بین الملل

کمک اعراب به اسرائیل برای پیشگیری از بیداری اسلامی است

با توجه به سابقه‌ای که کشورهای عربی داشتند و به خاطر قومیت، نژاد و طایفه پشتیبان ملت فلسطین بودند، این قضیه سبب شد در دهه 90 با تغییر فاز یک مقدار فضای کمک و مساعدت کمرنگ شود و نمی‌خواهم بگویم روند رو به صفر را در پیش گرفته، ولی کم شده است. یعنی کاهش کمک‌ها با هدف فشار به مردم فلسطین برای این که با اسرائیلی‌ها در سایه طرح‌های سازش کنار بیایند...
زین العابدین امیری- آتش بس تمام شد و دوباره اسرائیل به جان مردم غزه افتاد. از همین دیروز تا حالا تعداد قابل توجهی شهید و مجروح روی دست فلسطینیان باقی مانده است. یعنی دقیقا پس از پایان آتش بس!  حالا باید دید نتیجه این جنگ چه می شود؟ در حال حاضر به لحاظ استراتژیک و حتی دیپلماتیک، پیروز میدان فلسطین است. فلسطینی که پس از جنگ 33 روزه معادلات جنگ با اسرائیل را عوض کرده است. گفتگوی ما با دکتر حسن لاسجردی کارشناس امور بین الملل از کمک های اعراب به اسرائیل آغاز شد و به آتش بس ختم شد. گفتگوی «شما» را با این عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه می خوانید.

در خبرها آمد که اعراب به اسرائیل کمک مالی کرده‌ و از اسرائیل خواسته بودند نام آنها را فاش نکند. در مقابل اسرائیل هم از کشورهای عربستان، قطر و امارات که به او کمک مالی کرده‌اند، اسم برده است. چرا اعراب می‌خواستند اسمشان مخفی بماند؟ و چرا اسرائیل نامشان را علنی کرده است؟
در باره اصل کمک‌ آنچه مهم است، این که کشورهای عربی که تا مدتی قبل به عنوان همراه و یاور در کنار مردم فلسطین بودند، با توجه به نوع نگاهی که در یکی دو دهه گذشته وجود داشت، به‌ویژه بعد از جریان روند صلح دهه 90 تبدیل به کشورهائی شدند که علاقمندند نیروهای مختلف فلسطینی و ملت فلسطین را به سمت سازش هل بدهند و به نوعی حل مسئله و مصالحه کنند تا اصل مسئله فلسطین و اسرائیل به‌زعم خودشان حل شود و بتوانند یکی از کانون‌های بحران منطقه را مدیریت کنند. به همین دلیل با توجه به سابقه‌ای که کشورهای عربی داشتند و به خاطر قومیت، نژاد و طایفه پشتیبان ملت فلسطین بودند، این قضیه سبب شد در دهه 90 با تغییر فاز یک مقدار فضای کمک و مساعدت کمرنگ شود و نمی‌خواهم بگویم روند رو به صفر را در پیش گرفته، ولی کم شده است. یعنی کاهش کمک‌ها با هدف فشار به مردم فلسطین برای این که با اسرائیلی‌ها در سایه طرح‌های سازش کنار بیایند و به قول خودشان بحران فلسطین و اسرائیل حل شود و کشورهای عربی از یکی از مباحث اختلافی منطقه نجات پیدا کنند.
یعنی پول‌ها را به عنوان رشوه به اسرائیل داده‌اند؟
در فضای جدید کشورهای عربی، به‌خصوص بعد از دوران روند صلح به‌شدت تحت تأثیر امریکا قرار گرفته‌اند. علت این که در گذشته کشورهای عربی خیلی به فلسطین کمک می‌کردند و با اسرائیلی‌ها هم روابط خوبی داشتند، فضای دو قطبی وجود داشت. نظام دو قطبی کشورهای عربی را حفظ می‌کرد و از نظر ماهیت مخدوش و بی‌هویت نمی‌کرد، ولی الان که نظام تک قطبی حاکم است، کشورهای عربی به نوعی هویت و حمیت گذشته‌شان را ندارند و در مجموع در ذیل سیاست‌های امریکا تعریف می‌شوند. همین تعریف شدن ذیل سیاست‌های امریکا آنها را مجبور و شرایط را به‌گونه‌ای فراهم کرده است که با اسرائیل همکاری و به او کمک کنند. در حال حاضر کشورهای عربی در پنج شش سال گذشته که درگیر مذاکرات تحولات فلسطین، سوریه، لبنان و سایر کشورهای عربی بودند، تحرک مهم و پررنگی را شروع کردند و فکر می‌کردند می‌توانند به نتیجه برسانند. دو کشوری که نقش برجسته‌ای داشتند عربستان و قطر هستند و به نظر من امارات حضور پررنگی در این قضیه نداشت، ولی عربستان و قطر بسیار تلاش کردند نقش میانجی‌گر و حل‌کننده داشته باشند، حتی در تحولات جنگ 22 روزه اجلاس دوحه معروف بود به این که نیروهای مقاومت را به دوحه بیاورند و از آنها پشتیبانی کنند و یک عنصر سیاسی بسازند و مدیریت پرونده فلسطین و اسرائیل را به عهده بگیرند.
