دولت جدیدی که تشکیل شده است، چقدر با منویات رهبر معظم انقلاب همخوانی دارد؟
سئوال سختی است و خود مقام معظم رهبری باید اظهارنظر بفرمایند که چقدر همخوانی دارد، اما برداشت بنده حقیر که اطلاعاتی هم ندارم این است که الحمدلله تا به حال کارها خوب انجام شده است. خیلی از حرف ها در معارفهها و نظرات موافق و مخالفی که در مجلس اعلام شد، قانع کننده بود و این نشان میدهد بهتر از دولتهای قبل توانسته اند مردم را قانع و قبول مسئولیت کنند.
به هر حال کسانی که رأی اعتماد گرفتند و مسئولیتها را پذیرفتند افراد بسیار مطلع و باتجربهای هستند. بسیاری از آنها در همان رشتههایی که تخصص دارند قرار گرفتهاند. امیدواریم که دولت کارآمدی را پیش رو داشته باشیم.
فکر میکنید چالش جدی دولت جدید در مواجهه با چه مسائلی است؟
چالش جدیدی وجود ندارد. همان چالشهای قبلی است. به هر حال ما امریکا و اسرائیل را داریم که هر کاری بکنند، دشمن ما هستند و دشمنی خود را هم به شکل جدی اعلام می کنند حتی اگر به ظاهر عکس آن را نشان بدهند. ولی واقعیت این است که دشمن ما هستند و دست از دشمنی برنخواهند داشت، لذا باید دید در مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی چه واکنشی نشان میدهند، از طرف دیگر باید ببینیم رهنمودهای حضرت آقا چیست و همانها را دنبال کنیم. ما تا وقتی ولی فقیه را داریم هیچ نگرانی نداریم.
هفته دولت ما را به یاد شهیدان رجایی و باهنر و ویژگیهای آنها میاندازد. چند نکته از دولت شهید رجایی را که برای دولت جدید الگو باشد، ذکر بفرمایید.
من در سمت معاون هر دو بزرگوار ، با هر دو مأنوس بودم. واقعاً از خود گذشته بودند و نگاه میکردند مردم، مملکت و نظام به چه چیزهایی احتیاج دارند. من یک بار به عنوان معاون نخستوزیر و یک بار هم به عنوان سرپرست اوقاف از طرف شهید رجایی دعوت به کار شدم. هر دو بار که ساعت شش صبح به دفتر ایشان رفتم تا کار را آغاز کنم، به خود گفتم ساعت کار اداری 5/7، 8 صبح است، اما وقتی میرسیدم میدیدم نفر سوم، چهارم هستم و ایشان قبل از من دو سه دیدار انجام داده بود. یک بار با آقای عسگراولادی نزد ایشان رفتم. دقیقاً میدانست چه باید بپرسد و بعد هم از آقای عسگراولادی قول گرفت که تا من به کار مسلط نشدم و پاسخ همه سئوالاتم را نگرفتهام، ایشان اوقاف را ترک نکند. از ذکر این نکته میخواهم این نتیجه را بگیرم که عزیزان وزرا، مدیران کل و سایر مسئولین که میخواهند جابهجا شوند، واقعاً تا خیالشان راحت نشده است کسی که میخواهد جای آنها بنشیند، همه سوابق را نمیداند و به همه سئوالاتش پاسخ داده نشده است، از کنار او نروند و دلسوزانه کمکش کنند که به کارها تسلط پیدا کند و کارها را به امان خدا رها نکنند. نگویند تا دیروز من مسئول بودم و امروز کس دیگری مسئول است، بلکه ذهن جانشین خود را روشن کنند که کارها در چه مراحلی هستند؟ روابط بخش تحت مسئولیت آنها با سایر بخشها چگونه است؟ اگر این کار را بکنیم، از جابهجاییها لطمه نخواهیم خورد و جلوی سوءاستفاده برخی از افراد را هم که از عدم آشنایی فرد جدید با اوضاع و شرایط میخواهند بهرهبرداریهای شخصی بکنند گرفته میشود. اگر افراد بدانند دست مسئول فعلی و مسئول قبلی در دست همدیگر است به هم کمک خواهند کرد، جلوی بسیاری از سوءاستفادهها گرفته میشود و دیگران هم حساب کار دستشان میآید.
