گفتگوی ویژه

آهستگی و کم محتوایی رویکرد دوره جدید اوباما

با توجه به رویکرد جدید اوباما در دور دوم و همچنین سخنرانی ای که درمراسم سوگند ریاست جمهوری ارائه کرده به طور کلی به نظر می رسد که نگاه اوباما در دور دوم بیشتر به سمت مسائل داخلی است.
سمیه عظیمی-دور دوم ریاست جمهوری اوباما با ادای سوگند وی طی چند روز گذشته رسمیت یافت. اوباما با شعار تغییر سرکار آمد و نسبت به حل مسائل داخلی و همچنین بهبود شرایط این کشور در روابط بین المللی تاکید داشت.
اوباما در دور دوم مساله ای بود که با دکتر لاسجردی مطرح کردیم.

•    اوباما در سخنرانی مراسم سوگند ریاست جمهوری به چند نکته اشاره کرد، با توجه به نکات مد نظر اوباما که در واقع سیاست های دولت وی را شکل می دهند دور دوم ریاست جمهوری اوباما را چطور ارزیابی می کنید؟ چه در بحث سیاست داخلی و چه بحث سیاست خارجی.

با توجه به رویکرد جدید اوباما در دور دوم و همچنین سخنرانی ای که درمراسم سوگند ریاست جمهوری ارائه کرده به طور کلی به نظر می رسد که نگاه اوباما در دور دوم بیشتر به سمت مسائل داخلی است.
آنچه که اوباما در سخنرانی خود مطرح کرد این بود که به جهت مسائل داخلی که ایالات متحده با آنها درگیر است 2 موضوع مهم بهبود وضعیت اقتصادی و همچنین مسائل مرتبط با حوزه های تصمیم سازی دولت برای بهبود اوضاع داخلی محورهای اصلی برنامه اوباما در دور دوم خواهد بود.
به همین دلیل به نظر می رسد برنامه اوباما در حوزه داخلی بهبود وجهه امریکا و رفع مشکلات داخلی به ویژه درحوزه اقتصاد است که در دوران اخیر یا حداقل 4 سال گذشته دولت اوباما به دلیل بحران مالی جهانی و مشکلاتی که جهان غرب در حوزه مسائل مالی و تجاری داشته دچار بحران شده و دولت امریکا هم در معرض این بحران قرار داشته است.
اما آنچه که در فضای بیرونی سیاست های امریکا مشاهده می شود این است که مجموع سیاست هایی که این کشور از دوران بوش پسر دنبال می کرده با چند مشکل اساسی مواجه شده است.
نکته اول اعتبار جهانی امریکا است؛ از دوران بوش پسر چون سیاست امریکا سیاست های تهاجمی بوده و حضور نظامی و فیزیکی در حوزه های بحران برای این کشور اولویت داشته لذا به همان اندازه که تلاش برای حضور و ظهور داشته اند به همان میزان نیز با برخورد ملت ها و دولت های جهان مواجه شده اند.
از طرف دیگر علاوه بر بحث حضور امریکا در نقاط مختلف جهان، امریکا مجبور است برای تامین هزینه های این حضور از طریق اعمال مالیات و بحث های مرتبط با حوزه تجاری امریکا عمل کند لذا بار سنگین این حضور نظامی به طور حتم به گردن مردم می افتد.
اما در این میان مساله سومی هم پدید آمده و آن این است که اوباما ناچار بود برای حفظ هیمنه و جایگاه امریکا اولا درباره آرایش جهانی نیروهای نظامی این کشور تصمیم بگیرد و از طرف دیگر باید برای شعارهایی همچون کاهش حضور نظامی یا خروج نیروهای امریکایی از عراق و افغانستان راهکارهایی در نظر بگیرد.
بنابراین به نظر می رسد که 4 سال اول زمان کافی برای این اقدامات نبود  پس در مرحله دوم چنین رویکردی را در پیش خواهد گرفت.
اوباما مجبور بود برای اینکه راه حل مناسب و درستی انتخاب کند بخشی از دوران خودش را با همان سیاست های قبلی به جهت حفظ جایگاه کشورش ادامه بدهد اما احتمالا تغییر در سیاست های نظامی مساله ای خواهد بود که ما در دوران دوم با آن مواجه می شویم.