بعد از جریان بیداری اسلامی در منطقه کشورهای عربی به دلیل این که خودشان در معرض بیداری اسلامی قرار نگیرند، خیلی تلاش کردند با پرداختن به تحولات دیگر کشورها و نقش کمک‌کننده، تسهیل‌کننده و آرام‌بخش به نوعی به جامعه‌شان نشان بدهند بزرگ‌تر از این حرف‌ها هستیم و بیداری اسلامی در منطقه ما رشد نخواهد کرد.
در شرایط فعلی یکی از دلایلی که کشورهای عربی به اسرائیل کمک می‌کنند، بحث سیاست‌های کلانی است که امریکا در منطقه دنبال می‌کند و دلیل دیگر که خیلی مهم است، این است که بعد از تحولات بیداری اسلامی در منطقه یک نزاع مخفی شکل گرفته که عبارت از نبرد نیروهای وفادار به مقاومت و نیروهای وابسته به دموکراسی هدایت‌شده است که امریکا دارد دنبال می‌کند. به نظر من در این نزاع یک بلوک‌بندی در منطقه شکل گرفته است که کشورهای عربی در بلوک نیروهای غربی قرار گرفته‌اند و به همین دلیل با آنها همراهی و همکاری می‌کنند. به این معنا که بعد از تحولات بیداری اسلامی نقش کشورها پررنگ بوده است و هر کدام تلاش کردند در این فضا نقش‌آفرینی مؤثر و مثبتی داشته باشند.
تلاش عربستان در جهت چه هدفی است؟
به‌طور صریح عرض می‌کنم عربستان دارد تلاش می‌کند در کشورهای عربی اتفاقی نیفتد و در این جهت کمک نظامی، مالی و اطلاعاتی می‌کند که احتمال وقوع این اتفاقات به صفر برسد. اگر در کشوری مانند مصر این اتفاق بیفتد تلاش می‌کند با کمک به دولت‌ها نقش انضمام دولت‌ها و بحث تغییر، تحولات و امکانات راهبردی حفظ شود. الان که دو باره نظامیان در مصر بر سر کار آمده‌اند، عربستان باز هم دارد کمک می‌کند تا ارتباط برادر بزرگ عربی و تأثیرگذاری لازم را داشته باشد.
لذا در حال حاضر به نظر من عللی که سبب شد کشورهای عربی به اسرائیل کمک کنند: 1) آگاهی از سیاست‌های امریکا و 2) نبرد بنیادین بین مقاومت و نیروهای وفادار به دموکراسی و رفتار امریکا در منطقه است.
دلیل سوم که اگرچه در بیان نمی‌آید، ولی مهم‌تر است تفکر مقاومت و شکل‌گیری و ارتقای آن در منطقه است. در دوازده سال اخیر نیروهای مقاومت انسجام خوبی را در منطقه به دست آورده‌اند، هم جنگ، هم صلح و هم دوران بازنگری داشته‌اند و هم در مباحث دموکراسی منطقه در انتخابات شرکت می‌کنند و در حال حاضر عناصر پخته‌ای شده و به بالندگی رسیده‌اند. از این طرف نیروهای عربی از نیروهای مستقل مقاومت می‌ترسند و حزب‌الله لبنان یک الگو و از سید حسن نصرالله در کشورهای عربی به عنوان قهرمان عرب نام برده شده است. خیلی از کشورهای عربی از سید حسن نصرالله دعوت کردند تا با او توافق کنند و تلاش کردند نصرالله را از چهره برجسته جامعه عرب در بیاورند و او را به یک چهره عادی تبدیل کنند.
در مورد نیروهای مقاومت فلسطینی وضع به این صورت است که الان به دلیل مقاومت و تعادل قدرتی که علیه اسرائیل دارند و از همه مهم‌تر مجموعه امکاناتی که به کار گرفته شده است و قدرت هماوردی‌ای که با اسرائیل دارند به عنوان طرف برنده این نبرد محسوب می‌شوند. بنابراین کشورهای عربی تلاش می‌کنند این تعادل به هم نخورد، چون در صورت به هم خوردن این تعادل قدرت یکی از نقاط آسیب‌پذیر خود اینها هستند، زیرا رژیم‌ها و نظام‌های شکننده‌ای‌اند و مقبولیت عمومی ندارند.
