***
بحث انتفاضه سوم فلسطین در رسانههای ما مطرح است. آیا خود فلسطینیها قائل به انتفاضه سوم که معروف شده به انتفاضه چاقو هستند؟
بعد از جریانات یکی دو هفته پیش که اسرائیل، هم در بحث شهرکسازی و هم یهودیزه کردن مسجدالاقصی و راه ندادن جوانان به مسجدالاقصی فشار میآورد در مجموع سبب شد مردم فلسطین موضوع چالش و نزاع خود بین اسرائیلیها را با چاقو پیگیری کنند و در نبردهای اخیر چند تن از سربازان اسرائیلی را با چاقو زدند که عکسها و مطالب این موضوع در رسانهها و مطبوعات وجود دارد که به انتفاضه چاقو معروف شد. شاید نکته مهم کار این باشد که بعد از جریان محاصره غزه و آن شرایطی که در چهار پنج سال گذشته و بعد از آن بحث بیداری اسلامی پیش آمد یکمقدار موضوع فلسطین به محاق رفته است و همه به نوعی به موضوعات جدید مثل بحث مصر، لیبی، یمن و جاهای دیگر پرداختند و بحث فلسطین از ذهنیتها کنار رفت، لذا اسرائیل مقداری از این فضای به محاق رفته و فراموششده فلسطین سوءاستفاده میکند. نکته دیگری که شاید در این فضا خیلی مهم باشد، بحث دولت اسرائیل است. شعار بزرگ نتانیاهو در دوره دوم ـ که انتخابات را برده ـ بحث شهرکسازی است. نتانیاهو از طریق شهرکسازی وعدههایی داده است؛ مثل پیگیری جریان شهرکسازی وسیع در کرانه باختری که فضای بهتری دارد. بعد از اینکه در دو سال گذشته محمود عباس بحث طرح مستقل کشور فلسطین را مطرح کرد یکی از مخالفین بزرگ و یکی از کسانی که خیلی تلاش کرد اصل این موضوع طرح نشود و با طرح اینکه اگر این بحث مطرح هم شود این کشور قرار است کجا بنیانگذاری شود، نتانیاهو بود. فشار اجتماعی به مردم فلسطین، رفت و آمدها ایست و بازرسیها، راه ندادنها و بحثهای فشار روانی باعث شد در نزاعهای اخیر بهویژه در بیتالمقدس و شهر قدس انتفاضه چاقو شکل بگیرد.
آیا انتفاضه چاقو نمادین است؟ آیا در کل فلسطین عمومیت دارد و اینکه اینها بخواهند جنگ تن به تن انجام دهند واقعیت دارد؟
آنچه که در انتفاضههای اول و دوم اتفاق افتاد این بود که مردم در سراسر فلسطین به دنبال یک فرصت و بهانه برای مبارزه میگردند. به جهت اینکه از نظر ذهنی آمادگی دارند اگر اسرائیل مبارزه کند انتفاضه را پیگیری کنند. انتفاضه اول زمانی شکل گرفت که یک کامیون به صف فلسطینیها زد و باعث کشته شدن چند نفر شد. در انتفاضه دوم هم شارون به مسجدالاقصی رفته بود و به نوعی ورود غیرشرعی یا غیرمناسب شارون به مسجدالاقصی باعث شد انتفاضه دوم شکل بگیرد. فکر میکنم شرایط فلسطین اینگونه است که اگر اسرائیل آن چتر غصب، ظلم، هتک حرمت، آسیب زدن، تهدید، تبعیض و بمباران را بگستراند، شرایط فلسطین همیشه به گونهای است که در فشارهای سخت، تنگناها و فشارهای سیاسی اقتصادی و حتی فشارهای جانی و بحث ترور همیشه انتفاضه مطرح است. لذا مردم فلسطین آمادگی این را دارند. دنبال بهانه میگردند و این بهانه هم در دوره جدید و در انتفاضه سوم، بحثهای مربوط به سیاستهای اسرائیل بهویژه در شهر قدس و بعد از روز قدس و تخریب آنجاست.
