گفتگوی ویژه

امتیازات نظام ولایت فقیه

در انقلاب اسلامی شاخص ولی فقیه، اسلام است. دولت ها و شرایطی که بوده است را با آن شاخص اسلام سنجیده و مانع از انحراف و یا سقوط و ... شده است. نمونه اش هم همین که انقلاب اسلامی سی وچند سال است که حضور دارد در حالی که در همین انقلاب های معاصر مثل مصر و تونس و... چون عامل ولی فقیه را نداشتند در هر کدام یک انحراف هایی ایجاد شد.
امیر زینلی - «حقانیت» و «کارآمدی» از جمله مسائل مهم پیش روی نظام‌های سیاسی معاصر است. ولایت فقیه به عنوان نیابت عامّه از امام معصوم علیه‌السلام در عصر غیبت، در اندیشه‌ و عمل شیعی مطرح است. ولیّ فقیه به دلیل برخورداری از صفات و ویژگی‌های بنیادینی همچون عدالت و علم به شریعت و به عنوان امتداد نظام امامت، از حقانیت لازم برای اداره‌ حکومتی کارآمد برخوردار است. با دکتر علیرضا اسلامی در زمینه کار آمدی های نظام تحت امر ولایت فقیه گقتگو کرده ایم.

***

در موضوع کار آمدی های نظام تحت امر ولایت فقیه برخی دستاوردهای فنی را را با نظام گذشته مقایسه می کنند. در حالی که شاید این موارد بدون تغییر نظام سلطنتی هم قابل تحقق بود. ریشه مخالفت جدی امام با اصل نظام پادشاهی چه بود و این تغییر نظام چه ثمری پس از 37 سال داشته است؟

امام راحل فرمودند ولی فقیه مانع دیکتاتوری می شود. درکشورهای دیگر و روش های دیگر این دیکتاتوری را می بینیم. دیکتاتوری پهلوی را ما قبلاً در ایران دیدیم، خشونت گروه های منافقین را دیدیم و این ولی فقیه بود که مانع شد که اینها حاکم شوند. د رکشور خودمان مانع قدر ت طلبی و انحراف بنی صدر شد، حتی مانع دیکتاتوری آخوندی مثل آقای منتظری و یارانش و سید مهدی هاشمی شد. که اگر آنها می آمدند یک سبک دیگر بودند. با حذف نهضت آزادی که فرمودند اینها صلاحیت هیچ کاری را ندارند مانع دیکتاتوری لیبرالیست شد و مانع دیکتاتوری هرج و مرج و شورش در فتنه 78 شد. که هرکس هر کاری خواست انجام دهد. مانع دیکتاتوری دموکراسی و این رسانه ها وانقلاب های رنگی و مخملی و... در فتنه 88 شد. مثل دوره خود ما که شاهد بودیم اگر دموکراسی با مجلس ششم حاکم شود واستعفا کنند و نظام را فلج کنند و یا کلاً مانع دیکتاتوری دوست داران غرب شده است. این نشان می دهد که اگر ولی فقیه نبود چه رخ می داد.

به نظر شما این ممانعت از دیکتاتوری ناشی از تفاوت ساختاری نظام ولایت فقیه است؟

در نظام های پادشاهی باید آن پادشاه تا آخر عمر حکومت کند ولو اینکه ناصالح باشد و یا در نظام های ریاست جمهوری باید رییس جمهور تا آخر دوره باشد مگر یک مکانیزم خاصی داشته باشد مثلاً یک سؤالی یا استیضاحی یا کودتایی باشد و الا به طور طبیعی اینها هستند در حالی که در نظامی که ولایت فقیه حاکم است طبق قانون اساسی اگر از صفاتی که برای ولی فقیه فرض شده است جدا شود خود بخود عزل می شود و خبرگان رهبری خبر آن را اعلام می کنند و می گویند این آقا یک صفتش مثلاً تقوا یا شجاعت یا.... را از دست داده است. در واقع یک گروه هستند که این خبر را اعلام می کنند. حالا این روش بهتر است یا آن روش؟