حماس را عربستان راه‌اندازی کرده و از طرفی همین عربستان به اسرائیل هم کمک می‌کند. این کشور به داعش هم کمک‌هائی کرده و حالا کماندوهای مراکشی را از ترس داعش آورده و مستقر کرده است. این تناقضات در رفتار عربستان به چه علت است؟
در خصوص رفتارشناسی عربستان، به دلیل مشکلاتی که در هیئت حاکمه عربستان و بحث پادشاه و نیروهای تصمیم‌گیری به وجود آمده، این کشور دچار شکنندگی شده است، مثل جابه‌جائی‌های اخیری که در مورد ولیعهد و سایر افراد شده، نظیر برکناری بندر بن سلطان و آوردن سلیمان و جابه‌جائی که در فرماندهی نیروهای گارد ارتش شده است. در مجموع عربستان دچار شکنندگی در تصمیم‌گیری‌هاست و همین قضیه سبب شده است که دقیقه به دقیقه تصمیم‌گیری‌هایش عوض شود. با توجه به وضعیت جسمی امیرعبدالله یک جنگ جانشینی از دو سال پیش آغاز شده است و گزینه‌های احتمالی جانشینی دارند منازعه می‌کنند که می‌تواند دست برتر آنها را در جانشینی تأمین کند. نکته دوم این که به علت این که سیستم تصمیم‌گیری در خانواده سعودی‌ها موروثی و بر اساس حسب، نسب و ارتباطات است، نه بر مبنای یک سیستم حساب‌شده، لذا حسب و نسب، ارتباطات خانوادگی، قومی و قبیله‌ای تحولات را ساماندهی می‌کند و با نظام‌های تصمیم‌گیری متعدد متناقض، به‌ویژه با روش‌های جدید مواجهید. در واقع تعدد تصمیم‌گیری مربوط به شاکله و ساختار قدرت شکننده در عربستان است.     ‌              
به نظر می‌رسد در نبرد فلسطین با رژیم صهیونیستی از بعد از جنگ 33 روزه معادلات جنگ عوض شد. در باره تغییراتی که بعد از آن جنگ اتفاق افتاد، توضیح بفرمائید.
جنگ 33 روزه به ذاتش در معادلات نظامی و استراتژیک منطقه تغییراتی ایجاد کرد که به‌طور مشخص در باره موضوع شکست‌ناپذیری اسرائیل مفهوم می‌یابد. در گذشته اسرائیل با کشورهای عربی، نه فقط فلسطین چهار جنگ کلاسیک و رو در رو داشت و در همه این جنگ‌ها کشورهای عربی شکست خوردند و اسرائیلی‌ها از این فضا استفاده و موضوع مهم و اساسی افسانه شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل را مطرح کردند. پس از آن با کمک تبلیغات و سایر مساعدت‌ها ارتش اسرائیل را به ارتش چهارم دنیا تبدیل کردند، با وجودی که اسرائیل در جغرافیای کوچکی قرار دارد و با استفاده از کمک‌های خارجی به‌ویژه ارزی، تکنولوژی و اطلاعاتی تلاش کردند از اسرائیل یک عنصر یا دژ نفوذناپذیر و شکست‌ناپذیر بسازند. در سال 2006، وقتی نیروهای مقاومت به عنوان بخشی از جامعه لبنان، اما مورد حمایت جامعه لبنان توانستند در مقابل اسرائیل با همه امکاناتش بایستند و وارد نبرد برابر شوند، افسانه شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل مخدوش شد و خیلی‌ها به این موضوع پی بردند که اسرائیل هم قابل شکست است، همچنان که در این جنگ شکست خورده است. لذا اولین نکته قابل توجه بحث شکستن باورها و اسطوره‌ها در تفکر اسرائیل بود. دومین نکته تعادل قدرت در منطقه به نفع نیروهای مقاومت است. در مجموع کشورهای عربی به‌جز سوریه و عراق امروز نگاه تقریباً محافظه‌کارانه به بحث اسرائیل دارند و شاهد نگاه مقاومت‌جویانه و واکنشی نسبت به اسرائیل نیستیم، به همین دلیل همه کشورها با این دیدگاه مجاب شده بودند که با اسرائیل کنار بیایند. جالب این است که بعد از جریان روند سازش در دهه 90 قریب به اتفاق کشورهای عربی قراردادهای متعدد همکاری تجاری و اقتصادی با اسرائیل امضا می‌کنند.
