علاء میرمحمدصادقی کسی است که کار را از کارگری در کارخانه ریسندگی و بافندگی آغاز کرده و امروز پس از سالها تلاش مستمر و بیوقفه به کارآفرین و کارخانهداری تبدیل شده که برای هزاران نفر اشتغال ایجاد کرده است.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس؛ علاء میرمحمد صادقی فعالیت اقتصادی خود را از سن 9 سالگی و از کارگری در کارخانه ریسندگی آغاز کرد، سپس وارد بازار اصفهان شد و با شاگردی در این بازار درس کسب و کار را آموخت.
وی به مرور زمان وارد کارهای بازرگانی و تجارت از جمله تولید و صادرات سیمان و گچ شد، علاء میرمحمد صادقی و مرحوم برادرش بهاءالدین چندین کارخانه گچ در کشور راهاندازی کردند. بطوریکه به واسطه تاسیس این کارخانه لقب «سلطان گچ» گرفتند البته این لقب با لقبهای امروز خیلی متفاوت است. زیرا آنها از این شرایط برای کارآفرینی استفاده کردند و با تاسیس کارخانههای مختلف برای افراد زیادی اشتغال ایجاد کردند.
علاء میرمحمد صادقی که پیش از انقلاب به مبارزات انقلابی پرداخت و حتی دفتر کارش را در اختیار انقلابیون قرار داده بود پس از انقلاب با حکم امام خمینی (ره) وارد اتاق بازرگانی ایران شد و فعالیتهای اقتصادی خود را در آنجا ادامه داد.
وی که هماکنون نایب رئیس اتاقهای بازرگانی تهران و ایران است همواره سه اصل پشتکار، امانتداری و اطلاعات را سرلوحه کار خود قرار داده است و تا امروز که 88 سال زندگی خود را سپری میکند هیچگاه دست از فعالیت و کار برنداشته است.
برای اینکه با بخشهایی از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی این کارآفرین که در حال حاضر عضو هیئت مدیره شرکتها و کارخانههای مختلفی از جمله پخش سیمان کشور، شرکت کشتیرانی نوح، شرکت گچ آذربایجان، کارخانههای ریسندگی و بافندگی جامعه، شرکت کارخانجات گچ یزد، صنایع گچ بلوار خراسان، شرکت آجر ماشینی ورع، شرکت رسیدگی و بافندگی شهید مطهری و ... است آشنا شویم گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه آمده است.
نکته حائز اهمیت در زنگی علاء میرمحمد صادقی آن است که وی از کارگری آغاز کرده و تا کارآفرینی پیش رفته است. زندگی او همواره در مسیرهای کار، نیکوکاری و مبارزات انقلابی گذشته است. وی اکنون هم پس از سالها تلاش در زمینه تجارت و بازرگانی دست از فعالیت نکشیده و همچنان با انرژی به فالعیتهای روزانه اقتصادی خود ادامه میدهد.
فارس: از دوران کودکیتان تعریف کنید، در چه خانوادهای متولد شدهاید؟ وضعیت مالی خانواده چگونه بوده است؟دوران کودکی را چگونه پشت سرگذاشتهاید؟
میرمحمد صادقی: من در سال 1310 و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. ما خانواده مرفهی نبودیم. اما مرحوم پدرم دارای املاک کشاورزی بود که از محل محصولات آن املاک ارتزاق میکردیم و هزینههای روزمره زندگیمان هم از فروش بخشی از محصولات آن املاک تامین میشد. اگرچه کسر و کمبودهایی در زندگی ما بود اما در مجموع محصول آن املاک و درآمد حاصل از آن با توجه به مدیریت مرحوم مادرم برای گذران زندگی خانواده ما کافی بود.
پدرم فردی متدین، عالم و مورد توجه مردم بود و اغلب افرادی که وی را میشناختند برای کسب راهنمایی درباره مسائل زندگی و مسائل شرعی به ایشان مراجعه می کردند. ایشان یک زاهد متقی بود که از مسائل اجتماعی کناره گیری میکرد. مثلا حتی از اینکه به عنوان امام جماعت در صف نماز جماعت حضور داشته باشد امتناع میکرد اما ایشان به نوشتن و بخصوص نوشتن شعر علاقه داشت.
