گفتگوی ویژه

آمریکا مجبور به تغیر نگاه است

سیاست‌های کلی امریکا در مورد نقاط و مباحثی دچار تغییرات بنیادین شده است، از جمله موضوع کوبا، تغییر آرایش نظامی امریکا از مناطق مختلف به شرق، اولویت‌هایی که امریکا الان در خصوص امنیت بین‌المللی دارد یک مقدار از روحیات نظامی فاصله گرفته است و می‌کوشد با توجه به سوابق دموکرات‌ها این تلاش‌ها را در حوزه دیپلماتیک پیگیری کند.
امیر زینلی - سال 2014 به پایان رسید و حالا دیگر 2015 را در پیش داریم. وقایعی که در آسمان دنیای سیاست رخ داد، کم نبود. هر کدام از آن ها هم در جایگاه خود، بحث مفصلی را می طلبد. اما به طور خلاصه به بررسی چند واقعه مهم سیاسی در سال 2014 پرداخته ایم. در این گفتگو با دکتر حسن لاسجردی، کارشناس رسانه و امور بین الملل و عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه همراه شده ایم.

***

در تحلیل وقایع سال گذشته میلادی، یکی از موضوعاتی که به شکل برجستهای وجود دارد بحث تروریسم است که خود را در قالب گروههای تکفیری نشان داد. در باره داعش تحلیلهای زیادی ارائه شدهاند، ولی آنچه که مورد ابهام است سیاست امریکا در قبال داعش است که هنوز نمیتوانیم در مورد آن نظر قطعی بدهیم. تحلیل شما از سیاست امریکا در قبال داعش چیست؟

از آنجا که موضوع پدید آمدن گروههایی از قبیل داعش با نگاه امریکا به بحرانهای سوریه و لبنان پیوند خورده است، برای درک این موضوع و دقت در سیاستهای امریکا باید ببینیم نگاه امریکا به پروژههای سوریه و عراق چگونه بوده است. به نظر میرسد امریکاییها در خصوص بروز و ظهور گروههای تروریستی با توجه به سوابقی که در منطقه دارند اصولاً به این گروهها با نگاه مثبت مینگرند و علاقمند به چند دلیل هستند که این گروهها بروز و ظهور پیدا کنند. اول اینکه این گروهها میتوانند نیروهای گریز از مرکز را در منطقه زیاد کنند و به تفرّق و گسستگی قدرت دامن بزنند. دومین نکته این است که این گروهها تهدید علیه قدرت مرکزی و دولتها به شمار میآیند، بهویژه دولتهایی که با امریکا مشکل دارند. سومین نکته این است که اصولاً در منطقه خاورمیانه اقلیتها بهویژه اقلیتهای تروریستی یا گروههایی که در فضای ذهنی و اعتقادی اقلیتی شکل میگیرند معمولاً از طریق قدرتهای بزرگ حمایت و پشتیبانی میشوند و از آنها بازی گرفته میشود تا باز هم به منطقه فشار بیاورند. نکته دیگر قابلیت لغزندگی و سیال بودن این گروههاست که میتوانند در جاهای مختلف استفاده شوند. لذا به نظر من گروههای تروریستی در منطقه در حقیقت مثل شرکتهای چند منظوره هستند که میتواند در بسیاری از جاها استفاده شوند و به دلیل نیاز قدرتهای بزرگ، بهخصوص غربیها در منطقه داشتن یک نیروی سیال و چند کاره به نظر میرسد که این ارتباط بسیار محکم است. در نهایت هزینه این گروهها از جیب امریکا یا کشورهای غربی نمیرود، بلکه برعکس. سابقه گروههای مختلف در منطقه از طالبان تا القاعده و النصره و فرزندان شام و جبهه توحید و احرار و... تا الان که داعش به عنوان آخرین پدیده مطرح است، در مجموع کلیه هزینههای ظهور، بروز، تکثیر و تلفات انسانی و معنوی و تهدیدات امنیتی که این گروهها به وجود آوردهاند همه را در منطقه شاهد هزینه و منفعتش بودهایم، یعنی غربیها تنها کاری که کردند این بود که تلاش کردند به این گروهها دامن بزنند و این گروهها در خدمت آنها باشند و بهنوعی از آنها سواری بگیرند، لذا ما در خصوص ظهور و بروز این گروهها از طرف غربیها در حقیقت هیچ صرف هزینه و ضرری نمیبینیم، بلکه همیشه برای آنها سود است.

