بین الملل

یادگاری از «بیداری اسلامی»

تجمیع نیروهای ژئواستراتژیک در سوریه نشان از گذار از نظم پیشین و رسیدن به نظمی جدید بوده که قرار است آینده این منطقه را شکل دهد.
طهمورث حیدری- منطقه جنوب باختری آسیا از یک طرف بهدلیل اهمیت سوختهای سنگوارهای و انرژیهای فسیلی، ادیان و محور ارتباطی و از طرف دیگر جهت کنترل قدرتهای رقیب منطقهای و جهانی مورد توجه قدرتهای بزرگ است. در بعد داخلی و درون منطقهای، دوران طولانی استبداد و نظامهای بسته به ویژه در مجموعه جهان عرب، بستر اجتماعی گسستهای را ایجاد نموده که میل به حرکتهای افراطی را تشدید مینماید. همچنان که در این منطقه مفهومی به نام ملت و مرزهای ملی تعریف نمیشود؛ زیرا باورهای ملتی در جغرافیای گسسته این جوامع نقشی ندارند. همچنین مؤلفههای قومیتی، مذهبی و دینی نقش نخست را در بازیهای ژئوپلیتیک ایفا مینمایند.

در همین ارتباط، زنجیره تحولات جغرافیای جنوب باختری آسیا پس از بیداری اسلامی نشانگر این است که به غیر از تونس، کشورهای دیگر در این زنجیره همگی دچار مداخله نظامی شدهاند. در سوریه نیز هنگامی که اعتراضات آغاز شد، دخالتهای ترکیه و عربستان و حمایتهای مالی قطر، این کشور را وارد مرحله جدیدی از بحران ژئوپلیتیک کرد و اعتراضات داخلی که در سوریه رخ داده بود، به میدان جنگهای نیابتی از سوی کشورهایی که تصور مینمودند سوریه حوزهای برای امنیت یا نفوذ ژئوپلیتیک آنها است، تبدیل شد.

سوریه در شرایط کنونی دچار چنین اوضاع بحرانی شده است که در این راستا، شاهد مداخله آمریکا از طریق ترکیه و عربستان برای شکلدادن به حکومت آینده آن کشور هستیم و این مسئله منجر به واکنش روسیه در حوزه نفوذ سنتی خود و حضور نظامی در این کشور شده است. اما چرا سوریه به نقطه گرانیگاه یا مرکز ثقل قدرتهای منطقهای جنوب باختری آسیا و قدرتهای ژئواستراتژیک جهانی مبدل گشت؟ به عبارتی جغرافیای سوریه چه اهمیتی داشت که بهعنوان مرکز ثقل رقابتهای ژئواستراتژیک عمل نمود؟

پس از فروپاشی نظام ژئوپلیتیک دو قطبی، ایالات متحد آمریکا برای ایجاد نظام نوین جهانی به تکاپو جهت تخریب ساختارهای روسی حاکم در دولتهای جنوب باختری آسیا افتاد تا این ساختارها نتواند به باز پیدایی قدرت روسیه منجر شود و از جنبه دیگر روسیه کنونی در حصار مرزهای جغرافیای سیاسی خود باقی بماند و از امکان بالقوه تبدیلشدن به یک ابرقدرت و بازیگری در مقیاس جهانی که بتواند برای آمریکا و غرب چالش ایجاد کند، جلوگیری شود.

کد ژئوپلیتیکی غرب و ایالات متحده آمریکا این است که قدرت روسیه مهار و کنترل و تضعیف شود. همچنان که در سالهای اخیر چالش اساسی این بوده است که سامانه دفاع ضد موشکی آمریکا در کدام نقطه جغرافیایی نزدیک به مرزهای روسیه مستقر شود. روسیه استقرار این سامانه را تهدیدی علیه امنیت ملی خود میداند. بنابراین کنترل و مهار روسیه برای آمریکاییها اهمیت منطقهای و جهانی دارد؛ اما رهبران روسیه پس از بیداری اسلامی در کشورهای جنوب باختری آسیا ابتدا سیاست عدم دخالت را دنبال نمودند؛ اما این سیاست منجر شد تا روسیه پایگاههای جغرافیایی را که در آن نفوذ تاریخی داشت، از دست بدهد. همچنان که در سال 2003، پس از اشغال عراق و فروپاشی حزب بعث، روسیه با سیاستی همراه شد که سبب سهولت مداخله نظامی ایالات متحده آمریکا در جغرافیای عراق شد. ساختار دولت عراق نیز از دوره حزب بعث ساختاری روسگرا بود که نظام غیرملتی را بر این کشور حاکم کرد و آمریکاییها با اشغال این کشور، ساختارهای باقی مانده بعد از جنگ سرد را محو نمودند. آنها در نخستین گام ارتش بعث عراق را منحل کردند.