همواره و از همان دوران کودکی به مزدی که بابت کار به من پرداخت میشد توجه نمیکردم بلکه ارائه کار به بهترین وجه ممکن از هر چیز دیگری برایم با اهمیتتر بود بطوریکه بعدها همین مساله باعث پیشرفت من در کار شد. خلاصه اینکه از 9 سالگی کار را در کارخانه ریسندگی و بافندگی با حقوق روزانه یک ریال آغاز کردم و تحصیل را در مدارس شبانه ادامه دادم. بنابراین از همان دوران طفولیت روزانه 8 ساعت کار میکردم و 4 ساعت درس میخواندم.
علیرغم سن کم و جثه کوچکی که داشتم فرد بسیار فعالی بودم بطوری که آن قدر کار خود را خوب انجام میدادم که پس از مدتی مزد من به دو برابر افزایش یافت و به روزانه 2 ریال و سپس 2.5 ریال رسید.
پس از مدتی هم وارد کارخانه دیگری شدم و با توجه به سابقه کاری که در کارخانه قبلی داشتم روزانه به من 4 ریال حقوق دادند و سپس علیرغم سن کم به عنوان سرکارگر در آن کارخانه انتخاب شدم. این در حالی بود که بسیاری از افرادی که من به عنوان سرکارگرشان انتخاب شدم از من بزرگتر بودند و تمایلی نداشتند که حرف من را گوش دهند.
* فارس: براساس آنچه که شنیدهام شما در دوران نوجوانی در بازار اصفهان شاگردی میکردید از آن دوران بفرمایید؟
میرمحمد صاقی: در زمان جنگ جهانی دوم من در کارخانه کار میکردم اما بالاخره جنگ تمام شد و در فروردین 1324 یعنی زمانی که 14 ساله بودم تجربه جدید کار خود یعنی کار در بازار را با شاگردی در یک حجره با حقوق روزانه یک تومان آغاز کردم. البته در همان سالها هم پدرم را از دست داده بودم و به نوعی بخشی از مسئولیت تامین هزینههای خانوار بر عهده من بود.
در یک حجرهای کار میکردم و با توجه به اعتمادی که کارفرما نسبت به من داشت کلید دار حجره شدم، در آنجا هم میزان حقوق برایم مهم نبود بلکه بیشتر به آن توجه میکردم که کارم را به نحو احسن انجام دهم.
پس از مدتی که از کار من در بازار اصفهان گذشت بازاریان و حجرهداران دیگری با توجه به اینکه از نحوه کار کردن من تعریف شنیده بودند از برادرم خواستند که من برای حجره آنها شاگردی کنم بطوری که پس از مدتی یکی از بازاریان من را با حقوق ماهیانه 100 تومان با عنوان منشی در حجره خود استخدام کرد. منشی در آن زمان حساب و کتاب حجره را در دست و به نوعی امانتدار آن تاجر و بازرگان محسوب میشد.
* فعالیت زیاد و توقع کم رمز موفقیت است
فارس: شاید بسیاری از جوانان بخصوص جوانان تحصیلکرده برای شروع کار حاضر نباشند هر کاری را انجام دهند و به عنوان مثال دوست ندارند که در یک کارخانه یا کارگاه کارگری کنند و اکثر جوانان میخواهند کارهای مدیریتی و پشت میز نشینی داشته باشند. در حالیکه وقتی زندگینامه بسیاری از افراد موفق که شما هم جزء آنها هستید را مطالعه میکنیم میبینیم که این افراد فعالیت اجتماعی و اقتصادی خود را از سطوح پایین و مثلا کارگری شروع کردهاند و پله پله و به مرور مدارج ترقی را طی کردهاند، چه توصیهای برای جوانان با این طرز فکر دارید؟
میر محمد صادقی: من در کارم همیشه چند اصل امانتداری، درستی و فعالیت زیاد را سرلوحه کار خود قرار دادهام به جوانان که اتفاقا بعضی از آنها با مدارک مختلف دانشگاهی مانند اقتصاد به من مراجعه میکنند و رمز موفقیت را از من میپرسند میگویم که فعالیت زیاد و توقع کم باعث پیشرفت انسان میشود.
