت می‌شناسیم شما هستید.

اگر بخواهم وارد این وادی شوم باید خیلی حرف بزنم، پس اجازه بدهید به همین مقدار اکتفا کنم. سخن دومی که بنده دارم راجع به اهمیت این تشکل است. این تشکل کم قیمت ندارد و کسانی که این نوع تشکل‌ها را به وجود آوردند کم‌ارزش نیستند. روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی نمونه‌هایی از این تشکل‌ها هستند و خیلی پربرکت بودند. کسانی که عمری از آنها گذشته است به‌خوبی می‌دانند نقش حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت در رسیدن انقلاب به پیروزی، بقای انقلاب و برنامه‌ریزی برای بقای آن چقدر مؤثر بوده است. این دو گروه دست به دست هم دادند و با هم همراه بودند و توفیقات فراوانی داشتند. همان اول، بعد از آنکه مدتی از عمر جامعه روحانیت گذشت و عزیزان گرانقدری که در آنجا حضور داشتند، شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله بهشتی، مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، مرحوم آیت‌الله انواری و بسیاری از آقایان ـ که اگر بخواهم اسم ببرم وقت می‌گیرد ـ در جامعه روحانیت بودند. در حزب جمهوری اسلامی هم عزیزان دیگری حضور داشتند که در رأسشان مرحوم آیت‌الله شهید بهشتی و مقام معظم رهبری ـ که ان‌شاءالله خداوند به ایشان طول عمر عنایت کند ـ بودند.

به هر حال این دو تشکل نقش بسیار مؤثری در پیروزی و بقای انقلاب داشتند و بازوهای امام بودند و الان جامعه روحانیت بازوی مقام معظم رهبری است. حزب جمهوری اسلامی هم با وجودی که اسم از آن نیست، ولی کسانی که در آن حزب بودند با مقام معظم رهبری و به ایشان وفادار هستند.

در این سوره مبارکه این دو نکته مطرح شده است: انسان‌ها خودشان را بسازند «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»، آنهایی که در فکر تشکل باشند «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ».

برای یادآوری عرض می‌کنم. خدا مرحوم آیت‌الله طباطبایی صاحب تفسیر المیزان «اعلی الله مقامه» را رحمت کند. در ذیل سوره مبارکه آل‌عمران آیه دویستم، آیه آخر «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» این عالم بزرگوار که محیط به آیات قرآن و مفسری عالی‌قدر است، می‌فرماید عصاره و فشرده 199 آیه سوره آل‌عمران همین آیه دویستم است. ایشان بی‌حساب و به گزاف حرف نمی‌زند، مبالغه هم نمی‌کند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ» صبر فردی و صبر جمعی، مقاومت فردی و مقاومت جمعی. «وَ رَابِطُواْ» و برقرار کردن پیوند؛ آنهایی که دلسوز انقلاب، مؤمن به خدا، امام بعد از رسول‌الله(ص)، معتقد به ولایت فقیه هستند «رَابِطُواْ» از هم قطع نباشید، با هم یکی و متحد باشید. یک هدف، یک راه و یک برنامه داشته باشید و با یک دست و یک مشت بر سر دشمن بکوبید، مطمئن باشید موفق می‌شوید.

با هم و متحد بودن مسئله بسیار مهمی است. اگر مروری ولو سطحی به آیات مبارک قرآن کنیم، در این زمینه به موارد عجیبی برمی‌خوریم. بعضی‌هایش را عرض می‌کنم.

داستان گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل از عجایب بود. بعد از آن همه زحمتی که حضرت موسی(ع) و هارون کشیدند و اینها را مؤمن کردند، نجات دادند، به عزت رساندند، دشمنشان را نابود کردند، یکباره آنها گوساله‌پرست می‌شوند که واقعاً عجیب است. این بیانگر این است که فتنه خیلی خطرناک است. بیخود نیست مقام معظم رهبری دائماً فتنه 88 را یادآوری می‌کنند. فتنه یکدفعه باعث می‌شود مردمی که فداکاری کردند و یادمان هست در دوره مبارزه با شاه چه فداکاری‌های عجیبی می‌شد. هم در دوران مبارزه و بعد از پیروزی انقلاب در مبارزه با صدام و هشت سال دفاع مقدس آن همه فداکاری، جانبازی و پیروی از امام یکدفعه جمع عظیمی به خیابان بریزد و حرکتی کند و امریکا هم از بالا بگوید بارک‌الله! بارک‌الله! ادامه بدهید. اسرائیل هم بگوید بارک‌الله! ادامه بدهید. آیا این فتنه نیست؟ شمایی که فریاد امام را می‌شنیدید حالا به خیابان‌ها می‌ریزید و فریاد امریکا را می‌شنوید و گوش به حرف امریکا می‌دهید؟ فتنه یعنی همین.

