گفتگوی ویژه

اقتدار هر حزب در برنامه‌های عالمانه و کارشناسانه آن است

اقتدار هر حزب در برنامه‌های عالمانه و کارشناسانه او است که باید به دست افراد پاکدست و امین و دانشمند و باتجربه و مورد اعتماد مردم و با طلب یاری از خود مردم و مشارکت آنها به اجرا گذارده شود.


در حالی که دولت حسن روحانی به سراشیبی عمر خود نزدیک میشود گمانه زنیها درباره آرایش سیاسی آینده کشور افزایش پیدا کرده و دوجریان سیاسی تلاش میکنند به شکلهای مختلف صحنه گردان سیاسی کشور باشند. از یکسو اصلاح طلبان که هزینه زیادی برای دولت حسن روحانی کردهاند با مشاهده برخی رویکردهای محتاطانه دولت به دنبال روی کار آمدن یک دولت صددرصد اصلاح طلب هستند و از سوی دیگر اصولگرایان قرار دارند که تلاش میکنند با بازتولید گفتمان خود و استفاده از فاصله به وجود آمده بین مردم و دولت روحانی پس از شکست در چهار انتخابات اخیر دوباره به قدرت بازگردند. با این وجود جریان اصولگرایی برای بازتولید گفتمان خود با چالشهای مهم درونی مواجه است که شاید مهمترین آن فقدان یک رهبری واحد و عدم تطبیق این گفتمان با دغدغههای نسل جدید است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی آرایش سیاسی کشور در سالهای پایانی دولت آقای روحانی و بررسی چالشهای درونی جریان اصولگرایی «آرمان» با مهندس سیدمصطفی میرسلیم رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظم و کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گفتگو کرده که در ادامه میخوانید.

مهمترین چالشهای جریان اصولگرایی را در سالهای پایانی دولت آقای روحانی چه میدانید؟

اصولگرایان به دلیل تنگ نظری و دنیاطلبی برخی از دولتمردان دولتهای یازدهم و دوازدهم مواجه با مشکلاتی شدهاند که آثار اجتماعی آن به طور عمده به دولت بعدی منتقل خواهد شد و مدتها گریبان کشور را خواهد گرفت و پیشبرد کارهای اصلاحی را مشکل خواهد کرد. چالش بعدی به خنثی کردن این بد اخلاقی برمیگردد که دولتمردان کنونی بعضا از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند تا نظام مقدس ما را لکه دار کنند و این جفای بسیار بزرگی است در حق انقلاب اسلامی و مردم شریف ما.

به نظر شما جریان اصولگرایی با توجه به ظرفیتهایی که در اختیار دارد میتواند از چالشهای درونی خود عبور کند یا اینکه باید با تکیه و گفتمانهایی جدید مانند نواصولگرایی به آینده امیدوار باشد؟

برای روشن شدن موضوع ابتدا باید تعریف اصولگرایی را یادآوری کنم. نهضت دینی که اعتقاد به وحی و کتاب خدا را به اتکای حقیقت عبودیت و فطرت، مطرح میکند. حقیقت عبودیت در این است که خدا را مالک و مدبّر و مدیر بدانیم و اتکا به فطرت یعنی هر یک از مخلوقات جاندار سرشت خود را دارد و تحولی به نام تکامل انواع در بین نیست. شروع اصولگرایی به بدو خلقت آدم به عنوان خلیفها... و خروج ابلیس از عبودیت، با عدم اطاعت از فرمان سجده بر آدم برمیگردد. با بعثت پیامبر اسلام، شعار قولوالا اله الا ا... تفلحوا، یعنی نجات و رستگاری فقط برمبنای توحید و اخلاص مطرح میشود. در دوران معاصر نیز در آمریکا از ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۵، جریانی از پروتستانها ظاهرا پیرو اصولگرایی بود. اما در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جریان اصولگرایی را معتقدان به انقلاب و ارزشهایی که به خاطر آن انقلاب اسلامی رخ داد، شکل دادند. آن ارزشها اصالتا ناشی از اعتقاد به اصول دین است، همان گونه که در قرآن تبیین و از زبان پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام تشریح شده است توحید، نبوت، معاد. اما اصولگرایی درایران امروز، طیفی دارد دستهای از افراد و گروهها که یا خود را اصولگرا میدانند یا اصطلاحا منتسب به اصولگرایی و در زمره آنها دسته بندی شدهاند و عبارتند از، حزب مؤتلفه اسلامی، جامعه روحانیت مبارز تهران، جامعه اسلامی دانشگاهیان، جامعه مدرسین قم، جبهه پیروان خط امام و رهبری، جبهه پایداری، جبهه مردمی نیروهای انقلاب و... اصولگرایان در صحنه عمل به چند دسته تقسیم میشوند: ۱-پایبندان: وفاداران عملی به انقلاب اسلامی و ارزشهای آن بهویژه خط ترسیم شده از سوی امام ۲-رویگردانان: کسانی که عملا از اصولگرایان تبری جستند و خود را مستقل از جریان اصولگرایی نامیدند، هرچند منکر اصول دین نشدهاند، ۳-مشروطان: کسانی که قائل به وجود جریانات افراطی و تفریطی در اصولگرایی شده و خود را معتدل نامیدهاند؛ نیز شخصیتها و گروهایی که مشهور به حضور در میان طیف اصولگرایانند ولی در سالهای اخیر مرتکب خلافهای متعدد و حتی خودکامگی شدهاند که به آبروی اصولگرایان صدمه زده است.