در مواردی که افراد و جوانان تحصیلکرده دانشگاهها به من مراجعه میکنند و از من میپرسند که با توجه به اینکه شما فرد موفقی در مسائل اقتصادی بودهاید رمز موفقیتتان چه بوده است که من به آنها میگویم که فعالیت زیاد و توقع کم باعث پیشرفت انسان میشود حتی گاهی نمونههایی را برای آنها مثال میزنیم که افرادی که برای کار به من مراجعه میکنند که ممکن است مدرک فوقلیسانس اقتصاد یا مدرک فنی دانشگاه داشته باشند. ما آن فرد را برای استخدام به کارخانه میفرستیم اما پس از مدتی مدیر کارخانه با من تماس میگیرد و میگوید این فردی را که شما فرستادهاید توقع کار پشت میز نشینی را داشته است و دنبال اتاق و میز بوده است و این فرد کسی نیست که در کارگاه کار کند و لذا آنجا من متوجه میشوم که انتخاب ما صحیح نبوده و من به آنها میگویم که ما مدیریت ایستاده میخواهیم و مدیر نشسته لازم نداریم و ما به فردی نیاز داریم که اگرچه مدیر است ولی نقش سرکارگر را داشته باشد و به کار به صورت مستقیم نظارت کند.* جوانان در شروع کار توقع پشت میز نشینی نداشته باشند
متاسفانه جوانان ما به این صورت تربیت شدهاند که دنبال کارهای مدیریتی هستند در حالی که کار اینگونه نیست و یک مدیر باید نقش یک سرکارگر را داشته باشد.
این در حالی است که در دوره کنونی که اقتصادمان با مشکلات عدیدهای مواجه است کشور و اقتصاد به چنین مدیرانی یعنی مدیران نشسته نیاز ندارد و باید فعالیت مان را بیشتر کنیم. من همین الان اغلب روزها ساعت 6 صبح از منزل خارج میشوم و به کارگاهایم سرکشی میکنم و تقاضای آنها را انجام میدهم و سپس به دفترم میآیم و اگر توفیق داشته باشیم به کارهای خیریه رسیدگی میکنم.
لذا من توصیه میکنم به جوانان که فعالیتشان را زیاد کنند و توقع خود را کم کنند و امانتداری و درستی را پیشه خود قرار دهند.
فارس: از چه زمانی بصورت مستقل شروع به کار کردید و در تجارت خانه خودتان فعالیت کردید؟
میرمحمد صادقی: من به اتفاق خانواده در فروردین 1331 از اصفهان به تهران مهاجرت کردم، البته کمی پیشتر مرحوم برادرم حاج بهاءالدین به تهران آمده بود و پس از اینکه شرایط را مناسب ارزیابی کرد ما هم به تهران آمدیم. با سرمایه مختصری که طی سالها از حقوقهای دریافتی کسب کرده بودیم حجرهای را در بازار تهران تهیه و با توجه به آشنایی که در زمینه تجارت قماش طی سالها فعالیت در بازار اصفهان کسب کردهبودیم کارمان را در همین زمینه در تهران آغاز کردیم.
البته کمی بعد وارد تجارت چای شدیم و در حدود سال 1335 تا 1336 از فروش چای فله به بستهبندی چای روی آوردیم و صاحب چند برند معروف چای شدیم.
* از تجارت قماش تا صادرات سیمان؛ ماجرای واگذاری سهام کارخانه به والاحضرتها
فارس: اما شما بیشتر به فعالیت در زمینه سیمان و گچ شهرت دارید. بطوریکه بعدها کارخانههای متعدد گچ تاسیس کردید چگونه از فعالیت در زمینه قماش و بازار به سمت تجارت گچ و سیمان پیش رفتید؟
میرمحمد صادقی: آن زمان که ما به تهران آمدیم، با توجه به ارتباطاتی که با تجار و بازرگانان مختلف در اقصی نقاط کشور داشتیم برای تهیه کالاهای مختلف به ما مراجعه میکردند. البته در آن زمان فعالیت تجاری بصورت تخصصی نبود و زمینههای فعالیت گسترده بود. سیمان هم از جمله کالاهایی بود که برخی تجار از ما تقاضای خرید داشتند بنابراین کمکم ما وارد این کار شدیم و سفارش سیمان را از شهرستانهای مختلف دریافت و برای آنها ارسال میکردیم.