•    فرق دولت اوباما با دیگر دولت های ایالات متحده چیست؟ اوباما نسبت به شعار تغییر همواره تاکید داشته است، روی نگاه اوباما به تغییر نسبت به دولت های پیشین به کجاست؟
نگاهی که دموکرات ها به مسند قدرت دارند و مواقعی که بر سر کار می آیند با رفتار جمهوری خواهان متفاوت است. دموکرات ها تلاش می کنند اصطلاحا با انجام رفتار و کردارهای غیر قهری با رقبا مواجه شوند و کمتر تلاش می کنند که وجهه خشونت طلب جمهوری خواهان را به رخ بکشند.
من فکر می کنم که اوباما در دوره دوم هم باهمین نگاه وارد تعامل با کشورهای دیگر بشود، پس تلاش می کند که با تغییر رویکرد قهرآمیز بتواند بحران های داخلی و فشارهای خارجی را نیز کاهش دهد.

•    رویکرد اوباما در مسائل سیاست خارجی بالاخص منطقه خاورمیانه چه خواهد بود؟
برای ما به عنوان مردم خاورمیانه مهم این است که بتوانیم درک کنیم که اوباما در دور دوم چه نوع سیاستی را برای خاورمیانه در دستور کار قرار می دهد. به نظر می رسد با توجه به مجموعه حوادث و اتفاقاتی که در دوره اخیر صورت گرفته اوباما چند مساله را پیگیری خواهد کرد.
اول تعامل با همه کشورها و ملت های هوادار امریکا هستند همچون کشورهایی مثل مصر و تونس که از گذشته با سیاست های آنها همراهی کرده اند ولو اینکه در حال حاضر در معرض انقلاب یا بیداری اسلامی قرار گرفته باشند.
نکته دوم و آنچه که مهمتر است اتخاذ سیاست های امریکا در خاورمیانه به دلیل مواجهه این کشور با بحران های منطقه است، که به دلیل وجود رقبای بزرگی مثل روسیه و چین و قدرت های منطقه ای مثل ایران و عربستان در مجموع باید سیاست تعامل چند جانبه را برای خود در نظر بگیرد.
از طرفی اوباما در دوران دوم حکومت خود به دنبال ارتقای وجهه امریکا است و چون برای ارتقای وجهه مجبور است هزینه های زیادی را بدهد تلاش می کند که اصطلاحا از سبد کشورهای دیگر یا رقبای خود استفاده و بهره گیری کند.
مساله دیگری که در سیاست های منطقه ای اوباما مهم است نگاه به اسرائیل است. اسرائیل همواره متحد و مورد توجه ایالات متحده قرار داشته است.
نگاهی که اوباما در دوره اول ارائه کرد این بود که فرصت مانور بیش از ظرفیت را به اسرائیل نخواهد داد؛ لذا بحث روند سازش و بحث تشکیل دو دولت اسرائیلی و فلسطینی را مطرح کرد و سعی کرد که به گروه های اسلامی مثل حماس هم نگاهی داشته باشد و به آنها اجازه بازیگری در عرصه سیاسی را بدهد.
اوباما تلاش می کند که بتواند تفکر تعاملی را در منطقه خاورمیانه اجرا کند، هرچند در برابر آن یک مساله خیلی مهم هم وجود دارد و آن اتخاذ سیاست های سخت در حوزه تصمیم سازی های مربوط به خاورمیانه به ویژه در بحث مدیریت انرژی است.
چراکه بحث انرژی از اهمیت فوق العاده ای برای امریکا برخوردار است، لذا اوباما سیاست های سخت کشورش را در این خصوص پیگیری خواهد کرد چون این حوزه ، جزو مسائل استراتژیک است و آنها نباید و نمی توانند در این شرایط تغییر رویکرد داشته باشند ولی تلاش می کند که با نگاه تعاملی بتواند میزان نیاز خودش به انرژی را تامین کند.