شما با نواصولگرایی موافقید؟ آیا طرح این مسئله به سود جریان اصولگرایی است و یا فکر میکنید ایجاد چنین گفتمانی از مبانی اصلی جریان اصولگرایی فاصله دارد؟

با توجه به تعریف اصولگرایی، موضوع نواصولگرایی که نوعی گرتهبرداری از واژه
نو محافظه
کاری است، از لحاظ بینشی مصداق ندارد زیرا اصول همان است که از ابتدای خلقت بوده و نو و کهنه درباره آن مصداق ندارد؛ ولی از لحاظ روش سیاسی ممکن است شیوههای جدیدی از اقدام را در میان اصولگرایان تعریف کرد و فکر میکنم نیت مطرح کنندگان عنوان نواصولگرایی هم این بحث اخیر باشد. یعنی بازنگری در روشهای اقدام سیاسی با توجه به شرایط جدید حاکم بر جهان و حاکم بر کشور، در سایه همان اصول.

چرا اصولگرایان پایگاه اجتماعی خود را در سالهای اخیر از دست داده است؟ آیا جریان اصولگرایی قدرت تطبیق خود را با دغدغههای نسل جدید از دست داده است؟ برای بروز کردن جریان اصولگرایی چه باید کرد؟

اصولگرایان نیز مانند سایر گرایشهای سیاسی در جمهوری اسلامی مرتکب خطا شدهاند و پاک نشدن از آن خطاها ولو اندک به پایگاه اجتماعی آنها لطمه زده است. اصولگرایان باید با نقد کردن سیاستها و روشهای خود درصدد رفع نواقص اجرایی خود برآیند تا بتوانند جوابگوی نیازهای امروز جامعه باشند و البته این کاملا میسر است با حفظ اصول. جریان اصولگرایی در حال حاضر فاقد رهبری سیاسی مشخص و مورد قبول همه اصولگرایان است و طبیعتا تشتت آرا و سلائق سیاسی مختلف در آن مشاهده میشود که باعث تضعیف حرکت جمعی آن شده ولی ریشه این جریان بنا به طبع دینی آن، به سمت تصفیه شدن طیف از افراد و گروههایی است که در عمل رویگردان از اصولاند یا تبعیت از اصول را بنا به ملاحظات سیاسی کارانه، به زعم خود مشروط کردهاند و باقی ماندن جریان اصولگرایی در نزد پایبندان راسخ و حقیقی آن و پاک شدن از ظلمی که دراین چند سال در حق اصولگرایی روا داشته شده، پیش خواهد رفت. دوام جریان اصولگرایی منوط به اخلاص و خلوص آن است.

چرا جریان اصولگرایی به عنوان یک گفتمان اصیل موجود در انقلاب اسلامی بیشتر انرژی خود را صرف مقابله و ضربه زدن به گفتمان اصلاحات کرده است؟ آیا این رویکرد مخرب سبب دور شدن اصولگرایان از گفتمان سازی و تولید اندیشه نشده است؟ آیا «تئوری مقابله» که بیشتر از جانب اصولگرایان در فضای سیاسی جامعه وجود داشته به حرکت هر دو جریان سیاسی کشور آسیب جدی وارد نکرده است؟

ریشه اقداماتی از اصولگرایان که شما نام آن رامقابله گذاشتهاید به عملکرد به اصطلاح اصلاحطلبان بر میگردد که الهام گرفته از بینش واقعی آنها است وآن تجدیدنظرطلبی است. تجدیدنظر در مورد اصول انقلاب و بهویژه اصل چهارم قانون اساسی مطرود است حتی اگر به دروغ نام اصلاحطلبی بر آن گذاشته شود. طبیعی است که اصولگرایان حقیقی در مقابل این نفاق جدید ایستادگی کردهاند و میکنند و خواهند کرد و برای آن تا پای جان ایستادهاند؛ اما اصلاح برخی از اشکالات جزء مبادی تفکری اصولگرایان است زیرا آنها خود را محب و پیرو امام حسین علیه السلام میدانند که وقتی میخواست از مدینه خارج شود اشاره کرد به یکی از اهداف مقدس خود که اصلاح وضع نابسامان امت جدش بود. ما هم امروز نیازمند اصلاحیم و اصولگرای واقعی همواره در فکر اصلاح است و از آن سو اصلاحطلب حقیقی نمیتواند برای اصلاح متکی به اصول نباشد چرا که هر اصلاحی حکایت از وقوع انحراف نسبت به اصول میکند؛ بنابراین اصولگرایی حقیقی بیگانه از اصلاح نیست و اصلاحطلب واقعی جدای از اصول نیست و آنچه در این میان موجب اختلاف مخرب شده است جریان نفاق است و به نظر من هر دو جبهه اصولگرایی و اصلاح طلبی باید خود را از نفوذ نفاق منزه نگهدارند تا بتوانند به کشور خدمت کنند.