در آن زمان شخصی به نام مرحوم ابتهاج دارای کارخانه سیمان در تهران بود بنابراین ما از وی سیمانهای سفارشی از شهرستانهای مختلف را خریداری و برای خریداران در اقصی نقاط ایران ارسال میکردیم. در مورد گچ هم همین اتفاق افتاد و با توجه به تامین نیاز خریداران در اقصی نقاط تهران وارد تجارت گچ شدیم. به مرور این دو کالا را به کشورهای مختلف منطقه از جمله کویت، بحرین و قطر صادر میکردیم.
بعدها با گسترش تقاضای خرید سیمان و گچ تصمیم گرفتیم تا خودمان در زمینه تولید این کالاها فعالیت کنیم. به همین دلیل تحقیقات میدانی برای تاسیس کارخانه را آغاز کردیم و پس از شناسایی ذخایر معدنی در کشور اقدام به تاسیس کارخانههای مختلفی کردیم.
البته خرید سهام کارخانههای سیمان را در دستور کار خود قرار داده بودیم و به عنوان سهامدار در تعدادی از کارخانههای سیمان حضور داشتیم. در اوایل سال 1340 هم تصمیم گرفتیم که یک کارخانه سیمان راهاندازی کنیم و درخواست موافقت اصولی آن را به وزارت صنایع وقت ارائه دادیم اما به دلایل مختلف از جمله اینکه باید بخش عمدهای از کارخانه را به یکی از والا حضرتها میدادیم از تاسیس کارخانه منصرف شدیم.
فارس: از ادامه فعالیت خود در این بخش لطفا توضیحات بیشتری بفرمایید و بفرمایید چگونه اقدام به تاسیس کارخانه گچ کردید؟
میرمحمد صادقی: همانطور که پیشتر توضیح دادم تقاضای خرید کالا از ما متنوع بود به همین دلیل در شرایطی قرار میگرفتیم که خودبخود وارد تجارت کالاهای مختلف میشدیم. پس از اینکه تقاضا خرید در مورد گچ افزایش یافت من و مرحوم برادرم تصمیم گرفتیم که تا یک کارخانه گچ تأسیس کنیم به همین دلیل تحقیقات میدانی مختلف را برای شناسایی ذخایر معدنی در اقصی نقاط کشور آغاز کردیم و در نهایت تصمیم گرفته شد تا اولین کارخانه گچ را در سمنان تأسیس کنیم.
تاسیس کارخانه گچ مربوط به دهه 40 شمسی میشود که در نهایت در اواخر این دهه کارخانه گچ سمنان به بهرهبرداری رسید. پس از آن کارخانه گچ آذربایجان و به مرور 5 الی 6 کارخانه دیگر گچ را در اقصی نقاط ایران تاسیس کردیم.
* سهام کارخانههای گچ را به اهالی هر منطقه واگذار کردیم
البته یکی از اقدامات ما در زمینه تاسیس این کارخانهها این بود که اهالی هر منطقهای که در آن کارخانهای را تاسیس میکردیم دعوت میکردیم تا سهام کارخانه را خریداری کنند و در مواردی سهام ما از کارخانهها حتی به کمتر از 50 درصد هم میرسید اما مدیریت آن کارخانهها در دست ما بود.
در یزد هم یک کارخانه دیگر گچ تاسیس کردیم که سهام آن را برخی از تجار خریداری کردند ما هم از این موضوع اصلا ناراحت نبودیم بلکه با این کار نیاز کشور را تامین کردیم. تا جایی که در زمینه تولید گچ مازاد داشتیم بنابراین تصمیم گرفتیم مازاد را خارج از کشور صادر کنیم.
فارس: شمادر بسیاری از کارها اولین بودهاید و اولین نفری بودهاید که آن کار را آغاز کرده به عنوان مثال در بستهبندی چای، صادرات سیمان و صادرات گچ، چگونه جرات این کار را پیدا میکردید و آیا هرگز به شکست فکر کرده بودید؟
میرمحمد صادقی: یکی از ارکان بسیار اساسی تجارت داشتن اطلاعات کافی است، البته سرمایه هم مهم است ولی رکن اصلی بازرگانی و تجارت اطلاعات است. بنابراین برای ورود به هر کاری در ابتدا اطلاعاتمان را کامل میکردیم و سپس نسبت به آن انجام آن کار اقدام میکردیم. البته مقوله تجارت جرات و ریسک هم میخواهد و همه موارد در کنار هم منجر به موفقیت میشود. در بعضی از جاها هم شکست خوردهایم اما آن شکست برای ما تبدیل به تجربه میشد. مثلا یک دفعه یک کالایی به عربستان فرستادیم و زیان کردیم اما این امر باعث نشد که دست از کار بکشیم.