نکتهای که خود امریکا اعتراف کرده این است که بدون کمک ایران نمیتواند این گروهها را مهار کند و از طرفی نگران قدرت گرفتن بیشتر ایران در منطقه است. امریکا این پارادوکس را چگونه باید برای خودش حل کند؟

علت اینکه امریکا اعلام کرده است نمیتواند گروههایی مثل داعش و دیگران را کنترل کند به دلیل نوع نگاه کلاسیک به مباحث نظامی است. همانطور که مستحضرید یکی از مشکلاتی که ارتشهای کلاسیک و منظم در منطقه ما دارند این است که آنها نمیتوانند با نگاه چریکی مبارزه کنند، به خاطر اینکه ماهیت مبارزه، جنگ و نزاع بین گروههای چریکی و بزن و در رو با ارتشهای کلاسیک و منظم که با نقشه و برنامه میجنگند، کاملاً متفاوت است. نکته دوم نداشتن روحیه و انگیزه لازم توسط نیروهای کلاسیک برای مبارزه با نیروهای چریکی است که متغیرند، جا به جا میشوند و از همه مهمتر نقطه هدفشان معلوم نیست و هر دقیقه امکان دارد به هر جایی حمله کنند.

نکته دیگر این است که نیروهای چریکی در منطقه به هر دلیلی بر اساس باور، اعتقاد و انگارههایی میجنگند که نیروهای کلاسیک ندارند و صرفاً نظامیانی هستند که برای پول یا پسانداز یا امکان مالی میجنگند. اینها تفاوتهای جنگ نیروهای غربی در منطقه با نیروهای چریکی نوظهور مانند همین گروههای تروریستی است. اینکه امریکا چرا نمیتواند به همین دلایلی است که عرض کردم، ولی اینکه چرا جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر مورد درخواست کمک امریکاست، به این دلیل است که جمهوری اسلامی همواره در معرض تهدید گروههای تروریستی بوده و همواره خودش را آماده مقابله با این تهدیدها کرده و همیشه در تلاش است برای حفظ خود و دیگران در این زمینه سرمایهگذاری کند و خودش را پیشقدم بداند.

به همین جهت ایالات متحده با این تناقض مواجه است. از یک طرف ارتش کلاسیک امریکا به دلایلی که اشاره کردم نمیتواند در منطقه موفقیت کسب کند و از آن طرف کشوری به دلیل اینکه همواره در معرض تروریسم هست، خود را آماده، مجهز و مسلح کرده است که با این تهدیدات مواجه شود و تا کنون موفق هم بوده است. امریکاییها اهل هزینه ـ منفعت هستند و به دنبال این میگردند چه کنند ارتششان در منطقه پیروز باشد و یا اصطلاحاً بر نیروی رقیب غلبه یابد و از آن سو هم هزینه زیادی ندهند، لذا به طرف کشورهایی که تجربه و سابقه دارند دست دراز میکنند و علاقمندند از آنها کسب تجربه کنند، ولی آنچه مسلم است این است که آنها نمیخواهند این کسب تجربه و همکاری کلاً به اسم نیروی رقیب یا نیروی دیگری تمام شود، چون برای آنها خیلی مهم است در منازعات منطقهای اسم خودشان به عنوان پیروز و برنده میدان در بیاید.

رویداد دیگر سال گذشته میلادی چالش بین روسیه و اوکراین بود و امریکا بارها روسیه را تهدید کرد که تحریمهای جدی در راه هست. اگر این تحریمها جدی شوند، آیا روسیه و ایران میتوانند متحد شوند و بخشی از این تحریمها را مهار کنند؟

در موضوع تحریم، از آنجا که تحریم یک سلسله اقدامات به هم پیوسته است، برای مبارزه با سیستم تحریم باید چنین اقدام متقابلی صورت بگیرد، یعنی در قبال سیستم تحریم، باید سیستم مبارزه با تحریم جریان یابد. به نظر میرسد اگر امریکاییها با کمک اروپاییها به دنبال تحریم روسیه هستند، روسها هم باید یک سلسله یارگیری منطقهای به وجود بیاورند تا بتوانند خلاءهای خود را پر کنند. بهطور مشخص در مورد همین بحران اوکراین که روسیه سه چهار ماهی است با آن مواجه است، اوکراین هم به دلیل جایگاه جغرافیایی و هم به علت اهمیتی که برای روسیه و ناتو دارد، محل اختلاف دو طرف است و به نظر من نزاعی که در اوکراین شکل گرفته است، نشان میدهد روسیه و امریکا چقدر به نقاط استراتژیک متقابل خودشان حساسیت دارند و علاقمند یا ناچارند سرمایهگذاری کنند. لذا در بحث تحریم به همان اندازه که جایگاه اوکراین مهم است، به همان اندازه هم تحریمها شکل گرفتهاند. به نظر من اتفاقی که در مورد تحریم افتاده این است که امریکا به دنبال این میگردد که مزیتهای نسبی رقبای خود را در مناطق مناقشه اعم از اوکراین، عراق، ایران، سوریه و... از دست رقبا بگیرد، لذا رقبا هم باید کاری کنند که آن مزیت نسبی یا ثابت بماند یا افزایش یابد. مثل همین اتفاقاتی که برای نفت افتاد یا مدیریت انرژی یا دیگر نکاتی که در روابط اقتصادی، تجاری، بانکی و چیزهای دیگر هست.