بنی‌اسرائیل با همه زحمتی که کشید و آن مردم لجوج، عنود و دنیاطلب را به راه آورد و مؤمن کرد، «اسْتَعِینُوا بِاللهِ وَ اصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ»(2) از خداوند کمک بگیرید، خداوند یاری‌تان می‌کند. قدرت شیطانی فرعون را از او می‌گیرد و به شما می‌دهد. «جَعَلْنَاکُمْ خَلاَئِفَ فِی الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم»(3) بعد از آنکه همه اینها انجام شد و خداوند به آن صورت دشمن را نابود کرد. چنین نابود کردنی را در تاریخ سراغ نداریم که با یک برنامه همه دشمنان وارد دریا و با یک فرمان همه نابود شوند. خداوند این عنایت را در مورد بنی‌اسرائیل کرد و بعداً آنها گوساله‌پرست شوند. خیلی عجیب است. حضرت موسی(ع) برگشت و دید اینها به این وضع هستند. «وَ أَلْقَى الألْوَاحَ»(4) از عصبانیت الواح تورات را انداخت. «وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ» موهای سر برادرش هارون را گرفت که کجا بودی؟ چرا گذاشتی اینها گوساله‌پرست شوند؟ «قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لَا بِرَأْسِی»(4) پسر مادرم! برادرم! سر و ریش مرا نگیر. «إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ»، تفرقه این‌قدر مهم است که هارون می‌فرماید ترسیدم وقتی برنامه‌ای را برای نجات اینها از گوساله‌پرستی، بگویی بین بنی‌اسرائیل تفرقه انداختی. «وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی». هارون که ساکت ننشسته بود و بی‌تفاوت نبود. قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی»(6) هارون داد می‌زد و می‌گفت از خدای واحد دست برندارید. این فتنه است که سراغ شما آمده است «إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ»، «فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی» گوش به حرفم بدهید و مطیعم باشید. «قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى»(7) گفتند ما دست بردار نیستیم و به گوساله‌پرستی ادامه می‌دهیم تا موسی بیاید و تکلیفمان روشن شود. نکته مهم این است. با آنکه هارون این‌جور برخورد کرده و داد زده و اینها را به‌شدت از گوساله‌پرستی نهی کرده است، ولی در عین حال به برادرش موسی می‌گوید: «إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ». این یعنی چه؟ باید قدری تأمل کرد. ای برادر! اگر انتظار داری در غیبت تو به انجام برنامه سخت‌تری دست می‌زدم، ممکن بود منجر به این شود که شمشیرها از غلاف بیرون بیاید و به جان همدیگر بیفتند و یکدیگر را بکشتند. لابد اختلاف همین است که می‌گوید: «فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی». برای اینکه چنین اختلافی پیش نیاید، حضرت هارون به حضرت موسی(ع) می‌گوید ترسیدم این اتفاق بیفتد.

از نقطه مقابلش استفاده می‌کنیم که به این برسیم که حفظ وحدت و یکپارچگی چقدر مهم است. آنهایی که دلسوزند یکپارچگی را با «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» و «اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ» حفظ می‌کنند.