یکی از نکاتی که برای انتفاضه سوم مطرح میکنند این است که فلسطینیها از مذاکرات صلح خسته شدهاند، به همین دلیل انتفاضه سوم شکل گرفته است. این تحلیل را قبول دارید؟
معمولاً در مذاکرات صلح آمریکاییها خیلی تلاش کردند. بهویژه در اوایل دور دوم ریاست جمهوری اوباما سفرها و رایزنیهای زیادی شد، ولی به جهت اینکه نگاه اوباما یک مقدار متفاوت از رؤسای قبلی بوده به مذاق اسرائیل خوش نیامده است و اسرائیل فکر میکرد که آن حمایتهای لازم را ندارند و خیلی جدی وارد حوزه مذاکرات نشدند. از این طرف هم فلسطینیها تلاش میکردند بحث کشور مستقل را در سازمان ملل ثبت کنند و بعد از آن با دست پری در میز مذاکرات حاضر شوند. در عین حال کاری که خیلی توسط فتح و حماس در جبهه فلسطین تلاش شد تا انجام شود این بود که بعد از انتخابات مجلس ملی و انتخاب دولتشان، وحدت و انسجامی پیدا کنند که در مجموع شرایط به گونهای بود که فشارها، حملات، ترورها و سرکوبهای اسرائیل نگذاشت این شرایط شکل بگیرد. لذا در صلح معروف اسرائیلی ـ فلسطینی جریان انتخابات در سرزمینهای اشغالی نتوانست دو طرف را مجاب به این کند که بر سر میز مذاکره بنشینند. لذا یکی از نکاتی که میتوان در بحث انتفاضه بدان استناد کرد همین چالشهای مربوط به مذاکرات است.
فلسطین تا به حال دو انتفاضه دیگر داشته است. آیا این یکی با قبلیها تفاوت ویژهای دارد؟
در انتفاضه سوم مقداری سرعت انتقال اطلاعات و ارتباطات زیاد است. مستحضر هستید که شبکههای اجتماعی، رسانهها و کانالهای ارتباطی فراوان شدند و هر خبری را به سرعت انتقال میدهند. یکی از نکات مهم این است که اخبار خیلی سریع منتقل میشود. نکته دوم در بحث انتفاضه این است که در حال حاضر دولت اسرائیل در شرایط خوبی قرار ندارد. یعنی بحثهای مربوط به روابط اسرائیل و آمریکا، بحثهای مربوط به فشارهایی که بعضاً کشورهای عربی به اسرائیل میآورند، شرایطی که درون اسرائیل وجود دارد مثل بحث فشارهای اجتماعی، اعتراضها و فسادها. در نهایت آنچه باعث شده است اسرائیل در شرایط فعلی در موضع ضعف باشد یا لااقل قدرت دورههای قبل را نداشته باشد، بحث روحیات و حالتهای ذهنی سربازان، افسران و کسان دیگری است که در باره جنگ نافرمانی میکند. در عین حال موضوع سرمایهگذاری در اسرائیل را که تابعی از اقتصاد بینالملل است و شرایط خیلی رو پا و پرپیمانهای ندارد هم باید به آن اضافه کرد. اینها مواردی هستند که باعث شده است دولت اسرائیل شرایط خوبی نداشته باشد.
یعنی میتوانیم بگوییم انتفاضه سوم، مبارزه را در فلسطین عمیق تر کرده است؟
واقعیت این است که در فلسطین اشغالی دو طرف وجود دارد. یکی طرفدار بحث مقاومت و طرف دیگر کسانیاند که با مقاومت همراه نیستند که از نگاه من جمعیت تقریباً برابری دارند. لذا وقتی این موضوع مطرح میشود مخالفین حوزه مقاومت زیاد میشود. یعنی موضوع مبارزه با اسرائیل دو جبهه دارد. یکی جبهه درونی خودشان است، یعنی کسانی که غیرمقاومتی هستند و جبهه دوم، جبهه علیه اسرائیل است. لذا وقتی بحث انتفاضه و جهاد پیش میآید این دو مسئله را حتماً باید از محاسبات جدا کنیم. اسرائیل در طول این 60 سال خیلی تلاش کرد مبارزات را فلسطینی ـ فلسطینی کند، یعنی از پتانسیل بخشی از فلسطین علیه فلسطین استفاده کند. همچنین کاری که در انتفاضه دوم کرد. یعنی جریان تشکیلات خودگردان را به عنوان پل و سنگر اول گذاشت که آنها علیه فلسطین مبارزه و آنها را کنترل کنند و بعد طرف اسرائیل بروند. البته این موضوع نسبت به انتفاضه دوم خیلی کمتر شده است، اما باز هم تشکیلات خودگردان به دلیل تعهدات و قراردادهایی که در گذشته داشته است، مقداری این موضوع را کنترل میکند و نمیگذارد موضوع مقاومت آن جهشی را که میتواند انجام دهد پیش ببرد.