لذا روسها اگر بخواهند در بحث تحریمها دست برتر را داشته باشند و از تحریمها آسیب نبینند، همچنان که طرف مقابلشان میتواند یک فرآیند و یک سلسله زنجیروار از رقبای خودش را درست کند، روسها هم باید چنین جریان دورانی مستمر زنجیرواری را درست کنند تا بتوانند هنر رویارویی داشته باشند. در این شرایط روسها میتوانند بهطور حتم روی ایران، چین و حتی هند و کشورهایی که به دلایل مختلف با امریکاییها فاصله دارند و از طرف دیگر از سیاستهای امریکا ضربه دیدهاند و در مجموع هم دل خوشی از سیاستهای امریکا ندارند، حساب کنند. شاید بروز و ظهور قدرتهای جدید منطقهای و فرا منطقهای که از طریق ائتلافها و همکاریهای جدید شکل میگیرد زمینهساز قطب یا مدل جدیدی از مدیریت جهانی باشد که شاید از طریق قدرتهایی که در منطقه یا در شرق دنیا وجود دارند، تشکیل شود و آنها بتوانند در مقابل امریکا و یا اتحادیه اروپا اتحادیه جدیدی را شکل بدهند که شاید جایی مانند بریکس یا شانگهای یعنی اتحادیههای منطقهای باشند که زمینه تبدیل شدن به یک قدرت جدید را میتوانند ظهور و بروز بدهند و زمینههای ذهنی آن فراهم است و باید ببینیم کدام اتفاق میتواند این جرقه را تبدیل به فعلیت کند که فکر میکنم اتحادیه شانگهای یکی از آن اتحادیههایی است که میتواند جانشین مناسبی برای حل رقابتهای قدرتهای بزرگ در حوزه تحریم و برداشتن مزیتهای نسبی یا فشار به رقیب از طریق مباحث اقتصادی باشد.

برخی معتقدند مشخص نیست آیا روسیه در سیاستش در قبال ایران صادق است یا خیر؟ شما این رابطه را چگونه تحلیل میکنید؟

بر این باور هستم که پس از اتمام نظام دو قطبی دیگر دوست و رفیق همه جانبه، همه وقت و همه زمانه معنا نخواهد داشت، یعنی به دلیل تغییر مناسبات جهان، امروز منافع هست که دوست و دشمن و همراهی و همکاری یا انفکاک را تعریف میکند. الان همه کشورهای دنیا به دنبال منافع خودشان هستند و این منافع هست که میتواند دوری و نزدیکی کشورها را تعریف کند. در خصوص روسیه هم همینطور است. در روابط بینالملل پایهای وجود دارد به نام روابط استراتژیک. کشورهایی که روابط استراتژیک دارند، روابطشان با روابط منفعتگرایانهای که عرض کردم متفاوت است، چون در روابط استراتژیک طرفین به هم تعهداتی میدهند که به سیستم نظام دو قطبی نزدیک است، یعنی پای هم میایستند و توقعات شدیدی از هم دارند، در تهدیدها از هم حمایت میکنند. در روابط استراتژیک مرگ و زندگی طرفین مثل هم است. فکر میکنم فقط کشورهایی که با هم روابط استراتژیک دارند مثل سیستم قبلی فکر میکنند، در غیر این صورت امروز مبانی روابط بینالمللی بر اساس منافع میگردد و میچرخد، لذا دیپلماسی خود را باید بهگونهای طراحی کنید که منافع شما حداکثری شود، بنابراین در بحث روسیه به دلیل اینکه در حال حاضر با ما روابط استراتژیک ندارند و روابطشان روابط عادی است، دنبال منافع خودشان میگردند و ما هم باید چنین نگرشی داشته باشیم تا بتوانیم از آن چیزی که خرج میکنیم و از دخلمان مدل و معدل مناسبی را به دست بیاوریم.