•    شما از اتخاذ سیاست های تعاملی صحبت می کنید در حالی که امریکا همواره ثابت کرده که در باره مسائل اسرائیل خط قرمز دارد و دعوای آنها همان دعوای زرگری است.
واقعیت روابط امریکا و اسرائیل حمایت همه جانبه است، لذا امریکا نمی تواند با اسرائیل ضدیت داشته باشد، اما باید به این مساله اشاره کرد که واقعیت روابط بین المللی و دیپلماتیک پیوستاری به هم وابسته است. پس امریکا همواره سیاست های حمایتی خود را از این رژیم خواهد داشت.
اما نکته قابل توجه این است که اوباما به اندازه بوش به اسرائیل اجازه بازیگری در منطقه و جهان را نخواهد داد، این مساله بیشتر در حوزه تاکتیک است و نه استراتژی. چراکه اوباما نمی خواهد سیاست انتظار و تماشا را در خاورمیانه داشته باشد که فرصت بازیگری را به یک طرف به صورت مطلق بدهد و به دیگری اصلا فرصت ارائه نقش ندهد.
آنچه که برای اوباما مهم است این که بقیه را هم به بازی بگیرد، چه گروه های ملی فلسطین، چه گروه های سابقه دار مثل فتح یا جهادی یا دیگر گروه ها مثل کمونیست ها و کسانی که مشرب های ناسیونالیستی دارند همه در فضای سیاسی حضور داشته باشند و به اصطلاح تقسیم انرژی صورت بگیرد.
اوباما نشان داده که با اسرائیل ارتباط استراتژیک دارد اما حوزه مانور و بازیگری این رژیم را محدود می کند، و می خواهد که سران صهیونیست را حرف شنوتر کند تا بتواند برای شکل دهی به سیاست دو دولتی در سرزمین های اشغالی فلسطینی ها را نیز با خود همراه نماید.
در دولت بوش سیاست یکجانبه گرایی امریکا به طرف اسرائیل حرکت می کرد اما اوباما تلاش کرد که با نیم نگاهی به تشکیلات خودگردان و فلسطینی ها بحث تعامل را در فلسطین مورد ملاحظه قرار دهد.
در همین راستا جان کری هم اولین برنامه خود را سفر به اسرائیل و فلسطین ذکر کرده تا برای احیای روند صلح اقداماتی را انجام دهد.
آنها مجبور هستند برای اینکه دوران جدیدی را در فلسطین شروع کنند سبکشان را عوض نمایند نه سیاست کلی خود را. سیاست های کلی همان سیاست حمایت از اسرائیل و حفظ امنیت آن است اما در همین حال فشارهایی را هم به سران صهیونیست برای تعیین میزان روابط وارد کنند.
لذا ما در رفتار اوباما نوعی آهستگی و کم محتوایی را می بینیم؛ به نظر می رسد اوباما تلاش می کند که به اسرائیلی ها نشان دهد که باید با سیاست های گفتگو محور و مذاکره محور در دوران جدید دولت وی کنار بیایند.

•    همین روند مذاکره را اوباما برای حل مساله هسته ای ایران هم پیشنهاد کرده بود.
در بحث انرژی هسته ای ایران روند مذاکره پیگیری می شود، اما چون برنامه هسته ای ایران محل مناقشه چند دولت بزرگ است مدل این گفتگو فرق می کند.
یعنی در بحث گفتگوها میان اسرائیل و فلسطین چون 2 رقیب شناخته شده با ظرفیت متفاوت و دارای نگاه متعدد است نوع بازی هم متفاوت خواهد بود اما چون در پرونده هسته ای جمهوری اسلامی چند قدرت بزرگ جهانی با تعدد نگاه، تعدد منافع و همچنین دیدگاه های متعدد وجود دارند مدل گفتگو متفاوت شده است.
در زمانی که امریکا بتواند حرف مستقلی بزند این عمل را انجام می دهد و زمانی که از این قدرت برخوردار نیست خودشان را در قالب گروه 5+1 وارد بازی می کنند، به همین جهت به نظر می رسد امریکا در بحث وضعیت اسرائیل و فلسطین بسیار شفاف تر از مساله پرونده هسته ای کشورمان وارد می شود.



https://shoma-weekly.ir/VOJRFj