در مورد دولتهای بعد از شهید رجایی و بالاخص رؤسای جمهورمان...
موقعی که آیتالله مهدوی کنی نخستوزیر بودند، من معاون ایشان هم بودم. معاون آقای میرحسین موسوی بودم. آن موقعی که من معاون ایشان بودم، نخستوزیر مقام معظم رهبری بود و چه خونی که به دل آقا نکرد و خدا میداند چه به سر آقا که نیاورد و آقا چقدر او را تحمل کردند. من شهادت میدهم و فردای قیامت هم حاضرم شهادت بدهم که حضرت آقا چهار سال سوختند و با او کار کردند. گوش به حرف که نمیکرد هیچ، اذیتشان هم میکرد. آقا را واقعاً آزار میداد و ایشان واقعاً تحملش میکردند. به دلیل آن که امام فرموده بودند فعلاً باشد آقا هم تحمل میکردند. من معاونش بودم، و می دیدم کارهایی را برای مانعتراشی میکرد. در اوقاف که بودم، ضرورتی که پیش میآمد مستقیماً خدمت خود امام میرفتم و از ایشان راهنمایی میگرفتم.اوهم خیلی کاری به کارهای اجرایی من نداشت، اما در کارهای اداری خیلی ناهماهنگ بود. در مورد مسائل اقتصادی و قضیه کوپن مشکل داشتیم. ایشان میگفت باید همه مایحتاج با کوپن تهیه شود و ما با او مبارزه میکردیم. بارها نامههای چند صفحهای برایش نوشتم که این کاری که کردید، این مشکلات را دارد، اینجای کار با اسلام مخالف است، اسلام اینها را میگوید، ولی فایده نکرد. در مورد گرفتن مالیات از بعضی از اقشار بارها به او تذکر دادم.
یک بار از رشت به تهران میآمدم، دیدم ماشینهای زیادی چند کیلومتر به نوبت ایستادهاند. جلوتر رفتم و دیدم همه ماشینها را نگه میدارند و تمام اسباب، اثاثیه و زیر صندلیها را میگردند که مثلاً افراد از استان گیلان حتی یک ریگ هم با خودشان به استان دیگر نبرند. میگفتند ورودش ممنوع است. برایش نامه نوشتم که آقا! مگر کسی که از گیلان به تهران برنج میآورد، از کشور دیگری جنس قاچاق وارد کرده است که ساعتها زن و بچه مردم را اسیر میکنید و ماشینهایشان را میگردید؟ این چه کاری است؟ این اختلاف نظرها را با هم داشتیم. من چهار سال مشاور آقای خاتمی و پنج سال هم مشاور آقای احمدینژاد بودم و از هر کدامشان خاطرات خوبی هم دارم.
فکر میکنید کدامیک از اینها بیشتر شبیه شهید رجایی بودند؟
خدا شهید رجایی را رحمت کند. اگر قرار باشد کسی پا جای پای شهید رجایی بگذارد، انشاءالله که آقای روحانی است. آقای احمدینژاد از لحاظ کاری خیلی تلاش کرد. انسان باید حق را بگوید. ما در بعضی کارها از ایشان گله داریم، ولی از نظر کار و تلاش بحمدالله خیلی خدمت کرد و مقام معظم رهبری هم خوشبختانه تأیید و تشویقش کردند. امیدوارم ایشان در هر سنگری که هست به مردم و مملکت خدمت کند.
آیا میشود در این دوره و زمانه مثل شهید رجایی کار کرد؟
بله، همیشه میشود. باید تصمیم گرفت و اراده داشت و به خدا پناه برد. مگر شهید رجایی چه کار میکرد؟ همیشه به یاد خدا بود، اول وقت نمازش را میخواند و اشاره میکرد کارها را رها کنید و بیایید نمازتان را بخوانید و بعد هم تمام وقتش را صرف رسیدگی به مردم میکرد و شبانهروز 20 ساعت کار میکرد. بنده هم پا به پای او در آن زمان میدویدم و الان هم بحمدالله روزی بیش از شانزده هفده ساعت کار میکنم. همیشه میشود کار کرد.