شما در مباحث قبلی از تغییر نگاه دیپلماتیک امریکا به پدیدهها سخن گفتید. این تغییر نگاه در چه مواردی اتفاق افتاده است؟

امریکاییها در سال جدید به نظر من یک مقدار از شرایط سخت انعطافناپذیر گذشته در آمدهاند. بحث مرتبط با حوزه اروپا را ملاحظه کنید. همینطور بحثهای مرتبط با جریان تروریسم. به نظر من سیاستهای کلی امریکا در مورد نقاط و مباحثی دچار تغییرات بنیادین شده است، از جمله موضوع کوبا، تغییر آرایش نظامی امریکا از مناطق مختلف به شرق، اولویتهایی که امریکا الان در خصوص امنیت بینالمللی دارد یک مقدار از روحیات نظامی فاصله گرفته است و میکوشد با توجه به سوابق دموکراتها این تلاشها را در حوزه دیپلماتیک پیگیری کند. فکر میکنم رویکردهای امریکا یک مقدار برای مدیریت آن چیزی که دموکراتها به دنبالش میگردند با مدلی که دیگران داشتند متفاوت است و یک مقدار تفاوت را در این حوزهها ملاحظه میکنم. این چیزی است که به نظر من در رویکردهای امریکا قابل پرداخت است.

موضوع مهم امسال بحث مذاکرات ایران و 1+5 بود. این مذاکرات به لحاظ اولویتبندی در کجای پدیدههای دنیا قرار گرفته است؟ و آیا اینقدر که ما فکر میکنیم برای دنیا مهم هست یا خیر؟

به نظر من مذاکرات از چند جهت مهم است. یکی از طرف خود کشورهایی که در حال مذاکره هستند، واحدهای سیاسی که دارند مذاکره میکنند، فکر میکنند موضوع فناوریهای هستهای از جمله فناوریهای دارای اهمیت است و به همان اندازه که مهم است، مذاکرات مربوط به آن هم اهمیت دارد، چون با موضوعی به نام امنیت عجین شده است و میتواند برای هر واحد سیاسی مهم باشد، لذا کشورهای متعددی که وارد حوزه مذاکرات شدهاند، دارند تلاش میکنند نشان بدهند که این موضوع برای خودشان مهم است یا نشان بدهند برای نظامات بینالمللی اهمیت دارد.

نظامهای بینالمللی باعث شدهاند ما با دغدغههایی مواجه باشیم که همین کشورها به عنوان نظامهای بینالمللی اعلام کردهاند یا بهنوعی دارند پروسه بینالمللی کردن حوادث یا پروندهها را پیگیری میکنند، یعنی این شش کشور دارند اینگونه به دنیا القا میکنند که موضوع هستهای ایران بدون اینکه تمام اعضای بینالملل در آن شریک باشند تبدیل به یک موضوع بینالملل شده است و اینها به اصطلاح خود را نمایندگان کشورهای عضو سازمان ملل میدانند، لذا همان اندازه که این موضوع بینالمللی شده است، خودش میتواند اهمیت داشته باشد. نکته سومی که شاید مهمتر از همه اینها باشد این است که به هر صورت موضوع نگاه به فناوری هستهای شاید یکی دو دهه بیشتر نباشد که در دستور کار همه کشورها قرار گرفته شده است و به عنوان یک موضوع مهم به آن نگریسته میشود. بحث تغییر قوانین و مقررات استفاده از منابع هستهای، بحث بازنگری در خود NPT بحث پادمانها و حفاظت از مباحث هستهای نکاتی هستند که نشان میدهند چون توجه کشورهای جهان به مباحث هستهای جلب شده، به همان اندازه هم نظام بینالملل در باره آن نگران است. اگر پرونده ایران به سلامت به پایان برسد، نکته مهمی از آن بیرون میآید. خیلی از کشورهای جهان در حال حاضر دارند در زمینه هستهای کار میکنند. اگر پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران به هر دلیلی بتواند به سلامت از منزلگاههای مختلف مثل سازمان ملل یا آژانس و از طریق کشورهای دارای توان هستهای یا سلاح هستهای عبور کند، بهطور حتم میتواند یک رژیم جدید هستهای ایجاد کند که گفتگوها، مذاکرات، دقت نظرها، بحثهای فنی و بحثهای ایمنی را طی کرده است و میتواند به مدل جدیدی ختم شود که از طریق کشورهای دارای دغدغه و نگرانی دنبال شده است و حالا دیگر به استانداردهایی رسیدهاند که میتوانند این نگرانیها را رفع شده ببینند. لذا به نظر من اهمیت این مذاکرات یکی از طریق خود کشورهای عضو از طریق رژیمها و نظامهای بینالمللی و از همه مهمتر رسیدن به یک Norm جدید برای رفع نگرانیهاست.

https://shoma-weekly.ir/Nv9nWQ