نکته دوم این است که جمعیتی که در کشورمان واقعاً تابع ولایت هستند و ولایت را قبول دارند و این‌جور نباشد که ولایت را برای منافع شخصی خودشان مطرح کنند، شعار بدهند، ولی به دنبال منافع شخصی خودشان باشند. این فایده ندارد. باید همتی شود که حقیقتاً آنهایی که پایبند به ولایت‌اند، ولایت، ولی‌فقیه و مقام معظم رهبری را قبول دارند، با هم متحد شوند. در کشور ما چند گروه و جناح هستند که اصطلاحاً به آنها اصولگرا می‌گوییم. در مقام عمل این چند باید یکی شود. نمی‌خواهم بگویم هیئت مؤتلفه اسمش را عوض کند، این هیئت مؤتلفه باید بماند، می‌ماند و خواهد ماند، اما در مقاطع حساسی مثل انتخابات و امثال اینها باید دیگرانی که با اسم‌ها و شکل‌های دیگر که اصولگرا و پایبند به ولایت هستند و اصول دوازده‌گانه را قبول دارند، به یک راه بروند و یک لیست بدهند. چند لیست دادن به نفع آنهایی تمام خواهد شد که نمی‌خواهیم به نفعشان تمام شود. به این موضوع دقت بفرمایید، خیلی مهم است.

گاهی ممکن است این جمع اصولگرا با آن جمع اصولگرا یک‌سری اختلافات جزئی دارند، مثلاً عده‌ای‌شان می‌گویند اینهایی را که شما قبول دارید ما قبول نداریم یا برعکس. حالا که بعضی‌هایش را قبول ندارید و از 100 مورد ده مورد را قبول ندارید، باید همین قضیه باعث شود ما یک گروه جداگانه شویم؟ یک جمع اصولگرای جداگانه با یک برنامه و لیست مخصوص و مجزا؟ این به‌شدت غلط است. در فقه سخنی با عنوان باب تزاحم داریم. در این باب گاهی دو حکم شرعی با هم برخورد می‌کنند و هر دو قابل جمع نیستند، در عین حال که حکم شرعی هستند، به هر دو نمی‌شود عمل کرد. مثلاً کنار دریا نشسته‌ و ناظرید که یک دفعه یک زن در دریا افتاد و شنا هم بلد نیست و نمی‌تواند خودش را نجات بدهد، کسی هم که نجات بدهد وجود ندارد و فقط شخص شما هستید و شما هم می‌توانید نجات بدهید، اما او نامحرم است. چه بسا قسمتی از بدنش برهنه باشد، ولی دارد غرق می‌شود. از یک طرف حکم خدا این است که اگر کسی در حال غرق شدن است و می‌توانی که نجاتش بدهی واجب است این کار را بکنی. از طرف دیگر حکم خدا این است که نگاه کردن و دست زدن به بدن نامحرم حرام است. اینجا هر دو را نمی‌توانید حفظ کنید. اگر بخواهید جان او را نجات بدهید باید دست به بدنش بزنید، باید دستش را بگیرید، هولش بدهید و به او نگاه کنید. اگر هم می‌خواهید نگاهش نکنید و نجاتش ندهید او غرق می‌شود. در اینجا تکلیف چیست؟ دو حکم شرعی و الهی و متوجه به شماست. چه باید کرد؟ سخنی که تمام فقها و مراجع بالاتفاق و بدون ذره‌ای اختلاف دارند این است که باید اهم را مراعات کرد. آیا حفظ جان یک مسلمان مهم‌تر است یا مسئله نگاه به نامحرم؟ شکی نیست همه فقها می‌گویند حفظ جان مهم‌تر است. برای حفظ جان خانمی که نامحرم است و دارد غرق می‌شود، واجب است خودتان را به دریا بیندازید، دست به بدنش بزنید، به او نگاه کنید و او را نجات بدهید. این چند کاری که کرده‌اید اصلاً حرام نیست و شما مرتکب حرام نشده‌اید. اینجا عمل به اهم است.