به این ترتیب، با سقوط حکومتهای طرفدار قدرت ژئواستراتژیک شرق در جنوب باختری آسیا به یکباره، روسها تغییر موضع داده و وارد بازی ژئواستراتژیک با غرب در این منطقه شدند؛ زیرا با حضور گسترده نظامی آمریکا در کشورهایی که در حلقه نفوذ روسیه بودند، قدرت فضایی روسها در این منطقه تجمیع و به پایان میرسید. در حقیقت، روسها به این باور ژئوپلیتیک دست یافتند که اگر سوریه نیز مانند حکومت لیبی و عراق از مدار حوزه نفوذ جغرافیایی خارج شود و حکومت آن به بلوک غرب متمایل شود، باید محدود به حوزه جغرافیایی خود شوند. ایالات متحده و یاران غربی او نیز به طور مستمر در این مدار اقداماتی را برای تنگترکردن حوزه نفوذ روسیه انجام میدهند. از طرف دیگر، از آنجا که روسیه نتوانست مانع از حمله نظامی ناتو به لیبی شود و در ادامه این حوزه نفوذ را به غرب باخت، دیگر نمیخواهد جغرافیای استراتژیک سوریه را نیز از دست بدهد؛ زیرا سوریه تنها متحد استراتژیک روسیه در جنوب باختری آسیاست که برای مقابله با اقدامات رقیب ژئواستراتژیکی خود یعنی آمریکا و غرب باقی مانده است.

بنابراین، انگیزه لازم از سوی روسیه برای حل مسائل خود با آمریکا از طریق مداخله نظامی در سوریه به وجود آمده است و از طرفی‏، آنها در منطقه جغرافیایی خودشان درگیر مسائلی هستند که در آینده چالش‌‌های مهمی را با آمریکا خواهند داشت. البته طبیعی است که سوریه احاطهشده توسط کشورهای حامی بلوک غرب نیز به روسیه ابرقدرت شرقی نیاز داشته باشد.

در همین ارتباط، آمریکا و متحدانش از یک طرف طرح تجزیه سوریه و عراق و لبنان را در دستور کار داشته و از سویی بهدنبال تغییر نظام حاکم هستند. البته پیامد رقابتهای ژئواستراتژیک قدرتهای شرق و غرب سبب گسترش فضایی تروریسم، مهاجرت، تجزیهطلبی و رکود اقتصادی در منطقه شده است.

در مجموع، تحولاتی که از سال 2011 در جغرافیای سیاسی کشورهای جنوب باختری آسیا و شمال آفریقا از تونس، مصر و لیبی آغاز شد، توسط بلوک غرب در سوریه متوقف گردید. در ادامه، سوریه به میدان رقابت ژئواستراتژیک غرب و شرق تبدیل شد. تجمیع نیروهای ژئواستراتژیک در سوریه نشان از گذار از نظم پیشین و رسیدن به نظمی جدید بوده که قرار است آینده این منطقه را شکل دهد. در همین ارتباط، شکلگیری داعش بهانه آغاز رقابت جدیدی در منطقه شد. غرب به بهانه مقابله با داعش ائتلافی تشکیل داد که نتیجه آن چیزی جز توسعه اقدامات تروریستی داعش نبود؛ اما ورود روسیه به منطقه به ویژه سوریه میتواند موازنه جدید سیاسی در منطقه ایجاد نماید و از نظر سیاسی و نظامی علاوه بر اینکه فشار بیشتری میتواند به پاره قدرتهای مخالف نظام سوریه وارد کند، در ادامه میتواند مانع سقوط دمشق شود؛ زیرا دمشق علاوه بر اینکه در مقابل اندیشههای تکفیری ایستاده و از گسترش آن به سمت شرق جلوگیری میکند، در آینده نیز میتواند تعیینکننده مرزهای ژئواستراتژیک قدرتهای بلوک شرق و غرب معرفی شود.

https://shoma-weekly.ir/vL0DMh