پس از جنگ سال 2006، قضیه بازگشت کشورهای عربی به محور مقاومت شروع می‌شود و خیلی از کشورها مانند لیبی در زمان گذشته، مصر و یمن به جریان مقاومت در برابر اسرائیل برمی‌گردند و بسیاری از اینها روابط سیاسی، حتی اقتصادی و نظامی‌شان را کم می‌کنند. خرید و فروش‌ها کاهش می‌یابد و اسرائیل از نظر موقعیت در جایگاه رو به افولی قرار می‌گیرد.
نکته سوم که مهم است موضوع مقاومت به عنوان یک مفهوم محتوائی مهم در معادلات منطقه وارد می‌شود و امروز یک کفه ترازوی تحولات منطقه با مقاومت گره می‌خورد. پاشنه آشیل و نقطه پرواز تفکری که امروز شکل گرفته جنگ 2006 است. آن جنگ سبب شد کلمه مقاومت، نیروهای وابسته به مقاومت، عنصر و روحیه مقاومت در معادلات مفهومی منطقه جایگاه ثابتی پیدا کند.
پیش بینی شما از آتش‌بس های موقتی که بین اسرائیل و فلسطین به وجود می آید، چیست؟
با توجه به تجربه‌ای که از این منازعه داریم یکی دو بار نقض می‌شود و نهایتاً با تقسیم امتیازات بین دو طرف پایان می‌یابد، به‌ویژه که طراح این آتش‌بس مصر است و نیروهای ارتش در مصر معمولاً بر اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها اشراف و با آنها ارتباط مناسبی دارند و تلاش می‌کنند تقسیم امتیاز به‌گونه‌ای باشد که آتش‌بس به نتیجه برسد و امتیاز مدیریت این بحران به آنها تعلق بگیرد.
فلسطین گفته است از حقوقش در مقابل اسرائیل اصلاً کوتاه نخواهد آمد. آیا به این معناست که بعد از آتش‌بس ها ممکن است فلسطین آغاز کننده جنگ باشد؟
آنچه که نیروهای مقاومت به دنبال آن می‌گردند، چند نقطه بنیادین و مهم است که قابلیت اجرائی هم پیدا خواهد کرد. یکی این است که می‌بایست در فضای آتش‌بس جدید حتماً اسرائیلی‌ها از غزه بیرون بروند. به نظر من این اتفاق شکل گرفته است و در روزهای آینده هم صورت کامل‌تری خواهد یافت. دوم این که بحث‌های مرتبط با آشتی ملی است که آنها علاقمند هستند آشتی ملی شکل بگیرد و اسرائیلی‌ها دخالت نکنند. نکته سوم نقش‌آفرینی کشورهای عربی است که به‌ویژه مصر و تجربه‌ای که همین نظامیان با مبارک داشتند مباحثی در باره مسائل مهم فلسطینیان را شروع کرده‌اند، نظیر آوارگان، اسرا، مرزها، منابع و چیزهای دیگر.
در مجموع آنچه مهم است این است که چون آمادگی ذهنی از نظر سابقه در میان نظامیان مصر وجود دارد و با توجه به برخی از این نکات مثل آوارگان، اسرا و... و فشاری که از طرف اسرائیل علیه کشورهای عربی است، یک مقدار موضوع حل شود تا تقسیم امتیازات شکل بگیرد.
در این میان مصر چه نقشی را ایفا خواهد کرد؟
در فضای جدید، چون نظامیان مصر اولین تجربه‌شان هست فکر می‌کنم مصری‌ها خیلی تلاش می‌کنند که نهایتاً نتیجه بدهد و برنده بازی آنها باشند و دیگر این که تقسیم امتیازات به‌گونه‌ای باشد که طرفین راضی باشند، چون باز هم به مدیریت اینها برمی‌گردد. مورد سوم این که چون تیم جدید نظامیان در مصر نسل دوم نظامیان هستند، برخلاف نسل اول نظامیان که مربوط به دوره مبارک و تحت تأثیر سیاست امریکا بودند، تلاش می‌کنند تعادلی که بین نیروهای مقاومت فلسطین وجود دارد، واقعی‌تر باشد تا نشان بدهند اینها نیروهای مستقل‌تری هستند تا بتوانند از همه کشورهای منطقه نظیر عربستان، عراق و سوریه امتیاز بگیرند. به نظر می‌رسد مدیریت این دوره از تحولات مصری‌ها با دست بازتری در مقایسه با دوره مبارک انجام بگیرد.    

https://shoma-weekly.ir/XG2cct