فارس: دلیل تاسیس شرکت حمل و نقل کشتیرانی نوج چه بود؟ آیا برای توسعه کار تجاری تاسیس چنین شرکتی لازم بود؟
میرمحمد صادقی: برای صادرات نیاز به وسایل حمل و نقل بود و اتفاقا یکی از ریسکهای کار ما در تجارت سیمان و گچ نداشتن وسیله بود، کم کم با توسعه کار تصمیم گرفتیم که یک شرکت کشتیرانی تاسیس کنیم تا خودمان بتوانیم انتقال محمولههای صادراتی را انجام دهیم و از رسیدن آن به مقصد به طور کامل اطمینان حاصل کنیم. بنابراین برای تاسیس این شرکت به ژاپن رفتم و دوبه و کشتی خریداری کردم و بدین ترتیب این شرکت حمل و نقل را تاسیس کردیم.
فارس: ما الان در دوران تحریم هستیم و شرایط اقتصادی کشور بسیار خاص است آیا در طی دوران فعالیت اقتصادی خود که حدود 80 سال از آن گذشته است دورانی را به خاطر دارید که قابل مقایسه با شرایط اقتصادی اکنون باشد؟ به خصوص در سالهای اولیه دهه 30 شمسی و شرایط رکود اقتصادی حاکم بر کشور در آن زمان.
میرمحمد صادقی: بله مواقعی بوده که اقتصاد ایران رکود را تجربه کرده مثلا زمانی که مرحوم دکتر مصدق و آیتالله کاشانی نفت را ملی اعلام کردند و مجلس هم آن را تصویب کرد.
در آن زمان ایران تحریم شده بود و صادرات و واردات برخی کالا ها در لیست تحریم قرار گرفته بود و در سالهای 31 تا 32 مشکلات زیادی برای اقتصاد کشور و بازار بوجود آمده بود.
البته در آن روزها جمعیت ایران خیلی کمتر از اکنون بود بنابراین قطعا شرایط متفاوتتر نسبت به الان بود، ضمن اینکه بخش خصوصی فعالیتهای مختلفی در زمینههای کشاورزی، و معادن داشت و این طور نبود که اقتصاد کشور کاملا وابسته به نفت باشد.
* با قناعت میتوانیم تحریمها را شکست دهیم
به هر حال کشور ما یک کشور غنی بوده هست و امکانات فراوانی در بخشهای مختلف دارد و نیروی انسانی هم زیاد داریم اینکه منتظر باشیم حتما از خارج برای ما وسیلهای برسد و ما حتما باید با خارج ارتباط داشته باشیم وگرنه هلاک میشویم این موضوع را باید از مغزمان خارج کنیم بلکه در همین حدود که هستیم اگر قانع باشیم میتوانیم تحریم را بشکنیم یا دور بزنیم و حتی زیان آن را کم کنیم.
باید توجه کنیم از بعضی جهات مقایسه شرایط اقتصادی الان با زمان گذشته صحیح نیست اما این موضوع را هم باید مدنظر داشت که مشکلات همواره بوده است بنابراین بنظر میرسد که اگر فعالیتها را بیشتر کنیم این تحریمها را میتوانیم دور بزنیم.
البته ما به وابستگی به خارج عادت کردهایم و از قطع این وابستگیها نگران هستیم در حالی که نباید واقعا از این بابت نگران باشیم زیرا ما نیروهای جوان تحصیلکردهای داریم که در صورت فعالیت آن میتوانیم این نگرانیها را رفع کنیم.
ما در گذشته و در دوران مصدق تحریم بودیم الان هم تحریم هستیم اما فارغالتحصیلان دانشگاهی ما که بسیاری از آنها قابل تحسین هستند قابل مقایسه با گذشته نیست بنابراین با بهرهگیری از امکانات، قناعت و جلوگیری از زیادهخواهی و ترک عادت به وابستگی به خارجیها میتوانیم مشکلات ناشی از تحریمها را پشتسر بگذاریم.