اگر بخواهیم در این زمینه مثال بزنیم نمونه‌های فراوانی وجود دارد. فرض کنید اگر کسی بین یک مشت لامذهب گرفتار شده است و او روزه دارد و آنها هم می‌گویند روزه‌ات را افطار کن، وگرنه می‌زنیم و می‌کشیمت. خطر قتل و جدی هم هست و حقیقتاً تصمیم دارند او را بکشند. اگر خطر جدی باشد، طرف چه کار باید بکند؟ آیا باید بگوید مرا بکشید، دست از دینم برنمی‌دارم و روزه‌ام را نمی‌خورم؟ این غلط است. اینجا واجب است و باید روزه‌اش را بخورد. چرا؟ برای حفظ جانش که این نیرو را برای اسلام نگه دارد، نه برای اینکه چند ساعتی بخورد و بخوابد. مسئله تقیه هم از همین مقوله است. در اینجا اگر خودش به دست خودش روزه را خورد، کار خوبی کرده است. فقط قضا بر او واجب است و کفاره بر او واجب نیست. قضا دارد، چون خودش خورده است. اگر نه دست و پایش را گرفتند و در حلقش ریختند و خیال کردند با این کار روزه‌اش را باطل کردند و بدون اختیار او غذا یا هر چیز دیگر پایین رفت. در اینجا روزه‌اش باطل نمی‌شود و درست است و قضا هم ندارد. فکر هم نکند حالا که این‌طور شده است پس بنشینیم چلوکبابی هم بخوریم، در حالی که روزه‌اش اصلاً باطل نشده است. در مورد فرض اول که خودش با دست خودش روزه‌اش را بالاجبار باز کرده است نمی‌تواند بنشیند چلوکباب بخورد و در اینجا هم امساک واجب است. به هر حال این فرد روزه‌اش را می‌خورد. به چه دلیل؟ به علت مراعات اهم. آنچه که نزد شارع مقدس اسلام مقدم است حفظ جان یک مسلمان است، ولو خودش باشد.

به اصطلاح به «ما نحن فیه» می‌آییم. ممکن است بعضی‌ها که قبلاً هم اصولگرا هستند، جدا شوند و یک گروه خاص شوند. به چه دلیل؟ به این دلیل که چند نفری را که شما تأیید می‌کنید قبول نداریم. آیا این کار صحیح و اسلامی است؟ با باب تزاحم می‌سازد؟ در تزاحمی که گفتیم مسئله مهم و اهم مطرح است، آیا حاضر می‌شوید وحدتی را که خدا می‌خواهد بشکنید، برای اینکه سر سه چهار نفر اختلاف دارید؟ باید برعکس باشد و این مقدار اختلاف را تحمل کرد که در مذاکرات حل شود که اگر هم حل نشود باز وحدت مهم‌تر است.

این اصل مسلمی است که در خیلی جاها کاربرد دارد، از جمله وحدت اصولگرایان. اصولگرایان می‌توانند چند گروه باشند و در رأس هر کدام یک یا چند نفر باشد، اما همه اینها باید در مواقع حساس با هم و در کنار هم باشند و با یک تصمیم، فکر، هدف و برنامه پیش بروند. در این صورت پیروز می‌شوند و خطری که ممکن است دیگرانی پیروز شوند که به نفع انقلاب نیست پیش نمی‌آید.

اینکه عرض می‌کنم در جاهای حساس نزدیک هم و با هم باشند ضرورت دارد برای این است که وقتی اینها به هم نزدیک شوند سرنوشت کشور را تعیین می‌کنند و این چیز کمی نیست. در انتخابات خبرگان، ریاست جمهوری، مجلس و شوراها سرنوشت کشور رقم می‌خورد. چه کسی و با چه فکر، ماهیت و گرایشی رئیس‌جمهور شود؟ پاسخ به این سئوال خیلی مهم و مؤثر است. وحدت اصولگرایان و آنهایی که هدف، فکر و تبعیت واحد دارند موجب می‌شود خطرات پیش نیایند و سرنوشت کشور درست رقم بخورد. اگر مسائل جزئی هم هست باید کنار زده و اغماض شوند و باید به اصل مهم‌تر بپردازیم. قرآن مجید می‌فرماید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَه سَوَاء بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ»(8) خداوند اراده کرده است پیغمبر(ص) از همین مسیر وارد شود. بالاخره ما با شما، یهودی‌ها، مسیحی‌ها و اهل کتاب مشترکاتی داریم، بیایید به آن مشترکات پایبند باشیم و به آنها عمل کنیم. این هم یک نوع وحدت در مشترکات است. یکی از مشترکات چیست؟ «أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ» هیچ کداممان غیر خدا را نپرستیم. باید به این سو حرکت کنیم. تثلیث و سه خدایی را دور بریزید، یک خدای واحد داریم. «وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَ لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ». اینها دستورات اسلامی است که حتی‌الامکان آنهایی که خداجو هستند باید برای رسیدن به اهداف الهی‌شان هر چه می‌توانند به وحدت و مشترکات دست یابند. درست که با اهل تسنن در خلافت و مسائل زیادی اختلاف، ولی مشترکات هم داریم. همان مواردی که مقام معظم رهبری بارها فرموده‌اند: خدا، قبله، کتاب، دستورات، پیغمبر و راه واحد. باید به این تمسک بجوییم و روی اینها تمرکز کنیم.

