سیاسی

22 بهمن، از جنسی متفاوت

22 بهمن امسال متفاوت بود، خیلی متفاوت، حتی تلویزیون به کراواتیها هم روی خوش نشان داد؛ نه مثل آخر آن قسمت سریال «قصههای مجید» بر عکسشان کرد و نه شطرنجی... تازه مصاحبه هم کرد؛ اینکه: «آقا به شما نمیآد که بیایید...» و او هم با ادبیات خودش پاسخ داد: «مگه به تریپه؟!، ما همون عاشق رهبریم، من هر سال میام...

محسن مجتبایی
33 سال است که خیلی خوب میدانند حضورشان در خیابان مثل نماز واجب است، میدانند که پشت انقلابشان به قدمهای اینها گرم است، میدانند که انقلاب روی شانهشان بزرگ شده و حالا برای خودش شده جوان رعنایی، میدانند که جشن انقلابشان، «توبرو»، «من بعداً میآیم» را برنمیتابد و...
22 بهمن امسال متفاوت بود، خیلی متفاوت، حتی تلویزیون به کراواتیها هم روی خوش نشان داد؛ نه مثل آخر آن قسمت سریال «قصههای مجید» بر عکسشان کرد و نه شطرنجی...
تازه مصاحبه هم کرد؛ اینکه: «آقا به شما نمیآد که بیایید...» و او هم با ادبیات خودش پاسخ داد: «مگه به تریپه؟!، ما همون عاشق رهبریم، من هر سال میام...»
با آن جوان 19-18 ساله که نمیدانم موهایش برای اینکه «End» مد شود، سیخ سیخ شده بود یا به خاطر «دوبس دوبس» ضبط ماشیناش...
در این میان صد البته خانمها هم همه آمده بودند، از آن حاجیه خانم با جلیقه «من یک دانشمند هستهای هستم»، که پشت به برج نشسته بود و قرآن میخواند تا آن دختر خانم که نصف موهایش پیدا بود و قد حدوداً 160 سانتیاش به 170 سانت ارتقا یافته بود.. اما در کنار اینها یک خانم دیگر هم بود، همسر شهید رضایی نژاد را میگویم که امسال به جای آنکه کنار همسر شهیدش و دست در دست آرمیتا خانم، مسیر راهپیمایی را طی کند، مجبور شد گام به گام با خانمی حرکت کند که عکس شوهر شهیدش را در دست داشت؛ اشک آمد در چشمم حلقه بزند که برای یک لحظه میدان را ساکت دیدم و شنیدم صدای «ما رأیت الاجمیلا»ی عمه سادات را و من فهمیدم که قدم زدن استوارانه یک خانم کنار عکس شوهر شهیدش یکی از همان زیباییها است.
راستی! یک عروس و داماد هم آمده بودند تا مراسمشان را با میلیونها نقل «الله اکبر» آغاز کنند و سالگرد انقلاب؛ دعا کردم و دعا کنید که خدای «ولیال عشر» شیرینتر از عسل کند زندگیشان را که ماه عسلشان، بهمن شده است. داشت یادم میرفت از آن پیر مرد بگویم؛ او که عصا به دست و قد خمیده آرام آرام قدم بر میداشت؛ کنار پسرش بود یا نوهاش نمیدانم اما تحلیل سیاسی ارائه می داد در حد... میگفت: این مردم همهشان فقط به عشق امامت و ولایت آمدهاند، همین» همه آمده بودند، چند نفر بودند؟ نمیدانم اما آنقدر بودند که اروپائیهای مدعی دانش و فوت و فن، یه حساب کردن ساده هم از یادشان رفت، یکی هم نبود که بگوید «آخه، خنگ خدا! فقط گروه سرودمان 22 هزار نفر بود، تو چی جوری رویت شد بگویی صدها نفر؟!
باز هم صد رحمت به این شبکههای مخالف آن طرف آبی که برای اینکه هم اطلاعرسانی کرده باشند و هم نکرده باشند، کلی گویی کردند و بدون ذکر عدد و رقم و اسم را گزارش کردند مثل خبرنگار شبکه الجزیره...» امروز مردم ایران، سی و سومین سالگرد انقلاب که موجب سقوط سلطنت شده و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی پیروز شد را جشن گرفتند. مردم ایران هر سال با اشتیاق خاصی این مراسم را برگزار میکنند و امروز صبح (22 بهمن) هم با پای پیاده یا با ماشینهای شخصی خود به محل این راهپیمایی آمدند». خلاصه اینکه از آن پیرمرد عصا به دست تا آن حاجیه خانم دانشمند هستهای تا آن دختر خانم کمی تا قسمتی بی حجاب تا آن آقا پسر «دوبس دوبس»ی ... و صدالبته آن عروس خانم و آقای داماد نشان دادند که آمریکا را خیلی «ریز» میبینند،آنقدر «ریز» که راستی راستی باید منتظر باشید و باشیم و ببینیم که آمریکا از عصبانیت مرده است و...

 

https://shoma-weekly.ir/OtaC6O