* چگونه انگلیسیها نفتکش خود را توقیف کردند
در آن سالها که نفت ایران ملی شد، انگلستان، ایران و بویژه نفت ایران را تحریم کرد. البته در آن روزها قدرت انگلستان خیلی زیاد بود و مانند اکنون که بسیاری از کشورها جیره خوار آمریکا هستند و از آن پیروی میکنند بسیاری از کشورها از انگلستان تبعیت میکردند و این کشور قدرت زیادی داشت. بنابراین زمانی که انگلستان اقدام به تحریم نفت ایران کرد کشورهایی که از ایران قبلا نفت میخریدند دیگر از ایران نفت خریداری نکردند. اما بعد از اینکه این تحریم ها مدتی به طول انجامید بعضی از کشورها نسبت به تحریمها تزلزل پیدا کردند و نسبت به تحریمها تردید کرند بنابراین تصمیم به خرید نفت از ایران گرفتند و چون این زمزمهها به گوش انگلستان رسید این کشور تصمیم گرفت تا تحریمهای خود را تثبیت کند.
در همین ایام که مساله دور زدن تحریمها مطرح بود یک کشتی به ایران آمد به نام رزماری و اعلام کرد که خریدار نفت ایران است و با خرید نفت از ایران تحریمها را دور میزنیم. در ایران همه جشن گرفتند که تحریمها شکسته شد و یک کشتی آمده که نفت را خریداری کند. بنابراین نفت کش پس از بارگیری حرکت کرد و از ایران خارج شد اما پس از خروج از ایران، توسط انگلستان توقیف شد و انگلیسیها در دنیا سر و صدا به راه انداختند که نفتکشی که نفت ایران را حمل میکرد متوقف شده و بنابراین هر کشوری که نسبت به خرید نفت از ایران اقدام کند کشتی آن متوقف میشود و بدین ترتیب آنها تحریمها را تثبیت کردند.
حتی کاپیتان نفتکش هم در مصاحبهای اعلام کرد که هر کس نفت ایران را خریداری کند دچار مشکل میشود چنانچه ما دچار مشکل شدهایم و با اقدام به خرید نفت از ایران مصیبت زده شدهایم.
البته بعدها معلوم شد که نفت کش متعلق به انگلیس بوده است و این کشتی را برای ترساندن کشورها نسبت به خرید نفت ایران فرستادهاند.گفتنی است بعد از مدتی تحریمها شکسته شد و دوباره نفت ایران به بازار خارج سرازیر شد.
میر محمد صادقی: در اتاق بازرگانی باید عامل اقتصادی حضور داشته باشند و عاملین اقتصادی جزء مرفهین جامعه نیستند.فارس: آقای میرمحمد صادقی در روزهای اخیر رئیس اتاق بازرگانی آقای شافعی اعلام کردند که ما اعضای اتاق بازرگانی مرفهین بیدرد نیستیم و از معیشت و از وضعیت اقتصادی مردم مطلعیم اما واقعا این تصور در مردم وجود دارد که اعضای اتاق بازرگانی ثروتمندان و مرفهین بیدردی هستند که هیچگاه درد مردم را نکشیدهاند نظر شما در این باره چیست؟
در قانون آمده است که از بخش صنعت، بازرگانی و معدن باید افرادی در اتاق بازرگانی حضور داشته باشند که این افراد مرفه نیستند بلکه عامل اقتصادی هستند. افرادی که از اول انقلاب وارد اتاق شدند و من آنها را میشناسم اغلب جزء افراد متدینی بودهاند که کار خود را از کارگری و شاگردی در مغازهها آغاز کردهاند و به مرور زمان به موقعیت کنونی خود رسیدهاند. البته شاید بعضی از آن افراد که در اوایل انقلاب به اتاق بازرگانی وارد شدند خیلی هم به مسائل روز اقتصاد آشنا نبودند اما آن هیات توسط امام راحل انتخاب شد.
* کارخانهدار با 5 هزار کارگر مرفهبیدرد نیست بلکه خود یک دردمند است
بعضی از افرادی که بعد از انقلاب وارد اتاق بازرگانی شدند در کارخانههای خود دارای بیش از 5 هزار کارگر هستند که به این افراد نمیتوان مرفه بیدرد دانست، زیرا داشتن 5 هزار کارگر خود یک درد است. تامین حقوق، تامین مواد اولیه یک کارخانه، رسیدگی به وضعیت تولید و مسائل مربوط به تولید آن قدر سخت است که نمیتوان دارنده یک کارخانه با تعداد زیادی کارگر را مرفه بیدرد نامید.