ضمناً جمله امیرالمؤمنین(ع) در بستر شهادت را فراموش نکنیم که می‌فرمود: «لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم اشرارکم ثم تدعون فلایستجاب لکم».(9) اگر بعضی از امر به معروف‌ها ترک شوند باعث می‌شود ولایت تغییر کند و ولایت ابرار ولایت اشرار شود، یعنی حکومت اسلامی از دست برود. ممکن است اسم اسلامی رویش باشد، اما حقیقت آن اسلامی نباشد. مگر در زمان بنی‌امیه این‌طور نشد؟ اسم اسلام بود، اذان هم می‌گفتند، نماز و قرآن هم می‌خواندند، ولی چیزی که در آن حکومت‌ها نبود اسلام بود. از این‌روست که فرمود اگر به امر به معروف و نهی از منکر پشت کنید «فیولی علیکم اشرارکم ثم تدعون فلایستجاب لکم». امر به معروف و نهی از منکر در زمان ما هم می‌تواند مصداق داشته باشد، معروف ما وحدت ماست. معروف ما وحدت اصولگراهاست که اگر این آسیب ببیند نه اشرار صد در صدی، ولی ممکن است کسی مسلط شود که صبغه اشرار را در حد خودش داشته باشد.

اینها را با اشاره عرض می‌کنم و متوجه می‌شوید چه می‌گویم. در عظمت و اهمیت وحدت مشی امیرالمؤمنین(ع) بعد از رحلت رسول‌الله(ص) به‌خوبی آشکار است. امیرالمؤمنین(ع) مصائب بسیار سختی را تحمل کرد. «اری تراثی نهبا» (3) دیدم خلافتی را که حق خودم بود غارت کردند. در عین حال امیرالمؤمنین(ع) تحمل کرد. مصائبی که بر حضرت صدیقه کبری، زهرا(س) وارد آمد و تحمل کرد. چرا؟ چون امت اسلامی یک امت واحده باشد. اگر آن زمان بین این امت اختلاف می‌افتاد، چیزی از این نهال نوبنیاد باقی نمی‌ماند. برای حفظ وحدت حاضر شد مرارت‌ها را تحمل کند.

آخرین سخنم این است که در جامعه‌مان افرادی سران اصولگرایان هستند و یک مجموعه دارند، ولی باید راجع به اصولگرایی فردی هم تأملی کرد. این‌جور نباشد که فلانی که در آن مجموعه هست، از صدر تا ذیل هیچ‌کدامشان اصولگرا نیستند. ممکن است چهار یا ده پانزده تایشان اصولگرا باشند و اگر به اصولگرایی به معنای حقیقی کلمه دعوت شوند اینها بیایند. قدری در این باره فکر کنید که یک اصولگرا به صورت گروه اصولگرا هست که این را در نظر ندارم و دیگری اصولگرایی فردی است. قدری روی اصولگرایی فردی دقت کنیم، چه بسا افرادی در گروهی باشند که اسم آن گروه اصولگرا نباشد، اما این افراد اصولگرا باشد. آنها را هم باید جذب کرد.

و السلام علیکم و رحمه الله.

پی‌نوشت‌ها:

(1) قرآن کریم، سوره صف، آیه 4

(2) قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 128

(3) قرآن کریم، سوره یونس، آیه 14

(4) قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 150

(5) قرآن کریم، سوره طه، آیه 94

(6) قرآن کریم، سوره طه، آیه 90

(7) قرآن کریم، سوره طه، آیه 91

(8) قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه 64

(9) نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 47

(10) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 3


https://shoma-weekly.ir/JNKODz