تأثیر این رویکرد در به ثمر نشستن مطالبات مردم چه بوده است؟

ما در سایر انقلاب ها می بینیم مثلاً انقلاب روسیه، انقلاب فرانسه یا انقلاب الجزایر و نیکاراگوئه و هر کدام از انقلاب ها که روی داده است این انقلاب ها تغییر ماهیت داده اند یا حذف شده اند و یا سقوط کرده اند و یا منحرف شده اند که به دلیل عدم ولی فقیه بوده است. در انقلاب اسلامی شاخص ولی فقیه، اسلام است. دولت ها و شرایطی که بوده است را با آن شاخص اسلام سنجیده و مانع از انحراف و یا سقوط و ... شده است. نمونه اش هم همین که انقلاب اسلامی سی وچند سال است که حضور دارد در حالی که در همین انقلاب های معاصر مثل مصر و تونس و... چون عامل ولی فقیه را نداشتند در هر کدام یک انحراف هایی ایجاد شد.

تأثیر مادی این رویکرد چه بوده است؟

در طول این سالها در همه تحولات مهم، ولایت فقیه نقش تعیین کننده داشته است. مثلا در رسیدگی به کشور و عدالت خواهی و توزیع عادلانه امکانات کشور تا روستاها همچون گاز و برق و جاده و امکانات و ... به خاطر اعتنای نظام ولایت فقیه به عدالت است. گرنه هر گروهی که سرکار باشد فقط دوست دارد به هم گروهی خود برسد و چنین خدماتی را مقرون به صرفه نمی داند. یا در حفاظت از کیان کشور نقش بی بدیلی داشته است. مثلا در جریان جنگ طالبان که رهبری خودش را در دور کردن سایه جنگ از ایران نشان داد. در جنگ صدام علیه کویت، بعضی ها می گفتند برویم و کمک کنیم، در جریان فتنه 78 و فتنه 88 ، در تحریم ها، در جریان مذاکرات هسته ای و اصلاً ایجاد موضوع هسته ای، در جریان حضور آمریکا در عراق و افغانستان در بوسنی، در بیداری اسلامی مثل بحرین و یمن و تونس و امثالهم، نقش این جایگاه را در همه اینها یک به یک می بینیم. حتی هدایتی که در فراگیری قرآن و علوم و فن آوری ها و رشد علمی، صنایع نظامی و دفاعی و ... رخ داده، نمونه زیاد است.

برخی سعی به تصویر چهره ای فراقانونی از ولایت فقیه دارند و قائل به تحدید ولایت فقیه هستند. چنین تصوری تا چه میزان حقوقی است؟