تکیه بیش از اندازه جریان اصولگرایی به رانت قدرت به چه میزان بر تنبلی و تضعیف این جریانت تأثیرگذاشته است؟ چرا جریان اصولگرایی روزبه روز تنبلتر میشود و قدرت بازتولید خود را از دست داده است؟

یکی از ابعاد اصولگرایی همان اصالت دادن به خدمت است و بنابراین قدرت نزد اصولگرایان ابزاری برای تحقق خدمت است و هرجا که شعار خدمت بخواهد به ابزاری برای کسب قدرت تبدیل شود انحراف از اصول است. اینها تبعاتی دارد که به برخی از آنها شما اشاره کردید. امروز هر طیفی که در مقابله با مفاسد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی پیشرو باشد موفق و استوار خواهد بود. این رمز نجات ما از وضع ناهنجاری است که به دلیل منفعت طلبی فردی وگروهی و با پشت پا زدن به اصول در آن گرفتار شدهایم.

طیفهای سنتی جریان اصولگرایی مانند حزب موتلفه اسلامی که برای تغییر رویکرد جریان اصولگرایی به سمت تطبیق خود با دغدغههای نسل جدید تلاش زیادی از خود نشان نمیدهند چه تأثیری در کند شدن روند بازتولید گفتمان اصولگرایی داشته است؟

آنها تلاش کردهاند و میکنند البته سرعت و شدتشان منظبق بر نیاز زمانه نیست و بهتر از این باید عمل کنند. کمیت مهم نیست آنقدر که کیفیت مهم است.

برخی ضعفهای دولت آقای روحانی بهخصوص در زمینه اقتصادی به چه میزان در دوران پساروحانی به کمک اصولگرایان خواهد آمد؟

ضعفهای دولت یازدهم و بهویژه دوازدهم که ریشه آن در عدم صداقت است و شاخه و برگ آن نیز فرصت سوزی است نه فقط به آقای روحانی و دولتش و طرفدارانش بلکه به کل نظام مقدس جمهوری اسلامی صدمه میزند زیرا اعتماد عمومی را خدشهدار میکند و این موجب تضعیف مشارکت عمومی میشود و اینها سرمایههای نظام است و متعلق به جناحهای سیاسی و احزاب نیست. احزاب و جناحها باید دقت کنند که عملکرد غیر صادقانهشان همچون موریانه از درون مردمسالاری دینی ما را تهی نکند. هیچ حزب و جناحی نباید پایه اقدام خود را ضعفهای رقیبش قرار دهد که «ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت». اقتدار هر حزب در برنامههای عالمانه و کارشناسانه او است که باید به دست افراد پاکدست و امین و دانشمند و باتجربه و مورد اعتماد مردم و با طلب یاری از خود مردم و مشارکت آنها به اجرا گذارده شود.

آیا اصولگرایان با تکیه بر پایگاه اجتماعی انتخابات ریاست جمهوری سال96 میتوانند به آینده امیدوار باشند؟

برای اصولگرایان امید اصلی به خداست؛ البته سرمایه اعتماد مردم که نمونهای از آن در انتخابات ۹۶ ظاهر شد باید محترم شمرده شود و توسعه یابد.

تحلیل شما از آرایش سیاسی سالهای پایانی دولت آقای روحانی چیست؟ اصولگرایان برای بازگشت به قدرت چه راهکاری در پیش خواهند گرفت؟

راهکار اصولگرایان جز این نمیتواند باشد که کشور را از رکود تورمی خارج کند، رکودی که در اثر اتخاذ سیاست غلط دولت یازدهم بر کشور تحمیل شد به امید واهی مهار تورم؛ بهعلاوه و توأم با آن اقدام اثباتی، اقدام مهم دیگری باید انجام گیرد و آن پاک کردن کشور از مفاسد است؛ تا مفاسد و تخلفها و ویژه خواریها برقرار باشد کشور بسامان نخواهد رسید. این دولت نشان داد که جرأت برخورد با مفاسد را ندارد حتی برخی از مفاسد در این شش سال تشدید شده است.

آیا جریان اصولگرایی تلاش خواهد کرد به هر شکل حتی روی کار آمدن یک دولت راستگرای رادیکال قدرت را از جریان رقیب بگیرد و یا اینکه به دنبال تشکیل یک دولت اصولگرای معتدل است؟

اصولگرایی با خدعه و تزویر و شعار پوک و نفاق سازگار نیست، اصولگرایان با منطق محکم خدمت صادقانه به مردم و برای مردم و به یاری مردم و نهایتا کسب خشنودی خدا، اعتماد مردم را جلب خواهند کرد و به لطف و عنایت خدا در نجات دادن مردم از بنبستی که در این سالهای اخیر، دشمنان خارجی و ایادی داخلی آنها خواستهاند ما را در آن قراردهند موفق خواهند شد.

https://shoma-weekly.ir/I8Txyt