این مسائل اتهامات بیخودی است. طبقه اشراف در اتاق بازرگانی جایی ندارد. در زمان شاه مجلسی با عنوان مجلس سنا وجود داشت که طبقه اشراف برای مردم تصمیمگیری میکردند اما در اتاق بازرگانی چنین افرادی وجود ندارند.
خیلی خوب است که دولت از تجربیات فعالین بخش خصوصی استفاده کند زیرا هر زمان که رابطه بین دولت و بخش خصوصی خوب بوده و دولت از مشورت و تجربیات بخش خصوصی استفاده کرد برای آن دولت در زمینه اقتصادی توفیق حاصل شده است. البته به تازگی مقام معظم رهبری هم به دولت توصیه فرمودهاند که از نظرات اتاق بازرگانی استفاده شود و این امر بسیار جای خرسندی فراوانی دارد.
* ماجرای نپذیرفتن پیشنهاد شهید رجایی برای وزارت
فارس: آقای میرمحمد صادقی شما سالهای سال در زمینه بازرگانی و تجارت فعالیت داشتهاید، آیا طی این سالها از تجربیات شما در امر بازرگانی استفاده شده است؟ در ضمن بفرمایید که چرا پیشنهاد شهید رجایی را برای تصدی گری وزارت بازرگانی نپذیرفتید؟
میرمحمد صادقی: مرحوم شهید رجایی در زمان نخست وزیری خود در دوران ریاست جمهوری بنیصدر از من خواستند که در کابینهشان تصدیگری وزارت بازرگانی را بپذیرم. اما من این درخواست را نپذیرفتم. مرحوم رجایی نسبت به این موضوع بسیار اصرار داشتند و حتی به من گفتند که به دلیل اینکه از امر تجارت و بازرگانی اطلاعی ندارد حتما با پذیرفتن وزارت بازرگانی در این امر به وی کمک کنم. اما من به شهید رجایی اعلام کردم که نمیتوانم پست دولتی بپذیرم و کار در بخش خصوصی برای من بهتر است و در بخش خصوصی بیشتر میتوانم خدمت کنم.
به دنبال اصرار بسیار زیاد شهید رجایی در نهایت به وی پیشنهاد دادم که من به همراه چند نفر دیگر که در زمینه تجارت و اقتصاد دارای تجارب هستیم در امور مختلف به دولت کمک خواهیم کرد اما نه حکمی میخواهیم و نه چیز دیگری. بنابراین شهید رجایی هر مساله تجاری که در دولت مطرح میشد را تصمیمگیری در آن را به بعد موکول میکرد و در آن مورد با ما مشورت میکرد و پس از اخذ نتیجه از ما آن را در دولت مطرح میکرد.
بدین ترتیب ما هر روز صبح در نخست وزیر حاضر میشدیم و در جلسهای با حضور آقای رجایی مسائل اقتصادی روز مطرح میشد و پس از نتیجهگیری در آن جلسه نتیجه نهایی در دولت مطرح میشد.
فارس: اکنون هم از نظرات شما در دولت یا بخش دولتی استفاده میشود؟
میرمحمد صادقی: در حال حاضر از طرف اتاق بازرگانی عضو شورای عالی معدن هستیم و در جلسات این شورا در رابطه با مسائلی که در خصوص معدن مطرح میشو د اگر تجربهای باشد مطرح میکنم البته گاهی اوقات هم از سوی کمیسیونهای مختلف مجلس دعوت میشوم و اگر لازم باشد تجربیات خود را در اختیار آنها قرار میدهم. اکنون هم کاملا آمادگی دارم تا در هر زمینهای که لازم باشد تجربیات خود را ارائه دهم.
فارس: از تجربیات شما در دور زدن تحریمها استفاده شده است؟
میرمحمد صادقی: در همان سالهای 58 که مشکل تامین گوشت وجود داشت مذاکراتی با استرالیا انجام دادم تا به ازای نفت از انها گوسفند و گوشت دریافت کنیم که البته پیش از اینکه این معامله پایاپای به نتیجه برسد تحریمها اتمام یافت. الان هم معتقد هستم که میشود در شرایط تحریم اقدام به تبادل کالا کرد.