اگر نگاهی به قانون اساسی کنیم ملاحظه می فرمایید که چه اصول مؤثر و مهم قانون اساسی به موضوع ولی فقیه تنیده شده است. چون هم تعیین کننده است و هم هدایت کننده و هم ناظر عالی بر اجرای قانون اساسی است. مثلاً اصل 2 بند 5 می گوید امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تدوام انقلاب اسلامی، که از راه اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین اجرا می شود. اصل 3 دولت را در اجرای اصل سه و سایر قوانین قانون اساسی هدایت می کند. اصل 4 تضمین اسلامیت نظام است که فقهای شورای نگهبان را منصوب می کند و همچنین در اصل 99 و اصل 5 می گوید در زمان غیبت، ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا و آگاه به زمان و شجاع و مدیر ومدبر است. در اصل 107 خبرگان باید کسی را انتخاب کند که اعلم به احکام و موضوعات فقهی و مسائل سیاسی و اجتماعی باشد و محبوبیت عام یا برجستگی های خاصی داشته باشد. در اصل 109 شرایط و صفات رهبری گفته شده است که برای افتاء در شرایط مختلف فقه و عدالت و رهبری، صلاحیت علمی داشته باشد. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی در امور اجتماعی و تدبیر، شجاعت ، مدیریت و قدرت کافی بر رهبری داشته باشد و در صورتی هم که افراد متعدد باشند، کسی که بینش سیاسی بیشتری داشته باشد رهبر می شود. در اصل 110 وظائف و اختیارات ولی فقیه و رهبری آمده است که وظائفش تعیین سیاست های کلی نظام است و نظارت بر اجرای احسن سیاست های کلی است و فرمان همه پرسی و فرماندهی کل نیروهای مسلح و اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروهاست، نصب وعزل و قبول استعفای مسئولین که تعدادش را نام بردند است، حل اختلافات قوای سه گانه و تنظیم روایط آنهاست یعنی بر قوای سه گانه ناظر است و اختلافاتشان را حل می کند، هدایت می کند و آنها را باهم هماهنگ می کند، حل معضلات نظام از طریق مجمع تشخیص مصلحت است، امضای حکم ریاست جمهوری است و عزل ریاست جمهوری است، عفو و تخفیف مجازات محکومین است. اصل 111 برکناری رهبری از مفام خود به تشخیص خبرگان پس از فوت و یا عزل و یا کناره گیری است که اینها یک سری مربوط به خود ولایت فقیه است. در اصول دیگر داریم، مثلاً تضمین اداره نظام به اتکای آرای عمومی است، ولی فقیه است که پشت این قضیه ایستاده است و می گوید با آرای عمومی نظام را اداره کنید. اصل 8 امر به معروف، اصل 9 استقلال و آزادی و تمامیت ارضی، اصل 11توجه به امت اسلامی و اتحاد ملل اسلامی است که قبلا این حرف ها را نداشتیم. می گفتند به ما ربطی ندارد. اصل 45 انفال و اجازه تصرف در آن است، وقتی ولی فقیه نباشد چه طور باید در انفال که مربوط به حکومت اسلامی و ولی فقیه است تصرف می شد؟ اصل 58 تعادل قوا و نظارت بر آنها و حل اختلافاتشان است. اصل 192 تعیین مجمع تشخیص مصلحت نظام است، اصل 142 کنترل دارایی رهبر و مسئولین و خانواده آنهاست. قبلاً شاه و همچنین رضاخان هرچه و هرطور که دلشان می خواست املاک مردم را می گرفتند چقدر از کشور را پادشاهان می گرفتند ولی الان قبل و بعد رهبری دارایی های رهبر کنترل می شود و محاسبه می شود و خلاصه حساب و کتاب دارد.

اصل 152 نظارت بر اجرای سیاست خارجی است که این هم خیلی مهم است و نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری است و حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی و دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر دولت های سلطه گر است. چقدر قبلاً ما تعهداتی به قدرت های سلطه گر دادیم و آمدند و بردند؟ پیمان رجی و تنباکو و دیگر پیمانهایی که بستند. اصل 153 نظارت برعدم قراردادهایی که موجب سلطه بیگانه می شود است، امام خمینی بود که در سال 42 فریاد زدند که کاپیتالاسیون ایران را برده آمریکا می کند و مقابلش ایستادند یا میرزای شیرازی که در مقابل تنباکو ایستاد. ولی این فقیه است که می تواند تضمین کننده استقلال و آزادی ملت باشد. اصل 154 تعیین کننده سعادت انسان در کل جامعه بشری است.

این اصل را برخی به معنای جواز دخالت در دیگر کشورها می دانند. نظر شما چیست؟

خیر، این اصل استقلال و آزادی و حکومت حق را حق همه مردم می داند که آرزوی هر کسی است و حق مردم جهان می شناسد، برای خود آرمان می داند. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر، و فقط به فکر خود نیست و از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند. اصل 157 رییس قوه قضاییه که مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی و مدیر و مدبراست را برای 5 سال انتخاب و تعیین می کند. شما ببینید رؤسای دادگستری در دوره های قبل چه کسانی بودند ولی در این نظام ولایت فقیه، افراد آگاه و عالم به دین و عادل آمدند که وارد به مسائل حقوقی هستند. اصل 175 نصب و عزل رییس سازمان صدا و سیما است که رییس سازمان صدا و سیما را از انحصار قوا درآورده و برای ملت و اسلام کرده است. اصل 176 مصوبات شورای امنیت ملی است که در محدوده سیاست های دفاعی و امنیتی کشور و تعیین شده از سوی رهبر را تعیین می کند و خیلی مهم است و اصل 177 که آخری هست اصلاح یا تصویب قانون اساسی پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت هست که در کنار مسئولین حقوقی رهبری ده نفر را انتخاب می کند تا از لحاظ اسلامی بودن و رعایت اصول دقت کنند.

https://shoma-weekly.ir/9mHQ5t