نکاتی را در باره انتفاضه فرمودید. تحلیل عمومیتان در باره فرصتها و تهدیدهای انتفاضه چیست؟ آیا امیدی به پیروزی انتفاضه است؟
آنچه که شاید برای انتفاضه تهدید باشد، نقشآفرینی برخی از کشورهای عربی است. به نظر میرسد حمایت کشورهای عربی که در گذشته نقش بیشتری داشتند و حمایتهای بیشتری از مردم فلسطین میکردند مقداری کمرنگ شده است. نکته دوم رویکردهای جریانهای ملی و سیاسی داخلی فلسطین به بحثهای جدید است. مثل رویکرد سازشکارانه یا بحثهای مربوط به یافتن یک راه حل مرضیالطرفین. از طرف دیگر بحثی است که محمود عباس خیلی دارد برای سرانجام آن تلاش میکند عضویت در سازمان ملل است که بالطبع واحد سیاسی شدن و پذیرفتن الزامات نظام بینالملل را در پی دارد. آنچه به نظر میرسد در جریان فلسطین عادی میشود، بحثهای حل شدن فلسطین در موضوعات بینالملل است که خیلیها فکر میکنند کشورهای بزرگ و سازمان ملل در حال تلاش برای جا انداختن موضوع دو دولتی و به دنبال این هستند که موضوع فلسطین و اسرائیل بدون اینکه دو طرف تلفات داشته باشند حل شود. فکر میکنم این مسئله دیگری است. نکته دیگری که شاید خیلی مهم باشد این است که به جهت تغییراتی که در منطقه داریم مثل جابهجاییها و بههم خوردن تعادلهایی که قبلاً بوده، قدری شرایط مبارزه در فلسطین را سخت کرده است و در شرایط کنونی کشورهایی وارد حمایت از جریان مقاومت در فلسطین میشوند که با روحیات فلسطین همراه نیستند. مثلاً فرض کنید ورود عربستان، قطر، امارات و حتی ترکیه و ارتباطهایی که بین اینها و حماس وجود دارد سبب شد که مقداری مقاومت با فراز و نشیب همراه باشد و دچار نوسان شود. این شرایط مقداری بحث انتفاضه را که میتوانست خط و فضای جدیدی علیه اسرائیل باشد، دچار چالش میکند.
احزاب ایران و احزاب مقاومت چقدر میتوانند در این ماجرا نقش ایفا کنند؟
احزاب به دلیل اینکه نقش جهتدهنده دارند میتوانند اولاً به خاطر قابلیتهایی که دارند نقطه هدف ایجاد کنند و ثانیاً میتوانند از طرق دولتهای خودشان به موضوع فلسطین ورود یابند و دولتها را مجاب کنند به دلایل مختلف سیاسی، منطقهای و حتی بینالمللی دولتها نقش بیشتری داشته باشند. پس احزاب اولاً از نظر جهتدهی محاسبات به خاطر اینکه احزاب منطقه هم سابقه مبارزه و هم تجربه مناسبی دارند و ثانیاً ارتباطگیری با دولتها که بتوانند موضوع فلسطین را جا بیندازند و دولتها را به اینکه نقشآفرینی بیشتری داشته باشند تهییج کنند میتوانند نقشآفرینی کنند.